درس فقه استاد مصطفوی

93/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله بیستم از مسائل مطهرات
مسئله 20: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: «اذا تنجس الارز أو الماش أو نحوهما یجعل فی وصله و یغمس فی الکرّ و ان نفذ فیه الماء النجس یصبر حتی یعلم نفوذ الماء الطاهر الی المقدار الذی نفذ فیه الماء النجس بل لا یبعد تطهیره بالقلیل». مسئله را تقریبا از لحاظ بحثی در ضمن بحثهای گذشته مورد بررسی قرار دادهایم، بعد از که بحثها صورت گرفته اینها میشود جزء فروع مترتب بر آن بحثها. اگر برنج و ماش نجس بشود، در یک ظرف مثلا پارچهای بگذارند که مانع از نفوذ آب نباشد بگذارند و داخل آب کثیر قرار بدهند و مقداری باید قرار داده شود که احراز شود احراز نفوذ آب در باطن آن برنج یا ماش متنجس، در این صورت پاک میشود بلا اشکال. و کل این مسئله قبلاً بحث شده است و نمونههایی در این رابطه داشتهایم و بحث را از لحاظ استدلال مورد توجه قرار دادهایم. گفتهایم که متنجسی که نجاست در داخل آن نفوذ کرده باشد اگر علم به نفوذ داشته باشیم باید با آب کثیر طوری تطهیر بکنیم که آب کثیر را بدانیم که نفوذ کرد در باطن و داخل آن شئ متنجس. تطهیر در حدی باشد که علم به نفوذ آب طاهر در داخل آن شئ متنجس حاصل بشود. اما اگر شک در نفوذ داریم، تطهیر ظاهر کافی است و بقاء و گذاشتن متنجس در بین آب کثیر برای مدت زمانی لازم نیست. این بحثی بود که قبلاً کاملش کردیم و میشود جزء فروعات مترتب بر بحث گذشته، حتی میفرماید: «بل لا یبعد تطهیره بالقلیل»، یعنی اگر آب قلیل هم باشد میشود شئ متنجس را تطهیر کرد که گفته بودیم اولاً تطهیر ظاهر کافی است و ثانیاً احراز نفوذ نجاست در باطن شئ متنجس کار مشکلی است. همین که احراز نشود شک در نفوذ میکنیم و شک در نفوذ مساوی با عدم آن است و تطهیر ظاهر کافی است.

طریق تطهیر که در پارچه یا طشت قرار داده شود فتوی نیست
بعد شیوه تطهیر را بیان میکند که اینگونه بیانها فتوا نیست که در طشت بگذارید و به چه صورت آب بریزید آب نفوذ کند یا نفوذ نکند، اینها دو تا جهت دارد: یک جهتش علمی است و یک جهت عرفی است. آن جهتی که علمی است نفوذ نجاست در باطن اشیاء متنجس الان با اجهزه و دستگاههای علمی قابل تشخیص است که مثلاً شئ نجس در داخل گوشت نفوذ میکند یا نه. این را باید صاحبنظران بگویند. و صاحبنظران هم نظرشان در این رابطه دارد از باب اعتبار قول خبره. جهت دیگر که داخل تشت بگذارید یا داخل ظرف بگذارید یا آب را روی آن بگذارید اینها را به عنوان کمک میگوید و هیچ اعتبار فقهی الزامی بر ما نمیآورد. چون عمل عرفی است. تشخیص موضوع و عمل عرفی کار اجتهاد نیست. کار اجتهاد و مجتهد صدور حکم است و تشخیص موضوع و نحوه عمل یا عرفی است و یا تخصصی است. اینجا هم به عنوان کمک گفته شده است« بأن یجعل فی ظرف و یصبّ علیه»، این فتوا نیست و این کمکی است که برای ما میگوید، «ثم یراق غسالته»

استفاده تطهیر بالتبع از حدیث مرکن
«و یطهر الظرف ایضا بالتبع فلا حاجه الی التثلیث فیه و ان کان هو الاحوط نعم لو کان الظرف أیضا نجساً فلا بد من الثلاث»، مسئلهای در ضمن این بیان به دست آمد که تطهیر بالتبع. در جمع تطهیرات تطهیر بالتبع داریم مثل تطهیر تخت چوب به تبع تطهیر جنازه میت. تطهیر نعلین به تبع تطهیر پا، اینها تطهیر بالتبع است و اینگونه تطهیرات بالتبع هم از عمومات به طور صریح استفاده کردنش کار مشکلی است ولی بنای عقلاء و فهم عرف و سیره برای ما در این رابطه کمک میکند. و احیاناً تطهیر بالتبع را از موارد پراکندهای به نحو جزئی میتوانیم استفاده کنیم ولی یک قانون و یک بیان کامل مثل نص معتبر از سوی شرع آمده باشد که تطهیر بالتبع داریم، چنین نص کلی نداریم. موارد پراکنده است از یک سو و فهم عقلاء و روش متعارف از سوی دیگر میتواند برای ما این کمک را بکند که ما تطهیر بالتبع داریم و آن هم در موارد خاصی که قابل شمارش است نه به عنوان یک قاعده عام و شامل. تطهیر بالتبع را از کجا گفتیم؟ از حدیث مرکن، صحیحه محمد بن مسلم که آمده بود «و فی المرکن مرتین و فی ماء جارٍ مره واحده»[1]. دیگر مرکن را به تبع تطهیرش را اعلام کرد. تطهیر متنجس به بول مرتین است اما انائی که متنجس باشد سه مرتبه است که مرکن ظرف است و متنجس به بول را در آن گذاشتهاید، فقط همان حکم متنجس به بول را اجراء بکنید کافی است. دیگر حکم اناء متنجس لازم نیست. چون تبعیت است. «و فی المرکن مرتین»، متنجس به بول است و در مرکن مرتین که تطهیر به متنجس صورت بگیرد. یک اشکال و جواب که مرکن یک ظرف خاصی است پس از کجا فهمیدیم که طشتی که اینجا میگوید در عبارت «یجعل فی ظرف» و گاهی میگوید «یجعل فی طشت»، این مرکن با ظرف دیگر ممکن است فرق بکند. جوابش این است که مرکن خصوصیت ندارد. ظرف که باشد دیگر خصوصیت ندارد. اگر بناء بشود برای ظرف خصوصیت در نظر بگیریم، قطعاً از دید عرفی آن خصوصیت ظرفی ملغی است که ساختش چگونه باشد، اینها خصوصیاتی است که در ظرفیت ظرف دخالت ندارد. مرکن هم ظرف است و هر ظرفی که باشد و اینجا هم فرموده «بان یجعل فی ظرف» که ظرف ترجمه اناء است «و یصبّ علیه ثم یراق غسالته و یطهر الظرف ایضا بالتبع فلا حاجه الی التثلیث فیه»، تثلیثی که درباره تطهیر اناء بود، این اناء و این ظرف نیاز به تثلیث ندارد براساس حدیث مرکن. «و ان کان هو الاحوط» هرچند تثلیث احوط است بر مبنای تحقیق که همان نص دالّ بر تطهیر اناء بود.

اگر ظرف قبلاً نجس بوده تغسیل ثلاث مرات لازم است
بعد در ادامه میفرماید: «نعم لو کان الظرف أیضا نجسا فلابد من الثلاث» اگر ظرف قبلا نجس بوده که دیگر مسئله تبعیتی نیست و موضوع محقق شده است برای تغسیل ثلاث مرات، ظرف نجس بوده و دیگر باید ثلاث مرات تغسیل بشود چون حکم تابع موضوع خودش است. موضوع ظرف است و تنجس است و حکم هم میشود تغسیل ثلاث مرات.

کلام سید الخوئی
 اما سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در این رابطه اشکال میکند و بعد در فتوا میفرماید که «هذا الاحتیاط لا یترک»، یعنی اگر شئ نجسی مثلا همین ارز و ماش نجس بشود در داخل ظرفی و تطهیر بشود احتیاط این است که تغسیل ثلاث مرات صورت بگیرد.

اشکال سید الخوئی
برای اینکه تبعیت که خلاف قاعده است. قاعده تغسیل ثلاث مرات است. هر دلیلی که خلاف قاعده بود یا دلیل لبی بود بر قدر متیقن اخذ میشود. چون خلاف قاعده است فقط به مرکن اکتفاء میشود. چون مرکن ظرف مصطلح نیست. آن نصوصی که آمده است درباره اناء، نصوصی است که طبعاً متعلق است به ظروفی که آماده شده برای اکل و شرب، آنجا مصلحت هرچه بوده است که احتمالش این است که مصلحت عسر و حرج باشد، کثرت ابتلاء باشد، امتنانی است از سوی شرع که گفته است اناء باید مومنین غذاء و شرابشان پاک باشد باید سه بار تطهیر بشود. آن یک خصوصیتی برای خودش دارد اما مطلق ظرف که برای خوردن و آشامیدن نیست و برای تغسیل و تطهیر است، شامل آن اناء نمیشود و حداقل شک در شمول ظروفی که معده برای اکل و شرب نیست میکنیم، شک که بکنیم میشود شبهه مصداقیه و شک در شمول مساوی با عدم شمول است.  این بیان سیدنا الاستاد است که در آخر هم میفرماید «الاحوط لا یترک»، باید ثلاث مرات تغسیل بشود، برای اینکه حدیث مرکن که در مورد خاصّ آمده است فقط مرکن است و آن حکم خاص. از آن موضع قابل تسرّی به موارد دیگر نیست. اما کلام ایشان که فرمودند حدیث مرکن مربوط میشود به ظرف شست و شو و اینجا تبعیت فقط در ظرف شست و شو است و آن احادیثی که درباره تطهیر ثلاث مرات آمده مربوط میشود به ظروف اکل و شرب، عرض میشود که سید ظرف شست و شو را عنوان قرار داده. «یجعل فی ظرف» در حقیقت «فی مرکن»، ظرف تعبیر دیگر از مرکن است و ظرف اکل و شرب نیست. یجعل فی ظرف و یصب فیه، اصلا اینجا اصلاً ظرف شست و شوست و سید هم ظرف شست و شو را مطرح میکند، بلکه میتوانیم بگوییم که همان مرکن است با تعبیر لفظ. مترادف است مرکن با ظرف شست وشو، عیناً همان مطلب است. سید که تبعیت را اعلام کرده است از مورد تسری نداده تا ما اشکال کنیم. همین مورد است، ظرفی که لباس متنجس در آنجا شست و شو بشود آن ظرف در اصطلاح روایت مرکن است و در اصطلاح عرف ظرفی است برای شست و شو. تسری نداده است تا ما اشکال بکنیم. اینجا هم سید میفرماید «یجعل فی ظرف»، این ظرف معمولا غذاخوری نیست، ظرف غذاخوری با ظرف شست و شو دو چیز است. و ظرف شست و شو در حقیقت قابل انطباق است با مرکن. اگر هم نباشد، قد یتفق، همین که به طور نادر هم اتفاق بیافتد مشکلی ندارد. المتحصل که منظور از اشکال سیدنا این است که استثناء یعنی قاعده تطهیر به تبعیت اختصاص دارد به ظرف شست و شوی لباس. و این ظرف شست و شو با ظروف غذاخوری فرق میکند، حکمی که درباره ظرف شست و شو آمده است که تطهیر به تبع است شامل ظروف خوردنی و آشامیدنی نمیشود. بنابراین اشکال میشود بر سید طباطبایی که این تسری شما وجهی ندارد، چون قاعده اختصاص دارد به ظرف شست و شو نه به ظرف غذاخوری. عرض کردیم که سید طباطبایی برنج و ماش در ظرف شست و شو بشود آن ظرف شست و شو علی الاقل ظرف غذاخوری نیست. آب لگن نباشد، قابلمه کوچک باشد ولی ظرف غذاخوری نیست. بنابراین ظرف غذاخوری که نبود لذا ظرف شست و شو میتواند مرکن باشد که بعید نیست که قابل انطباق است و میتواند هم ظرف دیگری باشد، مستقیما ظرف غذاخوری نیست تا ما اشکال کنیم تبعیت شامل ظرف شست و شو است و شامل ظرف غذاخوری نمیشود. در هر صورت مبنا همان است که در متن آمده است و احوط تثلیث است و احتیاط هم حسنش ذاتی است و شکی در این رابطه وجود ندارد.

مسئله 21: طریقه تطهیر ثوب متنجس
مسئله 21: «الثوب النجس یمکن تطهیره بجعله فی طشت و صبّ الماء علیه ثم عصره و اخراج غسالته و کذا اللحم النجس و یکفی المره فی غیر البول و المرتان فیه اذا لم یکن الطشت نجساً قبل صبّ الماء و الّا فلابد من الثلاث». فرق آنچنانی با مسئله قبل ندارد. میگوید آنجا ارز و ماش بود اینجا ثوب متنجس است. ثوب متنجس را نشان میدهد تطهیر آن را که گفتم این فتوا نیست و کمک است. «یجعله فی طشت» در طشتی قرار بدهد و آب را بریزد بر آن طشت یعنی ورود آب، چرا ورود آب؟ برای اینکه گفتیم شیوه غسل عرفی است و براساس روش عرف آب باید روی متنجس ریخته بشود و ثانیاً کلمه صبّ ظهور دارد بر اینکه ریخته بشود روی آب، نه اینکه اول آب را بگذاریم بعد ثوب متنجس را در داخلش قرار دهیم، این خلاف عرف هم است و بحث هم در آن نداریم. ثم عصره و اخراج غسالته که بحث کردیم اشتراط عصر و انفصال غساله بحثی بود مفصل که گفته شد. نکته اصلی در این رابطه این بود که شیوه تغسیل از سوی شرع تعیین نشده است و مراجعه به عرف میشود. روش عرف در تغسیل همان عصر است و انفصال غساله تا غسل صدق کند.

لحم متنجس
«و کذلک اللحم النجس»، گوشتی که نجس شده باشد همینطور است. داخل ظرفی گذاشته بشود و آب روی آن بریزیم کافی است. بعد میفرماید طبق همان قاعدهای که از مسئله اول گرفتیم «یکفی المره فی غیر البول»، اگر متنجس به غیر بول باشد که طبق قاعده و طبق نصوص یک مرتبه تطهیر کافی است و اگر متنجس به بول باشد باید دو بار شستشو بشود که حکم متنجس به بول تطهیر به مرتین است. اما تشت دیگر لازم نیست سه بار تطهیر بشود از باب تطهیر اناء. چون  قاعده تبعیت اینجا وجود دارد که فی المرکن مرتین، مگر اینکه طشت قبل از آب ریختن نجس باشد که اگر نجس بود میشود اناء متنجس و حکم اناء متنجس طبق نصوص معتبرهای که قبلا خواندیم و اجماعی که بین فقهاء محقق است حکم تطهیر به متنجسی که از ظروف باشد تطهیر به سه مرتبه است. «و الاحوط التثلیث مطلقاً»، در آخر سید میفرماید: احتیاط همان تثلیث است مطلقاً یعنی اعتماداً به نصوص و نص دالّ بر تطهیر ثلاث مرات هم رعایت بشود. و این طشت هم جزء آن ظروف به حساب بیاید و جزء مرکن به حساب نیاید و تبعیتی نباشد. احتیاط تثلیث است و این احتیاط هم احتیاط مستحبی است که درست و بجاست.


[1] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1002، ابواب نجاسات، ب2، ح1، ط اسلامیه.