1400/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجیت قطع/بررسی موافقت التزامیه /موافقت التزامیه از منظر شیخ انصاری، محقق خراسانی، نائینی و سید الخوئی
بررسی موافقت التزامیه:
منظور از این بحث این است که موافقت عملیه نسبت به قطع و متابعت از آن که واجب است بدون هیچ اشکالی، آیا موافقت التزامیه هم واجب است و مخالفت آن حرام است؟ یا نه موافقت التزامیه دلیل بر وجوب و اعتبارش وجود ندارد؟
شیخ انصاری در کتاب رسائل، ص30-31 بعد از عنوان نمودن مسألهی موافقت التزامیه، اعلام میدارد که اگر دلیلی از سوی شرع آمده باشد مبنی بر وجوب موافقت التزامیه که مکلف باید قلبا ملتزم بشود به حکم شرعی، اگر دلیلی آمده باشد دلیل متبع است و در این صورت زمینه برای اجرای اصل وجود ندارد که اگر تمسک به اصل بشود در حقیقت کار منجر میشود به مخالفت عملیه. اگر دلیلی از سوی شرع نسبت به وجوب التزام در بارهی احکام شرع نیامده باشد، در این صورت برای اجرای اصل مانعی وجود ندارد که می توان اصل را اجرا کرد و به مشکلی بر نمیخورد و از آنجا که دلیل در بارهی وجوب التزام در دست رس نیست؛ لذا قول به عدم وجوب موافقت التزامیه قول درست و قابل قبول است.
در پایان میفرماید: اگر کسی عملی را انجام دهد و امتثال کند؛ ولی قلبا توجهی نداشته باشد، این عمل مجزی است و این امتثال محقق است و اشکالی در کار نیست. بنابراین، موافقت التزامیه از خود حجیت قطع بیرون نمیآید و نیاز به دلیل زائدی دارد که در این رابطه وجود ندارد.
محقق خراسانی همین مطلب را با یک رنگ و لعاب بیشتری عنوان میکند و میفرماید: موافقت عملیه و متابعت قطع که یک امر لازم و واجب است بدون شک و شبهه؛ اما موالفت التزامیه هم واجب است؛ مثل اعتقادات که یک عمل جوانحی است و واجب است ایمان به اصول عقاید، در اینجا التزام یعنی یک عقد قلبی و توجه قلبی به احکام، آن هم به صورت اعتقاد و عقد قلبی، میفرماید: در بارهی احکام هم مثل اعتقادات، آیا التزام واجب است؟ اگر واجب بود اساس میشود برای موافقت التزمامیه که باید مکلف در عمل موافقت عملیه داشته باشد و در عالم قلب موافقت التزامیه و تفکیک معنا ندارد که در واقع اگر تفکیک شود، دو عمل است یکی جوارحی و دیگر جوانحی. آیا این عمل جوارحی که در اصطلاح گفته میشود موافقت التزامیه، آیا واجب است یا نه؟ مکلف مسئولیت دارد که عمل را به ما هو مأموربه انجام دهد؛ اما این که چه چیزی در عالم قلب او میگذرد در اصل امتثال دخلی ندارد. تحقیق این است که موافقت التزامیه وجه و دلیلی ندارد و شاهد آن وجدان است که اگر مکلفی امر مولی را اطاعت کند، هر چند قلبا توجهی به آن حکم نداشته باشد و التزامی به آن نداشته باشد؛ مثلا بگوید چون دستور داده انجام میدهم ولی التزام قلبی نداشته باشد، به شهادت وجدان این فرد امتثال کرده، هر چند که قلبا التزامی نداشته است. بعد میفرماید در این رابطه که امتثال محقق میشود، روشن است نقشی که التزام دارد این است که اگر التزام قلبی ضمیمه شود، فضل و مثوبت بیشتری دارد و اگر در کار نباشد انحطاط رتبه و نقصی در بارهی ارزش کار به وجود خواهد آمد.
محقق خراسانی در ادامه مطلب فرضی را عنوان میکند و میفرماید: اگر ما ملتزم شویم و بگوییم که موافقت التزامیه واجب است، با آن هم، اگر امر دائر بین محذورین شود که مثلا یک عمل مردد بین حرام و واجب باشد و کشف آن برای ما کار ناممکنی باشد، در این صورت اجرای اصل مشکلی ندارد و با موافقت التزامیه تنافی ندارد؛ چون وعای اصل و وعای التزام، جدا از هم اند و دو ظرفیت جدا هستند؛ در ظاهر بر اساس اصل میخواهیم یک تخییر یا یک طرف را بیرون کینم و برائت جاری کنیم، منافات ندارد با تحقق موافقت التزامیه؛ چون موافقت التزامیه عمل دل و قلب آدم است؛ مثلا فرد ملتزم است که در واقع این واجب و حرامی که هست اجمالا ملتزم و پایبند است ولی چون در ظاهر دوران امر بین محذورین است اگر جا برای اجرای اصل بود، میشود آن را جاری کرد.
محقق نائینی در کتاب اجود التقریرات، ج3، ص95 میفرماید: موافقت التزامیه اگر به این معنا باشد که مکلف نسبت به آنچه که در شرع آمده است ازسوی پیامبر اعظم (ص) به آن معتقد باشد، مطلب درستی است و قطعا این امر متنهی میشود به اصل اعتقاد به نبوت و مقتضای این پندار این نیست که تک تک اعمالی را که انجام میدهیم، در مقدمهی آن التزامی هم داشته باشیم.
بعد میفرماید: اگر بگویی منظور از التزام این است که نسبت به یکایک احکام قبل از انجام آن متلزم باشیم که این عمل، یک حکم شرعی الهی است و بر عهدهی من است، اگر این گونه التزام را قائل باشیم و چیزی از سوی خودم یا از سوی کس دیگری به عنوان تشریع در نظر نگیرم و شرعیت را در مسیر خودش در نظر بگیرم، اگر منظور این باشد، این هم کار درستی است ولی ربطی به موافقت التزامیه ندارد. اگر بگوییم موافقت التزامیه با موافقت عملیه دو تا عمل است و هر دو ثواب و عقاب دارد، دلیلی در این رابطه شرعا و عقلا در دست رس نیست، نه یک نصی داریم و نه یک حکم عقل قطعی. اگر استدلال هایی عقلی ابتدائی صورت گیرد یا اعمال ذوق است یا استحسان؛ اما یک حکم قطعی عقلی یا نص خاصی وجود ندارد؛ اما در عبادات که قصد قربت لازم دارد، اگر قصد قربت تطبیق بر التزام کند، مانعی ندارد و مربوط به عبادیت عمل است که در مقدمهی آن قصد قربت صورت بگیرد ولیکن موافقت التزامیه را اعم از قصد قربت اعلام میکنند.
ما حصل فرمایش محقق نائینی این شد که اگر منظور از موافقت التزامیه یک عمل جوانحی مستقل باشد در برابر عمل خارجی که عمل جوارحی میگوییم، اگر این مقصود باشد، دلیلی از سوی شرع و دلیل عقلی در این رابطه وجود ندارد.
پس شیخ انصاری، محقق خراسانی و محقق نائینی بر این اند که موافقت التزامیه، دلیلی بر وجوب ندارد؛ ولی در مجموع یک امر محبوب و درست و موجب فضیلت و کمال هست.
سیدنا الاستاد در کتاب مصباح الاصول، ج2، ص54-55 میفرماید: موافقت التزامیه، به معنای التزام بما جاء به النبی (ص) واجب و لازم است؛ حتی در اموری که مربوط به شرع هم نباشد. اگر از سوی پیامبر (ص) مطلبی آمده باشد در بارهی تطور جهان، نظم عالم، زمین و آسمان، التزام به آن واجب است؛ ولی این مسأله ربطی به موافقت التزامیهی که در بحث قطع مطرح است ندارد، در بحث قطع گفته میشود که یک مکلف همانطوری که در عمل باید یک مأموربه را باید انجام دهد، در قلب هم باید به آن معتقد و ملتزم باشد و این ربطی به بحث اعتقادات ندارد و بحث التزام بما جاء به النبی جزء اعتقادات و عقاید است؛ امّا در بارهی عبادات که باید هر عملی به خداوند اضافه شود و قصد قربت صورت گیرد و به جهت امثتال امر خدا باشد، در این عبادات، این حالت که وجود دارد طبیعتا موافقت التزامیه است و اینجا جایی برای بحث نیست. موافقت التزامیه با انجام عمل به داعی امر اگر فرقی داشته باشد، فرق در تعبیر است و در محتوا فرقی ندارد و همان قصد قربت در واقع این است که فرد ملتزم است که این دستور، دستور خداست. پس در عبادات موافقت التزامیه هست، اگر عبادت بدون التزام و نیت و اضافه به سوی الله انجام گیرد، مجزی نیست و مخالفتش عقاب دارد و موافقتش مثوبت دارد.
بعد میفرماید: این بحث موافقت التزامیه در توصلیات هم راه دارد. بحث موافقت التزامیه اختصاص دارد به توصلیات؛ مثلا امر شده است به طهارت متنجس که وقتی آن را تطهیر میکنیم یک آگاهی قلبی و لو ارتکازا داشته باشیم که این عمل واجب است. پس این بحث اختصاص دارد به توصلییات. در بارهی توصلیات میگوییم مراد از التزام این است که برای تک تک افراد عمل، قبلا ملتزم باشیم بدون استثنا به طور مشخص، اگر این حرف را بگوییم قابل التزام نیست؛ برای این که تمامی افراد عبادات و توصلیات قابل احصاء نیست و اگر گفته شود که التزام در بین محذورین به این صورت است که ملتزم شویم که یکی از آن دو واجب است، باز هم باطل است؛ برای این که در حقیقت تخییر اعلام میشود بین یک شئ و ضد آن شیئ و این کار ناممکن است و اصلا درست نیست؛ مثلا بگوییم مخیری بین این که این عمل را بگویی واجب است یا حرام.
آنگاه میفرماید: در بارهی موافقت التزامیه تحقیق این است که دلیلی شرعا و عقلا وجود ندارد. ادله شرعیه طلب عمل را اعلام کرده و بعث و زجر برای انجام و ترک است؛ اما مقتضای ادلهی عقلیه از باب عبودیت و مولویت در این حد است که امر مولی امتثال شود و آن امتثال در عمل محقق میشود، پس نسبت به موافقت التزامیه هیچ گونه دلیلی از عقل وشرع در دست رس ما قرار ندارد.
جمع بندی و دو نکته: یکی این که دلیلی بر موافقت التزامیه نداریم و دیگری این که گفته شد که موافقت التزامیه ارزش خودش را دارد.
تحقیق این است که موافقت التزامیه قابل قبول و مطلب درست و مطلوبی است؛ زیرا اولا همان طوری که در تصریح محقق خراسانی آمد، به عنوان یک واقعیت، این است که موافقت التزامیه قطعا از حسنی برخوردار است و دارای مصلحت است و حسن موافقت التزامیه امری است متسالم علیه و جایی برای تریدید وجود ندارد، آنگاه هر امر و عملی که حسن ذاتی داشته باشد، طلب آن و انجام آن درست و صحیح خواهد بود. قاعده این است که در فقه حسن عمل مساوی با مطلوبیت عمل است و علی الاقل اگر حسن در حد بالا نبود؛ ولی حسن بود، موجب احتیاط می شود؛ لذا در احتیاط گفتیم هر عملی که حسنی دارد، احتیاط آن است که انجام گیرد. ثانیا در نصوصی که نسبت به عبودیت و ایمان و کفر آمده است، کتاب وافی، ج4، ص116: روایتی را نقل میکند به این مضمون که هر یک از اعضای بدن مثل سمع و بصر و فؤاد وظیفهی دارد؛ قرآن هم میفرماید: ﴿وَ لاٰ تَقْفُ مٰا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ اَلسَّمْعَ وَ اَلْبَصَرَ وَ اَلْفُؤٰادَ كُلُّ أُولٰئِكَ كٰانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً﴾[1] و مسئولیت فؤاد همین التزامات است. در روایت عمل قلب اقرار بما جاء به النبی آمده و در آخر فرموده: این اقرار رأس الایمان است، تثبیت قلبی همان التزام است و التزام بما جاء به النبی رأس الایمان است و لذا گفته میشود که اگر وجود نداشته باشد خطر کفر دارد. ثالثا عمل درست و عمل فرد مکلف را در یک طرف قرار دهید و عمل تمرینی و عمل صبیان را در طرف دیگر، عمل اگر تمرینی یا عمل صبیان باشد، مجزی نیست با این که موافقت عملیه است؛ ولی التزامی در کار نیست. در مقابل عمل مکلف ملتفت، التزام دارد. رابعا مؤمن و فرد متشرع و پای بند به شرع، بر اساس اقتضای طبیعت شرع (حق الطاعة) ملتزم به احکام است و حق عبودیت و مقتضای قاعده عبودیت و مولویت است، در نتیجه موافقت التزامیه که حسنی دارد و موجب کمال عبادت هم هست و اصلا خودش هم طبق نصوص یک عبادت به حساب میآید و علاوه بر آن که در عبادات به طور کل موافقت التزامیه جای خودش را دارد، در نتیجه موافقت التزامیه قابل التزام خواهد بود.