1400/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت امارات/حجیت ظواهر کتاب /جمع بندی
جمع بندی و تحقیق در بارهی حجیت ظاهر قرآن و بررسی آراء محدثین اخباری:
آنچه تا الآن بحث شد از شیخ انصاری، محقق خراسانی، محقق نائینی تا سیدنا الاستاد، آراء همهی آنان در جهت حجیت ظاهر قرآن متحد و از اتفاق برخوردار بود. همهی محققان و صاحب نظران نامرده بر این اند که ظاهر قرآن معتبر است و در بارهی اشکالاتی که از سوی محدثین اخباری ارائه شد، به طور کلّ در دو مورد خلاصه شد؛ یکی نهی از تفسیر به رأی و دیگری علم اجمالی به ورود تخصیص و تقیید در قرآن. محققان مذکور به طور هماهنگ جواب دادند که تفسیر به رأی در کار نیست؛ تفسیر به رأی حرام و محرّم است و استفاده از ظاهر قرآن تفسیر به رأی نیست که در این رابطه شبههی وجود ندارد. در بارهی علم اجمالی به تخصیص، جواب دادند که علم اجمالی به تخصیص موجب فحص میشود و فحص کافی که به عمل بیاید، اشکالی نخواهد بود.
علاوه بر این جوابهای حلی، یک جواب نقضی هم داریم و آن این است که به اخباریها میگوییم همین اشکال (علم اجمالی به تخصیص) که شما در بارهی ظاهر قرآن دارید، در بارهی سنت و روایت هم وجود دارد. شما که از سنت قطعا استفاده میکنید و تمام مستند تان روایت است، آنجا هم علم اجمالی به تخصیص داریم. اگر آنجا حل شود، اینجا هم قابل حلّ است.
تحقیق این است که نزاع اصولیون با محدثین اخباری، در حقیقت بر میگردد به نزاع لفظی. در ورودی تحقیق گفته میشود که اعتبار نطق و کلام، همان جلوهی ظاهر آن است؛ میدانیم که حیات مدنی متقوّم به کلام و مکالمه است و کلام و مکالمه هم همان نمود ظاهر آن است و برداشت های ذهی و مفهوم گیری، تفسیر و برداشت های ذهنی خلاف آن است؛ به عبارت دیگر نطق کلامی که خدا به انسان عنایت کرده، در حقیقت ارتباط با مردم است و کلام الله برای مردم، در حقیقت ارتباط مردم با خداست، این راه ارتباط است و آن هم مستقیما به ظاهر کلام مربوط میشود که کلام الله با زبان مردم است و برای مردم قابل فهم میباشد. در نتیجه حجیت ظهور یک ضرورت عقلی و علمی و یک واقعیت غیر قابل انکار است، برای اصولیها و اخباریها؛ اما در بحثی که بین اخباریین و اصولیین صورت میگیرد که عمدتا مراجعه به قرآن درب ورودی دارد و آن مراجعه به روایات است و از سوی اصولیون اعلام میشود که استفاده از ظاهر قرآن درست است، اگر در آن خوب دقت کینم سر از نزاع لفظی در میآورد و نزاع واقعی و معنوی وجود ندارد؛ مثلا حجیت قرآن برای طرفین قطعی است، منتهی اخباریها میگویند این حجیت راه ورودی دارد و آن روایات است که از طرق آن وارد شویم و محققین اصولی میگویند ظاهر قرآن حجیت دارد؛ ولی حجیت را بعد از فحص استفاده میکنیم و شرط فحص معنایش استفاده از روایات است.
تخصیص را که گفتیم، هر دو طرف میگویند وجود دارد و به آن قائل اند و در عمل، هر دو طرف به طور مساوی از قرآن استفاده میکنند که فقهاء به آیات قرآن و ظواهر آن تمسک میکنند؛ ولی فحص کامل و فحص اجتهادی از روایات دارند و اخباریون، فحص از روایات دارند و از ظاهر قرآن استفاده میکند. در مکتب اخباری، عنوان فحص روایی میشود و در مکتب فقهاء، عنوان فحص اجتهادی است که اختلاف در عنوان است؛ مثلا حدائق و جواهر را کنار هم قرار دهید، خواهید دید حدائق که شاید جزء بهترین کتب استدلالی اخباری است و جواهر اصولی شاخص است، اسلوب استدلال در هر دو تفاوت ندارد و نصوص است و اجماعات و برداشت از نصوص. اصولی ها که میگویند از ظاهر قرآن استفاده میکنیم؛ مثلا ﴿يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[1] یک ظاهر است و روایت صحیحهی آمده است که «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ قَالَ بِالْعُهُودِ[2] ».
گفته میشود که اخباری مرجع تقلید ندارد، این حرف خلاف واقع است، آنها هم مرجع دارند منتهی با کلمه مجتهد حساس اند و مرجع خود را مفتی میگویند و اصولیها مجتهد میگویند.
از لحاظ علمی ورود و خروج فرق میکند و این نزاع در حقیقت یک نزاع لفظی و اختلاف در تعبیر است.
در بحث با اخباری اولا بحث در کل ظاهر قرآن است نه خصوص ظواهری که روایت ندارد و ثانیا علی التحقیق گفته میشود که آیهی نیست که روایت خاص یا عام پیرامون آن نباشد.
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان با اخباری ها یک بحثی دارد و نکتههایی دارد که قابل ذکر و بررسی است. ایشان ردی بر اخباریون دارد و چند نکتهی بسیار مهمی از فرمایشات ایشان استفاده میشود:
ردی بر اخباریون از منظر ایشان این است که قرآن تحدی کرده و خود تحدی اعلام میدارد که ظاهر قرآن برای همهی اهل لسان اعتبار دارد.
نکتهی اول: اگر بگوییم بر اساس مسلک اخباری که معانی قرآن را از روایات استفاده کینم، مستلزم دور میشود؛ برای این که روایات اعتبار خودش را از قرآن میگیرد و قرآن هم اگر معنایش از روایات به دست آید، دور است. توقف اعتبار روایات بر کتاب، از این قبیل است که قرآن معجزهی نبوت است و بعد از ثبوت نبوت کلام انبیاء و ائمه (ع) اعتبار و حجیت پیدا می کند. پس اعتبار روایات وابسته به قرآن است و اگر قرآن هم وابسطه به روایات شود، دور میشود.
فهم ما این است که اینجا لازم دور نمیآید و این مسلک اخباری مستلزم دور نیست؛ اولا حلّ دور به سبک محقق خراسانی که فرمود به سبک اجمال و تفصیل است که روایات توقف بر قرآن دارد به سبک اجمال و قرآن تفصیلش توقف دارد بر روایات.
ثانیا در دور باید توقف در یک مرحله باشد، اینجا توقف هر دو در یک مرحله نیست، توقف روایات بر قرآن در مرحلهی اعتقادی است که صبغهی کلامی به خود میگیرد، نبوت از معجزهی کلامی میآید و در مرحلهی کلام است (به تعبیر اصولی در مرحلهی ثبوت است) و توقف معانی قرآن بر روایات در مرحلهی فقهی و به تعبیر اصولی در مرحلهی اثبات و فروع است.
نکتهی دوم علامه این است که میگوید: قرآن در تفسیر خودش نیاز به روایت ندارد؛ برای این که قرآن نور است و نور که مستنیر نمیشود، نور و مستنیر تضاد است. بعد میفرماید: در قرآن آیهی غامضی وجود ندارد و قرآن تفسیرش با خودش است (تفسیر قرآن به قرآن).
آیا قرآن اصلا نیاز به هیچ تفسیری ندارد؟ فهم ما این است که علامه طباطبائی که فرموده تفسیر قرآن، به قرآن است نه به چیز دیگر، در خود المیزان که مراجعه کنیم، تفسیر قرآن به روایات است، به دلیل عقل است و به اجماع و اقوال هم هست؛ البته ایشان تفسیر قرآن به قرآن هم دارد و در حقیقت تفسیر قرآن به قرآن، همان تفسیر موضوعی است و تفسیر موضوعی در المیزان جلوه دارد. بعد میفرماید: عقل میتواند از قرآن معنایی را درک کند؛ خود قرآن فرموده: ﴿ أَ فَلاٰ يَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ[3] ﴾. خود قرآن اشاره دارد که اگر تدبر شود و عقل به کار گرفته شود، معنای قرآن به دست میآید. پس ایشان هم از روایات استفاده کرده و هم از عقل و ثانیا آنچه که مهم است این است که قرآن نور است و نور بودن آن چه گونه است؟ تعریف نور در معقول این است که نور خودش نورانی است و منوّر لغیره. نور یا مادی است یا معنوی، قرآن نور است و به پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) انوار الهی گفته میشود و علم هم نور است. خود علم، نیاز به تعلم دارد، این نوری که در علم آمده است یا انوار الهیه گفته میشود، به معنای هدایت است. نور در عمل، نجات از ضلالت و رفتن به مسیر هدایت است. بنابراین معنای نور در قرآن، ﴿ هُدىً لِلنّٰاسِ[4] ﴾ است. ﴿هدی للمتقین[5] ﴾ است. نور به معنای هدایت است. پس از آن که نور به معنای هدایت بود، هدایت ارشاد لازم دارد؛ چون از آن، گاهی غفلت به وجود میآید و توجهی به آن صورت نمیگیرد. پیامبر (ص) و ائمه (ع) و قرآن نقش شان هدایت انسانها است و هدایت نیاز به تذکر و تعلیم و توضیح دارد. علاوه بر این که خود سید طباطبائی میفرماید روایاتی وجود دارد که آیات قرآن را تفصیل میدهد؛ ما همان کلمه تفصیل را تبدیل به تفسیر تبدیل میکنیم و میگوییم راه هدایت را نشان میدهد.