1400/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت امارات/حجیت قول لغوی /حجیت قول لغوی از منظر محقق نائینی و سیدنا الاستاد
بحث و تحقیق در بارهی حجیت قول لغوی:
تا اینجا رأی شیخ انصاری و محقق خراسانی با مستنداتی که وجود داشت گفته شد. ماحصل بحث این شد که شیخ انصاری قائل به حجیت قول لغوی است و محقق خراسانی در نهایت امر فرمودند که قول لغوی اعتباری ندارد و دلیلی بر اعتبار آن وجود ندارد.
رأی و نظر محقق نائینی:
ایشان در کتاب اجود التقریرات، ج3، ص165 و صفحات بعد، میفرماید: إخبار بر دو قسم است:
قسم اول إخباری است از روی حدس که مخبربه یا متعلق خبر، امر محسوس نیست، نیاز به رأی و نظر و تحقیق و تفحص دارد.
قسم دوم إخباری است از مطالب محسوسه که متعلق خبر، امر محسوس و قابل حسّ و درک وجدانی است.
میفرماید: قسم اول عبارت است از إخبار اهل خبره نسبت به یک عملی که حدسی باشد و خارج از حدود حسّ و درک وجدانی. در این صورت میفرماید که قول خبره اعتبار دارد، بر اساس بنای عقلاء و تعدد و عدالت و هیچ شرط دیگری لازم نیست، خبرویت کافی است. در بارهی اعتبار قول اهل خبره، فقط احراز خبرویت کافی است و عدالت و تعدد و غیر آن شرط نیست. این سیره، عند المتشرعه هم محقق است، متشرعه هم سیره اش بر این است؛ ولیکن میفرماید سیرهی متشرعه را که به دقت بنگریم، در حقیقت بر میگردد به سیرهی عقلاء و پشتوانهی اعتبار قول اهل خبره، بنای عقلاء است.
اما قسم دوم که إخبار از محسوسات است، از اشیائی که قابل درک و حسّ وجدانی باشد، خبر میدهد. این قسم شرط هایی دارد:
1- عدالت یا حد اقل وثوق.
2- تعدد میطلبد؛ بنابراین در صورتی که خبر از شیئ حسّی در کار باشد، باید شرایط شهادت را داشته باشد که عدالت و تعدد است.
بعد از بیان این دو قسم از إخبار، می فرماید: قول اهل لغت از قسم دوم است؛ یعنی إخبار از حسّ. در صورتی که قول اهل لغت إخبار از حسّ باشد، باید تعدد و عدالت وجود داشته باشد. بنابراین؛ قول اهل لغت جایی اعتبار دارد که لغویّون متعدد باشد و عدالت هم داشته باشد و اطلاقا اعتبار ندارد؛ چون إخبار عن حسّ است.
نتیجه این شد که از نظر محقق نائینی، قول اهل لغت از باب شهادات میشود و اگر جایی به عنوان شهادت در بیاید، از باب مقبولیت قول شاهد معتبر است.
رأی و نظر سیدنا الاستاد:
ایشان در کتاب مصباح الاصول، ج2، ص152، در بارهی اعتبار قول لغوی شرحی دارد و در نهایت میفرماید: قول لغوی اعتبار ندارد؛ برای این که ادلهی که در جهت اثبات اعتبار نسبت به آن اقامه شده است، قابل التزام نیست.
دلیل اولی که اقامه شده است، این است که لغویّون اهل خبره هستند و حجیت قول اهل خبره، بر اساس بنای عقلاء ثابت است؛ بنابراین قول اهل لغت، به عنوان اهل خبره معتبر و دارای حجیت است.
در این رابطه میفرماید، این دلیل تمام نیست؛ برای این که اولا، رأی اهل خبره در امور حدسی اختصاص دارد و اخبار اهل لغت در حقیقت، خبر از امر حسّی است؛ بنابراین رأی اهل خبره از اساس منتفی است؛ به عبارت واضح تر، اهل لغت، اهل خبره نیست.
علاوه بر آن، اگر تنزل کنیم و بگوییم که اهل لغت، اهل خبره اند، اهل خبره در بارهی استعمالات الفاظ اند، فقط تتبع میکنند که الفاظ به چه معانی استعمال شده است و جمع آوری استعمالات است، نه اعلام حقیقت و مجاز، تا به قول آنها در این باره اعتماد شود.
ثانیا اگر بگوییم قول اهل لغت اعتبار دارد، لازمی دارد که قابل التزام نیست و آن این است که الفاظ به طور اغلب، الفاظ مشترکه باشد؛ برای این که در لغت که مراجعه کنیم، برای هر لفظی، چند معنا ذکر شده است و در صورتی که قول اهل خبره، معتبر باشد، باید تمامی آن معانی درست باشد و لازمه اش این است که الفاظ به طور اغلب مشترک باشد و این لازمی است که لا یمکن المساعدة علیه.
دلیل دومی که اقامه شده است عبارت است از اجماع که منسوب به سید مرتضی است. این اجماع بر فرضی که محقق باشد و مخالفی نداشته باشد، اولا اجماع منقول است و ثانیا مدرکش بر اساس احتمال قوی، معلوم است که همان اعتماد به قول اهل خبره باشد.
دلیل سوم این است که گفته میشود اگر قول اهل لغت از اعتبار بیافتد، موجب انسداد باب علم در بخش لغت میشود؛ یعنی اگر این درب را ببندیم، علم به لغت از کجا به دست بیاید؟ از طریق اقوال لغویین و لغت نامهها و اگر آنها را از اعتبار ساقط کنیم، باب علم لغت مسند میشود.
در جواب این دلیل که در جهت اثبات اعتبار قول لغوی اقامه میشود، میفرماید این دلیل قابل التزام نیست؛ برای این که انسداد باب لغت برای ما ضرری ایجاد نمیکند؛ چون بحث ما در بارهی احکام است. در صورتی که علم به احکام وجود داشته باشد؛ یعنی بر فرض انفتاح باب علم به احکام، باب لغت بسته باشد یا باز، فرق نمیکند؛ چون باب علم احکام باز است و به ما جواب میدهد و برای ما کفایت میکند.
در انتها میفرماید: بعضی از اعاظم گفته اند که اگر مراجعه به لغت نشود یا برائت جاری بشود یا احتیاط، آنگاه موجب مخالفت قطعیهی علمیه خواهد شد نسبت به احکام؛ الفاظ معانی دارد و معانی آثار فقهی دارد، اگر از لغت چیزی استفاده نشود، نسبت به الفاظی که دارای آثار فقهی است، طبیعتا مخالفت قطعیهی عملیه به وجود میآید اگر برائت جاری شود و اگر برائت جاری نشود، احتیاط هم ممکن است مشکلی داشته باشد.
سیدنا الاستاد در برابر این استدلال میفرماید: پس از آن که الفاظ به اندازهی کافی دارای معنای واضحی در عرف است و مواردی که در عرف معنای آن، مشخص نیست، بسیار اندک و ناچیز است و اجرای برائت در موارد مختصر و ناچیز، به اشکالی بر نمیخورد؛ علاوه بر این که در آن موارد محدود، میشود از احتیاط استفاده کرد که احتیاطی که موجب عسر و حرج نشود اشکال ندارد.
در نهایت میفرماید: دلیلی بر اعتبار قول لغوی وجود ندارد.
جمع بندی و تحقیق:
محقق خراسانی و محقق نائینی و سیدنا الاستاد صریحا گفتند که قول لغوی اعتبار ندارد؛ اما همهی این صاحب نظران، این مطلب را اعلام کرده اند که اگر قول لغوی، موجب اطمینان یا علم شود، یا قول لغوی دارای تعدد باشد، اعتبار خواهد داشت. پس این صاحب نظران اعتبار قول لغوی را به طور کامل رد نکرده اند؛ امّا فرموده اند که اعتبار محدود است.
امّا شیخ انصاری که در ورودی بحث اعتبار قول لغوی را زیر سؤال میبرد، در نهایت میگوید با احتیاجات کثیری که وجود دارد و با اتفاقات مستفیضه، میتوانیم بگوییم که قول اهل لغت اعتبار دارد.
آنچه از فرمایش این صاحب نظران استفاده میشود، این است که همه میگویند اتفاقات مستفیضه وجود دارد بر این که مراجعه به اهل لغت یک امر معمول بین صاحب نظران است. به عبارت دیگر، مراجعه به لغت نامهها، مورد اتفاق است. این جمله برای همهی این صاحب نظران، مسلّم و قطعی است که مراجعه مورد اتفاق است.
دو نکتهی اصلی استفاده شد: یکی این که اتفاق محقق است به مراجعه به اهل لغت. دیگری اعتبار اهل لغت فی الجمله قابل انکار نیست.
تحقیق این است که قول لغوی اعتبارش عملی ثابت است؛ علاوه بر لفظی و قولی، در عمل، اعتبار آن برای همهی صاحب نظران و خود شماها ثابت است. اما از جهت عملی همان طوری که خود شما فرمودید، مراجعه به اهل لغت مورد اتفاق است، برای قبول کردن قول لغوی است، نه تحقیق. مراجعه در ضمنش قبول داشتن قول لغوی است. علاوه بر این که خود این اعاظم به لغت نامهها، مراجعه میکنند و از لغت استفاده میکنند:
1- شیخ انصاری در کتاب مکاسب، کتاب بیع، صفحه اول، در تعریف بیع میفرماید: «و هو في الأصل كما عن المصباح: مبادلة مالٍ بمال[1] ». بیع یک کلمه است و طبق آنچه در مصباح المنیر آمده، مبادلهی مال به مال است.
2- محقق خراسانی در کفایة الاصول، بحث اوامر، در بارهی معنای کلمهی امر میفرماید: کلمه امر به چه معناست؟ در نهایت میفرماید بعید نیست که حقیقت در طلب باشد «ولا يبعد دعوى كونه حقيقة في الطلب في الجملة والشيء ، هذا بحسب العرف واللغة.»[2]
3- محقق نائینی و سیدنا الاستاد، در مراجعات زیادی؛ از جمله در بارهی مطلق و مقید، میفرمایند: معنای مطلق، معنای جدید اصطلاحی نیست؛ بلکه همان معنای لغوی اش در کار است . «و انما المراد بالإطلاق عندهم هو المعنى اللغوي أعني به الإرسال»[3] .
علاوه بر آن صاحب جواهر در ابتدای کتاب صلاة میفرماید: «فالمشهور في كتب الفقه أن الصلاة لغة الدعاء»[4] .
از صاحب جواهر، شیخ انصاری و محقق خراسانی و محقق نائینی گرفته تا سیدنا الاستاد (سلسهی اساتید و تلامذه)، همه در عمل به لغت مراجعه میکنند. برای ما اتفاق و عمل کافی است که بگوییم قول لغوی اعتبار دارد.
دو نکتهی تحقیقی و ظریف:
1- تمامی مجموعهها، نظامی دارد و نظام هم، نیاز به تنسیق و قوام دارد و حفظ نظام در هر مجموعه و قسمتی، امر قطعی و لازم است. بنابراین خود لغت و باب لغت، یک نظام منسجمی است که در حقیقت از یک واقعیتی درعالم اعتبار برخوردار است و نظام مند است، این نظامندی اش؛ یعنی موجودیت و تحققش است. حفظ این نظام لغت شناسی و اعتبار لغت، ارتباط مستقیم دارد به اعتبار قول لغوی یا لغت نامهها، اگر لغت نامهها از اعتبار ساقط شود، اختلال نظام در باب لغت به وجود میآید که علم و عالم بیان آن را نمیپذیرد.
2- اهل خبره بودن، در این رابطه باید حدسیات و اهل خبره بودن و قدر متیقن در بنای عقلا بررسی شود. هر بنای عقلائی قدر متیقن دارد.