درس فقه استاد مصطفوی

93/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائل مطهرات
مسئله 34: الکوز الذی صنع من طین نجس
مسئله 34: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: «الكوز الذي صنع من طين نجس أوكان مصنوعاً للكافر يطهر ظاهره بالقليل، وباطنه أيضاً إذا وضع في الكثير فنفذ الماء في أعماقه» قبل از اینکه این مسئله را شرح بدهم، تتمه مسئله 31 عبارت را بعضیها سوال کردند که آن را بیان بکنم. مسئله 31 درباره ذوب فلزات بود تا آن استدراک که رسیدیم «نعم، لو احتمل عدم وصول النجاسه إلى جميع أجزائه و» که این واو عطف به احتمل است یعنی «و (احتمل) أنّ ما ظهر منه بعد الذَّوَبان الأجزاء الطاهرة يحكم بطهارته»، اینجا یقین به نفوذ محقق نشده است و احتمال میدهیم که نجاست در جمیع اجزاء داخلی آن شئ مذاب نفوذ نکرده و یا میگوییم آن اجزاء ظاهری که بیرون آمده در حال ذوبان طاهر است، احتمال طهارت بدهیم دیگر اصلاً نیاز به این نیست که برای تطهیر کاری بکنیم و طهارت ظاهر کافی است. عبارت کمی اضطراب داشت به خاطر این بود که و احتمل در ما ظهر منه هم میآید. مسئله 34: کوزهای را که از گل نجس درست بکنند یا این کوزه صنعت کافر باشد و کفار این را درست بکنند، ظاهرش یعنی آن سطح ظاهر کوزه به وسیله آب قلیل قابل تطهیر است چه رسد از آب کثیر. و اگر در آب کثیر گذاشته بشود و آب هم نفوذ کند در اعماقش تطهیر میشود. این فرمایش سید طباطبایی یزدی است.

کلام سید الحکیم
سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: نفوذ آب در داخل کوزهای که ساخته شده است قابل قبول نیست و محل اشکال است. برای اینکه کوزهای که ساخته میشود کوزه پزان بهتر میدانند که بعد از ساخته شدن یک استحکامی دارند که آب به داخل کوزه به طور کامل نفوذ نمیکند. مثل نان و خبز نیست که ما در نصّ و روایت خواندیم که اگر نانی متنجس بشود و داخل آب گذاشته بشود تطهیر میشود برای اینکه آب نفوذ میکند در داخل اجزاء یک نان پخته[1].

سوال:
جواب: این مطالب هیچ کدام فتوایی نیست، هیچ فقهی نیست، اینها مسائل عرفیات است، در اینجا در مسائل عرفی نه تقلید واجب است نه رأی مجتهد موضوعیت دارد. فقیه ممنوع الرأی نیست میتواند رأی بدهد در موضوعات به هدف مساعدتاً للمقلدین. خیلی از این مسائلی را که میخوانیم اینها مساعدتاً للعوام است. چون با عوام سر و کار دارند طریقه و خصوصیات را بیان میکنند، نظرشان ولو با نظر شما موافق نباشد عیبی ندارد و هیچ مشکلی ایجاد نمیکند. از کوزه آب شما که آب بطراود برای شما اعتبار دارد و از آن کوزه که از استحکام بالایی برخوردار است، یک قطره آب نم بیرون نمیدهد او برایش آن موضوع اعتبار دارد، تشخیص موضوع وظیفه مقلّد است و وظیفه فقیه بیان حکم بعد از احراز موضوع است اما دخالت مجتهدین در موضوعات است و رمز آن هم برای مساعدت عوام است. لذا سید طباطبایی یزدی لابد دیده است که کوزهای که در داخلش آب میگذارند، آب قابل نفوذ است در کوزه و سید الحکیم که در عراق ظاهراً کوزهها از استحکام بیشتری برخوردار بوده است، تجربهاش اعلام کرده است که آب در داخل جدار کوزه نفوذ نمیکند و قاعده اینجا کمک میکند که اگر یقین داشتید به نفوذ آب پاک میشود و اگر شک داشتید به نفوذ آب تطهیر به عمل نمیآید. منتها گفتیم غسل و تطهیر برگرفته از عرف است و در متنجساتی که قابل عصر باشد باید عصر به عمل بیاید تا انفصال غساله محقق بشود لذا در غسل گفتیم انفصال غساله لازم است و عصر هم جزء عملیاتی است که برای انفصال است. اما در متنجساتی که گفتیم قابل عصر نیست، نفوذ آب با یک شرط که خود شئ متنجس داخل آب قرار بگیرد که بحث انفصال و اتصال حلّ بشود. شئ متنجسی است مثلا یک کاسه کوچک گلی است، داخل آب بگذارید که غمس بشود و مدتی بماند و نفوذ آب در بطن آن کاسه متنجس احراز بشود که یا علم حاصل بشود یا اطمینان، بنابراین اگر در غیر این صورت باشد فقط ظاهرش پاک میشود و باطنش پاک نمیشود. و اما طریقه این شستشو از موثقه عمار است که به آن اشاره میکنیم.

مسئله 35: الید الدّسمه
مسئله 35: «اليد الدَّسِمه إذا تنجّست تطهر في الكثير و القليل إذا لم يكن لدسومتها جرم، و إلّا فلا بُدّ من إزالته أوّلًا، و كذا اللحم الدَّسِم و الأليه، فهذا المقدار من الدسومه لا يمنع من وصول الماء». این مسئله محل ابتلاء است. قسمتی از مواردی محل ابتلاء نیست چون کاسه و کوزه دیگر نیازی به آن صورت وجود ندارد الان این مورد جزء فروعاتی است که محل ابتلاء است. دست آدم به یک شئ متنجس چرب آلوده شد، آب بگیرید چربی آن باقی است، میفرماید: دستی که چرب و روغنی است اگر نجس بشود به آب کثیر و آب قلیل پاک میشود با یک شرط که اگر برای دسومت و چربی جرمی نباشد.

سید الخوئی میفرماید: دسومت دو قسم است
سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: چربی با دسومت که بر دست یا لباس برسد و اصابت بکند دو قسم است: 1. چربی که شکل عرض دارد، 2. چربی که به شکل جوهر است. جوهر یک حقیقتی است که اگر به تنهایی بخواهد تحقق پیدا بکند قائم به غیر نیست و عرض آن است که بدون وجود معروض تحقق ندارد. حالا این چربی میتواند جوهر باشد و میتواند عرض باشد. اگر عرض باشد که هیچ وجود خارجی مستقل ندارد مثل جوهر و عرض است فقط قائم به جسم است و خودش تحقق خارجی مستقل ندارد. در این صورت عرض مانع تطهیر نمیشود، چون عرض دارای ماهیت خارجیه عینیه نیست از مقولات عرضی است به مقوله کیف منضم میشود اما جزء معقوله جوهر نیست بنابراین وقتی که معروض را تطهیر بکنید عرض به تبع آن تطهیر شده است چون وجود عرض همان وجود معروض است و غیر از وجود معروض وجود دیگری ندارد. و اما اگر چربی و دسومت جوهر بود یعنی بتواند آدم آن چربی  را از دست چرب جدا کند و کنار بگذارد و یک موجود مستقل باشد مثل اینکه روغن به دست آدم گذاشته شده، آدم یک قسمتی از روغن را جدا کند از دست خودش و یک جایی بگذارد و این میشود جوهر. اگر در شکل جوهر بود مانع از تطهیر میشود و باید اول آن جوهر را ازاله کرد آنگاه به تطهیر مبادرت کرد[2].

فرد مشکوک آیا ملحق به عرض است یا جوهر
اولاً شرح شک و تردید را روشن کنید آنگاه حکم مسئله را، اما شک و تردید ما تا اینجا بحث نداریم که جوهر باشد حکمش آن است و عرض باشد این است اما دسومتی است و چربی، میبینیم آب یک مقدار یک فاصلهای از روی دست آدم حرکت میکند، میبیند دستی که چرب شده آب انگار به خود پوست دست الصاق پیدا نمیکند یعنی یک مانعی احساس میشود. با این وضعیت آیا این چربی با این وضعیت مانع از تطهیر است یا مانع از تطهیر نیست؟ و خود این چربی اگر نجس بود قابل با همان ریختن آب پاک میشود یا نمیشود؟ از لحاظ فتوایی آنچه که در فتوا آمده است مطلبی است و آنچه را که بحث علمی اقتضاء میکند مطلب دیگری است. موضوعات و شرائطی که ما در فقه داریم کلاً به طور قطعی باید در شکل عرفی باشد. عرف بگوید الان عرض است، عرف بگوید الان مانع است، عرف بگوید الان مانع نیست. معیار ما در فقه عرف است، فهم عرف و نظر عرف کافی است بلکه میتوانیم بگوییم اصل مسلک عرفی است نه اینکه عرف پشتوانه است. فرق میکند که بگوییم عرف دلیل است یا بگوییم اصل مسلک عرف است و سلوک ما سلوک عرفی است. و اما به دقت عقل در فقه اعتماد نمیشود. اگر بناء بشود به دقت عقلی در فقه اعتماد کنیم، تمام نظام بهم میخورد. و گفتیم که به این قواعد و این عرفیات اعتماد میشود به شرط اینکه مخالفت علم وجدانی نباشد. اگر مخالف علم وجدانی بود، دیگر جایی برای توجیه وجود ندارد، تمامی حجج و امارات و طرق و ادله با علم و قطع وجدانی قابلیت معارضه ندارد. لذا ما آنجا به حجیت قطع اعتماد میکنیم، آنجا به حجیت علم اعتماد میکنیم لذا علم را میگوییم فوق الحجج. در بحث اصول تعبیر جدید حجیت نیست بلکه فوق الحجج است یعنی حجتی بالاتر از آن نیست و هیچ حجتی با آن قابل معارضه نیست. با این شرحی که دادیم، اگر کسی وجداناً علم حاصل بکند که این دستی که چرب شده و متنجس بوده یا خود دست متنجس بوده و چرب شده یا چرب متنجس بوده الان که تطهیر میکنیم چه حکمی دارد؟ میبینیم آب یک مقدار با فاصله از دست ما جاری میشود این چربی را احساس میکنیم که نقش حائل دارد، این به دو صورت است: یا نقش حائلی است که احتمال میدهید که اگر احتمال دادید احتمال حائل بودن مساوی با عدم احتمال است و باید احراز بکنید حائل بودن را. در غیر صورت احراز و عدم رویت حسّی و عدم احراز حائل بودن تطهیر درست است. این طبق تحلیل بود. لذا این پمادهایی که از داخل و خارج میآید، داخل یک مقدار سهل المونه است کشورهای اسلامی سهل المونه است و خارج مشکل داریم هرچند ما درباره طهارت کتابی بحث کردیم و نتیجه این شد که کتابی نجس نیست.

سوال: ممکن است نجاست کتابی بالعرض باشد؟
جواب: آن مطلب استحسان است و دلیل نیست که شراب میخورند و نجاستها و طهارتها را رعایت نمیکنند. بر فرضی را که کافر کتابی را علی التحقیق متاخرین ه این نتیجه رسیدیم که کافر کتابی نجس نیست. و آن حرفی که احتیاط نمیکنند مثل بچهها که داخل خانهها زندگی میکنند و طهارت و نجاست را رعایت نمیکنند که اینها براساس قاعده سماح و سهله اصلی که از قواعد بنیادی شریعت است که بعثت علی شریعه سمحه سهله، براساس قاعده شریعت در طهارت و نجاست احتمال ضعیف مورد اعتبار است در حالی که از لحاظ تحلیل و تحقیقی احتمال ضعیف اعتبار ندارد. دو جا احتمال اعتبار دارد:1. در باره طهارت، 2. در مورد شبهات دماء و فروج و دیون. بنابراین درباره همین مسئله پمادهایی که از خارج میآید، حتی اگر احتمال ضعیف هم اگر دادید که ممکن است دست با رطوبت کفار تماسی قرار نگرفته باشد بنابر نجاست کفار چون ما گفتیم عند المحققین کتابی نجس نیست. علی اساس اینکه کفار نجس باشند، احتمال ضعیف هم بدهیم که ممکن است دستشان اصابت نکرده باشد برای قاعده طهارت کافی است.

سوال:
جواب: فقط در مورد لحوم و جلود قاعده دیگر داریم قاعده عدم تذکیه که آنجا باید تذکیه احراز بشود و در بقیه مسائل ماکولات و آشامیدنیها و لباس و همه این چیزها و پمادهایی که از خارج میآیند، از اساس محکوم به طهارت است. ممکن است گفته بشود که اینگونه حمل بر طهارت بکنیم ولی در واقع نجس باشد و با نجاستها مخلوط شده باشد مثلا با بول و دم و اینها، جوابش این است که نجاست و طهارت شرعاً واقعی نیست، نجاست و طهارت اعتباری است. هر چیزی را که شرع نجس اعتبار کند ولو باطنش پاک باشد نجس است. و هر چیزی را که شرع طاهر اعتبار بکند ولو حقیقتش پاک باشد نجس است. چون طهارت و نجاست اعتبار محض شرع است و این معنای شریعت است و الّا از باب مثال استفراغ را ممکن است نجس اعلام بکند و ممکن است بول را پاک میکرد، ما تابع اعتبار شرع هستیم. بنابراین در موردی که دست چرب باشد در حالی که جرم محسوس باشد و یک احتمال حائل بودن جرم نیست و اعتناء نکنید. و الا اگر دیده شد که جرمی است و رنگ جرم جدا از رنگ دست است.

سوال:
جواب: مانع وجود داشته قبلاً و ما الان که جرم ندارد شک بکنیم که آن مانع است یا نیست، دو تا موضوع است. موضوع اول جرم بوده و موضوع دوم جرم دیگر نیست، پس استصحاب در صورت تعدد موضوع ارکانش تمام نیست و قضیه متیقنه جرم دار بوده و قضیه مشکوکه بلا جرم است این اولاً و ثانیاً گاهی ما سابقه جرم نداریم اصلاً چربی برسد بدون اینکه احساس بشود از ابتداء که جرم دارد آنجا استصحاب عدم مانع بکنیم، و استصحاب عدم مانع هم جا دارد. بنابراین برمبنای سید هم استصحاب عدم ازلی جا دارد و هم اصاله الطهاره. بنابراین همان که در فتوا آمده است دستی که چرب شده باشد تا وقتی را که احراز نکنید مانع بودن آن دسومت و چربی را آب کشیدن و تطهیر ظاهر آن دست کافی است.


[1] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، ج2، ص56.
[2] التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج4، ص90.