1400/09/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت امارات/حجیت ظواهر کتاب /حجیت ظواهر کتاب و نقد ادلهی اخباریها از منظر محقق قمی و صاحب فصول
بحث و تحقیق در بارهی حجیت ظاهر کتاب:
محقق قمی ادلهی برای اثبات مطلوب اقامه فرمودند، آنگاه ادلهی مانعین (اخباریین) را ذکر نمودند که آنها میگویند عمل به ظاهر کتاب وجهی ندارد و ادلهی آنها را به نحو دقیقی یادآور شدیم.
اگر در صدد پیدا کردن منبع، برای آراء اخباریین باشیم به طور عمده، یک کتاب معروفی وجود دارد به نام «الفوائد المدینه»، محمد امین استر آبادی، این کتاب عمده ترین منبع برای آراء اخباریین است؛ البته به طور جنبی یا جانبی، شرح وافیه سید صدر، نکته هایی در این جهت دارد و همین طور فاضل تونی در «وافیه» و سید جزائری در کتاب «علم الحیات» که این کتاب حاشیهی بر آن میباشد و متن همان فوائد مدینه است.
خلاصه حرف اخباریها این شد که آیات و روایات ایجابا و سلبا هدایت میکند به سوی این که استفاده از ظاهر کتاب برای عموم جایز نیست. اخبار دستهی اول ایجابی بود که گفته شد استفاده از علم قرآن اختصاص به ائمه (من خوطب به) (ع) دارد. طائفهی دوم این بود که تفسیر به رأی را تحریم میکند.
محقق قمی در کتاب قوانین، ج2، ص310 میفرماید: این استدلال ها کامل نیست برای این که دستهی اول که میفرماید علوم قرآن اختصاص دارد به اهل آن و اهل آن ائمهی اطهار (ع) است، این حرف درست است؛ ولی این حرف در این جهت نیست که از ظاهر قرآن استفاده نشود؛ بلکه منظور از این روایات این است که علم قرآن به طور کامل (علم ما کان و ما یکون) اختصاص به ائمهی اطهار ع دارد و این روایت در این جهت است، نه در جهت این که استفاده از ظاهر قرآن برای غیر ائمه (ع) ممکن نباشد. ظاهر قرآن بر اساس لغات و قواعد ادبیات و تراکیب، قابل استفاده است. اما دستهی دوم از روایات که مورد استناد آنان قرار گرفته این است که میگویند استفاده از قرآن، تفسیر به رأی است و هر کسی به طور مستقیم از آن معنایی به دست آورد، تفسیر به رأی است و تفسیر باید به وسیلهی مفسر حقیقی و قرآن ناطق (ائمه اطهار علیهم السلام) باشد که گفته میشود انسان های عادی مفسر نیستند؛ بلکه قرآن مفسر انسان است و اگر قرآن نبود، انسان شناسی کامل نبود. قرآن و عترت باهم اند که انسانیت را معرفی میکنند و معارف برای انسان ارائه میدهد.
محقق قمی در جواب میفرماید: اولا آن مطلبی که انسان مفسر نیست و قرآن مفسر است، بحث معرفتی است نه اصولی و در جای خودش درست است؛ اما آنچه که عنوان بحث اصولی دارد، بحث تفسیر است. به طور خلاصه آنچه که اعلام میشود و درست هم هست و محدث طبرسی هم آن را اعلام کرده این است که تفسیر عبارت است از کشف الغطاء یعنی جایی که یک غطاء و ستاری باشد و پوششی باشد که ظاهر نشان ندهد و کافی نباشد، آنجاست که تفسیر لازم است و تفسیر از دو راه ممکن است یا قرآن به قرآن یا قرآن به روایات، اما آیاتی که ظاهر و مکشوف است و غطاء و ستری در کار نیست، این آیات برای همهی اهل لغت و اهل لسان قابل استفاده است؛ چون ظهور، ظهور در معناست، ظهور الفاظ قرآن؛ یعنی این که معنا برای اهل لغت پیدا است. پس این روایات در جهت تفسیر به رأی است و در آیاتی که نیاز به تفسیر دارد، اگر کسی با ظنیات و قیاسها و استحسانات، آیهی قرآن را تفسیر کند، این تفسیر، تفسیر به رأی است؛ چنانکه امام باقر (ع) به قتاده فرموده است و آن حرمت تکلیفی و جزای وضعی خودش را خواهد داشت؛ اما اگر تفسیر در بارهی آیاتی که نیاز به تفسیر دارد، از جهت ائمه هدی (ع) برسد درست است. بنابراین؛ تفسیر به رأی چیزی است و استفاده از ظاهر قرآن چیز دیگر.
رأی و نظر صاحب فصول:
ایشان در کتاب الفصول الغرویه، ج5، ص9 در بارهی ظاهر کتاب میفرماید: ظاهر کتاب حجیت و اعتبار دارد به اتفاق مسلمین؛ بلکه اگر کسی منکر این حقیقت بشود، منکر یک ضروری است. البته منکر ضروری دین خارج از اسلام است و منکر ضروری علم، جهل و بیراهه رفتن است.
ایشان برای اثبات مطلوب چهار دلیل اقامه میکند:
1- اجماع فرقه بلکه فریقین، بر این است که استفاده از ظاهر کتاب درست است و اشکالی ندارد. در عمل هم دیده میشود که فریقین اگر بحث و مناظرهی داشته باشند، هر کدام مدعای خود را به ظاهر قرآن مستند میکنند. پس اجماع محصل و محقق است.
2- اعجاز قرآن، که قرآن معجزهی جاودانی است تا ابد معجزه است و معجزه بودن آن از معانی و مفاهیم قرآن استفاده میشود ﴿سُبْحٰانَ اَلَّذِي خَلَقَ اَلْأَزْوٰاجَ كُلَّهٰا مِمّٰا تُنْبِتُ اَلْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّٰا لاٰ يَعْلَمُونَ﴾ [1] یک معجزهی است که تمام موجودات زوجین باشند، ظاهر این آیه این است که تمام پدیدهها، هستی اش در شکل و شمای زوجین است. از همین ظاهر استفاده و کشف شد که واقعا این معجزه حقیقت دارد و نباتات هم تحققش به وسیلهی تزویج است. برق هم وجودش در اثر زوجین است (مثبت و منفی). این معجزه از فهم معنای ظاهر قرآن به دست میآید و اگر فهم معنای ظاهر قرآن نباشد، معجزه نشان نمیدهد.
3- خود قرآن کتاب مبین، تبیان و بیان است. ﴿هٰذٰا بَيٰانٌ لِلنّٰاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ﴾[2] معنای بیان روشن بودن برای مردم است.
4- اخبار و نصوص که در صدر آن حدیث ثقلین است «انى تارك فيكم الثقلين اما ان تمسكتم بهما لن تضلوا كتاب الله وعترتي اهل بيتى فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض[3] » در این حدیث دستور داده شده است که باید تا ابد به قرآن و عترت تمسک شود و تمسک به یکی از آن دو کافی نیست. گفته شد که این حدیث به نفع اخباری ها هم هست که قرآن و عترت باهم اند و اخباریها هم همین را میگویند که قرآن از طریق عترت است. از جملهی اخبار خطبهی 49 نهج البلاغه است که مولی امیر المؤمنین (ع) میفرماید: «كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّه سُبْحَانَه يَقُولُ : (تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ ، لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الأَرْضِ ولا فَساداً ، والْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)»[4] ، امام (ع) میفرماید که مردم فقط به مراجعهی این آیه اسماع که شده باشد کفایت میکند و ظاهر آن کافی است. خود شنیدن به این معنا است که ظاهر آن حجت را تمام میکند و نیاز به بطن و تفسیر و مراجعهی دیگر ندارد.
بعد به ادلهی اخباری ها اشارهی دارد که استدلال کرده اند به همان دو دسته روایاتی که محقق قمی بیان کرد. دستهی اول اعلام میدارد که آیات قرآن اهل لازم دارد و اهل آن اهل بیت (ع) است و دستهی دوم حرمت تفسیر به رأی است، پس استفاده از قرآن بدون نصوص اهل بیت (ع) تفسیر به رأی است.
صاحب فصول در جواب میفرماید: روایاتی که گفته شده است، پاسخ روایات دستهی اول این است که اولا این روایات معارض است با روایاتی که گفتیم خود اهل بیت فرموده اند که از ظاهر قرآن میشود استفاده کرد و از ظاهر حدیث ثقلین هم آن را اعلام کرد و در صورت تعارض، ترجیح با روایاتی است که استفاده از ظاهر قرآن را اجازه میدهد؛ چون پشت وانهی عمل اصحاب را دارد. و ثانیا علم قرآن، علم به مضامین ظاهری نیست؛ بلکه علم به بطون قرآن هم هست و این مانعی ندارد که در شکل موجبهی جزئیه اعلام شود که علم به بطون قرآن، از دست خود بشر ساخته نیست و از ذهن و فکر او بر نمیآید و باید از ائمه و معصومین (ع) استفاده شود. اما نسبت به تفسیر به رأی ابتدا گفته میشود همان حرف محقق قمی است که تفسیر به رأی چیزی است و استفاده از ظاهر قرآن چیز دیگر، تفسیر به رأی این است که یک فرد با استحسانات، آیات نیازمند به تفسیر را تفسیر نماید، اما ظاهر کتاب که روشن است و اهل لغت و اهل لسان به طور واضح آن را میفهمند، تفسیر نیست.
گفته میشود که سید صدر در شرح وافیه به این مضمون آورده که اولا در تفسیر گفته میشود که تفسیر به رأی حرام است، عمومیت دارد، تفسیر فهم معنای قرآن است؛ اعم از ظاهر و معنای غامض و ثانیا در قرآن احتمال نسخ و تخصیص وجود دارد، در این صورت تسمک به آن آیه نمیشود. این موارد جزء ظواهر قرآن است که ظاهری دارد؛ ولی احتمال نسخ وجود دارد، بنابراین در این موارد که تمسک به ظاهر قرآن درست نباشد، به واسطهی قول به عدم فصل گفته میشود که استفاده از ظاهر قرآن وجهی ندارد.
صاحب فصول از این دو اشکال سید صدر جواب میدهد: اولا این که گفتید تفسیر شامل فهم معنای ظاهر قرآن میشود، این یک مطلبی است که تصورش برای تصدیقش کافی است که چنین چیزی حقیقت ندارد، ظاهر با امر مختفی، دو حقیقت جدا از هم اند و قابلیت اتحاد و هم سنخی وجود ندارد، مواردی که نیاز به تفسیر دارد، معنا مختفی است و مواردی که ظاهر و معلوم است از محکمات است و مشتابه نیست و اگر حرف شما را قبول کنیم، باید بگوییم محکمات مشتابهات است که چنین چیزی قابل قبول نیست. ثانیا حرف دیگر شما که احتمال نسخ بود، گفته میشود احتمال نسخ است اما به طور کلّ در نوع آیات قرآن احتمال نسخ نیست و در موارد جزئی که احتمال نسخ و تخصیص است، باید فصح کامل صورت گیرد و بعد از آن، اصالت عدم نسخ که یک مدرک معتبر و طریق معتبر است، مستند میشود برای یک مستفید از ظاهر قرآن.
در نیتجه ظاهر قرآن برای همه حجت و دارای اعتبار است بدون شک و شبهه و اشکال.