درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خصوصیات مسح

تا به اینجا رسیدیم که بگوییم یکی از خصوصیات مسح سر این است که با کف دست مسح بشود و با پشت دست مسح درست نیست. سید طباطبایی می فرماید: «ویجب أن یکون بباطن الکف» این از خصوصیات مسح است. اما دلیل بر این مطلب اولا این گونه مسح یک عمل متعارف است بین مومنین و اهل شرع. گفته شد که عمل متعارف نزد اهل شرع سیره متشرعه است. اولا سیره متشرعه است و درباره این خصوصیت صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: منظور از ید که در وضو بکار می رود ذراع نیست کف است تا زند. که استشهاد می کند به قول علامه طباطبایی، که علامه طباطبایی فقه سید بحر العلوم است و علامه طباطبایی فلسفه صاحب تفسیر المیزان است. که ایشان این مطلب را فرموده اند. و بعد می فرماید: قدر متیعن از ید کفّ است. و اگر که با کف مسح انجام نشود شک در امتثال می کنیم. و شک در امتثال هم مساوی با عدم امتثال است. دلیل بر این مطلب روایت زراره و بکیر است یعنی روایت اخوین.[1] عن المفید عن احمد بن محمد عن ابیه عن سعد بن عبدالله عن احمد بن محمد. دو تا احمد بن محمد اینجا آمده منظور از احمد بن محمدی که شیخ شیخ مفید است احمد بن محمد بن سعید است که معروف است به ابن عقده که رجال هم دارد و از اجلاء و ثقات. عن ابیه یعنی محمد بن سعید که از توثیق خاص برخوردار است. عن سعد بن عبدالله که ابی خلف قمی است که از محدثین قم و اجلاء. عن احمد بن محمد، این احمد بن محمد باز احمد بن محمد بن عیسی اشعری است شیخ سعد بن عبدالله که از اجلاء و ثقات و محدثین قمی هستند. عن عثمان بن عیسی، این عثمان بن عیسی توثیق خاص ندارد ولیکن هم در سند کامل الزیارات آمده و هم در سند تفسیر قمی آمده دو توثیق عام دارد ولی دو توثیق عام مساوی است با یک توثیق خاص. بنابراین نسبت به عثمان بن عیسی هم مشکلی نداریم. عن ابن اذینه که همان عمر بن اذنیه است که از اجلاء و ثقات است. عن بکیر و زراره «أنهما سألا اباجعفر علیه السلام عن وضو رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فدعا بطست» طست معرّب از تشت است. حدیث طولانی است آن قسمت آخر محل استشهاد ماست که می فرماید: «ثمّ مسح رأسه و قدمیه الی الکعبین بفضل کفّیه لم یجدّد ماءً»[2] این نص با این سندی که برای شما گفته شد دلالت می کند بر اینکه آنچه در متن آمده است صحیح و متین و متقن و مستحکم است که «یجب المسح بالکفّ». این خصوصیت درباره اش بحثی هم نیست تا جایی که تتبع به عمل آمده اختلافی در بین امامیه در این رابطه دیده نشده است و گویا امر مورد وفاق است. اما خصوصیت دیگر که سید فرمودند: «و یجب أن یکون المسح بباطن الکفّ» همین بود که شرح داده شد و صاحب جواهر هم می فرماید که ما استظهاری که داشتیم از ادله به این نکته منتهی شد که واجب است مسح که با کف دست انجام گیرد. کسی اشکالی در این رابطه داشته باشد فقط تمسک به اطلاقات است و جواب آن اشکال هم واضح است اطلاقات وقتی محکّم است که این حدیث خاص دالّ بر تعیین وجود نداشته باشد. پس از که این حدیث دالّ بر وجود تعیین در کار هست تمسک به اطلاقات در این مورد معنا ندارد. این فتوا و این خصوصیت کامل شد.

 

خصوصیات مسح سر بالیمین

اما خصوصیت بعدی: مسح به وسیله دست راست انجام بگیرد. در این رابطه مشهور یعنی متن شرائع آمده است «الافضل المسح بالیمنی» رأی مشهور یا رأی محقق حلی این است که افضل مسح به دست راست است. گفته بودیم فتوای مشهور در شرائع است ولیکن در شرائع گاهی یک تردیدهایی در متن خود محقق ذکر می کند. این را به عنوان تبصره داشته باشید متن شرائع مشهور است در صورتی که متن جزمی و قطعی و بدون تردید باشد. جاهایی که می گوید «فیه تردد، الاشبه کذا» اینجا دیگر رأی مشهور در کار نیست بلکه مورد اختلاف است. از همین قبیل است افضل. افضل را نمی توانیم به مشهور نسبت بدهیم ممکن است عده ای قائل به افضلیت باشد و عده ای قائل به وجوب، اما در متن شرائع که تعبیر به افضل وجود داشته باشد آن متنی نیست که بگوییم رأی مشهور است. محقق حلی می فرماید افضل این است که به ید یمنی مسح انجام بشود. یعنی اگر به ید یسری هم مسح سر انجام بگیرد مجزی است مبطل نیست. دلیل بر این مطلب که باید مسح به یمنی انجام شود اولین دلیل روایتی داریم با سند معتبر صحیحه زراره از امام باقر علیه السلام. حدیث مفصل و طولانی است در انتهای این حدیث می فرماید: «و قال ابوجعفر علیه السلام ان الله وتر یحب الوتر فقد یجزیک من الوضو ثلاث غرفات واحده للوجه و اثنتان للذرعان و تمسح ببله یمناک ناصیتک»[3] «یمناک» یعنی با دست راست ات مسح کن ناصیه ات. سه تا مطلب در اینجا استفاده شد: 1. مسح به دست راست، 2. به رطوبت وضو، 3. به ناصیه. که مقصود ما همان مسح به دست راست بود. صحیحه زراره از امام باقر علیه السلام که می فرماید: «و تمسح ببله یمناک ناصیتک و ما بقی من بلّه یمناک ظهر قدمک الیمنی و تمسح ببله یسراک ظهر قدمک الیسری».[4] کل این موارد مسح را بیان کرد که به چه صورت انجام بگیرد. مسح راست با دست راست به ناصیه و با نداوت و رطوبت آب وضو. پس دو تا خصوصیت را فهمیدیم و دلیل آن را هم مورد اشاره قرار دادیم. اما در متن آمده است «و الاحوط أن یکون بالیمنی و الاولی أن یکون بالاصابع» چرا احوط می گوییم؟ درباره این احوط: 1. اطلاقات ما اعلام می کند که مسح صورت بگیرد با دست. «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ»[5] مسح هم قاعدتا با دست صورت بگیرد با دست چپ هم اگر مسح صورت بگیرد مسح است بلا اشکال و مجزی هم هست و این مطابق با محقق حلی هم هست که گفت افضل. 1. در دلالت حدیثی که فرمود «تمسح بمیناک» این جوری استفاده شد که مسح به یمنی مجزی است دلالتی داشته باشد از باب مفهوم لقب که به یسری مسح درست نباشد چنین دلالتی در کار نیست. موقعی می توانیم این را منحصر به یمنی بدانیم که بگوییم لقب مفهوم دارد و ما در اصول خواندیم که بلا اشکال لقب مفهوم ندارد. «فلو أراد إدراك الافضل ينبغي أن يضع ثلاث أصابع على الناصية ويمسح بمقدار إصبع من الأعلى إلى الأسفل ، وإن كان لا يجب كونه كذلك ، فيجزىء النكس ، وإن كان الأحوط خلافه».

 

سوال:

پاسخ: احوط وجوبی اسمش فرق می کند در عمل با حکم به وجوب فرق عملی ندارد. و در دلالت تشکیک کردیم که آن تشکیک در دلالت هرچند برخواسته از دقت بود ولی ممکن است آن تشکیک در دلالت این کار را به اصطلاح انجام بدهد که این دلالت کامل نیست اطلاقات محکّم است. بنابراین با این وضعیت زمینه برای احتیاط فراهم می شود.

 

سوال:

پاسخ: اشکال دلالی روایت اول که جمله اگر جدا باشد معنی می دهد که اگر جمله مربوط به قبل باشد معنایش این نیست که مسح به یمنی منحصر به دست راست هست مثلا. آن اصل ترکیب روایت محل بحث بود که آن ترکیب را گفتیم چون ظاهر همین است ما به ترکیب اعتناء نمی کنیم ترکیب را اگر بحث کنیم دقت های عقلی می شود که خلاف ظاهر است ما ظاهر را می گیریم. پس هر حدیث در قلمرو یک اشکال قرار می گیرد و آن این است که باید قائل به مفهوم لقب بشویم، اگر قائل به مفهوم لقب نشویم مسح به یمنی دلالت ندارد بر عدم جواز مسح با یسری. اگر گفتیم لقب مفهوم دارد که مسح به یمنی که شد دلالت کند بر اینکه مسح به یسری دیگر مسح نیست. ولی چون لقب مفهوم ندارد لذا ما می توانیم بگوییم که مسح به یمنی درست است ولی چون ذکر شده است افضل است که محقق حلی فرمودند و ما هم گفتیم احوط است. در این رابطه بحثی نداشتیم.

 

مسح از بالا به پایین باشد

اما نکته ای که باقی ماند از خصوصیات در متن آمده است می فرماید: «ويمسح بمقدار إصبع من الأعلى إلى الأسفل ، وإن كان لا يجب» واجب نیست از بالا به پایین، «فیجزی النکس» نکس یعنی عکس. از رستنگاه مو مسح را ببریم به طرف بالا، جایز است. این فتوایی است که سید در متن آورده بعد فرموده است احتیاط مستحب خلافش است. احتیاط مستحب این است که مسح باید از بالا به پایین انجام بگیرد. اما خود نکس واجب نیست بلکه مجزی است. این متن عروه، اما توجه کنید به قول قدماء که مراجعه می کنیم شیخ مفید،[6] شیخ صدوق،[7] شیخ طوسی فرموده اند که مسح به نکس جایز نیست. شیخ مفید متنش این است که باید از ناصیه شروع بشود تا به قصاص شعر که می شود رستنگاه مو. ترتیب را گفته است از بالا به اسفل. و شیخ طوسی یک عبارتی را بکار می برد می فرماید: «لا یجوز استقبال الشعر» منظور از استقبال الشعر مسح به عکس است موی را استقبال می کنیم به عقب می کشانیم. می فرماید «لا یجوز علیه اجماع الفرقه»[8] نکس جایز نیست براساس اجماع فرقه. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: آخرین چیزی که در این قسمت درباره عدم جواز نکس می توانیم به عنوان دلیل ذکر بکنیم اشتغال ذمه و شک در امتثال و سیره متشرعه، یک نکته ای را هم اضافه می کند که اصلی ترین نکته است و آن این است که می فرماید وضوهای ائمه را دیده بودند اصحاب و تابعین وضوی ائمه در منظر و مأوی بوده است که آنها مسح را از اعلی به اسفل انجام می دادند عمل اصحاب برگرفته از عمل ائمه است و عمل تابعین از عمل اصحاب. اگر که خلاف آن وجود داشت برای ما بیان می شد. در آخر می فرماید: این وجه خالی از قوت نیست. این قدماء بود و این ادله بود که برای شما گفتیم.

 

قول فقهاء اخیر

اما فقهای عصر اخیر جواز نکس را فقط اختلاف احتیاط اعلام می کنند می فرمایند: نکس خلاف احتیاط است. دلیل شان اطلاقات ادله است و مضافا بر آن در نصوص چیز صریحی بیان نشده است که به ما بگوید «من الاعلی الی الاسفل» فقط گفته شده است مسح رأس «ببله ماء الوضو» مثلاً ولی کیفیت از اعلی به اسفل یا به هر طوری که ممکن باشد از اسفل به اعلی در متن روایت نیامده. اگر مقصود از اعلی به اسفل نظر شرع باشد باید تعیین می شد. تعیینی که به عمل نیامده است مقتضای اطلاق اجزاء است بالعکس باشد یا من الاعلی الی الاسفل باشد. اما براساس سیره متشرعه اعلام می کنیم که احوط این است که از اعلی به اسفل انجام بگیرد. مطلب تمام، تکمیل نکته هایی که اینجا داریم که «مسح علی الشعر النابت فی المقدم» و جزئیات دیگر مربوط به آن ان شاء الله فردا.


[1] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج2، ص174.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص276، ابواب وضو، ب15، ح11، ط اسلامیه.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص272، ابواب وضو، ب15، ح1، ط اسلامیه.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص306، ابواب وضو، ب31، ح2، ط اسلامیه.
[5] مائده/سوره5، آیه6.
[6] المقنعه، شیخ مفید، ص44.
[7] من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ص45.
[8] الخلاف، شیخ طوسی، ج1، ص83.