1400/10/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجماع/تعریف اجماع /اقسام اجماع
اجماع:
اجماع به طور مسلم، یکی از ادلهی اربعه است و از برجستگی و اهمیت بین الفریقینی برخوردار میباشد. ورودی این بحث را باید به صورت کامل تری بیان کنیم که در کتب اصولی، در بارهی اجماع یک شرحی مبسوطی در جهت تعریف و در جهت بیان اقسام، به طور منقح ثبت نشده است. خصوصیات و اقسام، در ضمن بحث ها و تعریف هم به صورت مختصر، آمده است.
پس اجماع باید ابتدا تعریف شود، آنگاه اقسام آن بیان گردد و سپس ملاک حجیت آن بیان شود.
تعریف اجماع:
اجماع معنای لغوی دارد و معنای اصطلاحی. معنای لغوی آن، عبارت است از اتفاق حاصل بین یک عده از افراد، یک تعدادی که حدّ اقل جمع باشند، اگر اتفاق داشته باشند، لغتا اجماع گفته میشود؛ به عبارت دیگر، به عنوان اسم جنس اطلاق میشود که بر حد اقل جمع تا اجماع عدهی کثیری اطلاق میشود، اجماع یک طائفه، یک شهر و ... جمع شدن چند فرد نسبت به امر واحدی و نسبت به رأی و مطلب معینی، اجماع میشود.
در اصطلاح، عبارت است از توافق کل فقهاء نسبت به یک حکم شرعی. اولا توافق کامل باشد و ثانیا از همهی فقهاء باشد و ثالثا متعلق، حکم شرعی باشد.
محقق حلّی در کتاب معارج الاصول، ص79 و 80 اجماع را تعریف میکند و میفرماید: در لغت اتفاق است و در اصطلاح توافق آراء اهل فتوا است؛ یعنی اگر اهل فتوا نسبت به یک حکمی، توافق داشته باشند، اجماع میشود.
اقسام اجماع:
اجماع تقسیمات متعددی دارد:
1- تقسیم اجماع به اعتبار خود تحقق اجماع، یا به اعتبار کینونت اجماع که عبارت است از اجماع قولی و اجماع عملی.
اجماع قولی این است که صاحب نظران در بارهی یک مسألهی اظهار نظر کنند. اظهار نظرها موافق و متحد باشد.
اجماع عملی آن است که اظهار نظر کامل دیده نشده باشد؛ امّا در عمل، صاحب نظران، نسبت به یک حکمی توافق دارند و همه با هم در عمل موافق هستند.
نسبت آن دو با هم دیگر، اعم و اخص من وجه است که میشود عملی باشد و قولی نباشد و میشود بر عکس باشد و میشود قولی و علمی باشد.
2- تقسیم اجماع به اعتبار مجمعین، از این جهت، اجماع دارای انقسامی است که برجستهی آن عبارت است از اجماع امت که اصطلاح ابناء عامه آمده است. دیگری اجماع اصحاب (کسانی که پیامبر (ص) را درک کرده اند و به او ایمان آورده اند) در مسألهی. سوم اجماع آل البیت (ابناء عامه تا امام صادق (ع) را آل البیت اعلام میکنند) که در اصطلاح فاضلین و ابناء عامه هم آمده است.
چهارم اجماع اهل مدینه که جزء مصطلحات اهل سنت است که اهل مدینه اگر اجماع داشته باشند، اجماع شان اعتبار دارد.
پنجم اجماع اهل حل و عقد که باز از مصطلحات ابناء عامه است.
ششم اجماع فقهاء و اهل فتوا.
3- انقسام اجماع به اعتبار متعلق:
1- اجماع در امور اجتماعی و اداری که میشود گفت اجماع در بارهی امور اجتماعی، در حقیقت، اجماع رنگ سیاسی به خود میگیرد.
2- اجماع در امور عقلیه.
3- اجماع در بارهی فروعات.
4- اجماع در اصول عقاید.
بحثی که در بارهی حجیت اجماع در اصول داریم، اجماعی است که به احکام تعلق داشته باشد؛ یعنی مدرک استنباط حکم باشد.
4- انقسام اجماع به اعتبار زمان:
انقسام اجماع به اجماع منقول و محصل است. منقول آن است که اجماع، در یک مقطع زمانی محقق بوده؛ ولی بعد از آن اختلاف نظر به وجود آمده یا در بارهی آن حکم، از اجماع استفاده نشده و اجماع استمرار پیدا نکرده. در مقام استدلال فقهاء تحقیق میکنند و میگویند سید اجماع اعلام کرده و شیخ اجماع اعلام کرده است، این اجماع منقول است.
اجماع محصل، توافق آراء فقهاء در عصر خود مجتهد است. مجتهدی که بحث از ادلهی استنباط میکند در زمان او اتفاق آراء فراهم باشد.
5- انقسام اجماع به اعتبار مستند و مدرک:
انقسام اجماع، به اجماع مدرکی و اجماع تعبدی که منظور از اجماع مدرکی آن است که خود توافق، مدرکی داشته باشد و در مدرکی بودن احراز مدرک لازم نیست، احتمال عقلائی مدرک، اجماع را مدرکی درست میکند.
اجماع تعبّدی که توافق فقهاء به عمل آمده است و هیچ مدرکی در این باره، وجود نداشته باشد.
این اجماع، بسیار ناچیز و مورد اندکی است که سیدنا الاستاد، میفرماید: اجماع تعبّدی به معنای کلمه، در سر تا سر فقه دو مورد است، یکی حرمان ولد الزنا از ارث و دیگری گذاشتن میت در قبر، رو به قبله.
روایت ضعیفی هم در این مورد وجود دارد که سیدنا الاستاد، کانّه آن را کالعدم فرض کرده است.
اجماع مورد بحث در اصول:
آن اجماعی که در اصول مورد بحث است، عبارت است از توافق آراء بین اهل فتوا، نسبت به حکم شرعی.
بنابراین، اجماع در امور عقلیه توافق است؛ ولی اجماع نیست. اگر یک امری از سنخ عقلیات باشد و برای اثبات آن به اجماع تمسک کنیم، تمسک کامل و درست نیست؛ چون حکم عقلی، توسط اجماع ثابت نمیشود.
اجماع در امور اداری وجود داشته و دارد، از صدر اسلام از انتصاب خلفاء و امراء تا الآن اجماعاتی بوده به اسم اجماع، آن اجماعات اولا کامل نبوده و ناقص بوده و به معنای لغوی، اجماع است؛ اما متعلّق آن اجماعات، امور اداری و سیاسی بوده است و اجماع در امور ساسی و اداری، کاری ندارد؛ مثلا قانون گذارها، یک قانونی را تأیید میکنند، این اجماع در امور سیاسی است. این اجماع، معتبر و اجماع معتبر در اصول نیست و از حجج شرعی نیست. اعتبار عقلائی در قانون و اعتبار قانونی دارد، ولی اعتبار و حجیت شرعی ندارد. این امور شورا است، مثل شورای حل و عقد، شورای اصحاب، شورای تصمیم گیری و در حقیقت اجماع به معنای لغوی بر آن اطلاق شده است.
فرق بین اجماع عملی و سیرهی عقلاء:
سیرهی عقلاء مورد مشی و برخورد عقلاست، نه علما و فقهاء. اجماع عملی، توافق عملی بین فقهاء است، عمل میکنند به مقتضای یک روایت. ثانیا در فرق عرف و سیره گفته بودم که سیرهی عقلا، مربوط میشود به امور معیشتی مردمی و عرف مربوط میشود به فهم معانی الفاظ عرفی.
محور بحث ما معلوم شد که چه اجماعی است و آن اتفاق صاحبان فتوا یا اتفاق آراء بین اهل فتوا است، نسبت به حکم شرعی.
خوشبختانه، قدمای اصحاب، مشهور و متأخرین، اجماع را بحث کرده اند. قدمای اصحاب از شیخ مفید، طوسی، سید علم الهدی، فاضلان گرفته تا شهیدان، اجماع را مفصل بحث کرده اند و بسیار مبسوط بحث نموده اند. بحث ما ناظر به آرای قدما هم هست؛ به عبارت دیگر، ما آرای قدما را در مسائل اصولی، بسیار محترم و متین و مستحکم تلقی میکنیم. متأخرین مثل محقق قمی، اجماع را مفصل بحث کرده اند که خواهد آمد.
در اصول اجماع که بحث میشود، این نکته را عنایت کنید که تقسیم جدیدی که در اصطلاح فقهاء آمده است، انقسام اجماع به مدرکی و تعبّدی، این انقسام، بعد از زمان شیخ انصاری و بعد از تطور آمده است. صاحب جواهر که استاد شیخ انصاری است و قبل از او، اجماع مدرکی و تعبّدی ندارند. ورودی بحث صاحب جواهر را دیده اید که به این مضمون است: « الإجماع بقسميه عليه ، والنصوص به[1] »؛ یعنی نصوص و اجماع در کنار هم و مدرکی.
بنابراین، اگر در کلام صاحب جوهر و ما قبل آن اگر اقسام اجماع آمده باشد، اشکال مدرکی بودن را نباید در آن مطرح کرد و مدرکی بودن مال بعد از تطور است.
نکته تکملی: در بیان شیخ و شاگردان او، اجماع به عنوان یک دلیل از ادلهی اربعه، به این عنوان مطرح نشده است. ورودی بحث، حجیت اجماع منقول به وسیلهی خبر واحد است و در ضمن اجماع محصل و منقول را بحث کرده اند.