درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

95/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله هشتم

مسئله هشتم: «یجوز الاستنجاء بما یشک فی کونه عظماً أو روثا أو من المحترمات و یطهر المحل و اما اذا شک فی کون مائع ماء مطلقا أو مضافا لم یکف فی الطهاره بل لابد من العلم بکونه ماء» این مسئله آخری بود که از مسائل مربوط به فصل استنجاء باقی مانده است. می فرماید: جایز است استنجاء به آنچه که شک بکند که آن چیز از عظم است استخوان یا روث و سرگین یا از محترمات مثل کتابی که اسماء محترمی در آن باشد، اگر شکی داشته باشد مکلف که این شئ مثلا این برگ کاغذ کتاب است یا نوشته های شبیه نقاشی یا اعداد و فرمول های جدول ضرب که نوشته در حد ذات احترام نداشته باشد، در صورت شک می فرماید: استنجاء جایز است. دلیل مطلب چنانکه سید الحکیم فرموده است براساس اصاله الحل که از اصولی است که در مورد شک در حلیت و حرمت جاری می شود و از اصول محرزه است[1] علی قول که از اصول محرزه است یا از اصول تنزیلیه است. تحقیق این است که اصاله الحل از اصول تنزیلیه است.

 

فرق اصل محرز و اصل تنزیلی

فرق بین اصل محرز و اصل تنزیلی این است که در اصل محرز شک نازل منزله یقین قرار می گیرد به تعبد شرعی که استصحاب مثلاً. در اصل تنزیلی مشکوک نازل منزله متیقن قرار می گیرد که در اصاله الحل است. این شئ مشکوک الحلیه متیقن الحلیه است. اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: در این رابطه اگر بنای ما بر اعتبار اصل عدم ازلی باشد مطلب روشن است که اینجا براساس اصل عدم ازلی می گوییم که این شئ مشکوک الروثیه یا مشکوک الحرمه مانعی ندارد براساس اصل عدم ازلی. اصل عدم ازلی به این معنا که عدم حرمت آن عدم حرمتی که قبل از وجود این شئ بوده حالا این شئ که آمد آن عدم ادامه پیدا می کند تا الان که محل شک است می گوییم اصل عدم روثیت است بنابر اعتبار اصل عدم ازلی. بعد می فرماید: اصل عدم نعتی هم جا دارد مثلاً می فرماید: یک ورقی را اگر کسی ببیند که افتاده در معرض استفاده برای تطهیر مخرج غائط، یک نوشته هایی هم دارد شک می کند که این نوشته ها نوشته های محترم است یا اعداد است و نقاشی است، اینجا اصل عدم نعتی است، عدم محترم بودن نوشته بعد از وجود ورقه که می شود عدم نعتی.[2]

 

اصل عدم ازلی و نعتی و تفاوت آنها

منظور از عدم ازلی عدمی است که قبل از وجود موصوف در نظر گرفته می شود و عدم نعتی عدم وصف بعد از وجود موصوف. عدم ازلی عدم وصف قبل از وجود موصوف و عدم نعتی عدم وصف بعد از وجود موصوف.

 

موافقان و منکران اصل عدم ازلی

محقق خراسانی و سیدنا الاستاد آقای خویی قائلند بر اینکه عدم ازلی اعتبار دارد و محقق نائینی و امام خمینی قائلند بر اینکه عدم ازلی اعتبار ندارد. آنهایی که می گویند عدم ازلی اعتبار دارد مثل سیدنا الاستاد و محقق خراسانی دلیل شان این است که ارکان استصحاب کامل است و اطلاق ادله استصحاب هم «لا تنقض الیقین بالشک» شامل می شود. و آنهایی که اشکال می کنند مثل محقق نائینی و امام خمینی که اصل عدم ازلی مثبت می شود آن عدمی که قبل از موصوف است آن اثر شرعی ندارد آن عدم عدم بعد از موصوف را ثابت می کند، لازمه اش می شود و می شود مثبت. اشکال دومش این بود که ادله اعتبار استصحاب انصراف دارد به عدم متناول ید نه آن عدم ازلی قدیم از او منصرف است. معنای مثبت این است که اثر شرعی به خود مستصحب مترتب نشود بلکه به چیز دیگری که مستصحب ثابت می کند به آن چیز دیگر اثر مترتب بشود. آن چیز دیگر را یا می گوییم لازم عقلی یا لازمه مستصحب. در این مورد مستصحب ما عدم قبل از وجود زید است. و مدعای ما اثبات عدم عدالت است برای زید. این عدم عدالت را قبل از وجود زید، زید که نبود عدالت هم نبود مستصحب عدم قبل از وجود زید شد عدم ازلی. یک اشکال هم رفع شود که فکر نشود که منظور از عدم ازلی عدم ازلی فلسفی است. عدم ازلی فلسفی نیست. عدم ازلی که به اعتبار قبل از وجود موصوف ازلی است و آن عدم وصل به این موضوع است، عدم وصف عقبه این موضوع است، فاصله چندانی ندارد که ما بگوییم عدم ازل و ابد. عدمی که وصل به قبل از وجود زید است. این عدم ازلی که اسمش را گذاشتیم عدم ازلی در حقیقت مستصحب است و این مستصحب ما ارتباط دارد تا زید بیاید و بعد از زید عدالتش قبلا نبود الان هم می گوییم عدالتش نیست قبلا هم نبود، این عدم عدالت قبل از وجود زید ثابت می کند عدم عدالتی که بعد از وجود زید است. دو تا عدم عدم قبل خود مستصحب است و عدم دوم موضوع اثر است این موضوع اثر عدم قبلی ثابت کرد این می شود مثبت. سید می فرماید که عدم نعتی هم جا دارد بعد از که این دو تا اصل را در نظر گرفتیم براساس استصحاب عدم روثیت استنجاء می شود جایز. و اما طهارت محل بعد از که جایز شد محل هم طاهر می شود. در این مرحله که رسیدیم طهارت محل را از دو جهت بحث می کنیم، جهت اول می گوییم که استفاده از محترمات در جهت ازاله نجاست حرمت تکلیفی دارد جهت دوم می گوییم استفاده از محترمات حرمت وضعی دارد. اگر گفتیم که حرمت تکلیفی دارد مسئله روشن است، می شود شبهه تحریمیه بلا اشکال و به اتفاق صاحب نظران در شبهه تحریمیه برائت جاری می شود. پس جایز می شود. بلا شبهه در شبهه موضوعیه تحریمیه برائت جاری می شود. شک می کنیم که این کاغذ محترم است یا محترم نیست اصل برائت است. اما جهت دوم که حرمت وضعیه باشد که معنای حرمت وضعیه این است که جایز نیست. اگر گفتیم حرمت حرمت وضعیه است جایز نیست و موثر نیست دیگر از تکلیف آمدیم بیرون، در این صورت کار به مشکل بر می خورد. چون حرمت وضعیه است و مانع از تطهیر می شود. مانع از تطهیر که بشود امر منتهی می شود به شک در تطهیر، جایی که شک در تطهیر صورت بگیرد به طور طبیعی عدم تطهیر است. و همین طور اگر درباره آبی شک بکنیم که مضاف است یا مطلق در حقیقت شک در مطهریت است و شک در تطهیر است. قاعده این است که باید اجتناب و احتیاط بکنیم. این بحث کامل شد ان شاء الله فصل بعدی از فردا شروع کنیم.


[1] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، ج2، ص224.
[2] التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج4، ص388.