درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله سی ام، یشترط فی المسح امرار المسح

مسئله 30: سید طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «يشترط في المسح إمرار الماسح على الممسوح فلو عكس بطل ، نعم الحركة اليسيرة في الممسوح لا تضر بصدق المسح». می فرماید: شرط است در تحقق مسح وضو یعنی مسح پا و مسح سر، امرار ماسح بر ممسوح، ممسوح ساکن باشد و ماسح باید کشیده شود. مرور کند. اگر مسئله عکس شد این ماسح است این روی پاست ماسح گذاشته شد و ساکن بود ممسوح حرکت کرد باطل است. ولی حرکت های کم و اندکی ماسح روی ممسوح قرار گرفت ولی یک کمی هم ممسوح متحرّک بود، حرکت های اندکی که در ممسوح دیده شود ضرری وارد نمی کند. این فتوا، اما شرح مسئله: مسائل جزئی و فروع بسیار دقیق احیانا در کلام قدماء به طور عمده عنوان نشده است اینها دیگر از مختصات عروه الوثقی است بنابراین نظر مشهور یا قدماء در این مورد به طور واضح به ثبت نرسیده فقط بحث تفصیلی را در این مورد ارائه می کنیم.

 

نظر سید الخوئی در معنی مسح

سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه درباره این فرع می فرمایند مسح به دو معناست. معنای اول مسح ازاله وسخ است مسح کنیم چرک را و بزداییم. که از همین باب است که می گوید «مسحت یدی بالجدار» دست آلوده بوده چرکی داشته با دیوار پاکش کرده است. این معنای اول مسح است. معنای دوم مسح این است که ماسح بر ممسوح مرروی بکند یعنی امرار ماسح بر ممسوح. که در بحث ما هم مقصود همین معنای دوم است. که ماسح امرار پیدا کند بر ممسوح. یعنی ماسح روی ممسوح کشیده شود. پس از که این مطلب را دقت کردیم و این معنا را فهمیدیم معنای لغوی و عرفی مسح این است. از نصوص به طور خاص بیانی نداریم که بگوید ماسح را بکشید روی ممسوح ولی به معنای لغوی و عرفی که مراجعه کنیم منظور از مسح که یک عملی است به توسط ماسح و ممسوح صورت می گیرد ماسح باید امرار پیدا کند روی ممسوح. این معنا هم لغوی است و هم عرفی. لذا اگر مسح برعکس صورت بگیرد یعنی ماسح را گذاشتید روی ممسوح ساکن و بدون حرکت و ممسوح را حرکت دادید معنای مسح محقق نشده است. که معنای عرفی مسح این است. بنابراین آنچه که در متن آمده است همین است و سرّ مسئله هم همان شرحی که گفته شد یعنی صدق معنای لغوی و عرفی.[1] مسئله از دید و رأی شریف و متین ایشان تا اینجا تمام است. اما سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: این فتوا یعنی این متن که باید ماسح امرار پیدا کند و ممسوح ساکن باشد در صورتی درست است که بگوییم مسح متقوم به این معناست که ماسح متحرک و ممسوح ساکن باشد. اگر گفتیم مقوّم مسح این است مطلب درست است. اگر عکس بشود ممسوح حرکت کند مثلا عجله دارید تا دست تان را می گذارید روی پایتان با عجله پا لیز می خورد عوض اینکه دست تان بیاید مسح کند پا مسح را انجام داد. اینجا اگر گفتیم مسح متقوم به این معناست که مسح محقق نمی شود مسح که محقق نشد وضو می شود باطل. می فرماید: اثبات این مطلب کار مشکلی است نص که نداریم و معنای عرفی هم ثابت نیست شاید اغلب این گونه باشد ممکن است بعضی ها بر عکس هم مسح بکنند. اغلب عمل عرف که حجیت ندارد. اثبات این مدعا کار مشکلی است.[2] درست هم می فرماید، سید الحکیم که نظر بسیار دقیقی دارد در فقه نکته های دقیقی را یادآور می شود از جمله نکات دقیق همین که اثبات این تقوّم یا متقوّمیت کار مشکلی است.

 

اما تحقیق

اما تحقیق این است که مسح لغتاً معنایی دارد و شرعاً معنایی. لغتاً کتاب مجمع البحرین علامه طریحی که هم ادیب است و هم محدث است و هم لغوی می فرماید: مسح لغتاً امرار شئ بشئ. معنای لغوی مسح اشعار دارد به همین معنای شرعی که باید ماسح متحرک باشد و ممسوح ساکن اما تصریح نیست. اشعاری نزدیک به ظهور لغوی دارد. تا به اینجا معنای مسح لغتاً در بیان علامه طریحی. اما خوشبختانه مسح معنای شرعی دارد درباره مسح وضو شرع معنا را توضیح داده و تصریح کرده پس از که شرع توضیح داده باشد ما به همان معنای شرعی مراجعه می کنیم. قاعده این است که هر لفظی که معنای عرفی دارد آن معنای عرفی اش متّبع و محکّم است اگر که از سوی شرع در آن رابطه تعیین و تخصیص و تحدیدی نیامده باشد. درباره مسح ما به معنای عرفی آن نیاز نداریم برای اینکه از سوی خود شرع معنای مسح در وضو تعیین شده است با خصوصیت، و الا اگر تعیین شرع نبود معنای لغوی مسح کشیدن چیزی روی چیز دیگر، رطوبت در معنای مسح مندرج نیست. فقط شرع است که درباره وضو مسح را با خصوصیت بیان کرده است گفته است مسح با دست باشد و بلّه و رطوبت آب وضو باشد و در محل و ممسوح امرار انجام بگیرد. بنابراین این مسحی که در وضو آمده است از سوی شرع به طور واضح بیان شده است. روایت صحیحه زراره از امام باقر سلام الله تعالی علیه در ذیل و ختام این حدیث صحیح آقا امام باقر می فرماید حکایت وضوی رسول الله را «و مسح مقدّم رأسه و ظهر قدمیه ببلّه یساره و بقیه بلّه یمناه»[3] مسح این است با رطوبت آب وضو سر و روی پاهایش را مسح کرد. بنابراین معنای مسح لغوی نیست عرفی نیست چون شرع مستقیما معنای مسح را بیان کرده است. اما در بحث های قبلی هم خواندیم و الان هم توجه کنید این نکته باقی ماند خود مسح معلوم شد اما ماسح باید امرار داشته باشد بر ممسوح، این از کجا؟ در بحث های قبلی خواندیم که اگر یک عملیات طبیعی بود در آن صورت عمل و عبادتی که مطابق با وضعیت طبیعی باشد متّبع است. چرا؟ دو نکته: مقام بیان است و بیان نشان می دهد که طریقه طبیعی این است اگر غیر طریق طبیعی بود باید بیان می شد. الان که بیان نشده است کشف می کنیم که منظور از مسح همین طریق طبیعی است که ماسح متحرک باشد و ممسوح ساکن. مضافا بر این اگر باز هم از آن شبهات دقیق که یک کمی از سطح فقه بالاتر بروید با دقت عقلی به مسئله بنگیرید می گویید عرف است طبیعی است ولی بیان هم است منتها اطلاق هم هست. در این صورت اطلاق مسح ممکن است هر دو را بگیرد. جوابش این است که قاعده این بود که می دانیم مسح به این صورت که ماسح متحرک باشد و ممسوح ثابت قطعا و یقینا درست است. شک می کنیم که آن صورت عکس درست باشد یا نباشد قدر متیقن این صورت از عمل مسح است. و قاعده این بود که «القدر المتیقن فی العباده یرجع الی القدر المتعین» پس متعین این است. مطلب تمام تا به اینجا مسئله روشن بود و جایی برای احتیاط هم نبود.

 

سوال:

پاسخ: در مسئله سهو مثلا رفتید مسح کردید پایتان را برمی دارید از زمین تا دست تان را گذاشتید روی پا یک تکان می خورد، اگر سهوا و بلا اختیار شد چه می شود؟ که اتفاق هم می افتد در این صورت حکم وضعی قصد و غیر قصد ندارد. عمل خارجی از سنخ وضعیات است این وضعیات مثل شکستن شیشه مردم وضعی است عمل خارجی است اینها تابع واقعیت خودش است. واقعش اگر خلاف بود خلاف است. قصد خلاف نداشت ضرری ندارد وضعیات تابع واقعیتش است. مثل اینکه شما در حالت خواب شیشه کسی را بشکنید با دست و پایتان که ضمان دارد.

 

سوال:

پاسخ: مسح اگر باطل شد اگر دوباره وقت باقی ماند برای انجام مسح و رطوبت وضو هم باقی بود که طبیعتاً مسح را تکرار می کند که تکرار نیست مسح را درست انجام می دهد. مسح تکرار پذیر نیست. فقط یک بار مره واحده، اما اگر مسح ناقص بود دیگر تکرار نیست آن مسح قبلی کلا مسح است خشک کند و دوباره مسح کند جا دارد و مشکلی نیست.

 

مسئله 31

مسئله 31: «لو لم يمكن حفظ الرطوبة في الماسح من جهة الحر في الهواء أو حرارة البدن أو نحو ذلك ولو باستعمال ماء كثير بحيث كلما أعاد الوضوء لم ينفع فالأقوى جواز المسح بالماء الجديد ، والأحوط المسح باليد اليابسة ثم بالماء الجديد ثم التيمم أيضاً.» این مسئله هرچند با آن ریزنگری های عروه الوثقی شاید یک اتفاق غیر واقعی باشد شاید واقع نداشته باشد اصلا و با ریزنگری عروه الوثقایی فرض کنیم جایی است که هر قدر با سرعت وضو بگیریم حرارت دست آدم را خشک می کند و به مسح نمی رسد حتی می فرماید اگر آب کثیری هم بگیریم باز هم خشک می شود. چنین چیزی هر قدر باد تند باشد هر قدر گرما باشد بسیار بعید است. یک احتمال ضعیف است که اگر چنین چیزی شد چه می شود؟ می فرماید حتی وضو را دوباره اعاده کنید یعنی صورت و دست ها را دوباره بشویید نفعی ندارد فورا خشک می شود. در این صورت «فالاقوی جواز المسح بالماء الجدید» اقوی این است که مسح به آب جدید صورت بگیرد.

 

توضیح اصطلاحات اقوی و قوی و فتوی

اولا اصطلاحات را یک مقداری شرح بدهم، بدانیم اقوی ضعیف تر از قوی است یعنی اگر یک جا فتوا بود اقوی نبود فتوا قوی تر از اقوی است. چون اقوی یک احتمال خلاف در برابر خودش دارد مثل اشهر و مشهور است. اقوی که می گوید خودش اشعار دارد که قوی تر یک نقطه ضعیف در مقابل است. فتوا با اقوی درست مساوی نیست، فتوا مستحکم تر از اقوی است. فرق بین احوط و اولی این بود که اولی جایی نیست که ما بگوییم قطعا تمام محتملات است بلکه جایی بکار می رود که رفع اشکال بشود یعنی اگر ما راه دیگری را برویم مثلا اگر قدر متیقن را بگیریم اولی است. قدر متیقن که احوط نیست. پس اولی با احوط مساوی نیست. اولی برای رفع اشکال است و رفع خلاف، و به عبارت دیگر تطبیق می کند به اخذ به قدر متیقن. احوط جایی است که تمام محتملات مسئله انجام بشود تا قطع به امتثال پیدا بشود. اما افضل در حقیقت بیان استحباب است به عبارت دیگر. یعنی همین عمل که یک حد واجب دارد یک خصوصیت اضافه هم دارد این خصوصیت اضافه اش را که انجام بدهیم می شود افضل. که افضل را گفتم که مساوی است با مستحب. درباره این مسئله که حرارت و برودت اجازه نداد که مسح بکنید خشک شد می فرماید: اقوی جواز مسح است به ماء جدید. چرا اقوی؟ اول دلیل صاحب عروه را بگوییم بعد به شرح و توضیح بپردازیم. درباره این مسئله که می فرماید اقوی این است که به ماء جدید. التزام به این مسئله یک مشکل اساسی دارد و آن این است که این فتوای ابناء عامه است. ما اگر قائل شدیم که با آب جدید مسح کنیم بسیار یک التزام خطرناکی است درست می شود مطابق با فتوای ابناء عامه. از ضرورت مذهب بود که باید با نداوت وضو باشد. گذشتن از ضرورت مذهب و بعد هم مطابقت با رأی ابناء عامه یک امر بسیار خطرناکی است که التزام به آن کار مشکلی است. بنابراین اولا این نکته را در نظر گرفتیم حالا وارد بحث بشویم.

 

مشهور و غیر مشهور و تحقیق

در این مسئله مشهور و غیر مشهور دارد که مشهور این است که می شود با آب جدید مسح کرد. و غیر مشهور هم احتیاط اعلام کرده است که به سه چیز آب جدید، مسح با دست خشک و تیمم. و نظر تحقیق هم این است که هیچ کدام از اینها در کار نیست در صورتی که مسح صورت نگیرد و ناممکن باشد زمینه برای تیمم فراهم است باید تیمم کرد. این سه تا قول وجود دارد هر کدام نیازی به شرح و توضیح دارد ان شاء الله فردا.


[1] التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج5، ص192.
[2] المستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، ج2، ص395.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص272، ابواب وضو، ب15، ح2، ط اسلامیه.