درس فقه استاد مصطفوی

93/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله 18و 19
مسئله 18: «اذا شکّ فی نفوذ الماء النجس فی الباطن فی مثل الصابون و نحوه بنی علی عدمه کما أنه اذا شکّ بعد العلم بنفوذه فی نفوذ الماء الطاهر فیه بنی علی عدمه فیحکم ببقاء الطهاره فی الاول و بقاء النجاسه فی الثانی». میفرماید: اگر شک در نفوذ نجاست به وجود بیاید که این نجاست در داخل این شئ متنجس نفوذ کرده است یا نفوذ نکرده است مثل صابونی که متنجس میشود، شک میکنید که نجاست داخل آن نفوذ کرده یا نکرده بناء گذاشته شود بر عدم نفوذ. معلوم است براساس استصحاب. یقین داشتید به عدم نفوذ الان شک در نفوذ دارید و استصحاب میکنید و این نفوذ هم نفوذ خود نجاست است و اثر شرعی و بلا اشکال استصحاب جاری است.

دو استصحاب
و اما اگر شئ متنجسی بود و پس از که تطهیر به عمل آمد، شک بکنید که آب در داخل این شئ متنجس نفوذ کرد تا تطهیر به عمل آمده باشد یا نفوذ نکرده بناء میگذارید بر عدم نفوذ آب و حکم به نجاست میکنید. اینجا دو استصحاب میشود هم استصحاب عدم نفوذ و هم استصحاب نجاست. بنابراین این مسئله که عبارت بود از شک در نفوذ نجاست در باطن متنجس و شک در نفوذ آب در داخل شئ متنجس مسئلهای روشن و واضحی است و اختلافی هم در این رابطه وجود ندارد و دلیل هم استصحاب و مسئله هم مورد اجماع علی الاقل خلافی در مسئله دیده نشده.

اجماع مدرکی و مدرک اجماع
اگر اشکال بشود که این اجماع مدرکی است، گفته میشود اگر اجماع قبل از مدرک باشد و مدرک را بعداً محققین به عنوان یک اصل و قاعده بیرون بیاورند، اینجا اجماع مدرکی نمیشود بلکه مدرک اجماعی میشود. اول اجماع است بعد مدرک استخراج شده است. بر مبنای سیدنا الاستاد و محققین اخیر اصول که اجماع مدرکی اعتبار ندارد این نکته را باید به عنوان تبصره اعلام بکنید که گاهی میشود اجماع است و اصلاً مدرکی نیست ولی محققین اجماع را که دیدهاند بعد آمدهاند به اصول مراجعه کردهاند و یک اصلی را مورد استناد قرار دادهاند. اینجا اجماع مدرکی نیست، چون اجماع مدرکی آن است که خود توافق محتمل باشد که از آن مدرک گرفته باشد نه اینکه اجماع است و اصولیون آمده باشند و استصحابی را اینجا باشد. 

سوال: مدرک اجماع مدرکی، مدرکش مگر روایت نیست؟
جواب: اجماع مدرکی فقط روایت نیست، حکم عقل و سیره و احتیاط اینها همه این امور میتواند مدرک باشد برای اجماع ولی عمدتاً چون به طور اغلب مدرک روایی دارد ولی احیاناً میشود حکم عقل باشد، احتیاط باشد، سیره باشد، شهرت باشد، اینها میتواند مدارک بشوند برای اجماع مدرکی.

سوال: اینکه اجماع کردند، چطور میشود شیخ انصاری و شیخ طوسی اجماع کنند، تاریخ بین اینها فاصله انداخته
جواب: اجماع معنایش این نیست که دو نفر در کنار هم جمع بشود، اجماع یعنی توافق آراء. رأی شیخ طوسی با رأی شیخ انصاری اگر توافق داشت این میشود اجماع. اجماع بین آراء است نه بین اجسام.

مسئله 19: در مورد تطهیر دهن است
مسئله 19: «قد یقال بطهاره الدهن المتنجس اذا جعل فی الکرّ بحیث اختلط معه ثم اخذ من فوقه بعد برودته لکنه مشکل لعدم حصول العلم بوصول الماء الی جمیع اجزائه و ان کان غیر بعید اذا غلی الماء مقداراً من الزمان». درباره طهارت دهن متنجس بحث میکند، اگر روغنی نجس شد آیا با آب کثیر قابل تطهیر است یا نیست؟ روایات این باب را در بحثهای قبلی خواندهایم که اگر روغن جامد باشد آن نجس را با محیط اطرافش بردارید و بقیهاش پاک است. و اگر مایع باشد متنجس میشود. الان از لحاظ تطهیر به آب بحث میکند که امکان روغن متنجس را با آب کثیر تطهیر کنید. یک حوضچهای است که وصل است یا قابلمه و دیگی است وصل به یک مخزن پرحرارتی و آب کثیر هم است، چند کیلو روغنی که متنجس شده است میریزید داخل این آب جوش. این آب که میفرماید: فی الکرّ الحارّ و اختلاط هم پیدا بکند چون جوش است در گردش و انقلاب است. جوش انجام شد و اختلاط در حال جوشیدن و غلیان صورت گرفت، آنگاه آب از جوش افتاد این مقدار روغن که طبیعتاً روی آب میماند جمعش کنید و بیرون بیاورید و استفاده کنید، این قولی است. سید میفرماید: «لکنه مشکل»، اینگونه تطهیر مشکل است. که در عروه هم گاهی اشارتهایی به استدلال است، «لعدم حصول العلم بوصول الماء الی جمیع اجزائه»، در طهارت شرط است که آب به شئ متنجس برسد، اگر اجزاء روغن متنجس شده است آنگاه آب نفوذ میکند در داخل اجزاء روغن یا نفوذ نمیکند، در اینجا شک در نفوذ داریم و علم به وصول آب به جمیع اجزاء روغن متنجس مشکل است و چنین علمی حاصل نمیشود. علم که حاصل نشد، طهارت محقق نمیشود. هرچند میفرماید این وصول غیر بعید است، جوشیدن و غلیان اگر مدت زمانی داشته باشد یعنی در مقداری از زمان این غلیان ادامه پیدا بکند همه با هم مختلط میشود و امکان نفوذ غیر بعید است ولی علم به وصول آب در اجزاء محقق نمیشود در صورتی که علم به وصول محقق شد، فتوا مشکل است و جزء مواردی است که فتاوا میگویند مشکل است. یعنی علم حاصل نمیشود به نفوذ آب در داخل اجزاء دهن متنجس و علم که حاصل نشد هرچند احتمالش را میدهیم، بنابراین نجاستش هم قطعی بود کار مشکل میشود.

کلام علامه حلی
در این رابطه سید طباطبایی یزدی فرمود که «قد یقال»، علامه حلی در این رابطه این متن را دارد، میفرماید: «فلو طرح الدهن فی ماء کثیر و حرّکه حتی تخلّل الماء اجزاء الدهن باسرها طهر»[1] که اگر دهن متنجس در آب کثیر قرار بگیرد و تحریک به عمل بیاید که تحریک آن به وسیله غلیان است و آب که حرارت پیدا بکند، یک مقدار قدرت نفوذش هم بیشتر میشود، تا اینکه آب نفوذ کند به تمامی اجزاء صغار روغن، در این صورت این روغن طاهر میشود. این کلامی است از علامه حلی که سید آن را قد یقال گفت و بعد فرمود که مشکل است هرچند بعید نیست.

کلام صاحب جواهر
صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: این مطلب یعنی نفوذ آب در اجزاء دهن متنجس ممتنع است، ضروره عدم حصول العلم مع بقاء الدهن علی مسماه. تا وقتی که دهن ماهیت روغن محقق است که نفوذ نیست اما اگر ماهیت روغن از بین برود آب در اجزاء روغن نفوذ کند اینجا دیگر استهلاک صورت میگیرد و دیگر آنجا نه دهنی است و نه تطهیر بلکه استهلاک است و بحث ما در استهلاک نیست بحث ما در حفظ ماهیت دهن متنجس است[2].

سوال: چگونه استهلاک صورت میگیرد با اینکه روغن است
جواب: استهلاکش این است که اگر روغنی را در بین آب کثیر جوشان مدتی بگذارید تا آنقدر بجوشد که متلاشی بشود و دیده نشود که دیگر روغن نیست. روغن اگر در حدی بشود که کاملاً ماهیت و شیئیت آن را از دست بدهد. بر اثر غلبه و قدرت و غلیان از بین رفته و دیگر قابل حسّ نیست و حجمی برای روغن باقی نمانده. اگر حجمی باقی نماند استهلاک است و اگر حجمی باقی ماند دهن متنجس است و محل اشکال.

سید الحکیم میفرماید: کلام صاحب جواهر مبتنی به نظریه فلسفی است
سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: قول به امتناع نفوذ آب در درون اجزاء دهن متنجس که صاحب جواهر گفته است، این قول مبتنی است بر نظریه «الجوهر الفرید و الجزء الذی لا یتجزی». براساس رأی به جزء لا یتجزی است[3]. دو تا رأی بین قدماء و متاخرین فلاسفه که یا اشراق و مشاء وجود دارد، جزء لا یتجزی که میگوید «الجوهر الفرد یعنی الجزء الذی لا یتجزی». نظر اشراق و نظر مشاء جزء لا یتجزی وجود ندارد، «کل جزء یتجزی». میفرماید: این نظر صاحب جواهر به امتناع مربوط میشود به قانون فلسفی که درباره تجزیه اجزاء گفته است که جوهر الفرد و جزء لا یتجزی داریم. جزء لا یتجزی یک جوهر فردی است بسته و قابل تجزیه نیست و قابل نفوذ هم نیست. نجاست که آنجا رفته باشد دیگر آب نفوذ نمیکند و قابل تطهیر نیست. و اما میفرماید ثبت بالبرهان ایشان هم گویا رأیشان مشائی باشد که ثبت بالبرهان که جزء لا یتجزی نداریم. از لحاظ فلسفی که این شد، و از لحاظ علم هم این است که جزء لا یتجزی نداریم و کل علم یتجزی. که ذرات ریز که همان ذرات اتمی است اینها باز در درون خود اجزائی دارد و باز هم اجزاء دیگری است و همین ساختمان است، هسته مرکزی و ذرات محیط اطراف. همان نظمی که در کره زمین است که یک هسته مرکزی و یک مدارهای اطراف در موجود ذرهای که به چشم مسلح قابل رویت است همان ساختار یکسان وجود دارد. ولی فقط درک میکنیم که هست ولی برای بشر قابل دسترسی نیست.

تحقیق
 اما تحقیق این است که مبنای این حکم ارتباط به جزء لا یتجزی ندارد. اولاً ما که بگوییم «الجوهر الفرد و الجزء الذی لا یتجزی به» قول اشراقیها یک حقیقتی است باز هم از مورد بحث ما بیرون است. چون ما فقه و عرف روی اجزائی حساب میکنند که اجزاء قابل رویت باشد و قابل لمس عادی باشد. آن جزء لا یتجزی که میگویند لا یتجزی آن با چشم مسلح قابل درک است و آن از نظر شرع موضوع حکم نیست و الا از آن اجزاء لا یتجزی یا یتجزی پراکنده است. مثلا ما در قصابی میرویم بوی خونی که نجس است استشمام میکنیم آنجا آن جزء ریز خون منتقل شده است. عرض بدون معروض که منتقل نمیشود، خود آن نجس منتقل شده است ولی از آنجایی که ذرهای است بی مقدار موضوع حکم نیست و از لحاظ شرع و عرف نمیتواند موضوع حکم باشد. مطلب دوم که سیدنا اشاره کرد و آن این بود که اگر گفتیم جزء لا یتجزی است پس بگویید که نجاست هم نفوذ نمیکند تا بگویید نجاست آمده و آب نفوذ نمیکند. اگر گفتید لا یتجزی یعنی از اول نجاست نفوذ نمیکند و سدّ قابل نفوذ نیست. سید الحکیم در ادامه میفرماید: تحقیق این است که بنای اصحاب بر عدم طهارت مایعاتی است که متنجس باشند غیر از ماء. مایعات دیگر غیر از آب اگر متنجس بشوند بنای اصحاب بر عدم طهارت است مگر اینکه استهلاک صورت بگیرد که اگر استهلاک صورت گرفت آنجا تطهیری نیست بلکه استهلاک است و استهلاک غیر از تطهیر است و بحث ما درباره تطهیر است.

قاعده
اگر اشکال بشود که شک در تطهیر میکنیم و اطلاق مطهّریت آب که در باب اول ابواب مطلق آمده است میتواند مستند و مرجع باشد، اما قاعده اینجا اعلام میشود که تمسک به اطلاق در صورتی جایز است که محلّ قابلیت شمول آن عنوان را داشته باشد. تمسک به اطلاق مطهّریت ممکن و درستی است جایی که قابلیت تطهیر داشته باشد اما اگر شک در اصل قابلیت داریم یا علم به عدم قابلیت داریم جایی برای تمسک اطلاق وجود ندارد. تمسک به اطلاق محدود است به اینکه محل قابل برای شمول آن مدلول اطلاق را داشته باشد مثلا تطهیر. لذا میفرماید: و اشاره به این مطلب دارد نصوصی که درباره دهن متنجس آمده. مانند صحیحه زراره: محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، اسناد شیخ طوسی به حسین بن سعید اهوازی درست است، عن محمد بن ابی عمیر عن عمر بن اذینه عن زراره «عن ابی جعفر علیه السلام قال اذا وقعت الفأره فی السن فماتت فان کان جامدا فالقها و ما یلیها و کل ما بقی و ان کان ذائبا فلا تأکله و استصبح به و الزیت مثل ذلک»[4]. این روایت میفرماید: اگر روغنی متنجس شده است قابل استفاده نیست و آن را در روغن چراغ استفاده کن و دیگر پاک نمیشود. اگر قابل تطهیر بود جا داشت که امام بفرماید. معلوم میشود که روغن قابل تطهیر نیست.

تکمیل مطلب
و در تکمیل این مطلب سیدنا الاستاد میفرماید: در این گونه تطهیر حصول علم به نفوذ آب مشکل است. اگر تجزیه بشود که عرف بگوید دیگر آب نفوذ کرد و فقط آب با دسومت احساس میشود اصلا از خود روغن خبری نیست و آبی است که یک مقدار چرب است، در این صورت میفرماید: روغن دیگر ماهیتش متلاشی شده و استهلاک شده است. بعد در آخر میفرماید: حصول علم مشکل است. و اضافه میشود استصحاب بقاء نجاست به عنوان شبهه حکمیه جزئیه مسلم و محقق است بلا اشکال. بنابراین دهن متنجس قابل تطهیر نیست نصاً و فتواً و تحلیلاً. هرچند تصور بشود تصورش منتهی میشود به متلاشی شدن ماهیت دهن متنجس[5]. مسئله 20: «اذا تنجس الارز أو الماش أو نحوهما» ان شاء الله برای جلسه آینده.


[1] تذکره الفقهاء، علامه حلی، ج1، ص88.
[2] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج6، ص147.
[3] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، ج2، ص48.
[4]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص149، ابواب ماء مضاف، ب 5، ح 1، ط اسلامیه.
[5]  التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج4، ص73.