درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

94/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دهمین مطهر

«العاشر من الطهرات زوال عین النجاسه او المتنجس عن جسد الحیوان غیر الانسان بأی وجه کان سواء کان بمزیل أو من قبل نفسه فمنقار الدجاجه اذا تلوث بالعذره یطهر بزوال عینها و جفاف رطوبتها» الی آخر. مطهر دهم زوال عین نجاست است. ولی این زوال عین نجاست مربوط می شود به حیوانات غیر انسان. اگر گوسفندی اسبی بدنش نجس بشود عین نجاست یا همینطور پرنده ای آلوده به نجاست بشود و بعد آن نجاست از بدنش ازاله شود به هر طریقی که باشد، خود نجاست به مرور ایام ازاله گردد و یا اینکه کسی آن نجاست را ازاله کند، فرق نمی کند. خود آن ازاله در حقیقت می شود مطهّر. ازاله و برطرف شدن عین نجاست باعث تطهیر بدن حیوان است. در این رابطه علی الظاهر اختلافی وجود ندارد. البته سیدنا الاستاد در حد شهرت این مطلب را اعلام می کند ولی ظاهر امر این است که خلافی دیده نمی شود. بلکه ادعای اجماع بعید نباشد.

نصوص مطهریت

اما از نظر نصوص روایاتی که در ابواب مختلف آمده است از جمله موثقه عمار بن موسی ساباطی که سوال شد از آلوده شدن آب به توسط پرنده های شکاری که منقارشان آلوده به خون می شود، حشرات و حیوانات و پرنده های کوچک تر از خودش را می خورد. «فقال کل شئ من الطیر یتوضو مما یشرب منه» هر پرنده ای که از آبی شرب بکند می شود از آن آبی که پرنده شرب کرده است هرچند کثیر هم نیست وضو گرفت «الا أن تری فی منقاره دما»[1] مگر اینکه در منقار آن پرنده خون ببینید. اگر در منقارش خون دیده شد یعنی عین نجاست آنگاه محکوم به نجاست است. از این حدیث معتبر به خوبی استفاده می شود که منقار خون قطعا داشته و تطهیر هم نشده و ازاله شده است بعد از که ازاله شده پاک است. آن منقار که به آب اصابت کند آب را نجس نمی کند. اما مورد دوم از روایات روایتی از قرب الاسناد است از ابی البختری از امام باقر نقل شده است که امیرالمومنین سلام الله تعالی علیه فرمودند «لا بأس بسور الفأره أن تشرب منه و یتوضو»[2] موش طبیعتا دهانش آلوده می شود به نجاست، اشیای نجس را می خورد و لب‌هایش خونی می شود ولی از یک آبی استفاده کند و دهان بزند آن آب نجس نمی شود. برای اینکه زوال عین نجاست کافی است برای حصول تطهیر. تا اینجا به نتیجه رسیدیم که زوال عین نجاست برای حصول تطهیر در بدن حیوانات کافی است. اما گفته می شود که در متن هم آمده، مثال هایی را بزنیم بعد یک مطلبی را تذکر داده اند فقهاء که در متن هم اشاره شده است و آن این است که آیا زوال عین نجاست مطهر است و یا اینکه بدن حیوانات اصلا نجس نمی شود. که سید یزدی این احتمال را اقرب می داند که اصلا بدن حیوانات نجس نمی شود. متن را بخوانیم می فرماید:«فمنقار الدجاجه اذا تلوث بالعذره» منقار دجاجه و مرغ اگر آلوده شود به عذره «یطهر بزوال عینها و جفاف رطوبتها و کذا ظهر الدابه المجروح» یک چهار راهی که اسب یا الاغی که مثلا زخم شده باشد بدنش اذا زال دمه اگر خون از آن بدن ازاله شود بأی وجه خودش خوابیده مالیده به زمین یا در اثر حرکت از بین رفته، به هر وجهی که آن دم از بدن حیوان ازاله شود کافی است در طهارت. «و کذا ولد الحیوانات الملوث بالدم عند التولد» بره و بزغاله ای که تولد می شود با خون آلوده باشد، بعد از که چند روز بگذرد و آن خون از بدنش زدوده شود پاک است. زوال عین نجاست از بدن حیوان مطهر است. بعد فرمودند «و کذا زوال عین النجاسه أو المتنجس عن بواطن الانسان» مثل فم و انف و اذن، داخل گوش و داخل بینی و داخل دهان. خونی شده یا چیز نجسی آنجا به خاطر مداوا گذاشتیم مثلا دارویی که الکل دارد که نجس است، اگر آلوده بشود همان که عینش برطرف شد دهان خونی بود، خون که از دهان فرو رفت یا بیرون انداخته شد دهان پاک است. دماغ هم همینطور داخلش خونی بود وقتی که خود خون از قسمت بیرون دماغ دیده نشود داخل حفره دماغ یا داخل حفره گوش باشد حکم ندارد. اصلا نجاست در باطن بدن حکم ندارد. سید الحکیم می فرماید: این مطلب یعنی طهارت بواطن گفته می شود نفی خلاف بلکه متفق علیه بلکه از ضرورات است.[3]

سوال:

پاسخ: نفی خلاف با اتفاق می تواند در یک درجه باشد. ولی اتفاق گاهی اتفاق الکل یا متفق علیه می آید که می شود اجماع منتها ضمیمه می خواهد. اتفاق اگر گفتیم در حد نفی خلاف است. روایتی هم در این رابطه داریم که می فرماید: سوال شده است درباره انف که اگر خون دماغ بشود، امام فرموده است «یغسل ما ظهر منه»[4] باطن حکم ندارد. آنچه بیرون از حفره دماغ است آن محکوم به نجاست است و باید تطهیر بشود. آنچه که در باطن است حکم تطهیر دارد. دلالت کامل است نصاً و اجماعاً. فاذا أکل طعاما نجسا یطهر فمه بمجرد بلعه یک لقمه غذای متنجسی را خورد یا داروی نجسی را خورد دهان پاک می شود به مجرد بلعیدن آن غذا.

آیا باطن انسان و بدن حیوان نجس می شود؟

«هذا اذا قلنا ان البواطن تتنجس بملاقاه النجاسه و کذا جسد الحیوان» اینهایی که ما گفتیم که گفتیم ازاله عین مطهر است در صورتی است که قائل به نجاست باطن و نجاست جسد حیوان بشویم. «ولکن یمکن أن یقال بعدم تنجسهما اصلاً» ممکن است بگوییم باطن انسان و بدن حیوان اصلا نجس نمی شود. «و انما النجس هو العین الموجوده فی الباطن أو علی جسد الحیوان» بلکه نجس همان عین نجاست است، خود آن خون که در دهان آدم است نجس است. خود آن خونی که روی سر حیوان قرار گرفته یا روی شاخ بز قرار گرفته است آن خون نجس است بدن نمی شود. «و علی هذا فلا وجه لعده من المطهرات» اگر گفتیم که بدن حیوان و باطن انسان نجس نمی شود وجهی نیست که این زوال عین را از مطهرات بشماریم. «و هذا الوجه قریب جداً» وجه این را بگوییم و بعد وجه قولی که می گوید تنجیس است گفته شود. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: مشهور این است که تنجیس صورت می گیرد و این تنجیس مطابق قاعده ملاقات با نجاست است و قاعده انفعال و قاعده النجس ینجّس. و اما زوال عین از مطهرات است، به دو دلیل : 1. سیره متقدمین که سیره متقدمین در اعتبار می تواند در حد نص باشد. 2. نصوص متفرقی که در ابواب مختلف آمده است که به آن اشاره کردیم.[5] این رأی سیدنا الاستاد، اما سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: بدن حیوان و باطن انسان از اساس نجس نمی شود. دلیل این است که دلیلی که بر تنجیس داریم منصرف از این موارد است. دلیل بر تنجیس انصراف دارد به بدن انسان و ظاهر بدن انسان، از حیوانات و بواطن انسان منصرف است. بنابراین ما دلیلی بر تنجیس نداریم. یک دلیل کلّی نصی داشته باشیم که هر کجا نجس برود تنجیس می کند، چنین نصی نداریم. نصوصی که داریم آمده اند یا تطبیقی است یا انصرافی نسبت به ظاهر بدن انسان. و اما درباره حیوانات و درباره بواطن دلیلی بر تنجیس نداریم، حداقل شک می کنیم، شک که بکنیم قاعده طهارت است. این توجیهی است که از کلام ایشان استفاده می شود.

سوال: ممکن است این عفو شده باشد؟

پاسخ: این هم احتمالی است اما دلیل می خواهد. نصوص تصریح به عفو ندارد. اما گفته است مثلا نجاست باطن یا نجاستی که در بدن حیوانات بوده و زائل شده است نیاز به تغسیل ندارد براساس سیره متقدمین و نصوص متفرقه. اما سید گفت دلیل بر تنجیس نداریم، اصاله الطهاره می تواند حکم به طهارت اعلام بکند با یک موید که این تطهیرها و ازاله این نجاست برای انسان واجب ذاتی نیست، واجب غیری است، برای نماز است برای طواف است. انسان بدنش نجس باشد خونی باشد کسی اشکال نمی کند تا نماز نخواند. واجب نیست. ازاله نجاست ذاتی نیست بلکه غیری است، اصلی نیست. آن هم فقط برای صلاه و طواف است. با این موید می گوییم این ازاله نسبت به بواطن معنا ندارد، اصلا زمینه ندارد وجوب ازاله. و نسبت به حیوانات که آنها تکلیف ندارند. پس نجاستی که مانع از صلاه بشود آن وجوب ازاله دارد. حکم نجاست را دارد هرچند ما آنها را عین نجاست اطلاق می کنیم ولی تنجیس و وجوب ازاله نیست، ثمره ندارد. اضافه دیگر حکم شرع همیشه تا اثر عملی نداشته باشد حکم شرع صادر نمی شود. درباره آنجا حکم شرع اثر ندارد درباره حیوانات چه اثری دارد؟ اما ممکن است گفته بشود که بدن حیوان متنجس بشود، می گوییم در این جهت از حکم که بدن حیوانات بعد از ازاله محکوم به طهارت است مورد اختلاف نظر نیست و نصوصی که درباره منقار باز و پرنده شکاری گفتیم برای ما کافی است.

ثمره نزاع

ثمره نزاع این است که اگر فتوای سید را قبول کردیم که تنجیسی نیست دهان خونی شد، اگر داخل دهان دندان ها را مسواک می کنید بن دندان خونی شود، اگر با خود مسواک خون از دهان بیرون نیامد مسواک نجس نیست، بنابر فتوای سید یزدی. اما بنابر رأی سیدنا الاستاد و مشهور که تنجیس است اما زوال عین برای تطهیر کافی است، در این صورت اگر بن دندان خونی بود مسواک زدید یا انگشت‌تان را داخل دهان گذاشتید ولو خون بیرون نیاورد با خودش نجس می شود چون عین نجاست بوده و در باطن حکم تنجیس را دارد، آب دهان هم متنجس شده انگشت را گذاشتید در دهان‌تان نجس می شود.

سوال:

پاسخ: قاعده این است که هر حکم شرعی که دارای اثر عملی نباشد آن حکم از سوی شرع ثابت نمی شود. صدور حکم بدون اثر از سوی شرع قطعا قابل صدور نیست وضعی باشد یا تکلیفی. گفتیم نجاست بدن انسان براساس حکم فقهی برای نماز آمده، اثر عملی دارد. اما اگر ازاله نجاست از بدن حیوان یا از باطن بگوییم واجب است اثر ندارد. خود اعیان نجسه که خون است یا بول است نجاستش محفوظ است، در حد ذاته نجس است اما تنجیسش در باطن بدن اثر ندارد و برای حیوان هم اثر ندارد. بنابراین آنچه سید یزدی می فرماید قریب است جداً، ایشان بسیار نظر شریفشان دقیق است و بعید نیست که نظر ایشان که می فرماید قریبا جدا، واقعا قریب جدا باشد که اصلا تنجیس معنا ندارد تا اینکه بگوییم زوال عین نجاست از مطهرات است. اما نتیجه عملی آن فقط در همان مورد که انگشت یا مسواک داخل دهان ببریم، ثمره آنچنان عملی ندارد. هر دو دسته این مطلب را اعلام می کنند که زوال عین تطهیر می آورد. در عمل اختلاف آنچنانی دیده نمی شود مگر در موارد بسیار جزئی که آن هم قابل توجه نیست. این مسئله زوال عین نجاست که از جمله مطهرات به حساب می آمد حل شد. در مصداق چیزهایی را اشاره می کنند که مثلا داخل چشم اگر آن کنار مژه های چشم خونی دیده شود شک کنیم که باطن است یا ظاهر، در صورتی که شک در ظاهر و باطن بکنیم طبیعتاً احتیاط این است که به تطهیر مبادرت بکنیم. مثل مژه های چشم یا در گوش و دماغ که شک بکنیم باطن است یا ظاهر، اگر عسر و حرجی نباشد اینجا احتیاط صعوبتی ندارد باید باطن بودن محرز باشد. می رسیم ان شاء الله مطهر یازدهم ان شاء الله روز نهم آبان ماه.


[1] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص166، ابواب اسئار، ب4، ح2، ط اسلامیه.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص173، ابواب اسئار، ب9، ح8، ط اسلامیه.
[3] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، ج2، ص131.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1031، ابواب نجاسات، ب24، ح1، ط اسلامیه.
[5] التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابواقاسم خویی، ج4، ص220 و 221.