1400/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجماع/ملاک حجیت اجماع /کاشفیت از قول معصوم (ع)
بحث و تحقیق در بارهی تعریف اجماع و ملاک حجیت و اعتبار آن:
تعریف اجماع از منظر محقق حلّی گفته شد.
محقق قمی در کتاب قوانین، ج2، ص231 میفرماید: تعریف اجماع که مقبول بین فریقین باشد، عبارت است از اتفاق مجتهدین نسبت به حکم شرعی و دینی.
صاحب فصول، در کتاب فصول، ج1، ص63 میفرماید: تعریف اجمع و اخصر این است که بگوییم اجماع اتفاق علماء کاشف از قول معصوم (ع) است.
نکتهی توضیحی:
در مستندات آراء فقهاء، گاهی لا خلاف، گاهی اتفق الاصحاب، گاهی تسالم، گاهی اجمع الفقهاء به کار میرود، در این رابطه اصطلاحی که در تاریخ اخیر مرسوم شده است، کلمهی تسالم است.
فرق بین نفی خلاف و اجماع عبارت است از فرق در رتبه و قوت تراکم، نفی خلاف در درجهی پایین تر از اجماع است؛ به این معنا که گفته میشود خلافی دیده نشده و ممکن است خلاف وجود داشته باشد؛ امّا اجماع در رتبهی بالاتری است که گفته میشود آراء فقهاء به طور کامل جمع آوری شده است؛ لذا در اصطلاح میبینیم که صاحب جواهر میفرماید: «لا خلاف فیه بل الاجماع علیه[1] .»
تسالم از اجماع بالاتر است، تسالم همان طوری که از اسمش پیداست، امر یا حکم مسلّم باشد. مراسیل مسلّمه و ارسال مسلّم از اصطلاحات تسالم است. تسالم اصحاب، بالاتر از اجماع است که یک امر را مسلم میداند. تسالم وصل به ضرورت است، همسایه و همجوار ضرورت فقهی است. فرق آن با اجماع در این است که در اجماع بحث میخواهد و تسالم، ارسال مسلم و تلقی به قبول است و بحث نمیخواهد.
ملاک اعتبار اجماع:
قدمای اصحاب اجماع را مبسوط بحث کرده اند. به عنوان بهره برداری از این آراء با عظمت، اشارت هایی میشود.
اقوال قدما:
1- شیخ مفید در کتاب التذکرة بأصول الفقه، ص45 میفرماید: اجماع الفقهاء، در صورتی حجیت دارد که متضمن قول معصوم (ع) باشد. اجماعی که متضمن قول معصوم (ع) نباشد، اجماع نیست.
2- سید علم الهدی در کتاب ذریعه، ص420 میفرماید: اجماع، حجیت دارد و حجیتش برگرفته از قول معصوم (ع) است، بر اساس قاعدهی لطف و حکم عقل.
3- شیخ طوسی در کتاب عدّه، ص122 میفرماید: اجماع حجّت است؛ برای این که متضمن قول معصوم (ع) است؛ چون معصوم (ع) حافظ شرع است. اگر یک حکم بالاتفاق خلاف شرع باشد، حافظ شرع اعلام میکند.
در کتاب شافی میفرماید: بر اساس معتقدات امامیه، این امر ثابت است که هر زمانی معصومی دارد و زمین خالی از معصوم نیست و او حافظ شرع است.
4- محقق قمی، در همان منبع مذکور، استدلال مبسوطی در جهت بیان حجیت اجماع دارد و یکی از وجوهی را که مستند قرار داده، این است که میفرماید: محققین متأخر، بر این اند که اجماع؛ یعنی توافق آراء بین تلامذه و اتباع رئیس شرع و طبیعتا اصحاب و یاران علمی صاحب شرع، اگر توافق داشه باشند، کشف میکند که صاحب شرع، رأیش همین است؛ مثلاً اگر اصحاب امام صادق (ع) مثل زراره، برید عجلی، ابو بصیر و محمد بن مسلم و فضیل که از اوتاد و امجاد است، اگر یک حکمی را اعلام کنند و مخالفی نداشته باشند، کشف از رأی امام صادق (ع) میکند. این طریقت که یک طریقت تحقیقی است، در زمان ما هم میسر است؛ مثلا اگر یک فقیه ماهری و ورعی، یک حکم را اعلام کند و ببینیم که فقیه دیگری هم ماهر و ورع است و آن حکم را اعلام کند و همین طور است فقیه سوم و چهارم و پنجم، اگر این پنج نفر حکم را اعلام کنند، در نتیجه برای ما که اعتقادات و معلومات ابتدائی داریم، کشف میشود که قطعا این رأی، مورد رضایت امام معصوم (ع) است.
مثلاً اگر بگوییم که کل فقهای قم، از شیخ بزرگ حائری، سید بروجردی، سید خوانساری، سید صدر، تا سید نجفی و شیخ اراکی و خود امام خمینی (ره)، اگر این جمع، یک حکمی را اعلام کنند، برای شما محقق، علم ایفا میکند.
شیخ انصاری، محقق خراسانی، محقق نائینی، آقا ضیا، شیخ محمد حسین اصفهانی، سیدنا الاستاد و سید حکیم، اگر یک حکمی را اعلام کند و مخالفی هم در کار نباشد، برای یک محقق و برای یک آشنا به رأی و توانایی یک مجتهد، شکی باقی نمیماند.
بنابر این، محقق قمی این مطالب را در ضمن بحث از ملاکات آورده است که این وجه، یک وجهی است که با تحقیق مطابق خواهد بود.
محقق حلی، در کتاب معارج الاصول، ص79 -81 میفرماید: اجماع فقهاء بما هو اجماع، اعتبار ندارد و بما هو کاشف از قول معصوم (ع) اعتبار دارد. اگر این اجماع محقق شود و مخالفی وجود نداشته باشد، قطعا حجّیت دارد؛ چون قطعا کاشف از رضایت امام (ع) است.
علامه حلی، در کتاب تهذیب الاصول، ص155 میفرماید: اجماع، تعریفش همان اتفاق است؛ ولی اعتبارش، بستگی دارد به وجود قول معصوم (ع) که اگر قول معصوم (ع) در ضمن آن نباشد، اجماع نیست و صحت سلب دارد.
پس ملاک اجماع، وجود امام و به عبارت دیگر، ملاک حجیت اجماع، کشف از قول معصوم (ع) است. این کشف به چه صورت باید باشد؟ وجود امام یا ارتباط با او یا تحصیل و علم به رضایت امام؟
در بارهی وجود یا رضایت یا تأیید امام (ع)، قول مجمعین را باید توضیح دهیم
ادلهی کشف اجماع از رأی معصوم:
در این رابطه، دلیل عقلی (کلامی) و نصوص معتبر در حد تواتر، داریم.
کتاب اصول کافی، ج1، کتاب الحجة، باب ان الارض لا تخلو من حجة، حدیث2، سند هم درست دیده میشود:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ وَ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ كَيْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَيْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.[2]
درست حافظ بودن امام (ع) در هر عصری و آن هم برای این که مردم را هدایت کند در آن مطرح شده است و اگر اجماعی کرده باشند بر خلاف، تذکر دهد و اعلام نماید.
روایت شماره 3:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْعَامِرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ.[3]
سند درست است و دلالت هم کامل است که مردم را به سوی خدا هدایت میکند و معنایش این است که اگر مجمعین خطا کردند، امام (ع) ارشاد میکند.
روایت شماره 8:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى عِبَادِهِ.[4]
در روایات شماره نه تا سیزدهی این باب، نیز همین مطلب آمده است و روایات در این زمینه در حدّ تواتر میباشد.
از نظر کلام و حکم عقل، محقق طوسی (خواجه طوسی) که معاصر علامه حلی است، در کتاب تجرید، فصل پنجم که در بارهی امامت است، در مسألهی اول میفرماید: «و وجوده لطف، و تصرّفه [لطف] آخر، و غيبته منّا[5] .» وجود امام لطف است و معنای لطف مقرّب است؛ یعنی انسان را به سوی خدا نزدیک میکند و به سوی مقام قرب و عبودیت، دعوت میکند. مقام قرب از لحاظ فقهی، همان عبودیت است. در بین مردم عنایتی که دارد و ارشادات عملی که دارد (تصرف) لطف است. اگر امام این گونه است، چرا از نظر ها پنهان است؟
آنچه هست از قامت ناساز بد اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
فقهای واصل، تشرّفاتی هم دارند و قابل انکار نیست؛ به طور مثال سید بحر العلوم تشرّفاتش قابل انکار نیست.
سید علم الهدی، در کتاب ذریعه، بر اساس قاعدهی لطف، میفرماید: حضور امام (ع) یا کلام امام (ع) در بین آراء فقهای مجمعین، قطعا وجود دارد. حجیت اجماع قطعی است از باب لطف « بأن العقل قد دل على أنه لابد في كل زمان من إمام معصوم ، لكون ذلك لطفا في التكليف العقلي[6] » یعنی در هر زمانی، قطعا امام معصوم (ع) در بین مردم باشد که شیخ طوسی فرمودند حافظ شریعت و سید میفرماید این حضور امام و وجود او، لطف است و تکلیف عقلی است.
بعد سید میفرماید: « وثبوت هذه الجملة يقتضي أن الاجماع في كل عصر حجة.[7] » این قاعدهی لطف و حضور امام (ع) در هر عصری، اقتضا میکند که اجماع در هر عصری حجت است.
با دو دلیل کلامی و روایی، جانمایهی اجماع معلوم شد که حجیت آن، ارتباط مستقیم با رأی معصوم (ع) دارد.
امّا این که منظور از کشف رأی امام چیست؟ رضایت یا قول امام (ع) یا حسّ یا حدس، در جلسهی بعد انشاء الله مطرح خواهد شد.