درس خارج فقه استاد مصطفوی

94/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تطهیرات استحبابی
«وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا»[1] خدای متعال دعاهای مخصوصی را برای بندگان خودش دستور داده است. یکی از دعاهایی که خداوند دستور داده است دعا کنید که خدایا به علم و دانش من بیافزا. این دستور الهی است و یک موهبتی است و طبیعتاً آن مقصد و مطلوبی را خدا دستور بدهد که بخواهید چقدر با ارزش است. اگر یک محققی با یک ذهن آزاد بتواند تحقیق انجام بدهد به این نتیجه میرسد که سرمایه وجودی انسان یعنی عمر در هر راهی که هزینه بشود تجارت رابحه نیست مگر در جهت کسب علم. که در اینجا انسان اگر عمرش را هزینه کند تجارت رابحه است. خداوند برای همه ما و شما توفیق بدهد که عمری که خدا عنایت میکند در راه کسب علوم آل البیت هزینه کنیم. از عزیزانی که مشرف شدهاند کربلای معلی الان حضور دارند شکّر الله مساعیکم عرض کنیم خداوند ان شاء الله برای شما توفیق مزید عنایت کند زیارات شما مقبول باشد. امروز هم ما شروع کردیم به توفیق الهی، نفس زندگی دوباره آزاد شد. یک روحانی به معنای کلمه نفس آزادش وقتی احساس میشود که مشغول درس و بحث باشد. اگر مشغول درس و بحث نیست، نفس در سینه حبس است و آزاد نیست. این تنفس آزاد از روزهای درسی شروع میشود. خداوند نفس شما را آزاد و توفیق شما را مزید بفرماید.
تطهیرات استحبابی به سه صورت
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در پایان بحث از مطهرات مواردی را تحت عنوان تطهیرات و تنظیفات استحبابی ذکر فرمودند. که این تنظیفات استحبابی به سه صورت قرار دارد: صورت اول عبارت بود از غسل و شستشوی استحبابی که این را گفتیم و بحث شد. صورت دوم نضح و رشّ استحبابی که مواردی که احیاناً آلوده شود با رشّ و آب پاشیدن آن را تنظیف و تطهیر بکند. مورد سوم مسح استحبابی، مسح به تراب. استحباباً بعضی از مواردی که آلوده شده باشد خاک مالی بکند تا اینکه تنظیف به عمل بیاید. این قسمت را اجمالا بحث کرده بودیم ولی قسمتهای کمی باقی مانده بود کاملش کنیم تا برسیم به فصل بعدی ان شاء الله. در مسئله پنجم این تنظیفات و تطهیرات استحبابی را بیان میفرماید که قسمت پایانی بحث مطهرات است، میفرماید: «یستحب غسل الملاقی فی جمله من الموارد مع عدم تنجسه کملاقاه البدن أو الثوب لبول الفرس و البغل و الحمار و ملاقاه الفأره الحیه مع الرطوبه مع ظهور اثرها و المصافحه مع الناصبی بلا رطوبه» این صورت اول تنظیف استحبابی که غسل استحبابی است. صورت دوم: «و یستحب النضح أو الرشّ بالماء فی موارد کملاقاه الکلب و الخنزیر و الکافر بلا رطوبه و عرق الجنب من الحلال و ملاقاه ما شکّ فی ملاقاته لبول الفرس و البغل و الحمار و ملاقاه الفأره الحیه مع الرطوبه اذا لم یظهر اثرها» تا اینجا خوانده بودیم و گفتیم این موارد نصوصی دارد که یا صریح در استحباب است مثل اولی و أحقّ، و یا اینکه با قرائن حمل بر استحباب میشود که گفته شد.
ما شک لملاقاته للبول
و از این صورت دوم که نضح و رشّ مستحب است «ما شکّ فی ملاقاته للبول» جایی است که انسان شک بکند که ملاقات با بول صورت گرفت یا نگرفت. طبق قاعده شک در ملاقات مساوی با عدم ملاقات است نجاستی در کار نیست. ولیکن رشّ و نضح مستحب آمده است، رجحان دارد برای تنظیف باشد یا برای تلطیف روح مکلّف متعبد. باب مستحباب واسع است. در این رابطه هم حدیثی داریم صحیحه عبد الرحمن بن حجاج، روایت از امام کاظم سلام الله تعالی علیه، راوی میگوید مردی سوال کرد که در شب بول داشته و شک کرده است در ملاقات و اصابت ذرات آن بول در لباس و بدن، آقا در جواب فرمود «و ینضح ما شکّ فیه من جسده و ثیابه».[2] این دیگر صریح است، نجاستی در کار نیست فقط آب بپاشد آنجایی که شک بکند در اصابت آنجا.
مورد بعدی شک در ملاقات بول و خون و منی
و مورد دوم عبارت است «و ما شکّ فی ملاقاته للبول أو الدم أو المنی». اینجا هم روایتی است صحیحه عبدالله بن سنان سوال شده است از آقا امام کاظم علیه السلام که کسی که شک کند به ثوبش جنابتی یا دمی اصابت کرده است یا نکرده آقا میفرماید: «أجزأه أن ینضحه بالماء»[3] آب پاشیدن کفایت میکند و نجاستی در کار نیست.
مورد بعدی اگر رطوبت زردی از دبر کسی که بواسیر دارد خارج شود
 و مورد دوم «و ملاقاه الصفره الخارجه من دبر صاحب البواسیر» اگر یک رطوبت زرد رنگی از دبر کسی که مشکل بواسیر دارد خارج بشود این رطوبت چه حکمی دارد؟ ناقض وضو است، نجس است؟ صحیحه بزنطی از آقا امام رضا علیه السلام که در جواب این سوال فرمود که «رشّه بالماء و لا تعد الوضو».[4] این رطوبت زرد رنگی که خارج شده است نجس نیست و وضو را باطل نمیکند، «رشّه بالماء» مستحب است که آب روی آن پاشیده بشود. رشّ را یک وقتی توضیح دادیم که رشّ فقط آب پاشی نیست. آب گرفتن روی محل است ولو به قصد تطهیر و با شرائط تطهیر نباشد. آب روی آن بگیرید قصد تطهیر نکنید تا ذهنتان لطافت پیدا کند.
معابد یهود و نصاری و مجوس
و مورد دوم هم میفرماید معبد یهود و نصارا و مجوس، اگر در معبد یهود و نصاری و مجوس که کنیسه و کلیسه و معبد نام برده میشود کسی برود نماز بخواند نمیداند نجس است یا پاک، چه حکمی دارد؟ در اینجا هم حکم این است که «رشّ و صل»ّ. صحیحه عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام سوال شد که در مثل چنین موردی حکم چیست، آقا فرمود «رشّ و صلّ».[5] آب بگیر و بعد نماز بخوان عیب ندارد.
سوال: با رشّ اگر نجس باشد نجس را بیشتر میکند چون تطهیر نمیکند.
پاسخ: این در صورتی است که یقین داشته باشید که محل نجس است. شرع میگوید نجس نیست. آب میگیرید نظافت میشود. مثل آب پاشی که چطوری نظافت میشود، گرد و خاک دیگر حرکت نمیکند و تمیزتر میشود. تمام مواردی که در صورت دوم بود گفتیم.
صورت سوم مسّ بالتراب
صورت سوم مسح، مواردی که نجاستی در کار نیست ولی مسح بشود با تراب، «و یستحب المسح بالتراب أو بالحائط فی موارد کمصافحه الکافر الکتابی بلا رطوبه و مسّ الکلب و الخنزیر و مس الثعلب و الارنب». این موارد را هم حکم این است که اگر آدم دستش برسد با کافر کتابی دست بدهد یا دستش به کلب و خنزیر بخورد بدون رطوبت یا با روباه و خرگوش دستش را بزند در صورتی که خشک باشد، اینجا میفرماید نجاستی در کار نیست، مستحب است که دستش را به دیوار بمالد یعنی خاکمالی، یا به تراب یا به دیوار. دستش را بمالد تا اینکه یک مقدار نظافتی به عمل بیاید.
سوال: در ثعلب و ارنب اگر رطوبت باشد آیا اشکال دارد، نجس العین که نیستند.
پاسخ: قضیه ثعلب و ارنب را بحث کردهایم ولی حکم فعلی ما این است که اگر به ثعلب و ارنب دست بزنید نجس نیست ولی مستحب است که دستتان را بمالید. این را براساس فقه میگوییم تعبد است و یک نوع تنظیف است. و ممکن است گفته شود خاک مالی کردن میکروب ها و آلودگیها را ازاله میکند، آلودگی احتمالی در اثر مالیدن به خاک از دست زدوده میشود. استحبابی است. این مطلب در صحیحه علی بن جعفر علیه السلام آمده است اگر رطوبتی نباشد «اغسل ما رأیت من اثرها و ما لم تره انضحه بالماء»[6] این روایت چند تا مطلب را داشت هم مسّ کافر کتابی را داشت و هم مسّ کلب و خنزیر بلا رطوبه  و مس ثعل و ارنب را  داشت. با این شرحی که داده شد به این نتیجه رسید که تمامی این موارد از مواردی است که نجاستی در کار نیست اما تنظیف استحبابی دارد، غسل، نضح و خاکمالی.
سید الخوئی میفرماید این موارد غیر از فتوای فقهاء دلیلی ندارد
قسم سوم که خاکمالیها بود سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید این مواردی که گفته شده است که نجاستی ندارد ولی خاکمالی بشود، این موارد جز فتوای فقهاء دلیل دیگری ندارد. بنابراین اگر ما براساس قاعده تسامح و فتوای فقهاء این موارد را مستحب اعلام کنیم کار ممکنی است ولی اثبات استحباب شرعی در این موارد کار مشکلی است.[7] اما شیخ مفید قدس الله نفسه الزکیه در کتاب مقنعه این موارد را آورده است مسّ کلب و خنزیر تا آخر.[8] و شیخ طوسی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید هر شئ نجسی که جافّ و خشک باشد اگر مورد ملاقات قرار بگیرد به دست و لباس آدم برسد در این صورت قاعده این است که نضح و یا خاکمالی بشود.[9]
جمع بندی
جمع بندی این است که این مواردی که گفتیم کلاً مستحبات بود و زمینه برای تنجیس و نجاست در کار نیست و این مستحبات دارای دو جنبه است: جنبه تلطیف روح برای مکلف متعبد و جنبه نظافت از دید احکام وضعیه. که آلودگی و پاکی باشد از دید نظافت و طهارت. اگر این موارد استحبابش براساس نصوص اعلام شده باشد جزء مستحبات شرعیه به حساب میآید و اگر استحبابش از باب تنظیف و تلطیف باشد رجحان داشته باشد باز هم مستحب به معنای رجحان به حساب میآید. باب مستحبات واسع است و مستحب شرعی و مستحب به معنای رجحان و مشکلی نداریم. الحمد لله بحث مطهرات که شمردیم یکی یکی و بحث مهمی بود. در پایان کار سید طباطبایی یزدی این موارد را که مستحبات نامگذاری کردند و اضافه کردند هم شکّر الله مساعیهم. 
فصلٌ إذا علم بنجاسه شئ
«فصل اذا علم نجاسه شئ یحکم ببقائها ما لم یثبت تطهیره» درباره طرق تطهیر و راههای اثبات تطهیر بحث میکند.
فرق طرق تطهیر با طرق طهارت
فرق است بین راههای اثبات تطهیر و راههای اثبات طهارت. راههای اثبات طهارت قاعده طهارت است، غیبت مسلمان است، و عدم علم به نجاست است. و اصل در اشیاء هم طهارت است. و اما راههای اثبات تطهیر مشکل است. چون اثبات تطهیر فرع تحقق تنجیس است. باید از طرق درست تطهیر ثابت بشود. لذا گفتهایم اصل در مورد شک در طهارت، طهارت است و اصل در مورد شک در تطهیر تنجیس است. میفرماید: «اذا علم بنجاسه شئ» اگر کسی علم داشته باشد به نجاست چیزی که این زمینه و بستر برای اثبات تطهیر است. «یحکم ببقائها» حکم میشود به بقای آن نجاست استصحاباً تا وقتی که تطهیر ثابت بشود. علم به نجاست داشتید و احتمال تطهیر میدهید به احتمال تطهیر نجاست رفع نمیشود، تطهیر حاصل نمیشود، استصحاب نجاست حاکم است. باید تطهیر ثابت بشود و الا شک در تطهیر مساوی با عدم تطهیر است. تطهیر اثبات قطعی می طلبد «و طریق ثبوت التطهیر امور» راههای ثبوت تطهیر چند امر است که ان شاء الله در جلسات بعد بحث کنیم.  


[1] طه/سوره20، آیه114.
[2]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1053، ابواب نجاسات، ب 37، ح 2، ط اسلامیه.
[3]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1060، ابواب نجاسات، ب 40، ح 3، ط اسلامیه.
[4]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 1، ص 207، ابواب نواقض وضو، ب 16، ح 4، ط اسلامیه.
[5]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 3، ص 438، ابواب مکان مصلی، ب 13، ح 2، ط اسلامیه.
[6]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص، ابواب، ب 33، ح 2، ط اسلامیه.
[7]  التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج 4، ص 251.
[8]  المقنعه، شیخ مفید، ص 71.
[9]  المبسوط، شیخ طوسی، ج 1، ص 38.