درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فصل فی مستحبات التخلی و مکروهاته

«فصل فی مستبحات التخلی و مکروهاتها» در این فصل سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه تعدادی از مستحبات و مکروهات تخلی را ذکر کرده است و در این رابطه متونی را هم از نصوص آورده است و در کلّ این قسمت از بحث یک بحث خوب و مستحب و در عین حال آسان. ممکن است در وسط بحث ما به قواعد و ضوابطی بربخوریم که جای بحث داشته باشد اما در ابتداء بحث روان و آسانی است. در بعضی از تعابیر عنوان را دیده باشید آداب تخلی. اگر کلمه مستحبات به آداب بیاید ممکن است بگوییم عنوان جالب تر دربیاید یعنی با توجه به بحثی که داریم که بعضی از این مستحبات و مکروهات عنوان مستحب شرعی و مکروه شرعی را ندارد اگر آداب بگوییم نیازی به آن رفع آن مشکل نداریم. در ابتداء سید مستحبات را که مطرح می کند از مورد اول شروع می کند. در ابتدای این بحث سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه و همین طور سید الحکیم در توضیح و شرح این مستحبات می فرمایند: اثبات این موارد به عنوان مستحبات شرعیه کار مشکلی است. برای اینکه ادله ای که در مورد این مستحبات آمده است یا سنداً و یا دلالتاً خالی از اشکال نیست مگر اینکه بگوییم که قاعده در تسامح در ادله سنن. منظور از تسامح در ادله سنن این است که فقهاء ادله احکام مستحبی را مورد دقت و تحقیق رجالی قرار نمی دهند بلکه فقط به مجرد صدق عنوان روایت اکتفاء می کنند. تسامح یعنی مساهله و آسان گرفتن، دیگر به مسند و مرسل و موثق و ضعیف در باب مستحبات توجه نمی کند. لذا هر حکم مستحبی که یک روایتی داشته باشد فقط صدق روایت بکند کافی است نیاز به این نداریم که سند آن روایت صحیح باشد یا نباشد. صدق روایت بکند و دلالتش درست باشد که اگر دلالت درست نباشد قابل استخراج حکم مستحبی و قابل استنباط نیست.

 

دو دلیل تسامح در ادله سنن

سرّ این مسئله یکی از دو چیز باید باشد که دلیل اول تحلیلی است و دلیل دوم نصوص است. دلیل اول تحلیلی این است که اصل مستحبات و مکروهات احکامی است غیر الزامی. انجام دادن و انجام ندادنش از لحاظ تکلیف مشکل ندارد، از اساس سهل و یسیر است لذا یک روایتی که ما دیدیم و روایات هم اطلاقاً اعتبارمّائی دارد. روایت خالی از اعتبار نیست. هر بیانی که صدق روایت بکند یک اعتباری دارد. آن اعتبارمّا آن هم برای مستحبات مشکلی ندارد و از اصل سهل است و آنقدر توان دارد که این امر سهل را پشتیبانی بکند و قصد تشریعی هم نیست که ما بگوییم قطعاً اینها وارد شده است. بنابراین به اشکال هم برنمی خوریم.دلیل دوم نصوص، درباره نصوص توجه کنید صحیحه صفوان، عن ابی عبدالله علیه السلام قال «من بلغه شئ من الثواب علی شئ من الخیر فعمل به کان له اجر ذلک و ان کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لم یقله». [1] خلاصه مضمون این صحیحه این شد که اگر برای کسی چیزی از ثواب که مستحبات است رسیده باشد و به همان یک ابلاغ بدوی اکتفاء کند و عمل کند برای او اجری است ان شاء الله هرچند آن ابلاغ از سوی پیامبر در واقع نباشد. منشأ اصلی برای قاعده تسامح این حدیث شریف است. اما سیدنا الاستاد اولاً به قاعده تسامح یک اشکال دارد که می فرماید: جانمایه قاعده تسامح که این صحیحه صفوان است سندش درست است اما دلالت اعلام می کند که خداوند تفضّل دارد، مقام بیان تفضّل خداست نه مقام بیان حکم مستحبی. می توانید بگویید که در جهت بیان در جهت اعلام کرم و فضل خداست که یک چیزی شنیدید و آدم های مطیعی بودید عمل کردید خدا ثوابش را تفضّلاً می دهد اما این با حکم شرعی مستحبی که ثابت بشود فاصله دارد. دلالت کامل نیست. و قاعده تسامح از نظر ایشان اساس ندارد. و اما مضافا بر این می فرمایند: این مطالبی که درباره آداب تخلی و مستحبات و مکروهات آمده است اینهایی که می بینیم نه تنها قاعده تسامح را ما قبول نداریم این نصوص جنبه یا وضع ارشادی دارد، ارشادیات است. ارشاد به سلامت و نظافت و ارشاد به بهداشت است. در صورتی که ارشادی باشد ارشادات حکم مستحبی شرعی ثابت نمی کند. بنابراین ما تا به اینجا به این مطلب رسیدیم که خود این موارد ارشادات است به مسائل طبی و بهداشتی و سلامت. مثلاً مسواک، این ارشاد است به سوی سلامت و به بهداشت دهان و دندان.

 

دو قسم ارشاد

ارشاد را گفتیم دو قسم است: قسم اول ارشاد به سوی حکم عقل، یک حکم عقلی باشد که قبلاً ثابت و قطعی، حکم عقل ظنی که قیاس و امثال باشد که ارشاد درست نمی کند، حکم عقلی قطعی باشد مثل اطاعت مولی که حکم عقل قطعی کلامی است. اگر بگوییم «اطیعوا الله» می شود ارشاد. قسم دوم ارشاد به حکم عقلائی، این حکم عقلائی هم در حقیقت می توانید بگویید ارشادی است به یک واقعیت های مطلوب عند العقلاء. مثلاً سلامت و نظافت یک امر مطلوب عقلائی است می بینیم مسواک دقیقاً در خارج سبب می شود برای حصول همین غرض، غرضش مشخص است و این عمل دقیقاً در جهت حصول آن غرض است. 1. تحقق غرض در خارج، 2. سببیت این عمل برای حصول آن غرض خارجی. غرض سلامت و نظافت بن دندان ها که یک واقعیت است و یک غرض عقلائی است و این مسواک در عمل مستقیماً سببیت دارد برای حصول آن غرض عقلائی. بنابراین سید می فرماید: عمده این موارد مستحب ارشادات به مسائل طبی است.

 

اما نصوص مستحبات

سید طباطبایی یزدی مستحبات و مکروهات در دو دسته قرار داده است: دسته اول مستحبات تخلی، به طور کلی این مستحباتی که سید می گوید بی استثناء از نصوص گرفته شده. در حقیقت مستحباتی است برگرفته از نصوص و آن نصوصی که می خواهید پیدا کنید به طور عمده نصوص تدوین شده است از ابواب احکام خلوت و عمدتاً در این چند باب مستحبات آمده، باب چهار و باب پنج و باب سه، عمدتاً در این سه تا باب مستحبات آمده است. «اما الاول فأن یطلب خلوه أو یبعد حتی لا یری شخصه و أن یطلب مکانا مرتفعا للبول أو موضعاً رخوا» این مطلب روایتش این است که می فرماید: سلیمان بن داود منقری عن حماد بن عیسی عن ابی عبدالله علیه السلام، این روایت ظاهراً سندش هم خالی از اعتبار نیست که آمده است عن ابی عبدالله علیه السلام «قال لقمان لابنه اذا سافرت مع قوم فاکثر استشارتهم» تا اینجا «و اذا اردت قضاء حاجتک فابعد المذهب فی الارض»[2] باید از آن مسیر کنار بروی، جای دوری بروی که دیده نشود. کسی شما را نبیند آنگاه قضاء حاجت انجام بدهید. و همین روایت شماره دو و شماره سه هم به همین مضمون مطلب را بیان کرده است. مستحب دوم که در این متن آمده سید می فرماید: «و أن یقدم رجله الیسری عند الدخول فی بیت الخلاء و رجله الیمنی عند الخروج و أن یستر رأسه و أن یتقنع و یجزی عن ستر الرأس» مقنعه که گذاشت از پوشیدن سر کفایت می کند و نیازی به این نیست که دوباره سرش را بپوشاند. از جمله روایاتی که اشاره دارد به این مستحبات که تقریبا می شود یک روایت جامع تری هم در جمع به حساب آمد مرفوعه علی بن ابراهیم، حدیث مرفوعه است، «قال خرج ابوحنیفه من عند ابی عبدالله» از پیش امام صادق خارج شد «و ابوالحسن موسی قائم» امام موسی بن جعفر در حد یک جوان کم سن و سال ایستاده بود بیرون در. «فقال له ابوحنیفه» ابوحنیفه برای آقا موسی بن جعفر گفت «یا شباب أین یضع الغریب» ای جوان کجا آدمی که غریب دیار است قضای حاجت بکند؟ «فقال اجتنب افنیه المساجد» از حریم مساجد دوری کند. «و شطوط الانهار» و از کنار جویها و نهرها دوری کن و «مساقِطَ الثِّمَارِ» و جاهایی که میوه های درخت فرومی آید از آنجا هم اجتناب کن «و لا تستقبل القبله بغائط و لا بول و ارفع ثوبک و ضع حیث شئت» این کارها را که کردی بعد می توانی قضاء حاجت انجام بدهی. این قسمتی از مستحبات بود که برای ما اینجا آورده است. «أن يتقنع ويجزي عن ستر الرأس، وأن يسمي عند كشف العورة». مطلب بعدی مستحبات قولی «و ان یسمی عند کشف العوره» یسمّی معلوم است که بسم الله الرحمن الرحیم است. «وأن يتكئ في حال الجلوس على رجله اليسرى، ويفرج رجله اليمنى أن يستبرئ بالكيفية التي مرت، وأن يتنحنح قبل الاستبراء، وأن يقرأ الأدعية المأثورة، بأن يقول عند الدخول»[3] ، و«اذا دخلت المخرج فقل بسم الله». و بعد این دعا را سید همه اش را نقل کرده است. «اللهم إني أعوذ بك من الرجس النجس الخبیث المخبث الشیطان»، و بعد می فرماید: «و عند خروج الغائط الحمد لله الذی اطعمنی طیبا فی عافیه و اخرجه خبیثا فی عافیه و عند النظر الی الغائط اللهم ارزقنی الحلال و جنبنی الحرام و عند رویه الماء الحمد لله الذی جعل الماء طهورا» همه این مسائل جزء آداب و مستحبات بود. «و یستحب أن یقدم الاستنجاء من الغائط علی الاستنجاء من البول و أن یجعل المسحات ان استنجی بها وترا فلو لم ينق بالثلاثة وأتى برابع يستحب أن يأتي بخامس» منظور از وتر فرد است، به عدد احجار که سه تا بود فرد بود اگر به سه تا پاک نشد چهار تا انجام شد یکی دیگری هم انجام بشود تا مستحب است که فرد بیاید، نص داریم. «و یستحب ان یعتبر» مستحب است که عبرت بگیرد، که خدای متعال یک دقتی بکند در این عملیات یک غذای پاک و تمیز خوردن آن چه لذت با عملیاتی چه که نمی شود و بعد آن هم خداوند به چه سهولت از انسان بیرون بکند عبرت بگیرد. «و یتفکر فی أن ما سعی و اجتهد» تفکر کند درباره آن خوراک مالی که تلاش کرده و کوشش کرده است «فی تحصیله» در بدست آوردنش «و تحسینه» چقدر زیبا آن را درست کرده است، «كيف صار أذية عليه» چطوری الان شده است یک اذیت برای انسان «و یلاحظ قدره الله» واقعا یک آیت بزرگی از آیات خدایی است اکل و دفع. «يلاحظ قدرة الله تعالى في رفع هذه الأذية عنه، وإراحته منها» خداوند چه قدرتی دارد یک بیماری مختصری پیش می آید حالت دفع گیر بکند آدم می داند که چقدر نعمت بزرگی بوده است. «و فی رفع هذه الاذیه عنه و اراحته منها» تفکر می خواهد که واقعاً برای آدم ارزش خواهد داشت.


[1] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص59، ابواب مقدمه عبادات، ب18، ح1، ط اسلامیه.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص215، ابواب احکام خلوت، ب4، ح1، ط اسلامیه.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص212، ابواب احکام خلوت، ب2، ح1، ط اسلامیه.