درس فقه استاد مصطفوی

93/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فرع دوم متنجس به ولوغ کلب تعفیر و بعد دو بار تطهیر با آب
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه در همین مسئله چند فرع را بیان میفرماید که فرع اول مربوط میشد به تطهیر اوانی متنجسه بحث شد و نتیجه به دست آمد. فرع دوم در این مسئله عبارت از این است، میفرماید: «و یجب فی الاوانی اذا تنجّست بالولوغ التعفیر بالتراب مره و بالماء بعده مرتین و الاولی ان یطرح فیها التراب من غیر ماء و یمسح به ثم یجعل فیه شئ من الماء و یمسح به و ان کان الاقوی کفایه الاول فقط». میفرماید اگر اوانی متنجس بشود به ولوغ کلب حکمش تعفیر به تراب است که اول با خاک آن محل ولوغ را پاک کند و ازاله کند و آثار به جای مانده از دهان زدن کلب را و آنگاه به وسیله آب دو بار تطهیر کند. این اصطلاح تعفیر در نصوص نیامده، اصطلاح فقهاست. به اصطلاح عوام تعفیر به تراب یعنی خاکمالی بکند جایی که ولوغ صورت گرفته. ولوغ عبارت است از ظرفی که کلب دهان زده باشد. تطهیر ولوغ این حکم را دارد که عبارت است از تعفیر و آنگاه تطهیر به آب دو مرتبه. و بعد تعفیر را یعنی استفاده از تراب در جهت ازاله نجاست را توجیه میکند و شرح میدهد که آن توضیح و شرح ایشان فتوایی نیست. فقهاء در موضوعات دخالت میکنند و دخالتشان ممنوع نیست اما حجیت ندارد. برای آسان سازی عوام طوری است که موضوعات را از مراجع میپرسند، و موضوعات هم از رساله باید استفاده کنند. گویا براساس این انتظارات دخالت در موضوعات هم صورت میگیرد. تعفیر یک عمل عرفی است و به فقه و استنباط فقهی ربط مستقیم ندارد اما برای آسان کردن میگوید تعفیر است. اول خاک را بدون آب بمال و بعد یک کمی روی آن بریزد و بعد دوباره که یک خاکمالی با آب انجام گرفت، دوباره آن را بیرون بریزد بعد از آن دو بار با آب تطهیر کند. این یک عملیاتی است که عرف انجام میدهد، منتها فقیه دقیق دلسوز برای مقلدینشان این بحثها بیان میکند.

سوال: آیا بدون تعفیر هم پاک میشود؟
جواب: طبق قاعده حاصل نمیشود، بحث دقیق هم این است که آیا خاکمالی جایگزین دارد، صابون و شویندهها میتواند جایگزین بشود. ما از بعضی صاحبنظران علوم پزشکی سوال بکنیم که دهان زدن کلب چه آثاری به جای میگذارد، تعفیر چه اثراتی دارد، بعد از که موضوع مشخص شد، حکمش را از نصوص میگیریم. موضوع را موضوع شناسان تعیین کنند. موضوعات عادی و معمولی را مردم تعیین میکنند و موضوعات پیچیده و تخصصی را اهل خبرهشان تعیین میکنند و برای فقهاء بگویند و فقهاء از طریق نصوص حکم را برای موضوعات بیان میکند.

سوال: وقتی کلب زبان میزند به ظرف محل ولوغ کجاست؟
جواب: به آب هم بخورد ولوغ صدق میکند و محل ولوغ همان آبی که داخل ظرف است و خود دیواره ظرف یا آبی که داخل ظرف است. کل آن ظرف باید تعفیر بشود.

آیا تعفیر زمینه دارد؟
ممکن است سوال بشود که بحث تعفیر زمینه ندارد، مثل بحث اماء و جواری میشود. دیگر این عبید و اماء زمینه ندارد، چرا از این بحث میکنید، لذا ما بحثش را گذاشتیم کنار. تعفیر الان هم کلبی نیست که دهان بزند به ظروف، میگوییم اولا زمینه دارد در قبائل و دهات. و ثانیا تعفیر آیا اختصاص به آب دارد یا با لباس و اینها اگر دهان بزند، تعفیر صدق میکند، و ثالثا مسئله تعفیر قواعدی و نصوصی دارد که استفاده از نصوص و دقت از برداشت حکم از نصوص برای ما آثار علمی و تحقیقی دارد. متن بیان شد.



اما شرح حکم
صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: حکم تطهیر متنجس به ولوغ همان است که در متن گفتیم بالاجماع. و سبک استدلال ایشان هم این است که بعد از بیان اجماع میگوید: «و هو الحجه عندنا»[1]، اجماع است و اجماع حجت است پیش ما.

دلیل حکم روایت ابی العباس است
آنگاه گفته میشود پس از اجماع اصلیترین دلیل درباره حکم تطهیر اناء متنجس به ولوغ کلب صحیحه فضل ابی العباس است. که مشهور به صحیحه بقباق است که سند آن صحیحه اجلایی است. محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید اهوازی که اسناد شیخ به حسین بن سعید درست و صحیح است. عن حماد عن حریز عن فضل ابی العباس بقباق که از اجلای روات امام صادق است. «عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث أنه سأله عن الکلب»، سوال شد از کلب «فقال رجسٌ نجسٌ لا یتوضو بفضله»، فضل همان زیادتی یا مایع یا آبی به جای مانده از شرب شده توسط کلب را میگویند. یک مقدار شرب کرده یا دهان زده به آن آب، هر مقداری که باقی مانده است میگویند فضل کلب. «واصبب ذلک الماء و اغسله بالتراب اول مره ثم بالماء»[2]، آب را دور بریزید و آن ظرف را تطهیر کنید به تراب اول مره با تراب آنگاه با آب تطهیر کنید.

تتمه روایت را محقق حلی در معتبر آورده
این حدیث دلالتش تا اینجا خوب است ولی یک مکمل دارد وآن اینکه محقق حلی نقل میکند همین حدیث را که خواندیم این اضافه را دارد «ثم بالماء مرتین[3]». با این زیادتی که محقق حلی آورده است، مطلب کامل و تمام است. اول با تراب خاکمالی بشود آنگاه با آب دو بار تطهیر بشود. اما این مره را مخصوصا صاحب مدارک میگوید که در جوامع روایی ندیدیم. شاید استنباط محقق حلی باشد. اما در بحثهای گذشته گفتیم که اگر محقق محلی بگوید روایت به این شکل آمده است، ما به محقق حلی اعتماد داریم و آن هم حرفی نمیزند که بدون حصول وثوق باشد. قطعاً این متن را دیده است و وثوق به صدور این متن برایش حاصل شده است و خود محقق حلی هم برای ما موثِّق است و اعتبارش قطعی است. لذا میشود به زیادتی که محقق حلی آورده است، اعتماد کرد. اگر این زیادتی مورد نقل و اشکال قرار نگیرد مطلب تمام است که مره اولی به تعفیر و مرتین بعد از آن به وسیله آب تطهیر بشود. و ممکن است راه دیگری داشته باشیم هر چند آن زیادتی را نتوانیم از لحاظ سند ثابت کنیم. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: موثقه عمار[4] که مضمونش این است که اوانی متنجسه را سه بار باید تطهیر کرد. جمع بین آن موثقه و این صحیحه بقباق این مطلب متن را اعلام میکند. به این نحو که در موثقه خوانده بودیم که اناء متنجس اعم از اینکه آن اناء متنجس، متنجس به ولوغ باشد یا به غیر ولوغ، اطلاقاً سه بار باید با آب تطهیر بشود. صحیحه بقباق آن اطلاق را تقیید کرد، فرمود: اگر اناء متنجس به وسیله ولوغ باشد، بار اول باید تعفیر شود، و دو بار دیگر تطهیر به آب صورت بگیرد تا همین صورتی که در متن است، کامل بشود. بار اول تعفیر و بار دوم و سوم با آب تطهیر و شستشو بشود[5].


دو احتمال در خاکمالی
و اما میفرماید: مسئله خود تعفیر که نصّ شرعی و عنوان فقهی نیست، ما از تغسیل به تراب چه عنوانی را اعلام کردیم، تعفیر معلوم است که خاکمالی است. سید در متن آورد که اولی این است که اول یک مقدار خاک انداخته شود داخل ظرف بدون آب، و با آن خاک مسح بشود یعنی خاکمالی آنگاه یک مقدار آبی هم روی آن باید اضافه کنیم و بعد آن آب را با خاک همینطور حرکت بدهیم، بگردانیم داخل ظرف و بیرون بیاندازیم. این طریقه را که فرمودند، سید الحکیم قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: این گونه عملیات جمع بین محتملین است. چون در تعفیر یا تغسیل به تراب دو احتمال وجود دارد: یک احتمال این است که خاک خالی بریزد و بدون آب، احتمال دومش این است که خاک را با آب الوده کنیم و با آن خاکی که آب هم بهاش اضافه شده، ظرف را شستشو کنیم. سید جمع بین هر دو احتمال کرده است که اول خاک را خالی بریزیم بعد آب را اضافه کنیم و بعد عملیات ازاله انجام بگیرد که دیگر اشکالی ندارد.[6]

سوال:
جواب: هر دو احتمال وجود دارد، چون «اغسله بالتراب» گفته است، معنایش این میشود که آب را با خاک مخلوط کنید بعد یک خاکی که آب هم بهاش اضافه شده با آن، آن محل را پاک کنید و صدق میکند غسل به تراب و اگر تراب خالی بدون آب باشد صدق غسل نمیکند، جمود به ظاهر اغسله اقتضاء میکند که به خاک اضافه بشود آنگاه عملیات ازاله انجام بگیرد و از این اغسله بالتراب دو احتمال دیگری وجود دارد. سید یزدی قدس الله نفسه الزکیه با آن دقت کم نظیر خودش که دارد، مطلب را کامل بیان کرده است.

سوال: و الاولی یعنی مستحب است؟
جواب: «و الاولی ان یطرح فیها التراب»، اولی مستحب است و احتیاط مستحبی است. ولی این احتیاط مستحبی را که ما الان بحث کردیم، از لحاظ این همان قدر متیقن است و بعد میتوانیم این احتیاط را احتیاط لزومی اعلام بکنیم. اولی و احوط اینها اگر در برابر اقوی بیاید، حمل بر استحباب میشود منتها کلمه اولی که بود، تأکد را در ضمن دارد، استحباب موکد.

سوال: پس از قول سید یزدی استفاده نمیشود که سه بار واجب است، چون بار اول اولی است و بار دوم و سوم واجب است.
جواب: سید یزدی اولی که میگوید عملیات تعفیر را معنا میکند. که هم خاک خالی و هم خاک با آب مخلوط بشود هر چند اقوی یکیاش کافی است و فقط با خاک بمالید و خود خاک را بیرون بریزید، دوبار دیگر با آب تطهیر کنید، این دیگر با آن سه مرتبه کار ندارد، آن مرتین بالماء تمام است. سید فقط تعفیر را معنا کرد و اولی این است که هم خاک خالی اول ریخته شود وانگهی خاک با آب مخلوط بشود دوباره عملیات ازاله صورت بگیرد.

قول نادر منسوب به ابن جنید
اما قول نادری هم در مقابل است که منسوب به ابن جنید است که میفرماید: باید هفت بار شستشو بشود. ادله این قول چیست؟ سیدنا الاستاد میفرماید: نظر ابن جنید این است که تعفیر و هفت مرتبه با آب تطهیر بشود.



مستند قول نادر نبوی است
منظور ابن جنید از این حکم استناد به نبوی باشد که آمده، «اذا ولغ الکلب فی اناء احدکم فلیغسله سبع مرات اولیهن بالتراب[7]»، براساس این حدیث فتوا اعلام شده،

اشکالات نبوی
 این حدیث اولاً ضعف سند دارد و ثانیاً نصوصی که از طریق عامه میرسد و مدرک احکام قرار میگیرد، درصد بالا مقطوعه است. چون روایات را که نقل میکنند میرسند فقط تا ابی هریره یا تا ابن عباس، به ندرت از خود حضرت رسول نقل کنند منتها در ذهن خودشان این است، مفروغ عنه است که این از حضرت رسول نقل میکند اما روایت عکرمه و ابوهریره و ابن عباس و غیره که روایت نقل میکنند به طور اغلب مقطوعه است. روایت مقطوعه روایتی است که سند درست است اما آن راوی اول که روایت را نقل میکند از معصوم نقل نمیکند و قطع شده. از لحاظ رجالی روایت مقطوعه اصلاً صدق روایت نمیکند. مقوّم و رکن اصلی روایت این است که نقل کلام معصوم باشد.

سوال: آن صد سالی که منع از حدیث شده
جواب: شاید یکی از اشکالاتی که الان در سند روایات آنها قدح دیده میشود همان صد سال تعطیل باشد، یکی از رمزهایش امکان دارد همان صد سال معطل کردن نقل روایت باشد. بنابراین اولا این سند معمولا مقطوعه است و ثانیا سند ضعیف است، و ثالثا معارض است. روایت دیگر همین متن کتاب صحیح مسلم با حاشیه ابن مالک آمده است همین متن که در آخرش آمده: «فلیغسله ثلاث مرات»، با همان متن که «اذا ولغ الکلب فی اناء احدکم فلیغسله ثلاث مرات اولیهن بالتراب[8]». این روایت از اساس اعتبار ندارد.

استناد قول نادر به موثقه عمار و اشکالات آن
گفته میشود که ابن جنید از روایتی که از طریق اهل بیت آمده است استفاده کند و آن روایت عبارت است از موثقه عمار که آن حدیث مضمونش این است که از امام صادق سلام الله علیه ظرفی که با خمر آلوده شده است، هفت بار تطهیر بشود، در انتهاء گفته شده است: ولوغ کلب هم کذلک، مثل همین ظرف آلوده به خمر است[9]. این روایت هم نمیشود قابل استناد باشد. اولا اینکه روایت موثقه در برابر صحیحه توان مقاومت ندارد، این موثقه است و آن صحیحه است. و ثانیاً براساس فهم فقهاء و مقدمات و موخرات درباره تطهیر خمر سه بار واجب و چهار بار مستحب اعلام شده و ولوغ کلب که تنظیر شده به ظرف متنجس به خمر، اگر آن باشد حکم همین خواهد بود و آن چهار بار استحبابی حکم الزامی نیست و مشکلی نداریم چون استحبابی است. و ثالثاً حدیث موثق عمار در این رابطه معرض عنه است. پس اصلا از اعتبار برخوردار نیست. در نتیجه فتوا همین است که در متن آمده است، اما فرع سوم که در ضمن این مسئله پنج بود که عبارت است از چیزی جایگزین تعفیر میشود یا نمیشود، بحث جدیدی است و قابل توجه جلسه آینده. 




[1] جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج6، ص355.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1091، ابوابنجاسات، ب70، ح1، ط اسلامیه.
[3] المعتبر، محقق حلی، ج1، ص458.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج2، ص1076، ابوابنجاسات، ب53، ح1، ط اسلامیه.
[5] التنقیحفی شرحالعروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، ج4، ص42.
[6] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، ج2، ص25.
[7]  کنز العمال، ج9، ص370.
[8] صحیحمسلم، محمد بن مسلم، ج1، ص162.
[9] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج، ص294، ابواباطعمه و اشربه، ب30، ح2، ط اسلامیه.