درس فقه استاد مصطفوی

93/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکات مربوط به مسئله 16
حادثه دلخراش اهانت به ساحت مقدس رسول الله الاعظم حادثهای است که قلوب مومنین را جریحه دار کرده است. ما به خدا پناه میبریم و دعا میکنیم خدایا میدانی که اگر ما توانش را داشتیم این حقیر شخصاً این جانیان را معاقبه میکردم اما الان که توانش را نداریم، با قلبهای آکنده از حزن و اندوه به خاطر هتک حرمتی که به ساحت مقدس حضرت رسول شده است، کسی که محبوبترین فرد جهان هستی است. کسی که عزیزترین آفریده خداست. کسی که واسطه اول در عالم آفرینش است. کسی که مصدر فیض و کرم و رحمت و مهر و هدایت است. کسی که رحمه للعالمین است. به ساحت مقدساش اهانت شده است و قلب ما جریحه دار و پر از غم و غصه است.

نکات مربوط به مسئله 16
گفته شد مواردی که متنجس میشود و قابل عصر نیست و نجاست نفوذ میکند مثل نان و پنیر و حبوبات و غیره، غسل ظاهر کافی است. در جمع بندی گفته شد که این این قول فتوایی است مطابق با متن عروه و از فقهای عصر اخیر فقهای قم از شیخ حائری و سید بروجردی تا امام خمینی اختلاف نظر وجود ندارد و از فقهای نجف حتی از صاحب جواهر تا سیدنا الاستاد اختلاف نظر در اصل مسئله وجود ندارد. کفایت غسل ظاهر به عنوان فتوا اعلام شده است که میتوانیم بگوییم اجماع متاخرین است. اما درباره ادلهاش، ادله زیادی گفته شد که ما آنچه تشخیص میدهیم عمدتاً اینگونه غسل و تطهیر همان راه متعارف در تغسیلات و تطهیرات است. مویداتی از نصوص هم داشتیم درباره غسل خبز متنجس، نانی که متنجس شده بود و در آخر هم گفته شد که عمومات هم کمک میکند که دلیل عمده کفایت روش عرف و عدم دلیل بر حکم زائد بر آن است. نکتهای هم گفتیم از عمومات کتاب وسائل الشیعه باب 7 از ابواب نجاسات حدیث 2 و همچنین  باب 8 حدیث 2.

اشکال و جواب آن
 اگر اشکال بشود که گفتیم که اطلاق صحیحه زراره آمده بود درباره «أصاب ثوبی دم رعاف و غیره»، جواب آمده است که «تغسله»، اطلاق داشت. در حالی که اینجا مورد ثوب است و قابل عصر است و بحث جایی است که نفوذ میکند در باطن مثل پنیر و نان و قابل عصر نباشد، این مورد فرق دارد. جواب آن این است که اولاً مورد مخصّص نمیشود و ثانیاً «تغسله» در مقام بیان است، اگر جسمی که قابل عصر نبود به اینگونه تغسیل تطهیر نمیشد، باید بیان میکرد. جای بیان هم داشت. و ثالثاً عمومیتش آمده است که غیره، «غیره» یعنی تمام متنجسات را میگیرد. و رابعاً میگوییم عام دیگری هم است که در باب اول ابواب طهارت آن احادیثی که نسبت به طهوریت ماء آمده مخصوصا آن حدیثی که میفرماید: یهود متنجس را مقراض میکرد، قیچی میکرد و شرع اسلام آب را طهور قرار داد، «جعل الله الماء طهورا»، این از اطلاقات و عموماتی است که در عمومیت آن اشکالی نیست.

سوال: شاید روایت جهت داشته باشد
جواب: اصلا در تمامی تطهیرات «جعل الله الماء طهورا» است. و اما حدیثی که از عموماتی است که اصلاً درباره آن شکی نیست، صحیحه داود بن فرقد «عن ابی عبدالله قال کان بنو اسرائیل اذا اصاب أحدهم قطره بول قرضوا لحومهم بالمقاریض و قد وسّع الله علیکم بأوسع ما بین السماء و جعل لکم الماء طهورا»[1]. اگر خواستید عمومات تطهیر دلیل اقامه کنید، دلیل وسیعتر و کاملتر از این صحیحه داود بن فرقد نیست.


اما فی الغسل بالماء الکثیر
 اما سید در ادامه میفرماید: «و أما فی الغسل بالماء الکثیر فلا یعتبر انفصال الغساله و لا العصر و لا التعدّد و غیره بل بمجرد غمسه فی الماء بعد زوال العین یطهر و یکفی فی طهاره اعماقه ان وصلت النجاسه الیها نفوذ الماء الطاهر فی الکثیر و لا یلزم التجفیف اولاً نعم لو نفذ فیه عین البول مثلاً مع بقائه فیه یعتبر تجفیفه بمعنی عدم بقاء مائیته فیه»، با این متن استدلال را هم بیان کرده است. میفرماید: تمام اینها را که گفتیم با آب قلیل بود. اما اگر آب کثیر باشد، انفصال غساله معتبر نیست که گفتیم در تطهیر به آب قلیل انفصال غساله شرط است و گفتیم عصر در تطهیر لازم است، در تطهیر به آب قلیل لزوم ندارد و غیره که دلک و فرک هم هیچ لزومی ندارد. بلکه به محض فرو کردن متنجس در داخل آب یا آب را روی شئ متنجس مستولی ساختن کافی است البته بعد از زوال عین. بنابراین فرمودند که عصر و تعدد هم لازم نیست. اولا عصر و انفصال غساله را که دو مطلب آوردیم ولی در ضمن بحثها روشن شد که انفصال غساله با عصر تقریبا در عمل یک چیز خواهد بود و به وسیله عصر انفصال به عمل میآید. انفصال اگر صورت گرفت، عصر صورت گرفته. چون کیفیت غسل عرفی است، عرف میگوید که غسل این است که آب روی متنجس یا شئ مغسول که وصل شد، از آن طرف بیرون بیاید. و عصر هم برای این است که انفصال صورت بگیرد.

در ظرف و متنجس به بول هم که با آب کثیر غسل شود یکبار کافی است
«و لا التعدد»، در موارد اوانی و در مورد متنجس به بول و خمر که گفتیم تعدد شرط است، تعدد هم شرط نیست. چرا اکتفاء میکنیم به تطهیر مره واحده؟ برای اینکه از نصوص مخصوصا از صحیحه محمد بن مسلم «و فی ماء جارٍ فمره واحده»[2] که بعد از غسل به مرتین آمده بود. و بعد هم ماء معتصم و ماء کثیر مطهّریتش اطلاق دارد و مقتضای اطلاق این است که نیازی به تعدد نیست و تغسیل مره واحده کافی است. فتوای سید استفاده از نصوص خاصّ و استفاده از عموم مطهّریت آب کثیر است.

اما شرح مسئله
اما شرح مسئله از دید فقهاء: سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: درباره ماء کثیر که دو تا مطلب مورد توجه قرار گرفت: 1. عدم لزوم عصر، 2. عدم تعدّد. نسبت به عدم عصر گفته میشود که متنجساتی که نجاست در باطنش رسوب میکند و قابل عصر است، درباره عصر اینگونه متنجسات فرق بین آب قلیل و کثیر وجود ندارد، با آب قلیل هم باید عصر بشود و با آب کثیر هم باید عصر بشود. مویّد که همان حدیث فقه رضوی و مرسله علامه بود که آمده بود «ثم تعصره»، منتها برای این موید میگوییم که بر مبنای سید آن روایات سندش کامل نیست. که در آن نصوص عصر اطلاق دارد و اطلاقش اقتضاء میکند که عصر به عمل بیاید آب قلیل باشد یا کثیر فرق نمیکند[3]. اما دلیل ما این است که عصر در متنجساتی که قابلیت عصر دارد جزء مقوّم غسل است. غسل اشیاء متنجسی که نجاست را جذب میکند و بعد از جذب رسوب میکند و بعد از رسوب قابل عصر است، غسل در اینچنین متنجّسات متقوم به عصر است و الا اصلا غسل صورت نگرفته. عصر انجام نشود، بلا شبهه شک در تطهیر میشود و شک در تطهیر شک در طهارت نیست. شک در تطهیر عدم طهارت و شک در طهارت، طهارت است. و نیاز به استصحاب نجاست هم نداریم چون استصحاب نجاست بر مبنای ایشان مشکل دارد که میشود استصحاب شبهه حکمیه.



دو حدیث متقابل هم و جمع آن دو
و اما درباره تعدد میفرماید: ما در مجموع دیدیم نصوصی که دالّ بر تعدّد هستند، دسته اول مربوط است به تعدّد تطهیر در اوانی که درباره اوانی آمده بود «سئل عن الکوز و الاناء یکون قذرا کیف یغسل و کم مره یغسل قال یغسل ثلاث مرات»[4]، این حدیث موثقه عمار ساباطی بود درباره اشتراط تعدد نسبت به اوانی. اما این یک حدیث معارض یا مطلقی داشت که نسبت این حدیث را با آن مطلق در نظر بگیریم، نتیجه به دست میآید که صحیحه محمد بن مسلم است، «قال سألته عن الکلب یشرب من الاناء قال اغسل الاناء»[5]، یک اطلاق آن هم در انائی که مورد ولوغ کلب هست. در موثقه عمار ساباطی آمده بود که «یغسل ثلاث مرات» جمع عرفی بین این دو روایت را سید میگوید که غسل ثلاث مرات را حمل کنیم به آب قلیل و اگر اینگونه حمل نکنیم راه دیگری ندارد. راه دیگرش این است که اگر مقیّد را مقدم بداریم بر مطلق، مطلق لغو میشود که اغسله دیگر لغو میشود. بنابراین راه آن این است که اغسله را به اطلاقش محفوظ بداریم اما این تعدد را حمل کنیم به غسل ماء قلیل. نسبت به اوانی درست است همانطوری که در متن عروه آمده است که اگر با آب کثیر تطهیر به عمل بیاید غسل مره واحده کافی است، چون آن تعدد مربوط میشد به آب قلیل. اما تعدد مربوط به بول و خمر که در وسائل الشیعه باب 1 از ابواب نجاسات حدیث شماره 1 و 2 که صحیحه محمد بن مسلم است «عن احدهما علیه السلام سألته عن البول یصیب الثوب قال اغسله مرتین»، این حدیث که درباره تعدد آمده است. و درباره خمر هم «قال فی قدح أو اناء یشرب فیه الخمر قال تغسله ثلاث مرات»[6] روایت موثقه عمار بن موسی ساباطی است. این دو تا تعددی که درباره بول و خمر است، راه حل آن این است که یک قیدی داریم که این قید مسئله را حل کرده است و فقط در آب جاری است که اطلاق روایت شماره 1 و 2 باب 1 از ابواب نجاسات و اطلاق صحیحه محمد بن مسلم بود و موثقه عمار ساباطی، درباره متنجس به بول و متنجس به خمر، اطلاق داشت. اطلاقاً قلیل باشد یا کثیر باشد تعدد لازم است.

حدیث مرکن مقیّد اطلاقات است
سید میفرماید: برای این اطلاق یک تقیید داریم و آن صحیحه محمد بن مسلم «عن الثوب یصیبه البول قال اغسله فی المرکن مرتین فان غسلته فی ماء جار فمره واحده»[7]، این دیگر هم تقیید است و هم نصّ است و ظهور و اطلاقی هم نیست. اگر ما قائل به تقیید هم نباشیم و بگوییم تعارض هم است، در صورت تعارض هم باید به این عمل کنیم چون روایت اولی ظهور دارد و این نصّ است و در تعارض نصّ مقدم بر ظاهر است. بنابراین تعددی که مربوط میشود به متنجس به بول و خمر تقیید میکنیم فقط به آب جاری اما به مطلق آب کثیر دیگر دلیل نداریم و اطلاق تعدد به قوت خود باقی است. لذا امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: موثقه عمار که دستور به تعدد داده است، اطلاق دارد و اطلاق به قوت خود باقی است. بنابراین متنجساتی که از لحاظ نصوص تطهیرشان به نحو تعدد آمده است با آب کثیر هم باید همان تعدد رعایت بشود و عدم تعدّد در مواردی است که از سوی نصّ درباره آنها تعددی نیامده باشد. بنابراین براساس فتوای امام آب هرچند کثیر باشد تطهیر به آب کثیر هم در متنجساتی که نیاز به تطهیر متعدد دارد، باید متعدداً تطهیر بشود[8]. تا به اینجا مربوط به متنجساتی که قابل عصر است در آب کثیر اما متنجساتی که قابل عصر نیست، اینها طریق تطهیرشان به چه صورت است، ان شاء الله جلسه بعد.


[1] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص100، ابوابماء مطلق، ب1، ح4، ط اسلامیه.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1002، ابوابنجاسات، ب2، ح1، ط اسلامیه.
[3] التنقیحفی شرحالعروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج4، ص68.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1076، ابوابنجاسات، ب53، ح1، ط اسلامیه.
[5] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص162، ابواباسئار، ب1، ح3، ط اسلامیه.
[6] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1074، ابوابنجاسات، ب51، ح1، ط اسلامیه.
[7] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1002، ابوابنجاسات، ب2، ح1، ط اسلامیه.
[8] کتابالطهاره، امام خمینی، ج3، ص475.