درس خارج فقه استاد سید کاظم مصطفوی

94/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه آخر سوره آل عمران در موضوع اهل بیت علیهم السلام

«یاءیها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون». آیه آخر از سوره آل عمران آیه دویست. این آیه را در دو جلسه قبل هم بحث کردیم ولی از آنجا که محتوای خیلی بلندی دارد بحث ما کشیده شد تا جلسه سوم.

 

مراجعه به تفاسیر

درباره این آیه از تفاسیر گفته بودم ولی برای تاکید مطلب از کتاب کافی روایتی را آوردم تا برای شما بخوانم، اصول کافی از امام صادق روایت عبد الله بن ابی یعفور، سند درست است. علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد بن عیسی عن الحسین بن المختار عن عبدالله بن ابی یعفور، رجال از اجلاء و ثقات است. «عن ابی عبدالله علیه السلام فی قول الله عزوجل اصبروا و صابروا و رابطوا قال اصبروا علی الفرائض»[1] همه این سه فراز در این یک جمله تفسیر به طور اجمال بیان می کند، «اصبروا، صابروا، رابطوا» سه تایش همین است. یعنی «اصبروا علی الفرائض». بر واجبات شرعی اعم از عقائد و احکام پایبند باشید. صبر کنید، ابتداءً صبر کنید در برابر مشکلات، خودتان را ببندید به یک حبلی که به خطر روبه رو نشوید. «اصبروا» ابتداءً، «صابروا» در برابر هجوم، «رابطوا» خودتان را مستحکم کنید با یک تکیه گاه و وسیله و ابزار. همه اینها جمع می شود تحت عنوان «اصبروا علی الفرائض». روایت دوم که کامل تر آورده است، عده من اصحابنا که مورد اعتماد است، هر کجا در نصوص عده من اصحابنا آمد یعنی اعتبار دارد. عن سهل بن زیاد که هم توثیق دارد و هم تضعیف دارد در آخر خود سهل قانون گرفته است که «الامر فی سهل سهلٌ». عن عبدالرحمن بن ابی نجران که از اجلاء و ثقات است. عن حماد بن عیسی که از اصحاب اجماع است. عن ابی السفاتج که مروی عنه حماد است، اگر توثیق خاص نتوانیم برایش پیدا کنیم مروی عنه حماد است و برای ما اعتبارش کافی است. که در بحث اصحاب اجماع گفتیم مروی عنه اول مدلول قطعی و متیقن اصحاب اجماع است. «عن ابی عبدالله علیه السلام فی قول الله عزوجل اصبروا و صابروا و رابطوا قال اصبروا علی الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطوا علی الائمه»[2] . همانطوری که اشاره شد «اصبروا» صبر ابتدائی است، «صابروا» در برابر حمله و هجوم جایتان را بایستید. دنیا مصیبت دارد، گرفتاری دارد مشکلات دارد مقاومت کنید. و «رابطوا علی الائمه» که اگر نباشد دست آدم به جایی بند نیست با یک فشاری آدم را از بین می برد. اما اگر ارتباط با ائمه محفوظ بود دیگر اصلا آدم از جایش تکان نمی خورد. هر قدر گرفتار مصیبت یا تبلیغات یا خطرات پیش بیاید آدم راه خودش را گم نمی کند. اگر آدم دعا بکند خیلی دعا را ادامه بدهد ولی نتیجه نگرفته، قاعدتاً بعضی ها سست بشوند، این چرا سست می شود؟ رابطه اش ضعیف است. رابطه اگر با ائمه محکم بود سست نمی شود قطعاً. رابطه که برقرار شد یک دلی دارد که بیشتر از آن نیست، یک صاحبدلی می خواهد که امام است، دیگر بیشتر از این نیست. دلش حیران دیگر نیست جایش را پیدا کرده محکم شده، جای دیگر نمی رود. میثم تمار گونه می شود و اصحابی که شنیده اید. قطعاً تسلیم نمی شود و شکست نمی خورد. و در تفسیر توضیح آمده است که مراد از «رابطوا» چه باشد؟ آنچه که در تفسیر آورده اند صاحب نظران گفته اند که منظور از «رابطوا علی الائمه» ربط نفس بر طاعت ائمه است. یعنی روحش تسلیم است. ربط بدهد نفس یعنی روح به طاعت ائمه. شعارش را می گوییم شعورش را هم داشته باشیم «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم».

 

سه خصوصیت رابطوا

و سه تا خصوصیت آمده درباره «رابطوا» خصوصیت اول ربط نفس بر طاعت ائمه، خصوصیت دوم انقیاد که انقیاد یعنی نه تنها عملا که قلبا تسلیم باشد که در ذهنش تردیدی به وجود نیاید. انقیاد یعنی التزام قلبی. مثلا فرض کنید کسی از یک رئیسی انقیاد ندارد الان هم اطاعت می کند چون زور دارد و مصلحت می بیند، درباره رابطه با ائمه انقیاد، قلبا این را می خواهد. انقیاد یعنی التزام روحی و نفسی. خصوصیت سوم انتظار فرج آنان، این ربط به ائمه است. آدمی که انتظار فرج را ندارد رابطه اش با ائمه برقرار نیست. «رابطوا علی الائمه» انتظار فرج است. منتظر فرج مولی باشید. که امام موسی بن جعفر در کلمات قصارش آمده است «افضل الاعمال انتظار الفرج» رابطه ما را با ائمه برقرار می کند، دین حفظ می شود، انسانیت حفظ می شود و تقرب حاصل می شود.

 

روایت عامه

از طریق ابناء عامه هم درباره این آیه یک روایتی را نقل بکنم کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی این آیه را ذکر می کند «یاءیها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون» روایت را نقل می کند با سند طولانی که حدود ده تا راوی ذکر می کند، بعد از این می رسد به جایی که از نظر سند طبق رجال ابناء عامه جزء بهترین سندهاست، عن الزهری عن انس بن مالک، روایتی که از انس بن مالک نقل بکنند بسیار اعتبار بالایی دارد. «عن ابن عباس قال فی تفسیره تفسیر قول الله تعالی یاءیها الذین آمنوا اصبروا و صابروا، اصبروا و صابروا علی محبه علی بن ابی طالب و اتقوا الله فی محبه علی بن ابی طالب»[3] . «اصبروا»ابتداءً ادامه بدهید محبت امیرالمومنین، «صابروا» هر مانعی و هر حمله ای و هجمه ای که آمد در برابر محبت علی بن ابی طالب متاثر نشوید. و بعد تقوا را اگر در محبت علی بن ابی طالب بتوانید ادامه بدهید می رسید به فوز و فلاح و رستگاری. پس از تحقق رابطه یک عنوانی برای ما ایجاد می شود که باید شکرش را بکنیم و آن نعمت را به هیچ چیزی ندهیم. بعد از این ارتباط خدای متعال نعمتی نصیب ما می کند که آن نعمت عبارت است از ولایت. می رسیم به ولایت اهل بیت و ولایت اهل بیت می شود مرزوق ما.

 

نکات ولایت

یک روایتی از امام موسی بن جعفر بخوانم روایت مسند است «عن ابی الحسن الاول قال کثیراً ما کنت اسمع ابی یقول» گفتم که ارتباط که برقرار کردیم فیضی نصیب ما می شود که آن فیض عبارت است از عنوان ولایت و تشیّع. ولیکن خصوصیات تشیع چیست، از این روایتی که امام موسی بن جعفر دارد استفاده کنیم. می فرماید: «کثیرا ما کنت اسمع ابی یقول» زیاد می شنیدم از پدر بزرگوارم امام صادق که «لیس من شیعتنا من لا تتحدث المخدرات بورعه فی خدورهن و لیس من اولیائنا من هو فی قریه فیها عشره آلاف رجل فیهم من خلق الله اورع منه»[4] می گوید زیاد می شنیدم از پدر بزرگوارم امام صادق که می گفت از شیعه ما نیست مگر اینکه حتی بانوان پرده نشین از زهد و ورع شیعیان ما در پس پرده هم نشسته اند صحبت می کنند. اینقدر ورع و زهد دارد. که اگر یکی شان را کسی از نزدیک آشنا بشود می شود سر سپرده اش. اگر ببینید که یک موردی پیدا شد و سخت گرایشی دارد به شما و جانفشا و هزار بار قربان و صدقه تان می شود، فکر نکند دلیل دیگری باشد، این از آن نور ولایت است و از آن روح شیعه گری است. که شیعه ارتباطش که با مولایش برقرار بود، پایبند است و تسلیم است قلبا به مولی و به کسی که نسبت به مولی هم داشته باشد تسلیم است. یک حرفی را مقام معظم رهبری در اصفهان گفته بود، که اصفهان رفته بود اصفهانی ها گفته بودند ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، یک جمله ای گفت فرمود من کجا و قنبر کجا. کسی که ولایتش درست باشد این است. یک کسی به مناسبتی گفت من کجا خاک پای قنبر کجا. یکی از مراجع آیت الله وحید شعری گفته بود درباره امیرالمومنین وحیدم اگر من در جرم و تقصیر، سگی هستم به درگاهت شدم پیر. کسی که ولایتش درست بشود دیگر عشق است و تعبیراتی است که می رود بالا. ولایت که رسید تا اینجا از این قرار میشود: 1. معروف می شود، 2. بعد می گوید اولیاء ما یعنی همین هایی که پیروان ما هستند کسانی هستند در مثال که در یک آبادی ده هزار نفر باشند یک نفر از نظر زهد و تقوا بالاتر از آن شیعه ما و ولی ما نباشد، این نشانه ولایت و تشیع است. به مناسبت روایتی از امام موسی بن جعفر سلام الله تعالی علیه بخوانم که امام موسی بن جعفر هم برای ما امام و الگو و اسوه است از جهت دیگر هم که ما نیازمندیم محتاجیم، بیچاره ایم، هم برای ما باب الحوائج است. بعضی از فقهای نجف در نجف اشرف که مشکلی داشتند نذر می کردند روضه امام موسی بن جعفر را. یک حکایت واقعیه را برایتان نقل کنم، فردی از کرمانشاه با من آشنا بود که کرمانشاه با بغداد خیلی نزدیک تر از کرمانشاه تا مشهد است. مسافت نزدیک است. آنها توسل می کنند به امام موسی بن جعفر، فرد صالح و مومنی است و با بنده حقیر مانوس بود. گفت در زمان حمله صدام من یک دفتری داشتم یک کاروان سرای کوچکی از یک کسی خریده بودم صدام آمد و با بمباران دفترم را کاملا نابود کرد. دفتر که نابود شد صاحب قبلی این محل اطلاع داشت که تمام اسناد اینجا بود. آدم سالمی نبود، شروع کرد به شکایت که سند ندارد، گفت این محل مال من است، دست این بوده تا حالا. دادگاه گفت سند، سند نداشتم. امروز مهلت و فردا مهلت من را می شناخت و متشخص و متدین بود آخرش دادگاه گفت قانون است حق با اوست، ملکیت قبلی مال اوست، شما باید سند داشته باشی و می گیرد. گفت بیچاره شدم سحرگاه به امام موسی بن جعفر توسل کردم، توسل که بگیرد حساب و کتاب ندارد آدم حضورا سرفراز می شود. در همان حالت ایستاده بود که یا دعای فرج بود یا زیارت نامه بود می خواندم، یک مرتبه دیدم خود آقا جسماً تشریف آورد، کسی بگوید معادلات قبول نمی کند، معادلات خیلی چیزها را قبول نمی کند، معادلات دیگری است که این معادلات را قبول نمی کند. خودش را دیدم فورا دامن عبایش را گرفتم، گفتم قصه این است، من بیچاره شدم، تمام اوضاع من بهم می ریزد، این آدم فاسد این محل را از من می گیرد. یک جمله شنیدم گفت برو محضر 21. رفتم محضر 21 گفتم سندی داری؟ ابتداء گفت نداریم، جستجو کرد بار دوم گفت سند کجاست، کجا. آنقدر اصرار کردم که رفت آن جاهایی که احتمال ضعیف می داد جستجو کرد در آخر یک کاغذی پیدا کرد و آن سندی. حالا تحلیل علمی می کنید که ممکن است تحقیقات شهرداری آمده سند زده، اگر علمی تحلیل می کنید اگر علمی تحلیل نمی کنید این محضر 21 قابلیت داشته سند انداخته توسل آنجا. خودش خبر ندارد از این سند، کجا بوده خبر ندارد. آورد دادگاه سند را دادم و آن آدم مفسد دیگر نتواست کاری بکند. توسل به امام موسی بن جعفر، ماه رجب اگر می خواهید فیض بگیرید روز بیست و هفتم را روزه بگیرید، یکی از چهار روز. اگر می خواستید دعا و ذکر زیادی بکنید که ام داود بود و گذشت. خود ام داود که حاجتش را گرفته بود. اگر آن نفس هم نداشته باشد آن هم ذکر صد تا حمد و صد تا توحید آن سور اثر می کند. بهانه ای بشود آن همه ذکر و دعا قطعا اثر می کند. ولی دعایش هم به قول یکی از امام جماعت های فیضیه که مرحوم شده است گفت طلبه ای دعای ام داود خواند گفتیم بعد از دعای ام داود چه دعا کردی؟ گفت دعا کردم که خداوند دیگر من را گرفتار دعای ام داود نکند. اگر حاجت دارید بیست و پنج رجب نذر کنید خودتان روضه داشته باشید یا هر سال یک روضه دو جمله بخوانید یا هر سال یک صد تومان دویست تومان در مراسم روضه سهم بگیرید یا هر سال در مراسم روضه نذراً شرکت کنید. یا هر سال روز بیست و پنج رجب صد تا سوره توحید هدیه به روح آقا امام موسی بن جعفر. این نذرها را بکنید. یا حداقل اگر برایتان سخت است صد تا صلوات روز شهادت امام موسی بن جعفر نذر کنید ثوابش هدیه به روح امام موسی بن جعفر. این از لحاظ حوائج اما از لحاظ دستور، دستورات امام موسی بن جعفر که یک روایت را بخوانم که نکته عملی است. ما طلبه ها که طلبه شدیم به عبارتی تربیت طلبه با تربیت مردم عوام فرق می کند. ما یک مقیداتی داریم که آن مقیدات اگر نباشد صحت سلب دارد. یکی از مقیدات ما این است که ما با مردم اهل مدارا باشیم. سخت گیری و خشونت و خشن برخورد کردن این با عنوان نمی آید. این عنوان تربیت طلبگی است. «عن ابی الحسن موسی علیه السلام قال الرفق نصف العیش»[5] در جامعه که زندگی می کردیم از اهل بیت و خانه ها و بچه هایمان را بگیریم تا بیرون تا طلبه ها و تا آخر رفق، مدارا. مدارا یعنی دوری از خشونت و غضب و سختگیری. رفق و مدارا که بکنید امام موسی بن جعفر می فرماید« نصف العیش». منظور از عیش به این تعبیر ممکن است زندگی درست یعنی یک زندگانی که اسمش را بگذاریم عیش. یک زندگی خوب نصفش را مدارا و رفق تامین می کند. با دوستان، با افراد که شیخ ما می گوید آسایش گیتی در بند این دو حرف است با دوستان مروت و با دشمنان مدارا. مدارا معنایش این نیست که با دوستان مدرا داشته باشید. اگر کسی اهلیت نداشت، خشن بود، نا اهل بود، اهل فحش بود یا سختگیر بود، ما باید مدارا کنیم. با یک خصوصیت و آن این است که مدارا معنایش این نیست که یک کسی که از حدود اخلاق و ادب خارج است ما با او نرمش و سر تسلیم بگذاریم که شیخ انصاری در مکاسب می گوید «لا تجعل رغبتک جسرا للناس» و آیه قرآن می گوید «اعرض عن الجاهلین». اما اگر دیدیم که در یک برخورد روبرو شدیم مدارا کنیم درگیر نشویم و با خشونت برخورد نکنیم. این تربیت خاص طلبگی است. نشان می دهد که پیرو امام موسی بن جعفر هستیم. یک روایت هم از امام موسی بن جعفر سلام الله تعالی بگویم «الغضب مفتاح کلّ شرّ»، علنا هم همینطور است. عصبانیت و غضب کلید همه شرور است. شرّ از غضب و برافروخته شدن و عصبانی شدن به وجود می آید. خدایا برای ما توفیق اطاعت عملی انقیاد قلبی نسبت به ائمه مان عنایت بفرما.


[1] کافی، شیخ کلینی، ج3، ص209، کتاب ایمان و کفر، ب اداء فرائض، ح2.
[2] کافی، شیخ کلینی، ج3، ص210، کتاب ایمان و کفر، ب اداء فرائض، ح3.
[3] شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج1، ص179.
[4] کافی، شیخ کلینی، ج3، ص203، ب الورع، ح15.
[5] کافی، شیخ کلینی، ج3، ص310، کتاب ایمان و کفر، ب مدارا، ح11.