1402/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمات/وضع /بررسی وضع حروف از منظر امام خمینی (ره) و شهید صدر (ره)
بررسی آراء صاحب نظران در بارهی کیفیت وضع نسبت به حروف:
رأی و نظر محقق خراسانی، شیخ اصاری، محقق نائینی و سیدنا الاستاد گفته شد. رسیدیم به رأی و نظر امام خمینی و سیدنا الشهید صدر.
کیفیت وضع حروف از منظر امام خمینی:
در کتاب مناهج الوصول، ج1، ص68-80، امام خمینی (ره) وضع حروف را این گونه بیان میفرماید که در مقدمه بحث اشارتی دارند به انحاء و گونههای موجود و میفرماید موجود بر سه قسم است:
موجود فی نفسه و معقول فی نفسه؛ مثل جواهر که وجودش در خارج فی نفسه است. الجوهر مهیة محصلة اذا بدت فی العین لا موضوع له. معقول فی نفسه است که خود مفهوم جوهر قابل تعقل در ذهن است.
قسم دوم عبارت است از موجود فی غیره و معقول فی نفسه؛ مثل عرض در برابر جوهر که در خارج وجودش قائم به غیر است؛ ولی مفهومش قابل تعقل است؛ مثل بیاض و ابیض که یک عرض است، مفهومش قابل تصور است و یکی از الوان است، در مقابل رنگهای دیگر و این قابل تعقل است؛ اما وجودش در خارج وابسته به غیر است و نیازمند جسمی است تا روی آن قرار گیرد و گفته شود جسم ابیض.
قسم سوم موجودی است که تحققش فی غیره است نه فی نفسه و تعقلش هم بذاته امکان ندارد و وابسته به غیر است و این قسم عبارت است از حروف که وجودش در خارج وابسته به غیر (اسم و فعل) است و تعقلش هم وابسته به طرفین است.
این قسم سوم که منطبق بر حروف است، جامع ماهوی ندارد و برای وضع آن جامع عرضی باید در نظر بگیریم که جامع عرضی همان جامع عنوانی است. آنگاه بر اساس آن جامع عنوانی وضع عام تحقق پیدا کند.
در نتیجه از نظر امام خمینی (ره) وضع حروف از قبیل وضع عام و موضوع له خاص است، مطابق با رأی و نظر مشهور.
رأی و نظر سیدنا الشهید صدر در بارهی کیفیت وضع حروف:
ایشان در کتاب کتاب حلقه ثالثه، ج1، ص100 میفرماید: صاحب نظران و اهل تحقیق ثابت کرده اند که حروف آلة لغیره است، دلالتش فی نفسه نیست و در دلالت استقلال ندارد و وضع حروف به صورت جامع عنوانی قابل تصور است. یک جامع عنوانی تحت عنوان نسبت یا ارتباط در نظر بگیریم و برای آن جامع عنوانی، وضع به صورت عام صورت میگیرد و موضوع له در حقیقت مصادیق آن نسبت یا آن ارتباط خواهد بود. بعد تأکید میکند که منظور از خاص بودن مصداق جزئی نیست؛ چون جزئی یصدق علی کثیرین؛ منظور از خاص بودن این است که آن نسبت در خارج قوامش به طرفین و قائم به کلمتین است و آن ارتباط بین دو کلمه در حقیقت یک معنای خاصی است؛ لذا رأی ایشان هم همان رأی مشهور است که وضع عام است و موضوع له خاص.
تتمه:
محقق خراسانی یک تتمهی دارد و آن وضع خبر، انشاء، اسماء اشاره و ضمایر است که شرح آن به قرار ذیل است:
بعد از آن که محقق خراسانی اعلام کردند که در حروف وضع عام و موضوع له هم عام است همانند اسماء و وضعش با اسماء فرق نمیکند و آلیت و استقلالیت از خصوصیت استعمال است و دخلی به موضوع له ندارد، پس از آن میفرماید: بعید نیست که خبر و انشاء هم همین گونه باشد. گویا در بارهی خبر و انشاء دقت کامل اعمال نشده باشد، حروف و اسماء و افعال محورهای اصلی بحث است و خبر و انشاء که یک فرع میشود، با یک نگاه گذرا مینماید که وضع خبر و انشاء هم شبیه وضع حروف باشد؛ یعنی خبر و انشاء مثل حروف و اسماء باهم فرق نداشته باشند همانطوری که در اسماء و حروف فرقی وجود ندارد؛ مگر به وسیلهی شئون استعمال که آلیت و استقلالیت است، در خبر و انشاء هم میگوییم هر دو وضع شده اند برای معنای عام و این معنای عام، وضع عام است و موضوع له اش هم عام است؛ مثلا در بارهی اخبار و انشاء کلمه بعت هم در انشاء به کار میرود و هم در اخبار. اگر در مقام معامله باشید و بخواهید چیزی را بفروشید، به عنوان انشاء بعت میگویید و اگر در مقام خبر و حکایت باشید باز بعت میگویید، فرق آن دو در داعی است که با داعی اخبار، خبر میشود و با داعی انشاء، انشاء میشود.
در مورد خبر، مشهور این است که خبر وضع شده است برای نسبت و نسبت اگر مطابقت با واقع داشت خبر صادق میشود و اگر نه کاذب میشود، لذا گفته میشود الخبر یحتمل الصدق و الکذب و انشاء برای ایجاد معنا وضع شده است؛ یعنی خود انشاء یک نوع ایجاد است و وجود انشائی یک نوعی از وجود است؛ همانند وجود ذهنی که منشأ یک نوع وجود انشائی است.
سیدنا الاستاد میفرماید: رأی و نظر محقق خراسانی در بارهی خبر و انشاء که مثل اسم و حرف اند و فرقی از لحاظ موضوع له و کیفیت وضع قائل ندارد و فرق را توسط خصوصیت استعمال اعلام میکند، این فرمایش ایشان با توجه به نظر مشهور درست است که مشهور فرمودند خبر برای دلالت نسبت وضع شده است و انشاء برای ایجاد معنا است و طبق فرمایش ایشان از لحاظ ابراز فرق نمیکند و فرق شان در داعی دیده میشود که خارج از موضوع له است؛ اما تحقیق این است که این رأی از اساس قابل التزام نیست؛ یعنی رأی مشهور در بارهی وضع خبر و انشاء از اساس قابل پذیرش نیست. اما در بارهی اخبار که گفته میشود نسبت است، نسبت، نسبت ذهنی نیست و نسبت خارجی است؛ چون خبر است، نه حرف و نسبت خارجی به توسط خبر محقق نمیشود؛ بلکه تابع واقع خودش است؛ مثل این که زید قائم است یا عالم است یا نیست. پس خبر بر نسبت واقعی دلالت نمیکند؛ مگر به وسیلهی قرائن که یک فرد درک میکند زید قائم است، این دلالت قرینهی است، نه دلالت خود خبر و خبر بالوجدان دلالت بر نسبت ندارد، پس از آن، نسبت خبریه نمیتواند موضوع له باشد و موضوع له همان مدلول است. ثانیا در بارهی وضع رأی تحقیقی این بود که گفته شد وضع تعهد و التزام است، به وطور طبیعی تعهد و التزام به چیزی تعلق میگیرد که مورد اختیار متعهد و ملتزم باشد و اگر چیزی از اخیتار او خارج باشد، متعلق تعهد قرار نخواهد گرفت؛ بنابراین نسبت خبریه (نسبت واقعیه) که امر اختیاری برای متکلم نیست و خارج از اختیار است، نمیشود متعلق تعهد و وضع قرار گیرد.
سیدنا الاستاد که این دو دلیل را در جهت عدم صحت رأی مشهور اعلام کرده است، در نهایت متانت است.
علاوه بر آن اگر بنا شود که خبر و انشاء معنای شان یکی باشد، باید جمله خبریه در مقام انشاء بیاید؛ مثلا کسی بگوید زید قائم و این امکان ندارد و از اغلاط فاحشه است؛ بنابراین تحقیق و تحلیل بر این است که این مبنای مشهور از اساس متزلزل است و رأی محقق خراسانی هم به مشکل بر میخورد.
در بارهی انشاء میفرماید: انشاء در حقیقت ایجاد نیست؛ بلکه ابراز است. اما ایجاد معنا نیست؛ برای این که اگر منظور از ایجاد معنا، ایجاد تکوینی باشد که به وسیلهی لفظ ایجاد تکوینی امکان ندارد؛ بلکه ایجاد تکوینی علت تکوینی میطلبد و اگر منظور از آن، ایجاد اعتباری باشد به وسیلهی لفظ که معنا اعتبار میشود به وسیلهی آن، نیازی به لفظ نیست و وجود اعتباری خفیف المئونه و سهل المئونه است و به وسیلهی وجود ذهنی هم شکل میگیرد و نیاز به لفظ ندارد. ایجاد از این دو قسم تکوینی و اعبتاری بیرون نیست و انشاء هیچ کدام از آن دو نیست.
سیدنا الاستاد اشکالی دارد به این صورت که وجود اعتباری به وسیلهی لفظ هم احیانا محقق میشود و انحصار به اعتبار ذهنی ندارد؛ مثلا در بارهی عقد معامله یا نکاح اگر کلمهی به کار رود و شارع آن انشاء را امضاء کند، به توسط امضای شارع، آن انشاء ایجاد معنا میکند و زوجیت و ملکیت که معنا اند به وسیلهی لفظ و پشتوانه اعبتار شرعی ایجاد شده است، پس لفظ «انکحت» انشاء زوجیت کرده است و لفظ «ملّکت» ایجاد ملکیت کرده است. پس این یک نقض و اشکال مهمی است بر اساس مسلک سیدنا الاستاد.
در جواب میفرماید در این مورد که انشاء باعث انشاء معنا میشود، مجرد انشاء نیست و یک چیز اضافه شده و آن قصد مدلول است که پس از آن لفظ دلالت میکند بر مقصود و آن معنا محقق میشود. به عبارت کوتاه، این دلالت، دلالت انشاء مجرد نیست بلکه به ضمیمه یک قصدی است.
بعد میفرماید در انشاء قصد لازم است و انشاء متقوم به قصد است، در تشهد نماز اگر قصد نکند، شهادت محقق نمیشود.
اگر این را قبول کنیم، مطرد نیست و در وضعیت و مورد خاص است. پس جزئی کلی را ثابت نمیتواند؛ به عبارت دیگر دلیل اخص از مدعا است. دلیل اگر اعم باشد درست است؛ چون که صد آمد نود هم پیش ماست.