درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

96/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 119 سوره توبه درباره ولایت امیرالمومنین و اهل بیت

آیه صد و نوزدهم سوره توبه قال الله تعالی: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» این آیه ترجمه ای دارد و یک شرح و معنایی دارد که شاید چند جلسه طول بکشد معنای بسیار عمیق و عمده.

 

ترجمه

ترجمه اش معلوم است ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی را پیشه کنید و همراه با صادقین باشید.

 

معنی کونوا مع الصادقین

اما این کون مع الصادقین چه معنی دارد و با چه وجه و چه راهی و چه منهجی می شود همراه صادقین بشود؟. و این «اتَّقُواْ اللّهَ» که آمده است بعد متممش کون مع الصادقین است این اشاره به مطلبی دارد؟ نکاتی است که توجه کنید. تفسیر این آیه را از کتاب تفسیر عیاشی و به همین مضمون در اصول کافی روایتی را نقل می کند با سند خوب و زیادتی که در تفسیر عیاشی هم آمده است یادآور می شویم.

 

مراجعه به تفاسیر در معنی اتقوا الله

اول متنی که در کافی آمده است از امام باقر علیه السلام ابوحمزه ثمالی نقل می کند که اعتبارش در حد اعلی است، این متن در ابتداء اشاره دارد به همین «اتَّقُواْ اللّهَ»، امام علیه السلام می فرماید: «انما یعبد الله من یعرف الله» به طور منحصر کسی خدا را عبادت می کند که معرفتی به خدا داشته باشد. اگر کسی معرفت به خدا ندارد یا اصلا عبادت نمی کند و بی راهه می رود یا اگر عبادت هم می کند عبادتش عبادت عباد الله نیست یک تقلید یا عادت. می فرماید: «فاما من لم یعرف الله فانما یعبد هکذا ضلالا ضلالا» اگر کسی خدا را عبادت می کند یعنی نماز، روزه، قیام و قعود همین طوری بدون معرفت می فرماید: گمراهی است. این عبادت عبادتی نیست که برای انسان سودی داشته باشد. بعد از که امام فرمود اگر کسی بدون معرفت عبادت کند گمراهی است «قلت جعلت فداک فما معرفه الله» اگر آدم بخواهد در حقیقت عرفان را از دور آشنا بشود باید برود به نصوص مراجعه کند نه به فصوص. فصوف قالب می دهد و نصوص جواهر می دهد. فصوص چیزهایی هم می دهد ولی ظواهر می دهد اما نصوص است که جواهر می دهد. «فما معرفه الله» معرفه الله چیه؟ «قال تصدیق الله عزوجل و تصدیق رسوله صلی الله علیه و آله و سلم و موالاه علی علیه السلام و الائتمام به و بائمه الهدی» این معرفت است. یک تکمله هم دارد «و البرائه من عدوهم» برائت هم از عدو پیامبر و ائمه. «هکذا یعرف الله» امام باقر می فرماید این معرفت خداست. «و کذلک عرفان الله»‌ این عرفان است. سائل سوال می کند ابوحمزه برای تاکید گویا، می گوید «اذا ارید ان استکملت حقیقه الایمان» می خواهیم حقیقت ایمان را کامل کنیم چه کنیم؟ «قال توالی اولیاء الله و تعادی اعداء الله»[1] ایمانت را می خواهی کامل بکنی ولایت اولیاء الله را داشته باش و معادات و عداوت اعداء الله را داشته باش. سوال می کند اولیاء الله کیانند؟ در تفسیر عیاشی آمده است از اسم رسول الله الاعظم یا بقیه الله، اینها اولیاء‌الله هستند که «أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»[2] اشکال نکنید که در آن حدیث غار که گفته شد صاحب در غار هست همراه پیامبر و ترسید پیامبر فرمود «لاَ تَحْزَنْ»[3] چرا آنجا خوف؟ خب معلوم است موضوعا جداست. «إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» کسی که از اولیاء نباشد خوف و حزن دارد که پیامبر به اش می گوید «لاَ تَحْزَنْ»و معادنت کن با اعداء الله. سوال می کند که اولیاء الله را شناختیم و اعداء الله کیانند؟ می فرماید: «اوثان الاربعه». حدیث برای تفسیر ایه بود و در آخر می فرماید: ایمان کامل «تولی اولیاء‌الله و تعادی اعداء الله و تکن مع الصادقین کما امر الله»[4] با صادقین باش همان طوری که خدا در قرآن فرمود: «اتَّقُواْ اللّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ» تا به اینجا از این متن استفاده ای که کردیم. اینجا که صحبت از معرفت آمد که همان عرفان است و تصریح شد که «و کذلک عرفان الله»‌ ما بیاییم به یک متن های دیگری هم مراجعه کنیم که عرفاء‌ بالله کیست و کسی که در خط معرفت و عرفان قدم بگذارد نه عارف بشود آنها کیانند؟ شما به این عقیده هستید که عارف به معنای واقعی فقط یک مصداق دارد که عرف الله حق معرفته و اتق الله حق تقاته فقط آقا بقیه الله اما کسانی که نمای عرفان را و عارف نسبی بشوند و در خط عرفان قدم بگذارند راهش چیه؟ از این متون استفاده کنیم. متن اول امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه کتاب غرر «انما الائمه قوم الله علی خلقه و عرفائه علی عباده» ائمه عرفاء هستند. بعد نقش عرفان و عرفاء‌چیست و ارتباط با عرفاء چه می کند؟ ادامه روایت «لا یدخل الجنه احد الا من عرفهم و عروفهم» که عرفهم معرفت است و «عروفهم» عشق است. «لا یدخل الجنه الا من عرفهم و عروفهم» کسی که به جنت و بهشت نمی رود مگر اینکه بشناسد ائمه را و ائمه هم آنها را بشناسد. شناختن ائمه چه جوری است، علم امام که علم کاملی است، یعنی به عنوان شیعه خودش بشناسد. تا به اینجا که رسید آن موقع اهل بهشت می شود و آثارش چیه؟ دو تا اثر بگویم و یک شاهدی هم ذکر بکنم. آثاری که دارد این معرفقت در آخرت دخول جنت بود. و در دنیا یک آثار عملی دارد یک کاری است که از این دسته ساخته است. قبل از اینکه این را بگویم معیار این شد که در عرفان نکته اول معرفت خدا و پیامبر و بعد در عرفان عملی شناخت عرفاء.

 

عرفاء چه کسانی هستند

این نکته اول، و بعد به سمت و سوی عرفان رفتن در خط ولایت ائمه و آن چه کسی می شود عارف از جمع مردم عادی کسی است ولایتش کامل و معرفتش نسبت به امام و حق امام و وصف امام کامل باشد. امام را من حیث الذات و الصفات بشناسد. لذا در انتهای زیارت جامعه می گوییم «اسئلک ان تدخلنی فی جمله العارفین بهم و بحقهم» این نهایت کار است. عارف کسی است که صدق عارف نسبی وقتی اعلام می شود که معرفتش به امام کامل باشد. خود امام وصف امام و حق امام. پس شناخت عرفای حقیقی کیانند؟ معصومین. شناخت عرفای حقیقی باعث دخول به بهشت و سطح اول عرفان وکسی که می خواهد عنوان عرفان تسامحی به خودش بگیرد معرفت به امام وصف امام و حق امام داشته باشد. «فی جمله العارفین بهم و بحقهم». از همین جا چند خصوصیت برای این عرفاء ذکر می شود و برگرفته از نصوص: 1. کاری که عارف می کند چیست؟ «العارف من عرف نفسها فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها و یوبقها» عارف کسی است که خودش را بشناسد که بنده خداست که در متن خواندیم «انما یعبد الله من یعرف الله»‌ خودش را بشناسد که بنده خداست و عبد است و خودش را آزاد کند از عذاب و پاک نگه دارد و دور نگه دارد از هر چیزی که او را از خدا دور می کند و باعث گرفتاری اش می شود. این کار عملی عارف است. ترک دنیا نیست و با خشونت و سخت گیری با مردم نیست و یک ریاضت های غلط نیست فقط به احکام خدا و دستورات خدا تمام دقت را به کار می برد. و الا عارف روایت دیگر از امام صادق «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله»‌ عارف از جامعه کنار نمی رود شخصش با مردم است و قلبش با خداست. معرفتی که سعادت می آورد عرفانی که آدم را به توحید می برد عرفان یعنی ولایت و ولایت یعنی توحید و توحید یعنی ولایت. «ولایه علی بن ابی طالب حصنی»، از امیرالمومنین این روایت را بخوانم و بعد بگویم حق شناسی چیست؟. «اسعد الناس من عرف فضلنا و تقرب الی الله بنا»[5] خوشبخت ترین مردم کسی است که ما را بشناسد و در پیشگاه خدا به وسیله ما تقرب بکند. ما که سلوک می گوییم مسلک یعنی رسیدن به معرفه الله به وسیله ولایت امیرالمومنین. تا به اینجا که مطلب تمام شد این نکته را بگویم در یک جمله عارف علی شناسی است و امام شناسی معرفت است. و معرفت ایمان به امامت است و پس از که این معرفت کامل شد عبادت هم مترتب شد از طرف پیروان ولایت معرفت می آید نسبت به مولی از سوی موالی و مولی هم عنایت می آید. یکی از نکته های شناخت حق امام این است که امام همین الان حاضر و ناظر است ما این معرفتش را کم داریم الان حق امام این است که کل هستی در سایه وجود امام است این حق امام است. همین الان امام به آن لطفی که از سوی خدا دارد قدرت تمام افعال و اعمالی که در عالم هستی صورت می گیرد را دارد. همین الان از باب معرفت حق امام می تواند آدم از خود امام عصر مستقیما کمک بگیرد. یک واقعه و قضیه ای که همین امسال اتفاق افتاده و در همین ایام حج برایتان بگویم. یکی از دوستان امسال رفت مکه، حج هم برایش نیابت گفته بود تا چند میلیون گفت می خواهم یک حج انجام بدهم بعدا اعلام کرد که حج را از طرف صدیقه طاهره می روم. بعد امام هم عنایت می کند. بعد در طواف عمره و صلوات و ختم قرآن مستمر برای ائمه معصومین و اهل بیت. یک فردی داشتیم در کاروان معلول مادر زادی بود. دو تا عصا می گرفت و راه می رفت. به اش گفتیم شما طواف نمی توانید بکنید، روزی که طواف رفت در حال طواف تا دور چهارم دو تا عصا و ازدحام مکه چه می کند. خدا نکند آدم اگر آقا نداشته باشد هیچ کسی دست آدم را نمی گیرد. در آخر هم کاروان او را ول کرد. آنجا دیدید که فشار مکه هر کسی می خواهد خودش را نجات بدهد. نفس ها حبس می شود و هر کسی فکر نجات خودش است. یک کسی هم برادر همراه خودش دارد دید این معلول با این عصا‌ افتاد. گفت برادرم رفت بلند شدم عصایم شکست پا ندارم با صدا سه بار گفتم یا صاحب الزمان ادرکنی، گفت دیگر نفهمیدم یک مرتبه دیدم که طواف می کنم نه جلوی رویم کسی است نه پشت سرم فشار است نه سمت راست و چپم. سه دور طواف را آرام انجام دادم آمدم پشت مقام برای نماز که صدا کردند من را که کجایی. شب شد نشستیم در حرم و دعا و ختم قرآن برای ائمه، ختم قرآن و صلوات هدیه به روح که یکی از اساتیدش را گفته بود که اگر خواستید آقا عنایت کند به روح پدر و مادرش هدیه ای را بفرستید و آقا عنایت می کند. گفت ختم قرآن را و صلوات را برای والدین امام عصر در نظر گرفتیم و والده امام رضا بعد این کار را کردیم دیگر دلم رفت تا از حرم آمدم و تا هتل آمدم گریه کردم و شعر و مناجات داشتم که اقا بیداری نمی شود یک خواب که می شود. تمام شدم و حرکت کردیم و رسیدیم نماز صبح را خواندیم و خوابیدیم. در عالم خواب دیدم همان آدم معلول سمت راستم هست گفتم نیافتی، دیدم سمت چپم در هاله ای از نور چهره مبارک آقا که تبسمش را فهمیدم دیگر نور بود گفت آن شخص نمی افتد و هوایش را دارم. یک یا صاحب الزمان ادرکنی از قلب، گفت هوایش را دارم و حتی شما کاروانی که از ایران حرکت کردید و تا اینجا هوایتان را دارم. حالا ما می گوییم یا بقیه الله یا صاحب الزمان به آن کرمی که دارد هوای ما را هم داشته باش. این است که آدم اگر معرفت به امام و معرفت به حق امام داشته باش. لذا گفتیم سه بار از دل اگر کسی مناجات کند بگوید یا اباصالح المهدی ادرکنی قطعا آقا می شنود و قطعا کریم صدا را بی جواب نمی گذارد. الان همه ما می گوییم «یا صاحب الزمان ادرکنی».


[1] الکافی، الشیخ الکلینی، ج1، ص180.
[2] یونس/سوره10، آیه62.
[3] توبه/سوره9، آیه40.
[4] تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود العیاشی، ج2، ص116.
[5] غرر الحکم، تمیمی آمدی، ج1، ص212.