درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث تکمیلی ریاء

بحث ریاء شرح داده شد و کامل شد. به عنوان تکمیل بحث باید متن عروه را بخوانیم و اشاره ای به محل بحث باید به عمل بیاید و توجیه رای و نظر سید علم الهدی قدس الله نفسه الزکیه. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: اگر ریاء قصد اصلی باشد و در ضمن عبادت را هم قصد بکند بلا شبهه عمل باطل است و این قسمت است که می گوییم بالضروره باطل است. و همین طور اگر ریاء با قصد امر جزء الداعی باشد جزء داعی ریاء است و جزء داعی قصد امر است باز هم بلا شبهه این عبادت می شود ریاء و باطل است. می فرماید: هرچند ما به اخبار و نصوص ریاء تمسک نکنیم این دو قسم قاعدتاً باطل است. برای اینکه داعی امر لحاظ نمی شود. برای اینکه قصد امری در کار نیست عبادتی که با قصد امر صورت نگیرد آن عبادت وجه شرعی ندارد از اساس باطل است.

 

محل نزاع دو مورد است

و اما محل نزاع: و اما آنچه که محل نزاع است این است که قصد امر مقصود اصلی باشد، ریاء در ضمنش باشد برای امتثال امر بپا خواسته ولی ریاء در ضمنش می آید و همین طور اگر قصد امر باشد به طور کامل ولی قصد ریاء هم در حد کاملی وجود داشته باشد اما شرکتی در کار نیست دو داعی شریک نیست داعی امر یک داعی مستقل و قصد ریاء یک داعی مستقل است این محل بحث این دو مورد است که آیا این گونه ریاء مبطل است یا مبطل نیست؟ می فرماید: سید علم الهدی به احتمال قطعی نظر شریف شان آن صورت اولی نیست که ریاء اصلی باشد و قصد امر تبعی یا ریاء و قصد امر شرعی باشد که قطعا ریاء است و از واضحات است که مبطل است. نظر سید هم در همین دو مورد باشد.

 

بحث در دو جهت قواعد و روایات

می فرماید پس از آنکه محل بحث یا محور بحث معین شد بحث از دو جهت صورت می گیرد: جهت اول از منظر قواعد و جهت دوم از منظور اخبار و نصوص. اما از جهت قواعد می فرماید: قاعده اقتضاء می کند صحت عمل را. برای اینکه می بینیم محل بحث در ریاء این بود که اگر قصد امر اصلی باشد و ریاء تبعی یا قصد امر و قصد ریاء دو داعی مستقل باشد بحث این است که این صورت از مسئله آیا عمل و عبادت صحیح است یا صحیح نیست. اما اگر ریاء اصلی باشد و داعی امر تبعی یا دو تا جزء باشد برای داعی که قطعا ریاء است و قطعا باطل است. می فرماید: نظر سید مرتضی علم الهدی هم این باشد. سیدنا الاستاد فرمودند که این مطلب را از دو جهت بحث می کنیم از جهت قواعد و از جهت اخبار. اما از جهت قواعد گفته می شود که مقتضای قاعده صحت عبادت است. برای اینکه در این دو فرض از مسئله عمل به داعی امر شرعی انجام می گیرد. داعی امر برای صحت عمل عبادی کافی است. آنچه معتبر است این است که عمل برخواسته از داعی امر باشد و اما یک داعی مستقل دیگر یا یک داعی و فائده ضمنی و تبعی در کار نباشد چنین اشتراطی وجود ندارد. شرط دیگر نداریم که مضافا بر اینکه عبادت برگرفته از داعی امر باشد و چیز دیگری قصد نشود، چنین شرطی نداریم. لذا مقتضای قاعده این است که این عبادت صحیح باشد. اما از جهت اخبار، اخبار مستفیضه در حدی است هم آیات و هم روایات کثیر در حد استفاضه و هم موثقه احمد بن محمد بن خالد برقی در حدی است که شک و شبهه باقی نمی گذارد که اگر در عبادت ریاء داخل بشود هرچند ریاء تبعی باشد باز هم مبطل است. چون منافی اخلاص است و اخلاص عمود عبادت است و بدون اخلاص عبادت پا نمی گیرد. بنابراین سید فرموند مقتضای قاعده صحت است آن هم در صورتی که ریاء تبعی باشد و مقتضای نصوص بطلان، چون ریاء وارد عبادت که بشود اخلاص را صدمه می زند به اخلاص که صدمه وارد بشود به بدنه عبادت صدمه وارد شده است و موجب بطلان می شود. این خلاصه مطلب در این قسمت.

 

توجیه نظر سید مرتضی

اما نکته اصلی: بعد از شرحی که داده شد و قسمت تکمیلی بحث درباره ریاء‌گفته شد توجیه رای سید علم الهدی، پس از شرحی که داده شد توجیه برای رای سید به دست آمد و آن توجیه از این قرار است که سید که می فرماید ریاء ضرری ندارد توجیه این است که ممکن است بفرماید که طبق قاعده ریاء به صحت عمل صدمه وارد نمی کند. اما ریاء از لحاظ نصوص مبطل عبادت هست خوشبختانه جای دیگر سید مرتضی فرموده است که ریاء ‌به صحت عبادت صدمه وارد می کند. صاحب جواهر می فرماید: سید در جای دیگر خلاف این مطلب را فرموده اند[1] ما با شرحی که دادیم توجیه رای سید برایمان معلوم شد جای دیگری که می فرماید ریاء‌ مبطل است براساس نصوص و اینجا که می فرماید مبطل نیست براساس قاعده. بنابراین هر کجا که دیدیم مخصوصا اعاظمی مثل قدماء فورا نگوییم که اشتباه گفته است. لذا دیدیم که یک بحثی را که قدماء می گویند ما ظاهرش را نامتعادل تلقی کنیم خوب دقت کنیم اعتدالش در ضمن به دست می آید. توجیه رای سید گفته شد.

 

نکات تکمیلی

اما چند نکته تکمیلی و کاربردی: 1. اگر قصد آدم ریاء نیست ولی عملی که انجام می دهد گاهی یک مقدار در ذهن شبهه ریاء‌ می آید شما موقع نماز هستید اول وقت نماز را برای خدا شروع کردید یکی از دوستان شما آمد آنجا شیطان از آدم فاصله نمی گیرد. ذهن شما را می برد به طرف خود می گوید برو خوش باش نماز اول وقت می خوانیم و از این قبیل. سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در این بحث ریاء می فرماید: «فلو ضم الیه الریاء بطل سواء کانت القربه مستقلتاً و الریاء تبعاً‌ او بالعکس او کان کلاهما مستقلاً و سواء کان الریاء فی اصل العمل»مثل کسی که نماز می خواند خود نماز ریائی باشد «او فی کیفیاته» یا در کیفیات عمل، کیفیتی که وجوداً‌ با خود عمل عبادی متحد باشد مثل قرائت. چقدر صراط المستقیم را بلد هست، که کیفیت عمل است که با خود عمل عبادی وجوداً متحد باشد. اما اگر کیفیتی است که با خود عمل عبادی اتحاد وجودی ندارد تقارن دارد عیبی ندارد. مثلاً تحت الحنک و عباء و لباس سفید خوب و سجاده عالی اینها کیفیت است اگر در ذهن آدم ریاء بیاید ارائه کند به چشم کسی بکشد یا به گوش کسی برساند عیب و ایراد ندارد. چون اصلا در عبادت دخل ندارد یک حقیقتی است جدا از عبادت. گناه اخلاقی صورت گرفته است اما گناه عبادی صورت نگرفته است. «او فی اجزائه» پس ریاء در کیفیت هم اشکال دارد منتها کیفیت را برای شما شرح دادم. «او فی اجزائه» یا در اجزای واجب مثل رکوع، اذکار واجب که اجزاء واجب یک عبادت است «بل ولو کان جزء مستحبیا علی الاقوی» بلکه می گوید ریاء‌ مبطل است هرچند درباره یک جزء مستحبی باشد علی الاقوی. جزء مستحبی مثلاً قنوت را ریائی انجام می دهید در این جا می فرماید: ریاء مبطل هست اما مبطل بودنش را ایشان علی الاقوی فرموده است. اقوی جایی است که اختلاف وجود دارد، جایی که اصلا اختلاف نبود فتواست. در این اقوی رای شریف شان اقوی است ولی بر حسب ادله این ابطال احوط است که جزء مستحبی است.

 

اشکال عمده جزء مستحبی در واجب و جواب آن

در جزء مستحبی یک اشکال عمده داشتیم که نماز که واجب است مستحب که جزء‌ واجب نمی شود ما به چه صورت می گوییم که این قنوت جزء نماز است مستحب که با وجوب سنخیت ندارد از نظر شرع هم معنا ندارد که جزء‌یک عمل واجب یک جزء مستحب باشد. دو تا جواب گفته اند: جواب اول این بود که جزء مستحبی جزء نماز نیست اشکال شما مرتفع است درست است ما اگر بگوییم که یک جزء مستحبی جزء بدنه نماز می شود اشکال واردی است ما این جوری نمی گوییم ما می گوییم عبادت در عبادت است، مستحب یک امری است ظرفش آن بدنه واجب است در ظرف بدنه واجب این مستحب از نظر شرعی جا دارد، جزء واجب نیست جزء نماز به معنای اجزاء واجب اصلی نماز نیست. این جواب اول بود، جواب دوم این بود که ما در مستحبات که در بدنه واجب اضافه بشود یک وصف از کمال و فضل اضافه می شود یک وصف اضافی نه یک جزء واقعی ماهوی، یک وصف اضافی روی این ماهیت ایجاد می کند. اتصاف به وصف اضافی که فرق نمی کند وصف هم جنس باشد یا از جنس اش و سنخش نباشد. بنابراین مستحب به عنوان یک وصف اضافی که در اینجا اضافه شد می گوییم واجبی با این وصف اکمل الافراد و افضل المصادیق می شود. بنابراین در بحث جزء‌ مستحب شرحی که داده شد آنچه که مقتضای قاعده هست این است که علی الاحوط مبطل باشد و اما علی الاقوی و علی القاعده بطلان اعلام قطعی اش جراتی می طلبد. «و سواء نوی الریاء من اول العمل او نوی فی الاثناء و سواء طال منه ام لا» می گوید فرق نمی کند که ریاء از اول عمل باشد از اول بابا نشسته پسر جوان تازه به تکلیف رسیده بلند می شود برای اینکه پدرش را نشان بدهد که نماز می خواند. یا در وسط نماز را شروع کرد برای خدا در باز شد پدر آمد ارائه کرد به ذهن خود که پدر من نماز می خوانم. این هم ریاء است. «فالریاء فی العمل بای وجه کان مبطل له لقوله تعالی علی ما فی الاخبار انا خیر شریک من عمل لی و لغیری ترکته لغیری هذا و لکن ابطاله انما هو اذا کان جزءا من الداعی علی العمل ولو علی وجه التبعی» ابطال را که می گوییم به وسیله ریاء این است که ریاء داعی برای خود آن عمل باشد ولو داعی تبعی. «و اما اذا لم یکن کذلک بل کان مجرد خطور فی القلب من دون ان یکون جزءا من الداعی فلا یکون مبطلا» این محل ابتلاء است. می فرماید: آن ریائی که مبطل است ریائی است که برای ایجاد عمل، انجام کار عبادی داعویت داشته باشد ولو تبعی. و اما اگر داعی برای انجام نیست مثل خطور قلب یا به اصطلاح خطورات که می گویند، کسی در حال نماز است برای خدا نماز می خواند داعی هم امر شرعی بوده ولیکن عادت دارد نمازش را با قرائت خوب و سجده و رکوع طولانی تری بخواند خلاف رسم که رسم این است که سجده اگر طولانی شد یک نوع خلاف است باید سجده تند انجام بشود یک پیش نماز اگر یک سجده طولانی کند یک عیب فنی دارد باید اصلاح بشود. سجده باید سریع بشود. رسم شده که سجده ها بسیار به سرعت، چرا سجده طولانی نباشد و چرا رکوع طولانی نباشد؟ کار اصلی آدم عبادت است. اگر کسی عادت دارد سجده و رکوع را طولانی انجام می دهد یک کسی وارد شد تا وارد شد سجده و ذکر طولانی را دید بلا اختیار در قلبش یک چیزی آمد و این خطورات رد پای قطعی شیطان است. اگر شما می خواهید برای وجود شیطان یک دلیل اقامه کنید خطورات است. چون خطورات نه جنبه عقلی دارد و نه جنبه علمی دارد، عقلی نیست که علت و معلولی در کار نیست و علمی نیست که تجربه نکردید و خودتان نمی خواهید. بلا اختیار وارد می شود قرآن می گوید «أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ»[2] این وسوسه و این خطورات اشکال ندارد. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این خطورات که در ذهن می آید که من را الان می بیند که من این جوری نماز می خوانم و یک خوشحالی برایش بیاید و یک نوع ریاء خطوری، می گوید این ریاء یا این خطورات مبطل و مضر نیست. چون نه مقصود است و نه عزم شده است «لیست مقصوده و لا عزم علیها» نه مقصود است برای کسی که عبادت را انجام می دهد و نه عزم کرده است که چنین چیزی را برای غیر ارائه بدهد. بنابراین هر عملی که مقصود نباشد آن عمل حکم شرعی ندارد، حکم شرعی عملی دارد که مقصود باشد و اما آن بعضی از اعمالی که بدون قصد اثری دارد آن وضعیات است. و اما تکلیفی هر عملی که قصد نشده باشد هیچ اثر شرعی ندارد. مضافا بر اینکه این گونه عمل اختیاری نیست وارداتی من غیر عمد هست کسی قصد نمی کند این گونه ریاء را تا نماز را سر وقت بخوانید یا دست از کار خیلی مهم محل کار بردارید و مشغول نمازید یک همکار آمد فورا به ذهن تان می آید که این آقا نمازش را الان در صدر جدول قرار داده،‌ یک ذره خوشحالی از این جهت می آید که ببیند من را که من این جوری اند این خطورات است و این خطورات اختیاری نیست امری که اختیاری نباشد حکم از سوی شرع ندارد.[3] سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این گونه خطورات مبطل نیست. چون «لعدم الدلیل علی بطلانه» دلیل بر بطلان نداریم. آنچه که ما از لحاظ ادله دلیل بر بطلان داریم ریائی که حداقل قصد بشود قصد اصلی یا قصد تبعی. یک خطور اصلا می توانیم بگوییم ریاء ‌صدق نمی کند تا اینکه حکم آن درباره آن جاری بشود.[4] «و اذا شک حین العمل فی ان داعیه محض القربه او مرکب منها و من الریاء فالعمل باطل لعدم احراز الخلوص الذی هو الشرط فی الصحه»[5] ‌ سید طباطبایی مخصوصا در جلد دوم کتابش نیمه استدلالی است در عروه هم اشارت هایی به استدلال دارد. اینجا جزء بحث های استدلالی می فرماید: اگر آدم شک بکند که یک حالتی داشتم و یک کمی تظاهر هم به ذهنم می آمد الان نماز خواندم این نمازم ریائی شد و وضویم ریائی شد یا نشد می گوید این شک در اخلاص می شود و شک در اخلاص مساوی است با عدم تحقق اخلاص و عبادتی که از سر اخلاص نباشد باطل است. بنابراین اخلاص که شرط عبادت هست شرط احرازش واجب است و شک در تحقق شرط مبطل است چون شرط احراز نشده است.

 

تتمه و اما العجب

بعد از این رسیدیم به «و اما العجب»، بحث ریاء کامل شد شرح مفصلی داده شد و اما جلسه بعد اول مطلب «و اما العجب».


[1] جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی، ج2، ص100.
[2] حج/سوره22، آیه52.
[3] جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفی، ج2، ص100.
[4] مستمسک العروه الوثقی، السید محسن الحکیم، ج2، ص478.
[5] العروه الوثقی، السید محمد کاظم الطباطبائی الیزدی، ج1، ص182.