1400/09/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت امارات/حجیت ظواهر کتاب /حجیت ظواهر کتاب از منظر قدمای اصحاب
بحث و تحقیق در بارهی حجیت ظاهر کتاب:
در این رابطه نگاهی اجمالی داشته باشیم به آراء قدمای اصحاب:
آراء قدمای اصحاب نسبت به استفاده از ظاهر کتاب:
شیخ مفید در کتاب التذکرة بعلم الاصول که بحث های اصولی را به صورت بسیار مختصر بیان میکند، میفرماید: الفاظ قرآن، طبق اهل لسان آمده است؛ یعنی قابل استفاده برای اهل لسان است و معنای این حرف بهره برداری از ظاهر کتاب میباشد.
سید مرتضی علم الهدی در کتاب ذریعه، ج1، ص245 این بحث را در بحث مجمل و مبین آورده است و در ضمن بحث از آن فرموده است که الفاظ قرآن به طور کلی به سه صورت است:
صورت اول این است که الفاظ دلالت میکند بر معانی به طور مستقل و مراد از الفاظ به دست میآید بدون این که از کلمه یا قرینه یا بیان دیگر استفاده بشود؛ مثل ﴿ان الله علی کل شیئ قدیر﴾[1] ، ﴿و لا یظلم ربک احدا﴾[2] و ... پس ظاهر قرآن به طور اغلب این گونه است.
صورت دوم این است که الفاظ قرآن بر مراد دلالت دارد بالفحوی نه بالصراحة؛ مثل ﴿لا تقل لهما اف﴾[3] و ﴿لا یظلمون فتیلا﴾[4] .
صورت سوم الفاظ و نصوصی است که دلالت دارد بر معنای مراد با کمک از نصوص روایی؛ مثل آیه ﴿السارق و السارقة فاقطعوا أیدیهما﴾[5] ، این آیه دلالت دارد اجمالا بر بریده شدن دست سارق؛ اما این که سرقت چگونه باشد و دست از کجا قطع شود؟ نیاز به توضیح و تفسیر دارد. پس استفاده و بهره برداری از ظاهر قرآن یک امر مسلم است.
شیخ طوسی در کتاب العدة فی الاصول، ص445 تقریبا همین بیان سید علم الهدی را با اندک تغییراتی ذکر کرده است؛ چون استاد و شاگرد اند و کتاب عده ناظر به ذریعه و گویا برخواسته از آن میباشد.
محقق حلی در کتاب معارج الاصول، ص154، در بحث مجمل و مبین، همین فرمایش سید و شیخ را با عبارت کوتاه تری بیان کرده است که استفاده از قرآن، محکمات و مبینات وجود دارد و هر کسی بدون کمک، میتواند از آن استفاده کند.
در نتیجه، در بین قدمای اصحاب تا زمان محقق حلی استفاده از ظاهر قرآن یک امر مسلم و مفروغ عنه است.
اما از زمان مشهور که اصول رونق گرفته تا زمان تطور اصول، بحث از حجیت به طور کل و به بحث از ظاهر کتاب به طور خاص، به عمل آمده است و داعی و باعث آن این بوده که اخباریها گفته اند استفاده از ظاهر قرآن ممکن نیست. اخباریها هر چند فعلا تقریبا منقرض شده اند، ولی فقهاء و محدثین مهمی در بین آنان بوده اند؛ مانند صاحب حدائق.
این بحث، برای اولین بار قوانین برجسته شده است. محقق قمی در کتاب قوانین، ج2، ص310 بحث حجیت ظاهر کتاب را بسیار دقیق و مبسوط اعلام کرده است. این محقق بزرگ ابتدا میفرماید: «الحق جواز العمل بظاهر الکتاب»[6] . آنگاه ادلهی در جهت اثبات آن اقامه کرده است:
1- تاریخ صدر اسلام: پیامبر (ص) که مبعوث شد، قرآن را به لسان قوم و به زبان عربی مبین برای مردم تلاوت میکرد و مردم الفاظ آن را که میشنیدند، معنای ظاهر آن را استفاده میکردند و جایی را نداریم که توضیح داده باشد مراد این است نه آنچه که شما میگویید.
2- قرآن معجزه است و معنای آن این است که مردم معنای آن را بفهمند. معجزه برای همه است نه یک عدهی خاص (متخصصین). مردم آن را بفهمند تا دلیلی بشود برای اثبات نبوت پیامبر (ص)، از این رو قرآن ظاهرش برای مردم نمای معجزه دارد.
3- در قرآن معجزههایی وجود دارد که برجسته ترین معجزهی آن، بلاغت آن است. بلاغت عبارت است از کلام فصیح برابر با مقتضای مقام و این بلاغت به این معنا روشن و مشخص نمیشود مگر به وسیلهی فهم معانی الفاظ. مردم معانی الفاظ را بفهمند تا بدانند که فصاحت و بلاغت در حد معجزه آسا است.
4- بیانی از امیر المؤمین (ع) است در نهج البلاغه که در بارهی اوصاف پیامبر (ص) به این مضمون آمده: قرآن را بر پیامبر (ص) برای هدایت مردم فرستاد، قرآن برای مردم هادی و هدایتگر به سوی حق است و این هدایت و راهنمایی به سوی حق، ممکن نیست مگر این که معنای این عبارات و الفاظ، برای مردم روشن باشد.
5- حدیث ثقلین است «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»[7] . در آن به طور مطلق دستور داده شده که به قرآن و عترت تمسک شود، تا پایان این دنیا، این دو باهم اند. البته این حدیث بیشتر به نفع اخباریها میچرخد که قرآن و عترت متن و شرح اند که تا آخر باید با هم باشند و عترت قرآن را شرح دهند.
6- ارجاع دادن محققین و محدثین و اهل علم به قرآن و عرضه نمودن روایات را بر قرآن؛ یعنی هر چیزی را که میخواهید صحت و سقمش را به دست آورید، بر قران عرضه کنید که اگر موافق قرآن بود درست است و اگر نبود درست نیست. در بارهی تعارض روایات از باب علاج آمده «مَا وَافَقَ الْكِتَابَ فَخُذُوهُ »[8] که منظور از موافقت، موافقت با ظاهر قرآن است نه باطن آن.
آنگاه اشارتی دارد به ادلهی اخباریین (در بارهی قوانین آمده است که اگر کسی آن را نخوانده باشد اصولش کامل نیست و آثار آن در رسائل و کفایه مشهود است، قبل از آمدن اصول فقه مرحوم مظفر، خواندن قوانین مرسوم بود). متأسفانه از اخباریها کتاب مبسوطی که ادله و مدارک آنان را به طور دسته بندی شده تدوین کرده باشد، در دست رس ما نیست. بیانات اخباری ها را محقق قمی به طور دقیق ارائه کرده است. به طور کلّ، ادلهی اخباری ها نصوص است و این نصوص به دو دسته اند. دستهی اول روایات متعددی است که دال بر این اند که عین قرآن اختصاص دارد به ائمهی اطهار (ع). در کتاب کافی چنین آمده است: «وَ جَعَلَ لِلْقُرْآنِ وَ لِتَعَلُّمِ الْقُرْآنِ أَهْلًا ... هُمْ أَهْلُ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ هَذِهِ الْأُمَّةَ بِسُؤَالِهِمْ»[9] علم قرآن اهل دارد و اهل آن اهل بیت (ع) اند.
حدیث دیگر باز در کافی، آمده است از امام صادق ع: «إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ»[10] . پس علم قرآن اختصاص دارد به ائمه اطهار ع.
طائفهی دوم سلبی است و شاید در حد تواتر میباشد که تفسیر به رأی را یک امر غیر مجاز و کذب و افتراء اعلام کرده است. از طریق شیعه و سنی آمده است. از باب نمونه در کتاب وسائل، آمده: «من فسر القرآن برأیه فقد افتری علی الله کذبا»[11] . نتیجه این میشود که تفسیر به رأی و استفادهی مستقیم از قرآن اشکال دارد و افتراء است.
علاوه بر آن، میفرماید که مفسر کبیر شیخ طبرسی در مجمع البیان، مطلبی دارد به این مضمون که بر اساس اخبار صحیح معصومین (ع) تفسیر قرآن جایز نیست جز با اثر و روایت صحیح و نص صریح.
خلاصه استدلال اخباریها بر عدم جواز استفاده از ظاهر کتاب، دو دسته از روایت است که دستهی اول ایجابی است و تفسیر قرآن را حق من خوطب به میدانند و دسته دوم سلبی است که از تفسیر به رأی نهی نموده است. تفسیر طبرسی که بین شیعه و سنی قابل پذیرش میباشد آن را تأیید کرده است. در مصر مجمع محققین چند تفسیر را تأیید کردند و از تفاسیر شیعه، تفسیر مجمع البیان را تأیید نمودند.
در بارهی این دو تا دلیل محقق جواب و نقدی دارد که در ادامه خواهد آمد.