درس فقه استاد مصطفوی

93/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق و بررسی متنجساتی که قابل عصر نیست
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در مسئله شانزدهم میفرماید: «و فی مثل الصابون و الطین و نحوهما مما ینفذ فیه الماء و لا یمکن عصره فیطهر ظاهره باجراء الماء علیه و لا یضرّه بقاء النجاسه الباطن علی فرض نفوذها فیه و اما فی الغسل بالماء الکثیر فلا یعتبر انفصال الغساله و لا العصر و لا التعدد و غیره بل بمجرد غمسه فی الماء بعد زوال العین یطهر». این مسئلهای است که محل ابتلاء و در عین حال از اشکال و نقض و ابرام هم خالی نیست همین مسئلهای است که الان ذکر کردیم و سید فرمودند که چیزهایی که قابل عصر و فرک و دلک نیست مثل صابون و طین و غیر اینها که مثالش را صاحب جواهر زده است مثل نان و پنیر یا مهر نماز و ظرف گلی یا نعلین چوبی اگر متنجس بشود راه تطهیر آنها چیست؟ اما تحقیق و بررسی درباره تطهیر متنجساتی که قابل عصر نیست و نجاست در آن اشیاء متنجس نفوذ میکند.

اقوال ذکر شده در جواهر در مورد نان و گوشت
در جهت تحقیق صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: مثل نان و پنیر و حبوبات و گوشت و صابون که قابل دلک و فرک نیست و متنجس شدهاند، اینها چه حکمی دارند؟ در آب کثیر باشد که مسئله آن جداست و در انتهای همین مسئله خواهد آمد. اما اگر با آب قلیل باشد صاحب جواهر میفرماید: صریح جماعتی عدم حصول طهارت است و قابل تطهیر نیست. برای اینکه عصر و فشار دادن شئ متنجس و انفصال غساله از شئ متنجس از مقوّمات غسل است. بدون عصر و انفصال اصلاً غسل محقق نمیشود و قابل شستشو نیست و در حقیقت این متنجس از آن متنجساتی است که نجاست نفوذ کرده و قابل اخراج نیست. اخراج به وسیله انفصال غساله و عصر محقق میشود که نه انفصالی است و نه عصری. این قولی است از یک عده از فقهاء و دلیلش همین بود که گفته شد. اما صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: دلیلی که در جهت عدم تحقق تطهیر گفته میشود که عبارت است از عدم انفصال غساله باید مورد توجه قرار بگیرد. منظور از انفصال غساله همان اندازهای است که عرفاً ازاله قذارت تلقی بشود. منظور از انفصال غساله اخراج تمام ماء غساله نیست و الّا در هر شئ متنجسی که تطهیر بشود تمام ماء غساله خارج نمیشود و یک مقدار باقی میماند. و ثانیا ممکن است بگوییم که از این مقدار غسالهای که در شئ متنجس باقی میماند شرعاً عفو شده باشد و در معرضیت عفو است. برای اینکه ما در مورد تطهیر متنجساتی که حشو دارند دیدهایم که تطهیر ظاهر کافی اعلام شده است. از جمله این موارد صحیحه ابراهیم بن ابی محدود، محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن ابراهیم بن ابی محمود «قال قلت للرضا علیه السلام» درباره فرشی که آلوده به بول شده باشد که «ثخین کثیر الحشو»، فرشی که ثخین است و حجم دارد و کرک آن هم زیاد است، در اینجا باید چه کند؟ در این رابطه آقا فرموده است «قال یغسل ما ظهر منه فی وجهه»[1]، تغسیل بشود اینگونه متنجس آنچه که روی آن فرش و روی آن متنجس وجود دارد و کافی است. میبینیم در حالی که فرش دارای حشو که تطهیر باطنش هم کار مشکلی نیست به تطهیر ظاهر اکتفاء میشود طبیعتاً مورد عفو است و مورد امتنان و سهولت شرعی.

سوال:
جواب: در روایت آمده «یغسل ما ظهر منه فی وجهه» شستشو بشود آنچه که قرار دارد و پیداست از روی فرش و همان روی فرش شسته بشود کافی است. به دقتهای عقلی کار نداشته باشیم، متن میگوید «یغسل ما ظهر منه فی وجهه»، آنچه که روی فرش است و بین کرکها که آب و نجاست آنجا نفوذ کرده کار نداشته باشید، روی آن شستشو بکنید کافی است. ما از این نتیجه گرفتیم که شئ متنجسی که نجاست در باطن آن شئ نفوذ کرده باشد، ظاهرش را تطهیر کنید کافی است. حالا آیا عفو است یا اصلاً ازاله نجاست است، به ما کار ندارد و ما تابع اعتبار شرعیم. حدیث دیگر از امام ابی الحسن علیه السلام که این حدیث معتبر است، به خاطر موسی بن القاسم میتوان گفت که حدیثی است که از اعتبار خالی نیست. سوال شده از «فروی»، فرو یعنی پالتوهایی که کرک دارد و زمستانی است «و عن الفرو و ما فیه من الحشو» که متنجس شده است، «قال اغسل ما أصاب منه و مسّ جانب الآخر»[2]، شستشو کنید همان قسمتی را که نجاست اصابت کرده است کافی است و دیگر باطن حشو اگر متنجسی نفوذ کرده است، از سوی شرع حکمی ندارد. ما از این دو روایت استفاده میکنیم. اگر گفته بشود که این قیاس باشد یا خصوصیت داشته باشد، ما به تناسب حکم و موضوع این مطلب را استفاده میکنیم که خصوصیتی نیست، حشو و کرک که خصوصیت ندارد و تناسب حکم و موضوع این است که آب در داخل آن کرکها نفوذ میکند یا نمیکند، امام فرمود: ظاهرش را تطهیر کنید کافی است. بنابراین از این دو روایت میتوانیم استفاده کنیم.[3]

سوال: در آخر روایت آمده بود که مسّ جانب الآخر به چه معناست؟
جواب: میگوید همان قسمتی که غساله اصابت کرده شستشو کنید و آن طرف دیگری که غساله رسیده است یک مسّی بکنید که آن غساله هم بیرون برود. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه درباره نان و خوراکی متنجس دو روایتی را نقل میکند که اولی از محمد بن علی بن الحسین است «قال دخل ابوجعفر الباقر علیه السلام عن الخلأ فوجد لقمه خبز فی القذر فأخذها و غسلها و دفعها الی مملوک معه لأکلها اذا خرجت فلمّا خرج قال للملوک این اللقمه قال اکلتها»، امام باقر سلام الله علیه در بیت الخلا وارد شد دید یک لقمه نانی آنجا هست که در معرض آلودگی است و بعد آن را برداشت حضرت و بعد تحویل مملوک خودش را داد. این یک دستور العملی است که گاهی تکه نانی افتاده است در راه، قدماء برمیداشتند. برداشت و دست مملوک خودش داد و بعد از که از آن بیت الخلأ بیرون آمد سوال کرد که «أین اللقمه فقال اکلتها یابن رسول الله» حضرت امام باقر سلام الله تعالی علیه فرمود: «انه ما استقرّت فی جوف احد الا وجبت له الجنه فأنت حرّ». یک لقمه نانی که آلوده شده بود آن غلام که آن را استفاده کرد آقا فرمود اگر کسی این عمل را انجام بدهد بهشت برایش واجب میشود و تو الان آزادی. «فإنی أکره أن استخدم رجلا من اهل الجنه»[4]، برای من سزاوار نیست کسی را به بردگی بگیرم که او اهل جنت است و اهل بهشت. این روایت دلالتش بر این مطلب کامل است. روایت دوم هم به همین مضمون است و آن هم درباره لقمه نانی است که افتاده است و روایت از امام حسین بن علی سید الشهداء سلام الله تعالی علیه است که مضمون همین روایت است «قال یا غلام اللقمه قال اکلتها یا مولای قال سید الشهداء أنت حرّ لوجه الله»[5]. روایت اولی مسند بود و روایت دوم در عیون اخبار الرضا آمده است. با این دو روایت معلوم شد که مسئله تطهیر فقط اختصاص دارد به تطهیر ظاهر و تطهیر باطن لازم نیست هرچند نجاست نفوذ کرده باشد به باطن شئ متنجس.

سوال: این روایات دلالت ندارد زیرا در روایت نبوده که لقمه نجس بوده.
جواب: مقصود این است که شئ متنجسی که تطهیرش به صورت عصر ناممکن باشد و نجاست هم داخلش نفوذ کند، لقمه که قابل عصر نیست و اما نجاست هم در داخل لقمه نفوذ میکند و نفوذ پذیر است. بنابه شهرتی که بین متاخرین هستند قابل تطهیر نیست. چون انفصال غساله محقق نمیشود و در حقیقت غسل محقق میشود. صاحب جواهر فرمود: انفصال غساله معنایش انفصال تمام غساله نیست، انفصال غسالهای که عرفاً گفته بشود ازاله قذارت شده است.اما بعد از که انفصال فی الجمله صورت گرفت پاک است و پاکی این را هم گفتیم از باب سهولت شرع که شرع ما میفرماید که بعثت علی شریعه سمحه سهله، سهل و عفو است، از باب سهولت شرع و عفو شرعی آن مقدار تنجسی که در داخل جسم باقی میماند مورد اغماض شرع قرار میگیرد. دلیل دیگری را که در این رابطه میتوانیم اضافه کنیم از نصوص این روایت است: و عنه عن یعقوب بن یزید که عنه سند اول شیخ طوسی است و اسناد شیخ طوسی به محمد بن احمد بن یحیی است. این محمد بن احمد بن یحیی از یعقوب بن یزید نقل میکند که توثیق خاص دارد. عن الحسن بن مبارک که حسن بن مبارک فقط یک مدح مختصری دارد که شیخ طوسی میفرماید «له کتاب» و یک تعداد روایت هم نقل کرده، این را اگر مدح حساب کنیم خوب است و الا توثیق ندارد. عن زکریّا بن آدم که از اصحاب امام رضا و امام کاظم علیهما السلام است، «قال سألت ابا الحسن علیه السلام عن قطره خمر أو نبیذ مسکر قطرت فیقدر فیه لحم کثیر و مرق کثیر قال یهراق المرق أو یطعمه اهل الذمه أو الکلب و اللحم اغسله و کله»[6] لحم هم نجاست در باطنش نفوذ میکند و تطهیرش هم قابل عصر نیست و انفصال غساله از لحم هم به طور کامل صورت نمیگیرد، امام فرموده است: و اللحم اغسله و کله، این دلیل هم موید میشود برای این مطلب که ما بگوییم در تطهیر متنجساتی که عصر و فرک و دلک ممکن نیست و انفصال غساله صورت نمیگیرد غسل ظاهر کافی است و شستشوی ظاهر از طهارت کفایت میکند و به تنجس باطن شرع اعتناء نمیکند که یا عفو شده است و یا اینکه به دلیل عدم نفوذ نجاست اصلا ثابت نشده است. چون اصل نفوذ که محرز نباشد و آن نفوذ هم عین نجاست نباشد، نفوذ غساله باشد در اصل تحقق نجاست هم شک و تردید وجود دارد که یا از باب عفو و یا از باب عدم تحقق نجاست از اساس، میگوییم غسل ظاهر کافی است و غسل باطن لزومی ندارد.

نکاتی که صاحب جواهر ذکر میکند از دفع ضرر و عسر و حرج و ...
 در انتهاء صاحب جواهر به چند نکته دیگر هم اضافه میکند، نکته سوم لزوم ضرر، چهارم عسر و حرج، پنجم سهولت شریعت، ششم تتبع و تحقیق تاریخی، هفتم مراجعه به عمومات. اما ضرر: شئای که متنجس باشد بین مومنین مالیتش نقصان میشود و ضرر وارد میشود چون ضرر وارد میشود براساس نفی ضرر باید بگوییم که نجاست مرتفع است و به وسیله تطهیر ظاهر طهارت حاصل میشود. اگر نجاست باقی بماند موجب ضرر صاحب مال میشود. و حدیث نفی ضرر این حکم را رفع میکند یعنی نجاست باطن را. و عسر و حرج که اگر بناء بشود باطن شئ متنجس تطهیر بشود باید همیشه با آب جاری و آن هم داخل آب جاری یک شبانه روز بماند تا خوب نفوذ کند آنگاه بگوییم تطهیر شده است. دلیل بعدی سهولت شرعی ما معتقدیم براساس نصوص و کل طبیعت شرعمان که شریعت ما شریعت سمحه و سهله است، با طبیعت شریعت تطبیق نمیکند. با سهولت شرعی منطبق نیست. اقتضای سهولت شریعت این است که به این مقدار تطهیر باید طهارت حاصل بشود. و در آخر میفرماید: بعید نباشد بلکه ممکن است ادعای علم بشود که در زمان پیامبر تطهیر متنجساتی که قابل عصر و انفصال غساله نبود، مردم آن روزگاران و بادیه نشینهایی که یک ظرف داشتند و همه استفادهاش را به عمل میآوردند، آنجا دیگر اصلا نفوذ به باطن یا حکم به نجاست متنجسات وجود نداشت. در آخر هم میفرماید عمومات کتاب وسائل الشیعه باب 7 از ابواب نجاسات حدیث 2 صحیحه زراره و باب 8 از ابواب نجاسات حدیث 2 صحیحه ابن سنان بود. مخصوصا صحیحه زراره که سوال این بود که به دم رعاف یا شئ دیگر یا منی نجاست متعددی را ذکر کرده بود، اگر شبهه شد چه کنیم؟ فرمود اگر محل نجاست را تشخیص دادید تطهیر بکنید. این اطلاق غسل برای ما کافی است که بگوییم در هر موردی که متنجسی باشد و قابل عصر باشد یا نباشد، پس از که تطهیر بشود و ظاهرش که پاک شد، کافی است و نیازی به نفوذ آب در باطن آن هم آب جاری به وضع خاصی نیست. ادلهای را که صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه درباره حصول طهارت در اشیای متنجسهای که قابل عصر و انفصال غساله نیست. براساس این شرح و تحقیقی که صاحب جواهر ارائه فرمودند فتوای متن درست است و شئای که متنجس میشود باطنش اگر قابل تطهیر نباشد و عصر و انفصالی وجود نداشته باشد، همان غسل ظاهر کافی است. اما پس از این مطلب نقد و بررسی ادله دالّ بر کفایت تغسیل ظاهر متنجس. درباره این ادلهای که گفته شد نقدها و ملاحظاتی وجود دارد که یکی از نکات این است که سیدنا الاستاد میفرماید: تمسک به قاعده نفی ضرر اینجا درست نیست. شرح مسئله ان شاء الله فردا.


[1] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1004، ابوابنجاسات، ب5، ح1، ط اسلامیه.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1004، ابوابنجاسات، ب5، ح2، ط اسلامیه.
[3] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج6، ص150.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص254، ابوابخلوت، ب39، ح1، ط اسلامیه.
[5] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج1، ص254، ابوابخلوت، ب39، ح2، ط اسلامیه.
[6] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1056، ابوابنجاسات، ب38، ح8، ط اسلامیه.