درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در شک در وجود حاجب

تا به آنجا بحث شد که اگر در مانعیت موجود شک بکنیم باید به احتیاط مراجعه کرد و اگر شک در وجود مانع داشته باشیم به برائت باید مراجعه شود. گفتیم این قول مشهور است و اصحاب بر این هستند.

 

کلام محقق نائینی

محقق نائینی هم قدس الله نفسه الزکیه این مطلب را اعلام می کند که شک در مانعیت موجود از سنخ شک در مکلف به می شود و مورد احتیاط و شک در وجود مانع منتهی می شود به شک در تکلیف و مورد برائت.[1] این بحث گفته شد و فتوای سید در متن این است که اگر شک در وجود مانع هم داشته باشیم نه احتیاط که «یجب الفحص». فرمودند: «ولو شکّ فی اصل وجوده یجب الفحص» تا اطمینان حاصل بشود.

 

کلام سید الخوئی

سیدنا الاستاد هم این فتوا را تایید کردند و رأی مشهور را فرمودند که سه تا دلیل دارد.که دلیل اول اجماع منقول، و دلیل دوم استصحاب بود و دلیل سوم سیره بود که به سیره اشکال کردند.

 

تحقیق

تحقیق این است که سیدنا الاستاد موافق با صاحب جواهر و فقیه همدانی و محقق عراقی و محقق نائینی سیره را رد نکرده اند وجود سیره را انکار نکردند اما در مدرک سیره و کیفیت سیره اشکال کردند که سیره به طور کل از سه صورت بیرون نیست یا ناشی از غفلت است یا از باب اطمینان و یا براساس شک و تردید استوار است. این شد که سیدنا الاستاد سیره را فرمودند کامل نیست اما وجود سیره قابل انکار نبوده و نیست و سید هم انکار نفرمودند. پس اصل اشکال شان این است که در مدرک سیره اشکال دارد که سیره مدرک درستی ندارد. یا ناشی از غفلت است ناشی از اطمینان که به درد ما نمی خورد دو باب جدایی است یکی که غفلت است اعتبار ندارد و دیگری که اطمینان است خود اعتبار مستقل دارد. منظور از اشکال که روشن شد عرض می شود که اجماع مدرکی داشته ایم و اعراض مدرکی و عمل به روایت که مدرکی باشد هم داشته ایم اما سیره را که شما اقطاب اصول برای ما بیان فرموده اند سیره تعریفی دارد مشخص. سیره فقط یک عمل مستمر بین عقلاء و یا متدینین و اهل شرع. خود عمل کافی است با دو تا خصوصیت: 1. استمرار، 2. امضاء. آنچه ما مسئولیت داریم درباره سیره که استمرار یعنی این عمل و این تعامل را احراز کنیم. اگر شک در تحقق داشته باشیم شک در تحقق مساوی با عدم تحقق است. استمرار مومنین در غسل و وضو شک بکند که مانعی در اعضای وضو و غسل ایجاد شده یا نشده، وجود گرفته یا وجود نگرفته اعتناء نمی کند این خود سیره است. در مورد سیره ذهن تصور و تصدیق اهل سیره لحاظ نشده است که یک عده قابل باشند یک عده اطمینان داشته باشند و یک عده در حالت تقلید باشند اینها در سیره لحاظ نشده است. یک خط مشی مستقر مضبوط بین متدینین سیره است. بنابراین در تحقق سیره هیچ شبهه و اشکالی نیست بنابراین ما نیازی به اصل و دلیل دیگر نداریم سیره خودش برای ما به عنوان سیره کافی است که مطلب را اعلام بکند که در مورد شک در وجود مانع مساوی با عدم وجود مانع است و نتیجه می شود برائت. حتی نیاز به برائت هم نداریم چون خود سیره برای ما کافی است و با قاطعیت و قطعیت وجود دارد و دست ما را می گیرد. الان جمع بین آراء و بین دو فتوا، فتوای سید را با فتوای دیگران چگونه جمع کنیم؟

 

سوال: سیره تقلیدی نداریم؟

پاسخ: سیره مقلّده قطعاً اعتبار ندارد منتها آنها سیر متقطع اند، یک رسومات موضعی است استمرار ندارد. سیره ای است که مثلا الان مردم سیره دارند که مراسم جشن را در هتل بگیرند. یک رسم است یک فرهنگ است. این سیره مقلّده یکی از دیگری تقلید می کند. یا سیره بر این است که مردم در مراسم عید غدیر مثلا خانه سادات می روند و عیدی می گیرند این سیره که تا زمان معصوم که استمرار نداشته. این سیره به عنوان یک سنت مردمی شده است و جمعی از مومنینی که پیروان اهل بیت اند. اینها سیره است اما سیره بمعنی الاعم که سیره و رفتار مردمی که اینها در حقیقت می شود رسومات یا فرهنگ. سیره این است که نسبت به یک حکم شرعی باشد نه در هر چیزی و استمرارش قطعی باشد بین همه و خلافی در کار نباشد این می شود سیره. بنابراین اینجا هم سیره یک امری است متعلق به حکم شرع و مستمر. استمرارش را که خود سیدنا الاستاد را رد نفرموده اند استمرارش قطعی است ایشان به مدرک و منشأ اشکال کردند که من از افادات خودشان استفاده هایمان را اظهار داشتیم.

 

جمع بین دو فتوی

اما جمع هم ممکن است. ما الان بین این دو تا فتوا می خواهیم جمع بکنیم. فتوایی که بر خلاف قاعده اصولی است که در مورد شک در تکلیف باید فحص کرد که متن عروه است و متن منهاج الصالحین سید الحکیم و سید الاستاد و بین فتاوای دیگری که آمده است فتوای سید اصفهانی و امام خمینی که اگر شک در وجود مانع بکنیم در خود فتوا آمده است که اعتناء نکنیم. ما بین این دو تا رأی چگونه جمع بکنیم؟ جمع از این قرار است که می گوییم مطلب از نظر اصول درست است قاعده اصولی همان قاعده درستی است که گفته ایم. اما اگر شک در وجود مانع یک منشأ عقلائی داشته باشد مثلا کسی که غسل می کند کار عملی و فرض کنید خدماتی بنایی از این قبیل یا مثلا رنگ کاری یا کاری انجام داده است که احتمال می دهد در اعضای غسلش مانعی به وجود آمده باشد و منشأ این شک یک منشأ عقلائی است. اینجا قاعده اصول تبصره می خورد می گوییم قاعده این است هر کجا که شک در وجود مانع بکنید قاعده عدم اعتناء است مگر اینکه منشأ شک ما یک منشأ عقلائی باشد و می دانیم همان طوری که عقلاء می گویند به شک در وجود مانع اعتناء نکنید همان عقلاء می گویند که در شکی که منشأ عقلائی دارد اعتناء کنید. بنابراین جمع بین حقّین تا اینجا رسید که قاعده اصولی درست است ولی یک تبصره دارد که در عروه الوثقی و در منهاج الصالحین آن تبصره رعایت شده است که اگر منشأ شک منشأ عقلائی بود اعتناء کنید که جمع بین حقین است. اگر منشأ عقلائی نبود شک بدوی بود اعتناء نکنید و مجرای برائت است. این یک مرحله از جمع و نکته دوم درباره جمع گفته می شود که عبادات که روح دین است. مذاق شرع را گفته بودیم که مذاق شرع عمدتاً اصطلاح صاحب جواهر است، مذاق معنای لغوی اش که ذوق است ولی مذاق شرع که می گوییم یعنی مقتضای طبیعت شرع. مثلا جاهایی که احتمال عسر و اینها می دهیم مقتضای طبیعت شرع مساهله و تسامح است. «بعثت علی شریعه سمحه» یعنی شریعت ما طبیعتش این گونه است «علی شریعه سمحه سهله». و بعد هم مذاق شرع در مورد انجام عبادات مذاق شرع این است که علم به امتثال حاصل بشود و شک و شبهه که در حد وسواس نرسد البته، و شک و شبهه باید از محیط اطراف عبادت زدوده بشود. پس یک نکته مقتضای شرع. نکته دوم اصطلاح فقهی هست ولی اصطلاح نادری است که روح الدین. روح الدین عبادت است. و ما وظیفه داریم که روح الدین را رعایت و توجه کنیم. براساس مذاق شرع و روح الدین احتمال نقص که در عبادت بدهیم احتمال هرچند خیلی قوی نباشد محتمل می شود اهم. اگر محتمل اهم بود ولو احتمال ضعیف باشد اگر محتمل اهم بود باید آن احتمال مورد توجه قرار بگیرد. با کمک گرفتن از مذاق شرع و با توجه به حفاظت از روح الدین در مورد شک در اصل وجود مانع اگر مربوط به عبادت نباشد اعتناء نمی کنیم. اینجا مربوط به عبادت است. اگر شک در اصل وجود مانع و مربوط به عبادت بود براساس اهمیت محتمل رعایت بشود. مضافا بر اینکه جایی که می خواهید احتیاط را پیدا کنید آن احتیاط درست جایش اینجاست. لذا می توانیم بگوییم «الاحوط لزوما» این است که در مورد شک در وجود مانع که متعلق به وضو و غسل باشد باید فحص انجام بگیرد تا اطمینان به عدم مانع حاصل گردد. یک تتمه ای را هم ضمیمه کنید و آن این است که اصل عملیات غَسل و غُسل سهل و بسیط است. چون روایات بیانیه همان طور که فقیه همدانی فرمودند کار را برای ما آسان کرده است. آب بگیرد «اسدله» یعنی آب را جریان کند جریان آب صدق بکند کافی است. این دستور است و مقام بیان است. در مقام بیان که بود کافی است. ترک استفصال دارد و مقام بیان است به همان اسدال و اجراء اکتفاء می شود. فقط سعی کنید که اجراء و جریان و اسدال آب صدق کند کافی است. لذا شستشوی وجه و شستشوی بدن در وضو و غسل با جریان آب که اطمینان حاصل بکنید به جریان آب کافی است.

 

سوال:

پاسخ: ما ادله را از تعارض آزاد کنیم. این نیست که یک فتوا اعلام بکنیم. نتیجه این شد که قاعده اصولی هم درست است در غیر موارد اهم. در جاهای مختلف و این مورد خاص است اهمیت دارد اینجا شک در وجود مانع هم رعایت بشود و احتیاط در اینجا که متعلق نهایتاً منتهی می شود به شک در امتثال، در این مورد احتیاط قطعا حسن دارد. و احتیاط حتی در مورد برائت حسن اش باقی است، در حسن احتیاط ما که شک نداریم. و در جمع بین اقوال آن دو تا فتوا هر کدام مبناهایش گفته شد ولیکن در عمل تناقضی نبود که نفی و اثبات نبود مرحله بندی بود اعتناء نشود. نگفته است که الزاما اعتناء نشود اگر اعتناء بشود آن کسانی هم که می گویند اعتناء لازم نیست هم مانعی نمی بینیم.

 

حد غسل در حد اعلاء بودن حتی سر سوزن خشک نباشد

اما آن نکته ای که گفته می شود که باید محل وضو یک سر سوزن خشک نماند. این مطلب را که در نظر بگیرید اولا این تعبیر تعبیر روایی نیست و تعبیر فقهای قدمایی هم نیست. این تعبیر یک سر سوزن طبق تحقیق حقیر فقط تعبیر سید طباطبایی یزدی صاحب عروه است و بعد سیدنا الاستاد هم این تعبیر را آورده است در منهاج الصالحین. بنابراین تعبیر روایی نیست و تعبیر روایی ما در غسل «أسدله» بود جریان آب. وانگهی این تعبیر یک تعبیر مبالغه است. کنایه از توجه جدی در غَسل و غُسل. مدلول مطابقی اش مراد نیست. خود سر سوزن که آقای یزدی فارسی بوده است آن اصطلاح فارسی را به عربی برگردانده من در اصطلاح عربی این را مصطلح ندیدم. یک اصطلاح فارسی است. مثلا می گوید رفتیم در جلسه ای که جمعیت آنقدر زیاد بود که یک سوزن انداز جا نبود، مدلول مطابقی که مراد نیست کنایه از کثرت جمعیت است. لذا این یک سر سوزن خشک نماند کنایه از این است که توجه بشود قسمتی را بشورید و قسمتی را خشک نگذارید. و الا سر سوزن خشک نماندن براساس جریان طبیعی کار ناممکنی است. که اگر آدم آب را بگیرد به صورت خودش جاری کند تمام محیط اطراف خیس بشود یک سر سوزن خشک بماند خلاف واقع است. به تعبیر محقق خراسانی شهادت وجدان بر خلافش است. یک چیزی که با واقع تطبیق نمی کند. برای اینکه تعابیر بلاغی همیشه از این قبیل است. تعبیر مبالغه ای تعبیر بلاغی هم هست یعنی کنایه از یک مطلبی که مورد نظر ماست. مطلبی که مورد نظر ماست توجه جدی به شستشوی کامل که می گوییم یک سر سوزن خشک نماند. این تعبیر هم کامل شد. بنابراین شستشوی اعضای وضو و شستشوی اعضای بدن در غسل فقط جریان آب صورت بگیرد بر مقتضای نصوص معتبره که در حد استفاضه هم بود و سیره متدینین کافی است و نیاز به آن دقت های وسواسی نیست بلکه آن دقت های وسواسی خلاف شرع است و احیانا اشکال شرعی دارد.


[1] اجود التقریرات، سید ابوالقاسم خویی، ج2، ص188.