درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسح رأس و خصوصیات آن

گفته شد که مسح رأس از واجبات وضو است به اجماع مسلمین و از ضرورات فقهیه است. در اصل مسئله اشکالی وجود ندارد. و مطابق است با نص کتاب «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ»[1] اما درباره خصوصیات مسح بحث هایی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. این خصوصیات عبارتند از: 1. مسح به مقدم رأس، 2. مسح به ناصیه، 3. مسح به نداوت ماء وضو، 4. مقدار مسح به واسطه دست که به اندازه یک انگشت باشد یا به اندازه ثلاث اصابع. 5. مسح باید به توسط کف دست انجام بگیرد. این خصوصیاتی است که باید بحث بشود.

 

خصوصیت اول

اما خصوصیت اول که عبارت است از وجوب مسح بر مقدّم رأس در این باره رأی قدماء مورد اشارت قرار گرفت شیخ مفید و شیخ طوسی تصریح داشتند بر اینکه مسح بر مقدم رأس باشد و محقق حلی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که مسح به مقدم رأس مورد اجماع اصحاب است.[2] اما نصوصی که در این رابطه آمده است باید مورد استفاده قرار بگیرد. از جمله این نصوص صحیحه محمد بن مسلم است. محمد بن الحسن شیخ طوسی عن الحسین بن عبیدالله که توثیق خاص دارد عن احمد بن محمد عن ابیه محمد بن عیسی عن احمد بن محمد بن یحیی عن الحسین بن سعید اهوازی عن ابن ابی عمیر عن ابی ایوب عن محمد بن مسلم، سند صحیح است. عن ابی عبدالله علیه السلام «قال مسح الرأس علی مقدمه».[3] سند روایت صحیح و دلالت آن صریح است و مستند فقهاء این است. حدیث دوم از محمد بن مسلم سند هم معتبر قال «قال ابوعبدالله علیه السلام مسح الرأس علی مقدمه» این همان متن است منتها روات سند فرق می کند. که اگر بتوانیم یک سند دیگر مثل این پیدا کنیم به همین متن می شود مستفیضه. خوشبختانه نقل سومی هم هست این دو تا نقل از شیخ بود نقل سوم عن محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن ابی ایوب فی حدیث نحوه، عین همین متن. سه تا سند معتبر اگر با وحدت متن بود یک استفاضه است. روایت مستفیض است و اعتبارش قطعی است و دلالت هم صریح است.

 

خصوصیت دوم

اما مطلب بعدی ناصیه، درباره ناصیه ببینیم آیا قدماء اجماع و نصوص در این رابطه قابل استناد هست یا نه؟ در اقوال قدماء متنی که از شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه در اختیار ماست آمده است که مسح «من ناصیته الی قصاص شعره»[4] کلمه ناصیه تصریح شده است. اما در کلام و بیان مشهور از ناصیه خبری نیست. فقط مقدّم رأس ذکر شده است و ناصیه ذکر نشده است. و اما در مرحله تفصیل و توضیح صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: آنچه موجود در اخبار و کلام و اجماعات اصحاب دیده می شود این است که مسح به مقدم رأس باید انجام بگیرد اما از ناصیه ذکری به عمل نیامده است فقط شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه کلمه ناصیه را ذکر کرده اند. در کلام قدماء هم از ناصیه ذکری به عمل نیامده است. بنابراین ناصیه چرا در کلام متاخرین ذکر شده و شیخ مفید که ناصیه را ذکر کرده مدرکش چه باشد؟ می فرماید یک روایتی است و پس از بررسی این روایت در انتهاء می فرماید که مسئله خالی از اشکال نیست اما احوط این است که باید مسح در محل ناصیه انجام بگیرد که بین البیاضین بود.[5] اما روایتی که در این رابطه مورد استناد قرار گرفته است عبارت است از روایتی که صحیحه است باسناده عن علی بن ابراهیم اسناد شیخ کلینی به علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد بن عیسی عن زراره، سند صحیحه است بر مبنای ما و صاحب جواهر گاهی می فرماید: «حسن کالصحیح». که «حسن کالصحیح» یعنی ابراهیم بن هاشم توثیق از جای دیگر ندارد ولی آن فرزندی که مصحح یک عده از روات است تمام اعتماد را به نقل پدرش دارد. روایت از امام باقر علیه السلام درباره وضو که می فرماید «یجزیک من الوضو ثلاث غرفات واحده للوجه و اثنتان للذراعین و تمسح ببلّه یمناک ناصیتک»[6] کلمه ناصیه اینجا ذکر شده، مسح کن به رطوبت دست راست ات ناصیه ات را. پس از آنکه این روایت را دیدیم این جا و روایت هم سندش صحیح بود و بلا اشکال. روایت ضعیف دیگری هم که هست که می تواند موید باشد درباره مسح رأس مرأه آمده است که زیر خمار سرش را ناصیه اش را مسح کند. چون آن روایت ضعیف است در حد موید از آن استفاده می کنیم و این روایت ما در این مسئله برای ما کافی است. در جهت مسح مقدّم رأس و مسح ناصیه فتوایی بر وجوب نداریم اما قول به احوط متعدد داریم. نکته دارد اگر جمعی از فقهاء تعداد قابل توجهی قول به احوط اعلام بکند خود این احوط می شود احوط لزومی. بنابراین سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه این مسئله را بحث می کند می فرماید مسح مقدّم رأس که هم منصوص است و هم از ضروریات مذهب شیعه است ولی درباره ناصیه دلیلی در اختیار نداریم. نه نصی است و نه اجماعی است. حدیثی که آمده است ناصیه را ذکر کرده ممکن است منظور از آن ناصیه همان مقدم رأس باشد. بنابراین چون دلیلی بر وجوب مسح به ناصیه نداریم آخر سر ایشان هم می فرماید که احتیاط این است که مسح به ناصیه انجام بگیرد. یک دلیل اشاره می کند و آن اخذ به قدر متیقن است. مقدم رأس یک چهارم سر تقریبا سه مورد یا چهار مورد آن هم سه انگشت بگیریم جا برای مسح دارد. ولی قدر متیقنش ناصیه است. چون قدر متیقن ناصیه است احتیاط لزومی این است که باید مسح به ناصیه انجام بگیرد.[7]

 

نکته و قواعد

اما نکته ای را توجه می کنید این است که اگر در مورد عمل عبادی قدر متیقنی نداشته باشیم که مانعی در کار نباشد مذاق فقه آن قدر متیقن را متعیّن اعلام می کند که قاعده عبودیت و مولویت و احراز امتثال اقتضاء می دارد که باید مسح به ناصیه انجام بگیرد. مضافا بر آن که می توانیم بگوییم که سیره متشرعه و متدینین آنهایی که متشرع به معنای پایبند و متوجه به دین هستند این است که مسح را به ناصیه انجام می دهند. بنابراین قدر متیقن از یک سو و سیره از سوی دیگر تصریح شیخ مفید از جهت سوم و صحیحه زراره که تصریح کرد ناصیه را ذکر کرد این چهار نکته به ما کمک می کند که اعلام بکنیم به حول و قوه الهی که مسح به ناصیه متعین است.

 

سوال:

پاسخ: اگر روایات مطلقات بود هرچند در حد مستفیضه هم بود که مقدم الرأس داشتند و در جمع روایات یک روایت اگر با سند صحیح دارای خصوصیت بود طبق قاعده اخذ به آن خصوصیت می شود. و الا ذکر آن خصوصیت لغو می شود. و حمل به افضل و استحباب در صورتی است که ما این نص صریح را نداشتیم و این قاعده را نداشتیم. یک روایت اگر یک خصوصیتی را بیان کند و بقیه روایات هم سو باشند ولی آن خصوصیت را نداشته باشد در اصول می گوییم حمل مطلق بر مقید. اخذ به آن خصوصیت می شود دلیل حمل مطلق بر مقید این است که اگر آن مقید را نگیریم موجب لغویت ذکر آن خصوصیت می شود. استحباب برخلاف قاعده است باید ما دلیلی داشته باشیم که حمل بر استحباب بکنیم. مقتضای جعل اولی و مقتضای طبیعت اولی امر که در مقام بیان افعال وضو آمده است این است که حکم الزامی است. غیر الزامی بودن در مقام بیان قرینه می خواهد و دلیل جدایی می خواهد. در مقام بیان هر حکمی که اعلام بشود طبق قاعده حمل بر الزام می شود مگر اینکه قرینه ای در کار باشد. آن روایات دیگر قرینه نیست روایات دیگر ساکت اند خصوصیت را ذکر نکرده اند.

 

سوال:

پاس: فقهاء وقتی اعراض می کنند که قول به احتیاط اعلام نکنیم. تقریبا اگر نگویم در حد قابل توجه حداقل تعدادی که از فضلاء می شود گفت که در حد شهرت اینها قول به احتیاط را اعلام کرده اند. قدماء که تصریح کرده اند، شیخ مفید که تصریح کرده است و مشهور هم قول اعلام کرده است که اعراض دیگر نیست. مشهور گفته مقدم رأس کافی است اما برای ناصیه حکمی اعلام نکرده اند و ساکت اند. در صورتی که ساکت باشند ساکت اعراض به حساب نمی آید مخصوصا با صراحتی که در کلام شیخ مفید داریم از اعراض دیگر خبری نیست. چه اعراضی است که شیخ مفید تصرح بکند؟ بنابراین اعراض نیست.

 

سوال:

پاسخ: هیچ گاهی تعیین با اطلاق منافات ندارد. تعیین جایی می آید که اطلاق را جهت بدهد. آنجا یک بیان مجمل است «برئوسکم» نص آمد تعیین کرد «بروسکم یعنی بنواصیکم». مسئله ناصیه هم مطلبی بود قابل ذکر که گفته شد و حکم آن هم معلوم شد.

 

خصوصیت سوم

خصوصیت سوم نداوت ماء وضو باید مورد استفاده در مسح قرار بگیرد. درباره این مطلب که نداوت آب وضو باید رعایت بشود. اولا قول قدماء را مورد ملاحظه قرار دادیم که شیخ مفید فرمودند «ثم یرفع یده الیمنی بما فیها من البلل» و شیخ طوسی هم فرمودند: «ثم یمسح ببقیه النداوه»[8] اینها مطلبی بود که گفته شد قدماء این مطلب را اعلام کردند و در این رابطه اشکال و ابهامی وجود نداشت. مشهور هم در منبعی که گفتیم اعلام فرمودند که باید با رطوبت و نداوتی باقیمانده از آب وضو باید مسح سر را انجام بدهیم و این مورد اجماع اصحاب است برخلاف ابنای عامه. و در این رابطه نصی که داریم نص معتبری است که مورد استناد قرار گرفته است، آن همان روایتی بود که قبلا در همین بحث خواندم صحیحه زراره از امام باقر علیه السلام در یک جمله دو مطلب استفاده می شود «و تمسح ببله یمناک ناصیتک»[9] در این حدیث تصریح شده است که به رطوبت دست راست تان ناصیه تان را مسح بکنید. این حکم دیگر جای شبهه و اشکال ندارد. از لحاظ اقوال اجماع طائفه و از ضرورت فقهی شیعه است برخلاف ابنای عامه که می گویند با آب جدید می شود مسح کرد. از یک سو از اجماع و از سوی دیگر نص معتبر که در این رابطه برایتان گفته شد جایی برای تردید در مسئله وجود ندارد. خصوصیت سوم خصوصیتی است که باید رعایت بشود بلا شبهه و بلا اشکال اجماعاً و نصاً. و اما در مورد نص همین یک روایت را گفتم و نصوص دیگری هم داریم که تصریح کرده است به آب وضو مسح کنید و آب وضویی درباره مسح مورد استفاده قرار ندهید. تصریحی است با توضیح که می شود تاکید. در نتیجه این خصوصیت سوم مورد اجماع و نصوص است. اما خصوصیت چهارم و پنجم که مسح باید با کف دست انجام بگیرد و اندازه مسح باید سه انگشت باشد عرضا و طولا هم به اندازه بلندی یک انگشت باشد این خصوصیت را ان شاء الله فردا بحث می کنیم.


[1] مائده/سوره5، آیه6.
[2] المعتبر، محقق حلی، ج1، ص144.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص289، ابواب وضو، ب22، ح1، ط اسلامیه.
[4] المقنعه، شیخ مفید، ج1، ص44.
[5] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج2، ص179.
[6] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص306، ابواب وضو، ب31، ح2، ط اسلامیه.
[7] التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج5، ص108.
[8] المبسوط، شیخ طوسی، ج1، ص21.
[9] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص306، ابواب وضو، ب31، ح2، ط اسلامیه.