درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائل فصل افعال وضو

مسئله شماره یک در فصل افعال وضو، سید طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «يجب إدخال شيء من أطراف الحد من باب المقدمة، وكذا جزء من باطن الأنف ونحوه ، وما لا يظهر من الشفتين بعد الانطباق من الباطن ، فلا يجب غسله». می فرماید: واجب است فرا گرفتن مقداری از اطراف اندازه وجه در غسل وجه از باب مقدمه علمیه.

 

ظاهر و باطن

گفتیم که از جمع مقدماتی که محقق خراسانی ذکر می کنند یک مقدمه قطعا واجب است و آن مقدمه علمیه است که امتثال ذو المقدمه ارتباط تنگاتنگ به مقدمه علمیه دارد. تا مقدمه علمیه محقق نشود علم به امتثال محقق نمی شود. و همچنین می فرماید جزء از باطن انف و نحو آن. و اما آنچه که از شفتین بعد از انطباق ظاهر نیست بعد از که آدم لب هایش را بهم گذاشته باشد چیزی دیده نشود بعد از اطباق ماورای شفتین به سمت داخل دهان از باطن به حساب می آید و غسلش واجب نیست. چون که وجوب غسل منحصر به ظاهر وجه است. آن قسمتی که بعد از انطباق شفتین دیده نمی شود از باطن به حساب می آید و غسل باطن دلیل و وجه ندارد. این مسئله جزء مسائل واضحات است و بحثی در آن وجود ندارد. مضافا بر اینکه مورد اتفاق هم هست که ما اگر می خواهیم به عنوان بحث فقهی عنوان بکنیم می گوییم دلیلی بر خلاف نداریم و اتفاق فقهاء هم در این رابطه محقق است.

 

مسئله دوم مورد غیر متعارف

مسئله دو: «الشعر الخارج عن الحد كمسترسل اللحية في الطول وما هو خارج عما بين الإبهام والوسطى في العرض لا يجب غسله». این هم جزء مسائلی است که درباره اش بین امامیه و فقهای اهل بیت اختلافی وجود ندارد. دلیل بر این مطلب هم روشن است که اگر ریش بلندی که از حد متعارف بیرون می شود در حد چهار انگشت یک وجب ریش طول دارد یا عرض اش زیاد هست که بین وسطی و ابهام قرار نمی گیرد شستن آن واجب نیست. چون دلیل بر وجوب نداریم و شرط هم نمی کنیم. اگر شک کردیم برائت و اختلافی هم در کار نیست و مسئله جزء مسائل متسالم علیه عند الاصحاب باشد.

 

مسئله سوم اگر زنی لحیه داشت

مسئله سوم: «إن كانت للمرأة لحية فهي كالرجل». اگر برای بانوان ریش بلندی وجود داشته باشد که امکانش هست، نادر است ولی امکانش هست. اگر ریش بلندی وجود داشته باشد و آنها ریش شان نتراشند و بگذارند حکمش حکم لحیه رجال است که اگر ریش پرحجم بود شستن رو کافی است و وارد کردن آب زیر مو لازم نیست. که این مطلب منصوص بود و روایت صحیحه داشتیم که خواندیم و گفته شد. مسئله چهارم: «لا يجب غسل باطن العين والأنف والفم إلا شيء منها من باب المقدمة».

 

مسئله چهارم

مسئله چهارم هم مستقل نیست جزء همان مسئله یک و دو می شود. فرعی است و جداگانه گفته شده است مشکلی ندارد. شاید برای این است که بعضی از عزیزانی که می خواهند احتیاط بکنند در موقع شستن چشم هایش را باز بکنند و ببندند و شک کنند که آیا آب وارد شد یا نشد، نه از این مسائل خبری نیست. همان جریان روی آن عین و انف شئ منها را در ضمن دارد که این مقدار طبیعی است.

 

مسئله پنجم

مسئله پنجم: «فيما أحاط به الشعر لا يجزىء غسل المحاط عن المحيط»، آن قسمت گونه آدم که شعر یعنی موی محاسن احاطه کرده. منظور از احاطه هم شیخ انصاری می فرماید که آن است که پوست بدن دیده نشود. دیگر «احاط» را به معنای ریش پرپشت را معنا نکنید که ریش های نازک تری را بگویید که احاطه ندارد. اگر پوست بدن دیده نشد احاطه است. مجزی نیست کفایت نمی کند شستن محاط از محیط. محیط که ریش است و محاط پوست است، پوست که شستن نداشت، پس معنایش چه می شود؟ در صورتی که لحیه محیط باشد شستنش لازم است روی ریش که محیط است باید شسته بشود طبق نص. آب از روی آن ریش باید جاری بشود در حدی که مستأصل نباشد پس شستن محیط لازم است. و اگر فرض کردیم که فرض نادری که آب را به صورت ریختیم و آن آب آمد از قسمت پایین بن آن موهای ریش نفوذ کرد به آن پوستی که محاط است. پوست زیر ریش مرطوب شد و غسل شد و خود رو غسل نشد در این صورت «لا یجزئ غسل المحاط عن المحیط» برای اینکه سوال نکنید که محاط که پوست صورت است پوست صورت شستن که صورت وجه است و باید کافی باشد می گوییم طبق نص آن پوست صورتی که محاط شده است غسلش واجب نیست، غسلش غسل الوجه وضوئی نیست. لذا اگر غسل شعر که محیط هست و لازم هم هست به وسیله شستن محاط که پوست بدن هست غسل محیط که مو باشد انجام نشده و آن غسل زیر مو از غسل روی مو کفایت نمی کند.

 

سوال:

پاسخ: افرادی که گفته می شوند لحیه اش که محیط باشد روی لحیه شستن جزء غسل الوجه است اما هستند کسانی که لحیه شان را رنگ می کنند. خب این رنگ با اصل خود مو هرچند لایه نازکی است ولی براساس دقت علمی که دقت علمی دقت فلسفی نیست، دقت علمی در فقه جا ندارد براساس آن نکته این حاجب می شود. این جزء سوالات جدیدی است و جزء مشکلاتی است که باید جواب بدهیم. جوابش این است که طبق تجربه آن رنگی که بر آن موی محاسن قرار می گیرد لون را تغییر می دهد اما مانع از وصول آب به خود مو نمی شود. با وجود آن مو، موی رنگی هم می شود مرطوب، رطوبت وصل آب به خود مو به ظاهر آن مو کافی است. بنابراین در صورتی که ما مانع در نظر بگیریم که مانع از وضو مانع از وصول آب به خود محل وضو است. رنگی که در اعضای وضو باشد به دست آدم رنگ باشد یا به ریش آدم رنگی باشد در صورتی که مانع از وصول آب به خود آن مو یا از وصول آب به پوست صورت نباشد مانع تلقی نمی شود. بنابراین آنچه که ما فهمیده ایم عزیزانی که محاسن شان را رنگ می کنند بعد از که وضو می گیرند رطوبت به موهای رنگ شده اش احساس می کند که آن احساس رطوبت یعنی نفوذ آب در خود آن مو. نفوذ آب در خود آن مو کافی است هرچند رنگ علی الظاهر حایل می نماید فقط رنگی است که مانع از وصول ماء به بشره نمی شود.

 

مسئله ششم موی نازک از پوست حساب می شود

مسئله ششم: «الشعور الرقاق المعدودة من البشرة يجب غسلها معها» این هم از واضحات است. موهای نازکی که روی صورت می روید اینها جزء پوست بدن حساب می کنند واجب است غسل و شستن این موها با این بشره. مسائل شرعی گفتن آن خوب است هر چند واضح باشد این جزء واضحات است موهایی که نازک است آدم صورتش را که بشورد طبیعتاً مانع از وصول آب بر بشره نمی شود و شستشو می شود. و خود این موها هم شستن آن می شود واجب، جزء بشره است. اگر یک وقتی فرض نادری در نظر گرفتید موهای نازکی است آب می رود روی خود صورت و یک چند مو برجسته شده یا بر خلاف حرکت کرده شستن نشده باشد باید شسته بشود. خود موهای نازک هم شستن آن در حین غسل وجه واجب است.

 

مسئله هفتم

مسئله هفتم: «إذا شك في أن الشعر محيط أم لا يجب الاحتياط بغسله مع البشرة» درباره لحیه ای که علم داریم که محیط است بلا شبهه روی همان موی لحیه که آب جاری بشود کافی است. شبهه ای در کار نیست و مطلب منصوص است و صحیحه زراره تصریح دارد به این مطلب که گفتیم و قبلا خواندیم.[1] و اما اگر یقین داریم که موهای ریش محیط نیست و آب نفوذ می کند در بشره، در این صورت هم غسل بشره بلا اشکال واجب است. چون محیطی در کار نبود. ما در نص مان داشتیم که لحیه محیط باید شسته بشود و شستن پوست بدنی که محاط است واجب نیست. خب اینجا که محیط نیست دلیل ندارد اطلاقات و عمومات غسل وجه حاکم است. اما اگر شک داشتیم یک جایی است شک می کنیم که این ریش محیط است یا محیط نیست. معیار و ضابطه محیط که شیخ انصاری فرمودند محیط آن است که پوست بدن دیده نشود. شک می کنیم می گوییم محیط است ولی اگر نزدیک برویم یک کمی هم دقت کنیم پوست بدن هم دیده می شود. آن جوری نیست که پوست بدن را بپوشاند. شک بکنیم حکم شک چیست؟ درباره این مسئله که شک در محیط داشته باشیم متن می فرماید که احتیاط غسل آن مو است با بشره یعنی باید هم موضع را باید بشوید و هم آن مو را که علم حاصل بشود به امتثال. که اگر محیط بود در واقع مو شسته شده است و اگر محیط نبود بشره شسته شده است. شستن هر دو لازم است احتیاط هست و جای احتیاط هم این است که امر دائر است بین متباینینی که جمع ممکن است و عسر و حرجی هم ندارد اصل احتیاط است. این متن است.

 

شبهه مفهومیه و مصداقیه

شرح مسئله: فقیه همدانی[2] و سیدنا الاستاد[3] قدس الله نفسه الزکیه هر دو تقریبا با مختصر اختلافی مسئله را شرح می دهند که با توضیحات و اضافات از این قرار است. در این رابطه که شک داشته باشیم شبهه وجود دارد و به طور طبیعی شبهه یا شبهه مفهومیه است و یا شبهه مصداقیه است. شبهه مفهومیه معنایش این است که ما درباره مفهوم لحیه محیط شک می کنیم که مفهوم لحیه محیط آن است که نسبتا فاصله ای دیده نشود یا اینکه این است که حتی از نزدیک با دقت و توجه هم دیده نشود و یا مفهوم لحیه این است که اگر دقت بشود یا به تعبیر سید باد بوزد موهای ریش را جا به جا بکند پوست دیده شود. در این صورت لحیه محیط به حساب نمی آید. پس لحیه محیط مفهومش بین اقل و اکثر شد. محیطی که از نزدیک و دور مانع دیدن پوست می شود یا محیطی که از فاصله نسبتا دور مانع رویت پوست است و از نزدیک یا به وسیله وزش باد مانع رویت پوست نیست امر دایر است بین اقل و اکثر. در این صورت که شبهه مفهومیه شد به نصوص مراجعه کنیم. در شبهه مفهومیه که مفهوم در نص آمده باشد اول می رویم به سراغ نصوص، اگر نصوص در دسترس ما نبود به اصل مراجعه می کنیم. اما نسبت به نصوص صحیحه زراره آمده بود که غسل وجه اطلاقا یعنی به نحو مطلق غسل وجه واجب است اطلاق داشت. وجه زیر موی ریش هم وجه است و اطلاق داشت. اما صحیحه دوم زراره که فرمود اگر لحیه داشته باشد روی لحیه شستن کافی است و دیگر باطن شستن آن واجب نیست و تخلیل هم نکنید. لا به لای موها هم با انگشت برای رساندن آب مورد عملیات قرار ندهید، تخلیل لازم نیست. این صحیحه دوم استثناء بود. اولی اطلاق و شمول داشت دومی تقیید کرد به لحیه ای که مانع باشد. تا اینجا مطلب معلوم است. آنچه از قواعد اصولی در این رابطه می بینیم این است که اگر مخصص اجمال داشت قاعده این بود که باید در حد متیقن اخذ کنیم و در مورد شک به عموم عام یا به اطلاق مطلق استناد کنید. نگویید که خاص و مقیِّد که ظهورش اقوی است می گوییم اقوی است در صورتی که ظهور محقق بشود. آنجایی که اجمال دارد امرش دائر است بین اقل و اکثر، اقل قدر متیقن می شود و اکثر مورد شک می شود. خود خاص ظهورش در آن مورد مشکوک محقق نیست. پس در حقیقت خاص مجمل در مورد مشکوک خودش وجود ندارد تا بشود مخصص برای عام. بنابراین آن مقدار از محاسنی که قطعا محیط هست از مسافت دور و نزدیک می شود قدر متیقن و به آن اخذ می کنیم آن مقدار محاسنی که مورد تشکیک و تردید است ظهوری از خاص درباره آن مقدار مشکوک محقق نشده پس خاصی نیست تا عام یا مقیدی نیست تا اطلاق را تقیید کند. اگر شبهه مفهومیه بود که این. و اما اگر شبهه مصداقیه بود که ما در مفهوم لحیه محیط شک نداریم ولی یک آقایی هست یک نوع لحیه خاصی دارد این را تشخیص نمی دهیم به عنوان یک موضوع جزئی که این لحیه لحیه محیط است یا لحیه محیط نیست به طور خاص. بنابراین می شود شبهه مصداقیه. در شبهه مصداقیه هم می فرماید ما تمسک به عموم عام می کنیم یعنی تمسک به عموم غسل می کنیم باید پوست صورت را غسل و شستشو کنیم. اشکال و جواب: تمسک به عام در شبهه مصداقیه که مجوّز ندارد. تمسک به اطلاق که در شبهه مصداقیه به طریق اولی جا ندارد. جواب این است که ما به عام تمسک نمی کنیم، برای اینکه ما اصل داریم استصحاب عدم غسل جاری می شود موضوع برای عام محقق می شود و عام شاملش می شود. در صورتی که شبهه مصداقیه باشد شک در غسل وجه به وجود می آید که استصحاب عدم غسلش هم یقین سابقش هم عدم غسل است قطعا، استصحاب می شود استصحاب هم استصحاب عدم نعتی است نه عدم محمولی و ازلی که بگویید علی المبناست. استصحاب عدم نعتی موضوع درست می کند برای اطلاق و عموم، اطلاق غسل اینجا محکّم است براساس اطلاق باید منطقه ای که شک داریم در احاطه و عدم احاطه آن باید شستشو کنیم. ان شاء الله بقیه بحث فردا.


[1] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص335، ابواب وضو، ب46، ح2، ط اسلامیه.
[2] مصباح الفقیه، محقق همدانی، ج2، ص312.
[3] التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج5، ص64.