درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

94/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطهر هفتم انتقال

درباره مطهر هفتم بحث می کردیم گفتیم که هفتمین مطهر از مطهرات عبارت است از انتقال. انتقال را معنا کردیم و بعد از معنا ادله اعتبار آن را هم یادآور شدیم و گفتیم که این مطهر از مطهراتی است که «لا خلاف فیه و لا اشکال علیه» و مستند روایی معتبری هم دارد و از سوی سیره متشرعه هم تایید و پشتیبانی می شود. تا اینجا اصل اعتبار مطهریت انتقال گفته شد. و در ادامه براساس سبک بحثی ما اگر ادله و اقوال بیان شد در نهایت وجه تحلیلی ضمیمه می شود. منظور از وجه تحلیلی تحلیل عقلی است.

 

منظور از حکم عقل در فقه

گفته ایم که منظور از حکم عقل در فقه عقل فلسفی نیست، و منظور از دلیل عقلی در بحث های فقهی تحلیل های عقلی است. اما به طور نادر شاید یکی دو مورد یا حتی یک مورد حکم عقل در فقه داریم که آن حکم عقل هم حکم عقل کلامی است که عبارت است از قاعده اختلال نظام که سیدنا هم به آن قاعده زیاد استناد می کند و آن قاعده عقلی مسلمی است در باب معاملات. در باب بحث های اداری سیاسی حکومتی هم قاعده اختلال نظام کاربرد زیادی دارد. اینجا هم در ادامه بحث منظور از وجه تحلیلی یعنی تحلیل عقلی و تحلیل عقلی را که در آخر قرار می دهیم جزء مویدات است. اگر به نتیجه رسید یک موید اضافه شده است و اگر به نتیجه نرسید ادله داریم و برای ما کافی است. وجه تحلیلی که شیخ مفید فرمودند که مطهریت انتقال براساس لا حرج است. خدای متعال برای رفع مشقت دم بق و برغوث را طاهر اعلام کرده است و اگر دم نجس منتقل بشود به بدن بق و برغوث و قمل این انتقال مطهر است و مطهریتش از باب لا حرج است. وجه تحلیلی اگر تمام بشود موید است و اگر تمام نشد ما ادله کافی داریم. در ادامه وجه تحلیلی دیگری را شهید قدس الله نفسه الزکیه نقل می کند می فرماید: از مطهرات انتقال است منظور از انتقال انتقال دم نجس به بدن حیوان طاهر است. مثل انتقال دم انسان به بدن بق و برغوث و این انتقال از آن باب است که استحاله صورت می گیرد. بعد ایشان تصریح می کند که یک استحاله سریع صورت می گیرد. تا خون انسان به بدن بق و برغوث منتقل بشود سریعا استحاله صورت می گیرد. پس تحلیل عقلی در این رابطه در جهت اثبات مطهریت انتقال می شود استحاله باشد[1] . ما به عنوان موید اشکالی ندارد، شهید این مطلب را تایید کرده است تحت عنوان استحاله. مسلک ما فهم و توضیح اقوال فقهاء است و جمع بین اقوال نه ردّ و جرح. این مسلک مبنایش احترام است، یک احترام واقعی است. فقهای با آن عظمت و فقهای با آن تبحر ساده نیست چیزی را بگویند عن فهم نباشد و من طلبه بگویم اینجا نفهمیده. یکی از نکات اخلاقی سلب توفیق جایی که آدم بزرگ خودش را توهین کند. و تحقق توفیق جایی که آدم بزرگ خودش را احترام کند. لذا شیخ انصاری در بحث اصول می رسیم در بحث تجری که بحث تجری را دنبال می کند در آخر استناد می کند به قول شهید که شهید اینگونه گفته و فصل خصم است، و ختام دعوا و بحث است چون شهید اینگونه گفته، دلیل دیگر نمی خواهد. شما مطالعه کنید علامه حلی و محقق حلی که واقعا اینها از سرمایه های فقه و مکتب فقهی اهل بیت است، بحث که می کنند یکی از مستندات‌شان قول شیخ طوسی است، قال الشیخ، چون می دانند آن شیخی که شیخ طائفه می شود به سادگی نشده است، مویَّد است، متبحر است، قرب زمانی دارد و تبحر کافی دارد. با این خصوصیات سبک و مسلک اتباع از مسلک اعاظم است. بعد از که این مطلب گفته شد مویدات هم که در بحث ارائه شد، اصل مسئله یعنی مطهریت انتقال یک مطلب مسلم و شک نداریم و موردش فعلا در فقه فقط انتقال دماء است.

 

سوال:

پاسخ: شهید که می فرماید استحاله می شود پس تحت عنوان استحاله که وارد بشود می گوییم انتقال اعم از استحاله است. گاهی انتقال موجب استحاله می شود و گاهی نمی شود. مساوی نیست تا اشکال بشود.

 

اصل و فرع مسئله

اصل این مطهر تمام شد و از نظر ادله هیچ اشکالی ندارد. و اما فرع مسئله که اگر انتقال قطعی باشد درست است. اما اگر انتقال مشکوک باشد محل ابتلاء است. بق یا برغوث آمد و دیدیم که روی بدن آقا نشست، همان لحظاتی که می مکید همان لحظه کشته شد. این خون همین الان آمد از بدن انسان خون نجس به بدن این برغوث، این چه حکمی دارد؟ کک هم اینگونه است. این انتقالی که مشکوک باشد چه کنیم؟ سید یزدی قدس الله نفسه الزکیه می فرماید: «السابع الانتقال کانتقال دم الانسان أو غیره مما له نفس سائله الی جوف ما لا نفس له کالبقّ و القمل و کانتقال البول الی النبات و الشجر و نحوهما و لابدّ من کونه علی وجه لا یسند الی المنتقل عنه و الا لم یطهر کدم العلق بعد مسّه من الانسان».

 

صحت استناد و عدم استناد

اگر دمی که منتقل بشود صحت استنادش چنانکه در قواعد فقه بحث کردیم که صحت استنادش باید مورد توجه قرار بگیرد. اگر استناد به بق داشت که «هذا دم البق» درست است و عدم صحت استناد به دم انسان می گوییم «هذا دم البق و لیس بدم الانسان» که به عبارت فقیه همدانی صحت حمل و صحت سلب داشته باشد. «هذا دم البق و هذا لیس بدم الانسان»، اگر اینگونه بود درست است، مطهر است و آن دم محکوم به طهارت است. که صحت استناد به منتقل الیه دارد و صحت سلب از منتقل عنه دارد. و اما اگر صحت استناد نبود، همان بق است، پشه تازه نشست، خالی بود و فقط پوسته بود. فردی هم خواب بود احساس نمی کرد. دیدیم همان پوسته مکید یک مقدار حجم پیدا کرد، بعد همان جا کشته شد. اینجا صحت استناد مشکل است. می توانیم بگوییم که این خون همین فرد است، صحت استناد به منتقل عنه دارد. یا شک می کنیم، هر کدامشان حکم دارد، یا صحت استناد هنوز به منتقل عنه است یا حداقل شک می کنیم. اینجا حکمش چه می شود؟ می فرماید: «و لا بد من کونه علی وجه لا یسند الی المنتقل عنه» که این خون استناد به خون انسان نداشته باشد. و الا و اگر استناد به خون انسان داشته باشد «لم یطهر کدم العلقه بعد مصّه من الانسان» علق یعنی زالو، مصّ هم مکیدن، زالو بگذارند خونی را که زالو می مکد خود زالو بما هو زالو از حشرات و حیواناتی است که طهارت و نجاستش ثابت نیست. اگر خونی از خارج نداشته باشد محکوم به طهارت است. ولی این خونی که وارد بدنش می شود این خون را می بینیم که مستقیما مکید از انسان، با این مکیدن دوباره اگر کشته شود و خونش به لباس آدم برسد نجس خواهد بود. این انتقال فائده ندارد. چون صحت استناد به منتقل عنه دارد و صحت سلب از منتقل الیه دارد یعنی از خود زالو. این مطلبی است که خود سید بیان کرده است و مورد ابتلاء است و مسئله ای را ما گفته بودیم که سبزیجاتی که از آب فاضلاب ها تغذیه می کنند اینها علی الاحتیاط الواجب باید اجتناب بشود. نجاستش بسیار قوی به نظر می رسد، شرحش را داده بودیم و متنش اینجا آمد که ان شاء الله دوباره برمی گردیم و شرح می دهیم.

 

شرح مسئله

این مسئله را شک در انتقال و حکم به نجاست و طهارت دم منتقل الیه در صورت شک و تردید بحثی است که فقهاء شرح داده اند از جمله آنچه تتبع کردیم دو مورد خیلی بحث مفصل و وافی و مبسوط انجام شده،

 

دو قسم انتقال

مورد اول فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه مسئله را شرح داده است که خلاصه فرمایش ایشان از این قرار است، می فرماید: انتقال به دو گونه است: گونه اول انتقالی است که استحاله می شود مثل انتقال دم نجس به حیوان طاهر الجسم مثل سمک، انتقال پیدا کند و پس از انتقال مبدل بشود این دم به لحم و عظم. این استحاله است و شک در مطهریت این انتقال نداریم. یا مثلا قطره بولی انتقال پیدا کند در بدنه درختی که در آنجا بدنه دارای رطوبت است ولی رطوبت تنها از طریق بول نیامده باران و آبی که از عمق زمین گرفته و معدات دیگر، آن قطره بول در بدن درخت می شود جزء درخت و استحاله می شود. شک در طهارتش وجود ندارد. اما اگر استحاله نشود به طور کلی دو صورت دارد: صورت اول این است که اضافه اولیه باقی باشد، اضافه اولیه یعنی نسبت دادن به منتقل عنه، نسبت دادن به آن خون و جسم قبلی دم انسان است، این نسبت درست باشد. می گوییم خون انسان است. یا تعبیر می شود به اضافه قبلی. اضافه قبلی ثابت باشد، خون انسان است و صحت استناد دارد. در این صورت می فرماید: شکی در آن نیست که اینگونه انتقال مطهر نیست. و اما صورت دوم این است که شک در انتقال بکنیم از محل اولی. اضافه اولی محقق نیست ولی اضافه دوم هم قاطع و جازم نیست. نسبت به محل اولی هم ارتباط مشکوک باقی است. دمی است بق و مکیده ولی هنوز احتمال می دهیم که این دم انسان گفته شود. در این صورت می فرماید: شک در بقاء اضافه اگر داشته باشیم جا برای استصحاب نجاست است. دم اولی نجس بود و شک داریم که الان این جا آمده نجاستش باقی است استصحاب می کنیم، استصحاب موضوعی، خود دم را. اشکال نکنید که استصحاب نجاست بکنید تا مبنایی بشود که استصحاب نجاست استصحاب حکمی است، سیدنا الاستاد استصحاب حکمی را جاری نمی داند. چون معارض است با استصحاب عدم جعل. در آخر یک جمع بندی دارد و حکم شک هر دو طرف را هم می گوید، می فرماید: از آنچه ما بحث کردیم این نتیجه به دست آمد که هر کجا یقینی به استحاله داشته باشیم انتقال مطهر است و اگر شک در استحاله داشته باشیم استصحاب جاری می شود، مگر اینکه اشکالی بکنیم در استصحاب، بگوییم موضوع فرق کرده. موضوع نجاست دمی بود که در بدن انسان بود و موضوع طهارت دمی است که در بدن بق است. در استصحاب وحدت موضوع رکن اصلی است. این اشکال را بکنیم به استصحاب صدمه می خورد، بعد جواب می دهد که اگر ما وحدت موضوع را وحدت عرفی بدانیم یا وحدت به نظر عرف بدانیم چنانکه تحقیق همان است که وحدت موضوع عرفی باشد کافی است.در این صورت وحدت موضوع محفوظ است و عرف نمی گوید این خونی که از بدن انسان الان آمد در بدن بق دو چیز است، یک خون است و دو تا خون نمی گوید. عرف که وحدت موضوع را تایید کرد، استصحاب جاری می شود. استصحاب که جاری شد در مورد شک هم حکم به طهارت نمی شود، مطهر بودن دیگر ثابت نیست. در ادامه این مطلب می فرماید: اما این اصل و این مقتضای اصل تا مادامی است که ما ادله اجتهادی نداشته باشیم، اما اگر ادله اجتهادی داشتیم در موارد شک ممکن است از آن ادله اجتهادی کمک بگیریم و خوشبختانه درباره بق و دماء بق و برغوث و قمل که در متون روایی آمده است، دلیل اجتهادی داریم، نصوص معتبره داریم. براساس آن نصوص و اطلاقات آن نصوص موارد شک را شامل شود[2] . اما درباره نباتات دلیل اجتهادی نداریم، لذا ما یک مقدار جرأت کردیم و سبزیجات را محکوم به نجاست اعلام کردیم که سرنوشت سبزیجات مثل بق و برغوث نیست، بق و برغوث دلیل و نص دارد، اطلاق دارد، دلیلی برای نباتات و اشجار در این قسمت نیامده. به عنوان مثال فقهاء آن را اضافه کرده اند.

 

نظر سید الخویی

شرح دوم سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه که در ابتدای بحث یک اختلاف نظری با فقیه همدانی دارد ولی در ادامه با شرح فقیه همدانی بسیار همخوانی دارد، هماهنگ و همسو است. در ابتداء ایشان می فرماید: بدانیم انتقال که بحث از مطهریت آن به میان آمده است، منظور از انتقال استحاله نیست. چون اولا ماهیتاً فرق دارد، ماهیت استحاله تبدل صورت نوعیه است، جنس و فصل فرق می کند. و اما انتقال دقیقاً نقل نجس از محلی به محل دیگر است در اصطلاح شرع، مطلق انتقال نیست. این با استحاله فرق می کند. و علی التحلیل دمی که در بق و برغوث وجود دارد از لحاظ ماهیتی ماهیتش می تواند همان ماهیت دم انسان باشد. تبدل در صورت نوعیه صورت نگرفته است، فقط انتقال من محل نجس الی محل طاهر و تغییری در اوصاف و خواص که طبیعی است به عمل آمده. اما در انتقال آنچه محور بحث قرار می گیرد و نقش اساسی در مطهریت و عدم آن دارد صحت اضافه و عدم صحت اضافه است. می فرماید: اگر دمی که انتقال یافته است اضافه اولیه اش قطع بشود، منظور از اضافه اولیه یعنی همان محل قبلی که در محل نجس بود، اضافه ثانوی که در محل طاهر آمده است که بق و برغوث است. اگر اضافه اولیه قطع شده باشد و اضافه ثانویه محقق شده باشد در این صورت شک در طهارت نیست، قطعا این انتقال مطهر است و طهارت به وجود می آید. و اما عکس آن اگر اضافه اولیه یک اضافه حقیقیه باشد یعنی دارای حقیقت و درست صحت حمل داشته باشد و اضافه ثانویه محقق نشده باشد، اگر استعمال بشود استعمال مجازی به حساب می آید. در این صورت قطعا این انتقال مطهر نیست. مثالش همان مثال علق و مصّ، زالو که خون انسان را می مکد برای تداوی.با شرح عنوان بحث این مسئله دارای دو فرض می شود: فرض اول علم داریم به تحقق احدی الاضافتین یا به تحقق کلتا الاضافتین. فرض دوم شک در احدی الاضافتین یا شک در کلتا الاضافتین[3] . این دو فرض است و هر فرض دارای سه صورت است و هر صورت بحث دارد که ان شاء الله جلسه فردا.


[1] ذکری، شهید اول، ج1، ص16.
[2] مصباح الفقیه، فقیه همدانی، ج1، ص638.
[3] التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج4، ص191 تا 195.