درس فقه استاد مصطفوی

93/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطهریت شمس
مسئله 7
مسئله 7 از مسائل مربوط به مطهریت ارض. سید طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: «اذا رقّع نعله بوصله طاهره فتنجّست تطهر بالمشی و اما اذا رقّعها بوصله متنجسه ففی طهارتها اشکال لما مرّ من الاقتصار علی النجاسه الحاصله بالمشی علی الارض المتنجسه». میفرماید: اگر کسی کفش خودش را وصله بزند به وصله پاک و طاهر آنگاه آن وصلهای که به ته کفش صورت گرفته  نجس بشود به وسیله راه رفتن پاک میشود. طبیعتاً جزء کفش میشود هرچند بعداً ملحق به کفش شده است الحاق متاخر اشکال ایجاد نمیکند. کفش است و همان شرائطی که گفتیم که زمین خشک و ازاله عین و صدق مشی یا مسح کافی است. اما اگر وصله بزند کفش را به وصله متنجس، یک لایه جدید به ته کفش خودش اضافه کند به خاطر اینکه ته کفش مثلاً نازک شده باشد، بعد از که این وصله مربوط به ته کفش قبلاً نجس بوده، الان به ته کفش آن را پیوند زدند آنگاه مشی صورت بگیرد سید میفرماید: در طهارت اینگونه کفش اشکال است. وجه اشکال را خود ایشان بیان کردند به جهت اینکه ما قبلاً گفتیم که در تطهیر اقتصار میشود به قدر متیقن و آن اینکه تطهیر مربوط میشود به نجاستی که از خود زمین به کفش رسیده باشد. اما نجاستی که از بیرون آمده باشد به کفش آنگاه مشی صورت بگیرد در محدوده دلیل قرار نمیگیرد. شک در شمول میکنیم علی الاقل شبهه مصداقیه است لذا حکم به تطهیر کار مشکلی است.

سوال:
پاسخ: گفته بودیم تحقیقاً که اگر شبهه مصداقیه عام باشد تمسک به عام جایز نیست. برای اینکه عام موضوع درست نمیکند. اما اگر شبهه مخصص بود عام به قوت خودش باقی است. خود مخصص شک در شمول آن مورد دارد بلامانع تمسک به عام میشود.

رأی سیدنا الخوئی
و اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه این مسئله را بحث میکند و نسبت به این مطلب میفرماید: از حد اشکال میتوانیم فراتر برویم و بگوییم که اینجا حکم به مطهریت اساس ندارد. برای اینکه ما گفتیم در طهارت و نجاست خود ته کفش یا ته پا نجس بشود نه اینکه شئ متنجس بیرونی را وصل کنیم به کف پا آنگاه مشی صورت بگیرد. موضوع حکم نجاست خود کفش و پا است نه اینکه شئ متنجس از بیرون اضافه بشود به کف پا یا ته کفش آنگاه مشی صورت بگیرد. شئ نجسی را به ته کفشتان وصله بزنید بعد راه بروید این اصلاً جزء مصداق برای موضوع حکم نمیشود. موضوع حکم این بود که ته کف پای متنجس و ته کفش متنجس، شئ نجسی به عنوان وصله یک لایه اضافی آمد به ته کفش اضافه شد آن اصلاً موضوعاً یک شئ دیگری بوده نه کفش و نه ته کفش، الان اضافه شده است، آن موضوع برای حکم نخواهد بود. [1]

الثالث من المطهرات الشمس
اما مطهّر دیگر که از مطهّرات معروف در فقه است عبارت است از مطهّریت شمس. مطهّریت شمس از سه جهت محل بحث قرار میگیرد: جهت اول این است که بحث بشود از آن جهت که شمس مطهّر است یا تاثیرگذاری شمس موجب عفو میشود. اگر شئ متنجسی را به وسیله شمس دیدید که خشکید، آن تطهیر است یا عفو است؟ این جهت اول بحث که محل اختلاف است و اکثر قریب به اجماع این است که مطهّر است که ان شاء الله بحث میکنیم. و اما جهت دوم این است که اگر شمس مطهّر بود آیا اختصاص دارد به تطهیر أرض یا غیر أرض را هم شامل میشود؟ و اگر غیر ارض را اگر شامل شد، اشیای منقوله و غیر منقوله را شامل میشود یا فقط اختصاص دارد به اشیاء غیر منقوله. ریسمانی را بگذاریم روی زمین وصل نباشد به جایی، متنجس است و مرطوب است، به توسط شمس خشک شد، آیا این خشک شدن به توسط آفتاب کافی است یا این ریسمان را باید طناب درست کنید و ببندید و غیر منقول بشود، اگر با میخ به دو طرف دیوار بسته شد و غیر منقول درآمد، در این صورت اگر توسط نور خورشید خشک شود، تطهیر به عمل میآید. جهت سوم تطهیر شمس اختصاص دارد به متنجسی که از طریق بول تنجیس صورت گرفته باشد یا اختصاص به متنجس به بول ندارد، هر متنجسی که به توسط شمس از بین برود تطهیر صورت میگیرد؟ این سه جهت را باید بحث کنیم.

رأی صاحب جواهر
اما اصل مسئله صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مطهریت شمس یعنی مثل آب، شمس هم مطهر است نه اینکه خشکاندن آن عفو بیاورد که اگر یک حصیری نجس بود توسط آفتاب خشک شد نماز بخوانید مورد عفو است ولی تطهیر نشده. اما اگر گفتیم مطهّر است، حصیری که متنجس بود و ثابت بود فرضاً به توسط آفتاب خشک شد پاک است. اگر دست مربوط به آن محل خشک شده بزنید دیگر متنجس نمیشود. در صورت عفو دست مربوط به آن محل بزنید متنجس میشود.

بیان ادله مطهریت شمس
صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مطهّریت شمس فی الجمله کمطهریه الماء مشهور است «شهره عظیمه بل کادت أن تکون فی مستوی الاجماع» و به تعبیر صاحب جواهر استاد یعنی کاشف الغطای اول فرموده است: شهرت در حدی است که نزدیک به اجماع است. و فقیه حلی در سرائر و همینطور شیخ طوسی در خلاف درباره مطهریت شمس اجماع اعلام کردهاند.[2] از لحاظ اقوال مطلب در حد اجماع است و اگر هم مخالفتی وجود دارد قلیل و علیل است.

بیان و بررسی نصوص
و اما از لحاظ نصوص گفته میشود که در این رابطه نصوص مستفیضه وجود دارد. کلمه استفاضه را سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه که در این تعابیر بسیار محتاط هم هستند، تصریح میفرمایند که نصوص در حد مستفیضه در این رابطه در اختیار ماست. این نصوص در کتاب وسائل جلد دو، باب بیست و نه از ابواب نجاسات تدوین و جمع آوری شده است. به طور عمده حدیث اول که صحیح زراره است و حدیث چهار که موثقه عمار است، از نظر دلالت و سند کامل است. و اما روایات دیگری را هم صاحب جواهر به عنوان تایید ذکر میکند و بحث روایی مفصلی هم در مورد دلالت روایات باب به عمل آمده است. الان به روایات مراجعه کنیم، صحیحه زراره محمد بن علی بن الحسین باسناده عن زراره، اسناد شیخ صدوق به زراره درست است سند صحیح است. «قال سألت اباجعفر علیه السلام عن البول یکون علی السطح أو فی المکان الذی یصلی فیه»، سوال کردم از امام باقر علیه السلام از بولی که در سطح که پشت بام است یا در جایی که آنجا نماز خوانده میشود، چه حکمی دارد؟ آقا فرمود: «اذا جففته الشمس فصلّ علیه فهو طاهر».[3] اگر آن بول بر روی پشت بام یا در آنجایی که نماز خوانده میشود را خورشید خشک کند، در آن مکان نماز بخوانید و آن مکان دیگر طاهر است. اقوی الحجج در این حکم همین صحیحه زراره است. سند که صحیحه است و دلالتش هم واضح و کامل است. سوال هم مشخص آن هم از خود زراره با دقت و امام هم فرمود فصل علیه و ذهن اشکالی را هم پاک کرد و بعد از «صل علیه» فرمود: «فهو طاهر»، جایی برای اشکال باقی نگذاشت. این حدیث کافی است و دلالت هم کامل است. و روایت دوم صحیحه است از زراره و حدید بن حکیم ازدی. این را هم بخوانیم منتها به دلالتش اشکال میکنند که چون ذکر کردهاند و استدلال کردهاند ما تابعیم و الا ذکرش ضرورتی ندارد. هم جواهر و هم محققین و فقهای دیگر ذکر کردهاند، ما هم اشارهای بکنیم. محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن حماد عن حریز عن زراره سند صحیح اجلایی است، و حدید به حکیم «قال قلنا لابی عبدالله علیه السلام السطح یصیبه البول أو یبال فیه یصلی فی ذلک المکان فقال ان کان تصیبه الشمس و الریح و کان جافاً فلا بأس به الا أن یکون مبالاً».[4] سوال شده است از سطحی که به آن سطح بول اصابت میکند آیا نماز خوانده بشود در آن مکان؟ امام فرمود: اگر شمس اصابت بکند به آن مکان و باد بوزد و آن مکان خشک بشود لا بأس به. الا اینکه محل مبال نباشد و جایی تعیین شده برای بول نباشد. دلالت این روایت را از «ان کان تصیبه الشمس» استفاده میکنیم. شمس اصابت کرده و خشکانده، نماز میشود بخوانیم. اما به دلالتش اشکال میکنند و سیدنا هم میفرماید که این دلالت اقصی چیزی که در اختیار ما قرار میدهد این است که میفرماید: میتوانید نماز بخوانید اما حکم به طهارت اعلام نشده است و ممکن است عفو باشد. احتمال که آمد، در دلالت مشکل ایجاد میکند. هرچند دلالت هم کامل نباشد مشکلی ندارد. و همینطور حدیث دیگر صحیحه علی بن جعفر که «سالته عن البواری یصیبه البول هل تصلح الصلاه علیها اذا جفّت من غیر أن تغسل قال نعم لا بأس».[5] این هم گفته میشود که میتوان استناد کرد و میتوان هم اشکال کرد که صلاه جایز باشد و حکم به تطهیر اعلام نشده است. و اما حدیث چهارم که عبارت است از موثقه عمار ساباطی عنه عن احمد بن الحسن، عنه یعنی عن محمد بن احمد بن یحیی عن احمد بن حسن بن فضال عن عمرو بن سعید که توثیق خاص دارد عن مصدق بن صدقه که توثیق دارد عن عمار ساباطی که به خاطر عمار میشود موثقه. «قال سئل عن الموضع القذر یکون فی البیت أو غیره فلا تصیبه الشمس و لکنه قد یبس الموضع القذر قال لا یصلی علیه». جایی است در خانه یا غیر خانه آلوده شده است و آفتاب آنجا نمیزند و خشک شده، چه حکمی دارد؟ فرمود: «لا یصلی علیه و أعلم موضعه حتی تغسله» نشانه گذاری کن موضع آن نجاست را تا اینکه تطهیر به آب انجام بشود «و عن الشمس» سوال شد «هل تطهر الارض قال اذا کان الموضع قذرا من البول أو غیر ذلک فاصابته الشمس ثم یبس الموضع فالصلاه علی الموضع جائزه».[6] سوال و جواب را که ببینیم دلالت کامل میشود. سوال شده که آیا زمین را پاک میکند؟ فرمود: اگر زمین متنجس باشد و شمس هم به آن موضع نجس اصابت کند آنگاه پس از اصابت شمس موضع خشک بشود، صلاه در آن موضع جایز است. اینجا اشکال راه ندارد که بگوییم «فالصلاه علی الموضع جایزه»، چون در سوال آمده است که «عن الشمس هل تطهّر الارض». دلالت این موثقه هم براساس رأی محققین بر مطلوب کامل است و اشکالی نیست. هرچند اشاره شد به آن اشکالات هم اشارتهایی به عمل آمده است اما در جواب گفته میشود که از باب تطاب سوال با جواب مطلب این است که اعلام شده است که شمس مطهر است نه اینکه تاثیرش موجب عفو بشود. این دو روایت مخصوصا صحیحه دلالت کامل و قریب به صریح بود، میتواند مدرک اصلی برای مطلوب ما باشد که عبارت است از مطهریت شمس. روایت دیگری را صاحب جواهر نقل میکند از امام باقر علیه السلام، این روایت هم نقلش به خاطر این است که دلالتش خیلی خوب است. روایت پنجم باسناده عن احمد بن محمد عن علی بن حکم که توثیق خاص دارد، عن عثمان بن عبدالملک عن ابی بکر حضرمی عن ابی جعفر علیه السلام «قال یا أبابکر ما أشرقت علیه الشمس فقد طهر» بسیار دلالت واضحی دارد. این اسناد از شیخ کلینی است و به همین اسناد شیخ طوسی نقل میکند از امام باقر با یک مختصر تفاوتی «قال کلما أشرقت علیه الشمس فهو طاهر».[7] مطلب را به طور صریح اعلام فرمود و جایی برای اشکال وجود ندارد.

رأی سیدنا الخوئی
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: این روایت از نظر دلالت قابل مناقشه نیست. اما اشکالی که وجود دارد مربوط به سند آن است. صاحب جواهر شاید به خاطر دلالت کامل این روایت این خبر ابابکر حضرمی را نقل میکند. و بعد میفرماید: «و مع السند المنجبر» با سند انجبار شده به وسیله عمل اصحاب که گفتیم مشهور یا اجماع است، اجماع باشد که بهتر و شهرت هم کافی است برای انجبار. اما سیدنا الاستاد میفرماید: متاسفانه به این سند اعتماد نمیشود. برای اینکه عثمان بن عبدالملک که در کتاب تنقیح اشتباهاً چاپ شده است عثمان بن عبدالله. عثمان بن عبدالملک مجهول است به این معنا که هر چه گشتیم و شخصاً هرچه گشتم یک مورد توثیق یا اشاره به توثیق و مدح هم درباره ایشان نتوانستیم پیدا کنیم. و اما ابابکر حضرمی را میفرماید که توثیقش ثابت نیست. اما اینکه میفرمایند توثیق ابابکر حضرمی ثابت نیست، آنچه که دیدیم بعد از فحص ابابکر حضرمی هم از رجال ابن ابی عمیر است و هم در سند کامل الزیاره آمده و هم در سند تفسیر قمی. گفته بودیم که اگر سه تا توثیق عام بشود اعتبارش کمتر از توثیق خاص نیست. ابابکر هرچند توثیق دارد ولی عثمان بن عبدالملک مجهول است. بعد ایشان یک اشکالی میکنند و جواب میگویند، اشکال رجالی این است که میفرمایند: مشایخی که از قمیین مخصوصا احمد بن محمد و محمد بن یحیی و شیخ مفید اینها که از این راوی این حدیث را نقل کردهاند در حقیقت توثیق عملی است. برای اینکه محدثین قمیین با آن جلالت شأن که داشتهاند در حدی بوده است که یک راوی را از قم بیرون کردند چون از ضعفاء روایت نقل میکند. اینهایی که این همه اهتمام داشتند، که در این مسئله اخراج مرحوم برقی مبادرت به اخراج کرده است آن راوی را، نمیشود اینها نقل بکنند از یک راوی که آن مورد اعتماد نباشد. این اشکال را که خود سید نقل میکند، جوابش هم میفرماید که مجرّد نقل از ضعیف اشکال ایجاد نمیکند و باعث اخراج هم نمیشود. آنکه باعث اخراج میشود آن است که زیاد نقل کند. دأبش نقل از ضعفاء باشد، آن جایش اینجا نیست. و الا یک نقل از ضعیف یک مورد، دو مورد اشکال ندارد. حتی ابن ابی عمیر که مثال است برای وثاقت، او از ضعیف احیاناً نقل میکند که یک مورد از ضعیف اشکال ندارد. لذا در این مورد که مشایخ و قمیین از عثمان بن عبدالملک یک مورد نقل کرده باشند اشکالی ایجاد نمیکند و سند ضعیف است و قابل اعتماد نیست. اما جبرانی که صاحب جواهر میگوید مبنایی است، بنابر مبنای مشهور و قبل از تطور شهرت جابر است و براساس مبنای بعد از تطور شهرت جابر نیست. این روایت سندش که کامل نبود هرچند دلالتش کامل است به عنوان موید تلقی میشود. موید دیگر روایت فقه رضوی تتمه بحث فردا ان شاء الله.


[1]  التنقیح، فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج 4، ص 123.
[2] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج 6، ص 253.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1042، ابواب نجاسات، ب 29، ح 1، ط اسلامیه.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1042، ابواب نجاسات، ب 29، ح 2، ط اسلامیه.
[5] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1042، ابواب نجاسات، ب 29، ح 3، ط اسلامیه..
[6] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1042، ابواب نجاسات، ب 29، ح 4، ط اسلامیه.
[7] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1043، ابواب نجاسات، ب 29، ح 5، ط اسلامیه.