درس فقه استاد مصطفوی

93/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرائط مطهریت ارض
سید طباطبایی میفرماید: «و یشترط طهاره الارض و جفافها»، از شرائط مطهریت ارض این است که زمین طاهر باشد و دیگر جافّ و خشک بودن زمین است. باید زمینی که مطهّر میشود و مزیل نجاست از ته کفش و کف پا آن زمین باید طاهر باشد و خشک باشد.

ادله شروط مطهریت ارض
اما درباره طهارت نظر فقهاء را میتوان گفت که در حد مشهور بر ایناند که طهارت شرط است.

نظر و ادله فقهای متقدم
شهید قدس الله نفسه الزکیه در ذکری میفرماید: «یشترط الطهاره»[1] تصریح میکند به اشتراط طهارت. و شهید ثانی در مسالک میفرماید: «و یشترط فیه الطهاره و جفافها»[2] شرط است طهارت در مطهریت ارض.

نظر و ادله فقهای عصر اخیر
صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه درباره اشتراط طهارت در مطهریت ارض ادلهای اقامه میکنند: 1. اصل سالم از معارض. دلیلی که ما را کمک میکند در جهت اشتراط طهارت نسبت به زمینی که میتواند مطهّر باشد، اصل است. منظور از این اصل چنانکه سید الحکیم هم میفرماید استصحاب نجاست است. اگر زمین مرطوب باشد و نجاست کف پا هم به آن زمین وصل بشود، شک در ازاله بکنیم استصحاب نجاست میکنیم. بنابراین این اصلی است که معارضی هم ندارد و ارکانش هم کامل است. 2. قاعده سبق طهارت در مطهّر، قاعده متفق علیها بین الاصحاب است که هر چیزی را که میخواهید مطهّر در نظر بگیرید باید سابقهاش طهارت باشد. و از درون این قاعده قاعده دیگر هم استفاده میشود که فاقد شئ معطی شئ نمیشود. خودش که طهارت ندارد نمیتواند طهارت را ایجاد کند. 3. از نصوصی که در این باب آمده بود، در صحیحه احول آمده بود که «فی الرجل یطأ علی الموضع الذی لیس بنظیف ثم یطأ بعده مکاناً نظیفا»[3] نظیف ظهور دارد به مکان پاک. پس از که پایش به مکان آلوده گذاشت، آنگاه بعد از آن به مکان پاکی پا گذاشت، در این صورت مشی هم اگر صورت بگیرد تطهیر محقق میشود. و از حسنه معلی که دارد: «قلنا له ان بیننا و بین المسجد زقاقا قذرا فقال لا بأس ان الارض تطهّر بعضها بعضاً». ذیل حدیث این است که «ان الارض تطهّر بعضها بعضاً»، براساس تناسب حکم و موضوع آن ارضی که تطهیر میکند دیگر خودش متنجس نیست. بعضی که پاک است بعض دیگری را که متنجس است را تطهیر میکند. میفرماید: مضافا بر این صاحبنظران فقه استدلال میکنند بر این مطلب که اگر شئای نجس باشد قابلیت تطهیر ندارد.آن چیزی که مطهّر میتواند باشد باید خود طهارت داشته باشد و متنجس نباشد. بعد در آخر استدلال میفرماید که صاحب حدائق قدس الله نفسه الزکیه بعد از اینکه روایت احول و روایت معلی بن خنیس را نقل میکند میفرماید: «و الاظهر عندی الاستدلال بالنبوی المعروف الذی نقل عن طریق کثیر صحیح و غیره»[4] صحیح این است که استدلال بشود به آن روایت نبوی معروف، این به نظر میرسد که اظهر به مطلوب باشد. حدیث از نظر سند طرق متعددی دارد که بعضی از طرق آن صحیح است و این متن در چهار تا روایت نقل شده است. و گفته بودیم که روایت اگر مسند باشد و در جوامع روایی باشد و مورد عمل فی الجمله باشد، و کثرت داشته باشد، مجموع امتیازات وثوق به صدور میآورد و موضوع حجیت خبر هم وثوق به صدور است نه صحت سند بما هو صحت سند در شکل موضوعی. این حدیث مضمون و متنش از این قرار است: محمد بن علی بن الحسین قال قال النبی، اینکه شیخ صدوق میگوید «قال النبی» صحت سند برایش ثابت است و الا میگوید «روی». «قال قال النبی: اعطیت خمساً لم یعطها احدٌ قبلی جعلت لی الارض مسجدا و طهوراً»[5] از این امتیازاتی است که خدا برای حضرت رسول عنایت فرموده است. در خصال مراجعه کنید بقیه بندها آنجا است. و در روایت دومی که از خصال نقل شده است هم آمده است «جعلت لی الارض مسجداً و طهوراً»[6]. از طریق ابناء عامه ابن عباس هم نقل کرده است. صاحب جواهر میفرماید: ما گفتیم که منظور از طهور طاهر لنفسه و مطهر لغیره که در ابتدای طهارت بحث کردیم.[7] سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: درباره اشتراط طهارت میتوان به حدیث احول استناد کرد. بعد از بحث و بررسی در نهایت میفرماید: آنچه که در این باره قابل التزام است این است که اتفاق وجود دارد که منجّس باید نجس باشد و فرق بین منجّس و مطهّر در این رابطه نیست. مطهّر باید طاهر باشد و منجّس باید نجس باشد. اگر شئای نجس نباشد منجّس نخواهد شد و اگر شئ طاهر نباشد مطهر نخواهد شد. و فرقی بین این دو قاعده وجود ندارد.[8] پس نکته اصلی در جهت اثبات اشتراط طهارت همین قاعدهای است که گویا مورد اتفاق فقهاء است. و گویا به نظر ایشان دلالت صحیحه در حد ظهور نباشد و احتمال خلاف وجود دارد که منظور از نظافت پاکیزگی عرفی باشد نه طهارت شرعی. اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: دلیلی که در جهت اثبات اشتراط طهارت برای مطهّریت زمین میتوانیم ارائه کنیم عبارتند از: 1. ارتکاز متشرعه. در ارتکاز متشرعه این مطلب ثابت است که اگر شئای مطهّر بشود باید خودش طاهر باشد. که گویند فاقد شئ معطی شئ نمیشود. آن که ذاتاً خودش طاهر نیست، نمیتواند طهارت ایجاد کند. و از لحاظ عقلی خلف میشود که طاهر نیست چگونه میتواند طهارت به وجود بیاورد؟ خلاف واقع میشود. بعد میفرماید: از صحیحه احول استفاده میشود که طهارت شرط است. برای اینکه از آن سیاقی که در آن حدیث آمده است، لبّاً این مطلب استفاده میشود که فرمود: «ثم یطأ بعده مکاناً نظیفاً قال لا بأس». لبّ اینجور برداشت میکند «ان تمشی بعد الاصابه فی مکان نظیف طاهر لا بأس بالاصابه». بنابراین از حدیث احول هم ممکن است مطلب را استفاده کرد و ارتکاز هم که بود نتیجتاً مطلب درست و کامل است.[9]

شرط دوم خشک بودن زمین
اما شرط دوم جفاف و خشک بودن. درباره جفاف شهید ثانی در مسالک فرمودند: «یشترط طهاره الارض و جفافها»[10]. مسالک خیلی مفصل و مبسوط وارد نمیشود. لذا ما توصیه میکنیم عزیزانی که میخواهند یک دور فقه استدلالی قوی ببینند در عین حال مختصر مسالک را مطالعه کنند. ادلهاش مختصر است ولی دقیق و مستحکم است. اما صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: اما جفاف دو قول وجود دارد: اقوی این است که شرط باشد موافق با آراء اعاظم از جمله موافق با رأی شهید ثانی در مسالک و در این رابطه ما دو تا دلیل میتوانیم اقامه کنیم: 1. در دو روایت باب یابس و جافّ آمده بود. حسنه محمد بن عبدالله حلبی که سوال شد از امام «فربما مررت فیه و لیس علیّ حذاء فیلصق برجلی من نداوته فقال ألیس تمشی بعد ذلک فی أرض یابسه» آقا فرمود بعد از آن روی زمین خشک راه نمیروی؟ «قلت بلی قال فلا بأس»[11]. در این حدیث آمده است که زمین خشک بعد از آلوده شدن کف پا یا ته کفش به نجاست در معرض استفاده باشد و روی زمین که راه برود موجب طهارت میشود. و حدیث دیگر معلی بن خنیس که سوال میشود از امام صادق علیه السلام «أمرّ علیه حافیاً فقال ألیس ورائه شئ جافّ»، پس از آن محلی که پایتان آلوده شد، موضعی از زمین خشک وجود ندارد؟ «قال بلی قال فلا بأس ان الارض تطهّر بعضها بعضاً». از این دو روایت استفاده میکنیم که جافّ بودن شرط است.[12] اما سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه به دلالت این دو تا حدیث اشکال میکنند و میفرمایند: این جافّ و یابس بودنی که در روایت آمده، عنوان قید ندارد و تقریباً حالت توضیح دارد نه تقیید. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: این دو تا روایت هرچند دلالت دارند ولیکن سند این دو تا کامل نیست. میفرماید: خود معلی بن خنیس توثیق ندارد ولکن روایتش مورد اعتماد است. و این روایت ممکن است جزء آن روایات نباشد که مورد قبول است. و اما روایت دیگری که برای سرائر بود، مفضل بن عمر توثیق ندارد. سند ضعیف است، بر مبنای ایشان سند که ضعیف بود دیگر روایت قابل اعتماد نیست و دلیلی نداریم. لذا شهید در روضه میفرماید: «لا فرق بین الرطبه و الیابسه»[13] در مطهریت ارض بین زمین تر و خشک فرق نمیکند. لذا سیدنا الاستاد فرمود: فقط شرط است که رطوبت در حدی نباشد که با ملاقات تنجیس بشود. اگر یک نداوتی باشد اشکالی ندارد. اگر ارض خیس باشد طوری که پا بگذارد و نجاست سرایت بکند قاعده انفعال به قوت خود باقی است و تنجیس میشود و زمینه برای تطهیر وجود ندارد. اما اگر در آن حد نبود، نداوتی داشت اشکالی ندارد. پس جافّ بودن شرط نیست اما رطوبت به معنای خیس بودن مانع است. لذا نتیجه میگیریم که در حد یک نمناک اگر زمین در اختیار و دسترس ماشی باشد اشکالی ندارد. مطلب همان است که در متن آمده و سید فرموده: «نعم الرطوبه غیر المسریه غیر مضرّه و یلحق بباطن القدم و النعل حواشیهما» تا «فی الحاق القدم بباطنها» تا مسائل عصا و چرخ ماشین و نعل دابّه اینها ملحق میشوند به همین کف پا و ته کفش یا ملحق نمیشوند، ان شاء الله در جلسه آینده.



[1]  الذکری، شهید اول، ج 1، ص 129.
[2] مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج 1، ص 130.
[3]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1046، ابواب نجاسات، ب 32، ح 1، ط اسلامیه.
[4]  الحدائق الناضره،شیخ یوسف بحرانی، ج 5، ص 457.
[5] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 969، ابواب تیمم، ب 7، ح 2، ط اسلامیه.
[6] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 970، ابواب تیمم، ب 7، ح 3، ط اسلامیه.
[7] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج 6، ص 308.
[8] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، ج 2، ص 69.
[9]  التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج 4، ص 113 تا 115.
[10] مسالک الأفهام، شهید ثانی، ج 1، ص 130.
[11] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1048، ابواب نجاسات، ب 32، ح 9، ط اسلامیه.
[12] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج 6، ص 309.
[13] الروضه البهیه، شهید ثانی، ج 1، ص 312.