1400/11/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت خبر واحد/حجیت خبر واحد عادل /بررسی حجیت خبر واحد از منظر شیخ انصاری
بحث و تحقیق در بارهی اعتبار خبر عادل از منظر شیخ انصاری:
گفته شد که شیخ میفرماید در بارهی اعتبار خبر عادل، باید به سه اصل «اصالة الصدور»، «اصلة الظهور» و «اصالة الجهة» باید توجه کرد.
بعد سنت را معنا میکند و میفرماید سنت عبارت است از قول معصوم، فعل معصوم و تقریر معصوم.
توضیح مطلب از این قرار است که قول معصوم یعنی نصوص و روایات؛ به طور اغلب در حد بالای مسائل فقهی را این قسمت پوشش میدهد؛ یعنی کلام و اقوال و در حدی است که به طور کلّی، سنت به روایات اطلاق میشود، از باب اطلاق به معظم المصادیق، تا سنت بگوییم یعنی روایات. اکثریت قریب به اتفاق احکام، از طریق بیان و کلام برای مکلفین میرسد؛
اما تقریر که عبارت است از امضاء، دو تا خصوصیت دارد: یکی این که به طور عمده مربوط است به معاملات و امضاءها از سوی شرع نسبت به معاملات عقلائیه، صورت گرفته و محقق است. خصوصیت دوم این است که تقریر در حقیقت امضاء است و لسان و بیانی در کار نیست؛ لذا در تقریر اطلاق زمینه ندارد. اطلاق فقط در قسم اول سنت است که کلام باشد. در ابتدا مینماید که تقریر مورد کمی داشته باشد؛ ولی پس از دقت، معلوم میشود که تقریر هم قلمرو وسیعی دارد؛ برای این که سیرههای مستمرهی داریم، که ردع نشده است، به طور عمده این سیرهها، همان تقریر است؛ لذا در تقسیم بندی ادله که گفتیم کتاب و سنت و اجماع، جای سیرهی عقلاء را پیدا کردیم که زیر مجموعهی سنت و تقریر است.
قسم سوم که فعل معصوم است، فعل را باید اولا تحقیق کرد که از خصائص نبوت نباشد؛ چون خصائص النبی (ص) مطالبی است مربوط به زندگی شخصی پیامبر (ص) و فعل است و عمومیت ندارد و همین طور فعل عادی زندگی نباشد؛ بلکه فعلی باشد مربوط به حکم همهی مکلفین، این فعل هم جزء سنت به حساب میآید؛ ولی فعل هم اطلاق ندارد.
منظور از فعل معصوم، در واقع سیرهی نبوی است و سیره همان رفتار عملی پیامبر (ص) است؛ مثلا نسبت به کسانی که اسلام میآورند و قبلا، از اسلام بهرهی نداشتند، بدهی زکات، خمس داشتند و نماز شان را نخوانده بودند، فعل و سیرهی پیامبر (ص) این شد که با آن ها با عفو برخورد نماید و آنان را مورد عفو قرار دهد بر اساس قاعدهی «الاسلام یجب ما قبله[1] .» این قاعده بدنهی اصلی اش فعل پیامبر (ص) نسبت به مردم است.
گفتیم که سنت جزء خصائص یا قضایای که «قضیة فی واقعة» است نباشد و مربوط باشد به فعل عامی که متعلق است به فعل عامهی مکلفین، پس صلح امام حسن مجتبی، فعل خاصی بوده که متعلق به افعال عموم مکلفین نبوده است. در فقه اهل (ع) بیت جهاد شرح داده شده و صلح شرح داده شده و موارد آن مشخص شده است.
امّا سنتی که در باب خود روایات به کار میرود، به معنای دیگری به کار میرود؛ سنت در رابطه با خود نصوص و روایات؛ یعنی سنت قطعیه و روایت متواتر که خبر واحد قابلیت معارضه با آن را ندارد و دو سنت هم با هم تعارض نمیکنند؛ برای این که دو تا قطع قابل تعارض نیست.
شیخ انصاری بعد از بیان اقسام سنت میفرماید: اجماع محقق داریم در بارهی اعتبار روایاتی که در کتب معروف روائیه آمده است؛ یعنی در حد توافق میتوانیم اعلام کنیم که فقهاء و محدثین توافق دارند بر تعبّد و جواز تعبّد نسبت به روایاتی که در جوامع روائیهی معروفه آمده است. ایشان جوامع اربعه نگفته؛ برای این که علاوه بر جوامع اربعه، کتابهای دیگری هم داریم که جامع است و از اعتبار قطعی یا نسبی برخوردار میباشد؛ مثل محاسن برقی و احتجاج طبرسی که از اعتبار قطعی برخوردارند یا تحف العقول که قبل از کتب اربعه تدوین شده یا مقارن با آن؛ اما اعتبارش مورد بحث است و طبق تحقیق از اعتبار نسبی برخوردار است. سید حسن صدر و آقا بزرگ تهرانی فرموده اند که تحف العقول، یک تألیفی است که مانندی ندارد.
این اعتبار آیا به طور کامل است یا فی الجمله؟ بعضی از اخباریین میگویند کتب معروفه؛ یعنی کتب اربعه، بکاملها و بتمامها معتبرند. اگر در آن روایت ضعیف وجود دراد، معنایش عدم اعتبار نیست؛ بلکه سند برای ما کشف نشده است. در مقدمهی برخی از آن کتابها؛ از جمله کتاب «من لا یحضر» بیانی آمده که این کتاب از اعتبار کامل برخور دار است.
قول دوم این است که این کتب فی الجمله قابل اعتماد است.
بعد میفرماید: کسانی که به کتب اربعه اعتماد می کنند، وجهش این است که میگویند اصحاب که اینها را تدوین کرده اند، طبق گذر زمان و مسیر تاریخ، این جوامع اربعهی روائیه، متضمن همان اصول اربعمأة است، آن اصولی که صدور و تحققش قطعی است. شیخ مفید میفرماید: چهار هزار نفر در محضر امام صادق (ع) حدیث مینوشتند. همه قال الصادق (ع) میگفتند. این احادیث که از اصول اربعمأة است در گذر تاریخ آنچه آسیب دیده، دیده و آنچه مانده، به طور کلّ در همان جوامع روایه است. کسانی که این جوامع را تدوین کرده اند، قرب زمانی با معصومین (ع) دارند، در حد تابعین یا در حدی که یک واسطه با تابعین داشته و نکتهی دوم این است که تمحض داشته اند و تمام کار و کار اصلی شان بحث و بررسی در بارهی اقوال ائمهی اطهار (ع) بوده است.
نکته: یک طلبهی که در مسیر علم و اجتهاد حرکت کند، کار اصلی اش باید درس باشد و الّا به جایی نمیرسد. تبلیغ، مدیریت، اجتماع، فرهنگ و ... اگر اصل قرار گیرند، طلبه به جایی نمیرسد. آن فقهاء تمام وجود شان ذوب شده بود در معارف اهل بیت (ع)، چنان استفراغ وسعی داشتند و چنان اشراف و تبحری داشتند که زندگی نامهی یکی از این محدثین را اگر مطالعه کنیم، ذهن آدم را به سوی خدا میبرد. آنها چگونه بوده اند؟ چطور توانستند این همه علوم را فراگیرند؟ با توجه به سه خصوصیت قرب زمانی، اشراف و تسلط در حد تبحر و ورع و احتیاط و دقت، به علاوهی این که این کتب، از اصول اربع مأئه گرفته شده است، اعتبار روایات کتب جوامع معروفه ثابت میشود.
کسانی که میگوید اعتبار کامل نیست، دلیلش این است که جعل و وضعی در کار باشد یا در استنساخ ها اشتباهی صورت گرفته یا بعضی از روایات در بارهی مطلبی در شرایط خاصی؛ مثل تقیه یا ضرورت، صادر شده که الآن معنایش برای فقهاء و محدثین اخیر روشن نیست؛ از این جهت ممکن است قسمتی از روایات صدمه دیده باشد.
سه نفر (شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی) توانسته اند حدو 43 هزار روایت تدوین کنند، با آن امکانات آن روزی. محدثین ابناء عامه کلّ عدد روایات شان کمتر از 16 هزار روایت است که تنها کتاب کافی، تعداد روایاتش بیشتر از 16 هزار روایت است.
از لحاظ ذوق اجتهادی و محققانه، اولا شخصیت شان را خوب بشناسید و معرفت پیدا کنید به شخصیت آنان و مقدمات کتاب شان را بخوانید که زندگی نامهی این فقهاء در آنجا آمده و در حد اجمالی با کتابهایی که نوشته اند آشنایی پیدا کنید. ثانیا کتاب شناسی هم یک رشتهی تحقیق بوده است و فردی بود که تخصصش شناخت کتب بود. بعد از شناخت خود محدث و فقیه و کتاب او، ذوق فقهی جلوه میکند و میگوید مثلا شیخ طوسی را که من میشناسم، مگر میشود که اجماع خلاف واقع اعلام کند؟ من طلبه که اگر یک روایت معتبر و در کتاب معتبر نباشد، آن را روایت نمیگویم، آیا شیخ طوسی چنین میگوید؟
آنگاه میفرماید: بعد از این که این اخبار و روایات قابل اعتماد بود، ببینیم در مقام اثبات آیا عدالت راوی شرط است یا صحت خبر؟ به عبارت دیگر، در جهت تحقق موضوع برای حجیت خبر، دو مسلک روائی مشهور و غیر مشهور وجود دارد. مسلک روائی مشهور که شهید ثانی هم آن را اعلام کرده، این است که موضوع حجیت خبر، وثوق به صدور است. وثوق به صدور را یک محقق همین که کتاب را میشناسد که از کتب اربعه است و متن قوی است و میبیند عمل هم بر طبق آن انجام شده و فردی از محققان ریز نگر و اهل احتیاط، نیز به آن استناد کرده، از مجموع جودت متن، عمل، اعتماد بعضی از محققین ریز نگر و ثبت روایت در کتاب معتبر، به دست میآورد که روایت صادر شده است. وثوق به صدور اختصاص به سند ندارد، اگر یک روایت مرسل هم باشد و خصوصیات دیگر را اگر داشته باشد، وثوق به صدور محقق میشود.
مسلک غیر مشهور که در زمان معاصر، پرچم دار آن سیدنا الاستاد است، ایشان فقط به وثاقت و عدالت راوی اعتماد میکند که اگر یک روایت، راویانش وثاقت داشته باشد، معتبر است؛ هر چند معرض عنها باشد و اگر یک روایت، راوی اش توثیق نداشته باشد، و لو مورد عمل قرار باشد، از نظر او اعتبار ندارد.
اجمالا میتوان گفت که از خود ایشان آموخته ایم که صحت سند یا وثاقت، به طور واضح طریق است، نه موضوع و طریق بودن سند یک امر وجدانی است نه یک امر ادعائی و چیزی که طریق است، موضوع نمیشود، موضوع همان وثوق به صدور است؛ منتهی سیدنا هم میفرماید این وثوق فقط از طریق صحت سند به دست میآید.
شیخ انصاری شاید رأیش مسلک مشهور باشد و بعد میفرماید: در جهت اعتبار خبر باید مراجعه شود به ادلهی خاص و ادله خاص به دو دسته است :
1- خبر عادل را بما هو خبر عادل، اثبات کند که معتبر است و دلالت داشته باشد بر اعتبار اصل خبر عادل.
2- در مقام عمل، ادلهی دیگر توثیقات است.
پس در دو مقام بحث میکنیم یکی مقام اثبات اصل حجیت خبر و دیگری در مقام عمل که از توثیقات بحث میکنیم.