درس خارج فقه استاد مصطفوی

93/03/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین درباره پیامبر صلی الله علیه و آله

ان شاء الله امروز به چند جهتی به جهت اینکه روز مبعث رسول الله الاعظم را دیروز داشتیم و به جهت اینکه آخرین روز جلسه چهارشنبه ماست، از این جهت ان شاء الله امروز بحث را با مبعث مربوط میکنیم که حسن ختام و بحث مناسب باشد.

تفسیر آیه و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین
آیهای را انتخاب کردیم که مربوط است به وجود مقدس رسول اعظم، قوله تعالی: «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»[1]، وجود مقدس حضرت رسول از لحاظ فضیلت و مقام و مکانت در حد احصاء بشر نیست. از حیطه علم بشر فراتر است.

بیان امیرالمومنین درباره فضیلت پیامبر
که این مطلب را امیرالمومنین در یک استدلال کوتاه به توسط دو آیه بیان شده، آیه اول درباره علم بشر که «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»[2]، و آیه دوم «انک لعلی خلق عظیم»[3]، که طبیعی است عظیم در قالب قلیل نمیگنجد. خلق یعنی فرازهای شخصیتی و فضائل اخلاقی، فضیلت عظیم و علم کل بشر قلیل. در همین جا یکی دو روایت را هم نقل بکنم. حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم موجودی است که فضل او قابل احصاء نیست، و موجودی بهتر از پیامبر در کل آفرینش خلق نشده است.

روایت از اصول کافی درباره فضل پیامبر
این مطلب در کتاب اصول کافی آمده: محمد بن یحیی نقل میکند در روایت مسندی از امام صادق علیه السلام «قلت لابی عبدالله علیه السلام کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سید ولد آدم فقال کان و الله سید من خلق الله»، نه تنها سید ولد آدم است بلکه سید کل موجود است از ملائک و انبیاء و همه. بعد هم فرمود: «و ما برئ الله بریئه خیرا من محمد صلی الله علیه و آله و سلم»[4]. «برئ» یعنی «خلق»، خلق نکرد خلقی را بهتر از وجود حضرت رسول. روایت دیگر از امیرالمومنین علیه السلام که سند آن صحیح است. «عن ابی عبدالله علیه السلام و ذکر رسول الله»، اسم جدش را برد، «فقال قال امیرالمومنین علیه السلام ما برئ الله نصمه خیرا من محمد صلی الله علیه و آله و سلم»[5]. انسانی بهتر از رسول الله آفریده نشده است. در ادامه روایت دیگر از امام باقر علیه السلام که کسی از او سوال کرد که برای من پیامبر را وصف کن، حضرت وصفهایی برای حضرت رسول بیان فرمود، در آخر این جمله را فرمود: «لم یر مثل نبی الله قبله و لا بعده»[6]، پیامبری قبل از رسول اعظم و بعد از او اصلا دیده و آفریده نشده است. روایت از امام صادق علیه السلام درباره شمائل حضرت رسول «قال کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اذا رئی فی اللیله الظلماء رئی له نور کانه شقه قمر»[7]، در شب تاریک چهره نورانی پیامبر اعظم که دیده میشد، گویا یک قسمت از ماه درخشان و پر نور میدرخشد. و درحدیث مسندی از امام صادق میفرماید: خدای متعال فرمود: «یا محمد انی خلقتک و علیا نورا»[8]، ای رسول الله تو و علی را نور آفریدم. دیروز گفتم که بعثت در یک جمله تجلی «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»[9]، نور رسول الله الاعظم و نور امیرالمومنین است.

با ولایت گرفتار ظلمت نمیشود
 و الا ظلمات است که ظلمات ثلاث چند تا معنا دارد، یکی از معانی ظلمات ثلاثه است و یکی از معانی ظلمات، ظلمات دوران زندگی آدم است که سه دوره زندگی دارد که هر دورهاش یک ظلمت است، کودکی، جوانی، پیری، هر سه یک ظلمتی است که در هر ظلمتی اگر کسی معرفت دارد، نور دارد. پیری، جوانی، کودکی اگر آشنا با ولایت هستید، گرفتار ظلمت نیستید. نور دارد باطنتان، روحتان شادابی دارد، وراء این تقیدات حرکت میکند. این تقیدات را یک امر عادی و جریان طبیعی جهان ماده میداند و خودش را وصل میکند به نور. آیه «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»، اولا در بحث اصول در بحث مفاهیم گفتیم که در دو ساختار بیان، مفهوم قطعی است. در ساختار جملیه، مشهور مفهوم دارد و غیر مشهور میگوید مفهوم ندارد و در جمله وصفیه مشهور مفهوم ندارد و غیر مشهور میگوید مفهوم دارد. در جمله لقبیه قطعا مفهوم ندارد. در جمله وصفیه و در جمله غائیه، قطعا مفهوم دارد. و اینجا حصر است. کسی دیگری آفریده نشده که رحمه للعالمین باشد.

جمع بین این آیه و آیه قل بفضله و برحمته که تفسیر به حضرت علی شده
«قل بفضله و برحمته فبذلک فلیفرحوا»[10]، در آن آیه تفسیرش آمده که منظور از رحمت، حضرت علی است و منظور از فضل، حضرت رسول است. این آیه که میآید «الا رحمه للعالمین» که فقط حضرت رسول است و در آن آیه رحمت حضرت علی آمده، جمع آن این است که علی علیه السلام «انفسنا و انفسکم»[11] است و عین وجود پیامبر حضرت علی است. لذا گفتهایم که در حدیثی که آمده است از طریق شیعه و سنی که کل هستی با قرآن هماهنگ است و کل قرآن به «بسم الله الرحمن الرحیم» و کل «بسم الله الرحمن الرحیم» هم مندرج به باء بسم الله است و امیرالمومنین فرمود: «انا نقطه تحت باء بسم الله». این را توجیه کردهاند و تاویل کردهاند گفتهاند نقطه معنایش این است و باء معنایش این است اما جوابش این است که امیرالمومنین که «انا نقطه تحت باء بسم الله»، خود باء نقطه است دیگر و نقطه و باء دو تعبیر از یک حقیقت است. علی، رسول الله است و رسول الله، علی است. نقطه تحت باء بسم الله یعنی علی جان پیامبر است. بای بسم الله رسول اعظم است و نقطه آن باء علی مرتضی است.

رحمه آمدن نشان از شدت رحم است
 بنابراین این آیه حصر شد «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین»، رحمت که شد، این رحمت با شخص از لحاظ اطلاقات ادبی تطبیق نمیکند، صفت مشتق نیست تا همراه با ذات باشد. صفت است و مصدر، و ذات در آن نیست. نگفته است که «و ما ارسلناک الا راحم للعالمین» یا ذو رحم، فرمود: «و ما ارسلناک الا رحمه»، از این دقت استفاده میکنیم که در صیغه مبالغه در تعبیر مبالغه شدت اتصاف مبالغه میآورد. اگر عدالت در حد بالایی میرسد، میگفتیم احمد عدل، نمیگفتیم عادل، یعنی آنقدر عدالتش بالاست که خود عدل است. پیامبر اعظم از نظر رحم و مهربانی آنقدر در مقام بالا و عالی است که انسان صاحب رحم نیست، بلکه خود رحم است. آن هم نه در بیان آدمی بلکه در بیان قرآن. واقع امر این است که پیامبر عین رحمت است. لذا امام باقر میفرماید: با رفتن پیامبر از دنیا، رحمت ظاهری از دست بشریت گرفته شد. بعد هم رحمت برای عالمیان، دنیا و آخرت و برای همه. لذا امیرالمومنین میگوید فضیلت پیامبر به علم بشر نمیگنجد. همین مطلب را علم بشر نمیتواند احاطه کند. رحمت اطلاقا علی العالمین از احاطه علم فراتر است. معنای رحمت چیست؟ رحمت در هر بعدی آثار خودش دارد و معنا و مفهومی دارد. رحمت که وسیع است و للعالمین هم که است، میتواند نقاط مقابل زیادی داشته باشد. یعنی یک مفهوم عام مخالفهای متعددی دارد. مثلا شئ یک مفهوم عام است، مفاهیم مخالف زیادی دارد که عدم آن شئ و شئ دیگر. معنای رحمت در لغت و اصطلاح عبارت است از ضد غضب یا من سبقت رحمته غضبه، و در اصطلاح از لحاظ وصفی رحمت یعنی مهربانی، برخورد مثبت همراه با نوازش. در وجود مقدس حضرت رسول که رحمت به تمام معنا جمع شده بود، در تاریخ هم آمده برخوردهایش.

معجزه رحیم بودن پیامبر
اول که یک معجزه از حضرت رسول است، حضرت رسول از لحاظ علمی، روانشناسی و طبیعی تربیت او از اینجا به آنجا، پدر بزرگوارش را از دست داد، در کنف جدش و در کنف عمویش و بعد خودش به نام یتیم. در محیطی که از علم و اخلاق که نه خبری نبود که جهل و عصبیت و بی رحمی در اوج و منتهای خودش بود. از لحاظ فطری آدم بهترین علاقه به دختر کوچک خودش دارد که به دنیا میآمد، دختر خودش را زنده به گور میکردند، اوج بی رحمی آمد. وقتی که حضرت زهرا را خدا به او داد، فرمود: فاطمه فضله کبدی، فاطمه روحی التی بین جنبیه، ابوها فداها. در آن شرائط نظافت معنا نداشت، و مسئلهای به نام نجاست و پاکی اصلا وجود ندارد و مطرح نمیشود. در جامعهای که نجاست معنا نداشت، آن هم کسی آمد به نام یتیم و آن وضعیت فرمود: «النظافه من الایمان». از لحاظ علمی و تربیتی بچههایی که پدر ندارند، عقدهای هستند و قدرت هم پیدا کنند، انتقام جو هستند. رحمش در حدی بود که تمام حیاتش عمویش حضرت حمزه بود، قاتل عمویش را بخشید. یک وقتی یک کافری در یک جنگی کمین کرد و حضرت رسول را به زمین انداخت بعد این کافر به حضرت رسول گفت که الان کی نجاتات میدهد، حضرت یک حرکتی کرد و آن فرد کافر را انداخت زمین و رویش قرار گرفت، پیامبر به آن کافر فرمود که الان چه کسی نجات میدهد؟ گفت «رحمتک»، تا گفت «رحمتک»، حضرت رسول دستش را برداشت. این است که در دعای توسل «اللهم انی اسئلک بنبیک نبی الرحمه»، نزول رحمت میشود. رحمت در بعد عقیدتی کسی که آشنا با رحمت الهی بشود، میتواند به توسط آن رحمت مشکلش را حل کند. وهابی در یک کتاب کوچکی که مدینه و مکه پخش میکنند، نوشته بود که اما بصفات الله میشود توسل کرد و میشود بگوییم ا«للهم انی اتوسل برحمتک»، ولی چون جهل دارند، نمیفهمند. گفتیم همین را که میگویید که درست است توسل به رحمت خدا و درست نیست توسل به رسول الله، جوابش دادیم که اتوسل برحمتک «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین». در بعد عقیدتی انسان در پوشش رحمت که خدا رحمت برای عالمیان فرستاده، خودش ارحم الراحمین است. بعد کلامی، اعتقاد به اوصاف خدا و اعتقاد به ارحم الراحمین بودن خدا، خیلی مشکل ساز است. 1. در دستورات آمده که در اذکارتان هفت بار یا ارحم الراحمین بگویید، ان شاء الله دعایتان مستجاب است. خدایی که رحمت برای عالمیان فرستاده، خودش ارحم الراحمین است. در یک مکاشفه ابوالحسن خرقانی آمده بود که به ذهن خرقانی اعلام شد که خرقانی اینقدر مرید داری مردم از تو احترام میکنی، اگر اسرارت را برای مریدانت بگویم، مردم به تو سلام نمیگویند. خرقانی به ذهن خودش جواب خدا را داد که خدایا اگر ارحم الراحمین بودنت را برای بندگانت فاش کنم، دیگر کسی به تو سجده نمیکند. اول یأس را میبرد. جای دیگر رحمت آمده، رحمت در برابر یأس است. رحمت وصل میشود به ارحم الراحمین و یأس منتهی میشود به اهریمن و ابغض المبغضوین شیطان رجیم. بنابراین رحمت که آمد، یأس را راه نمیدهد. در هر شرائطی هستید، و در هر وضعیتی که هستید، هر قدر خدای ناکرده از نظر گناه خطر احساس میکنید، زندگیتان هر قدر پر مخاطره شد، در رحمت بسته نیست. ارحم الراحمین بودن همه جا آدم را کمک میکند. یک ذره منفی یا خطر به دل راه ندهید که روح آدم را تازه میکند که آن در حقیقت آن انرژی اصلی روح آدم است و آن نوری است که آدم را از خط شیطان جدا میکند. جدا شدن خط رحمان از خط شیطان رحمت و یأس است. رحمت اگر آمد، یأس نیست و اگر یأس نیست، خدای نخواسته رحمت را از دست داده.

رحمه بودن در عمل باید ثابت شود
اما در بعد اخلاقی، حرفی از سعدی شنیدهاید که سعدیا گرچه سخنران و مصالح دانی، به عمل کار برآید به سخنرانی نیست. ما که میخواهیم بگوییم پیرو رحمه للعالمین هستیم، باید در عمل ثابت کنیم. از پدر و مادر و فرزندان و برادر و خواهر و از محیط خانه با مهربانی، اگر اشکال هم داشته باشید با مهربانی. این یکی از راههای موفقیت پیامبر اعظم بوده است. با مهربانی وارد بشویم که در حقیقت در بعد فردی اتصال به رحمت آسایش روحی میدهد. خودم به دیگران رحم میکنم و دیگران هم به ما رحم میکنند، قانون است ارحم ترحم. به دیگران که شما رحم داشته باشی، مورد رحم قرار میگیرد. سنت است، ارحم ترحم حدیث ارشاد به واقعیتهاست. اگر اهل رحم هستید، هیچ گاه گرفتار نمیشوید. این آرامش روحی است و رحم که دارم، از نظر روحی خدایا من که به کسی بدی نمیخواهم، تو هم که ارحم الراحمین هستی. و در بعد اجتماعی رحم اگر باشد، آرامش و امنیت اجتماعی است. در اصلاح اجتماعی از لحاظ شرعی، اخلاقی و از لحاظ علمی گفته میشود وقتی یک جامعهای میشود که همه در آرامش و امنیت به سر ببرند، وقتی محقق میشود که همه مردم با همدیگر رحم داشته باشند و مهربان باشند.

رحمه للعالمین اسم برای دو نفر است
امام بقیه الله الاعظم که تشریف بیاورند، ان شاء الله با آن تصرف که در روایات از جابر نقل شده که اسم رحمه للعالمین برای دو نفر است، برای خاتم الانبیاء رسول الله الاعظم و برای خاتم الاوصیاء بقیه الله الاعظم، شیخ صدوق نقل میکند وصف حضرت بقیه الله رحمه الله و رحمه للعالمین. آنکه شیخ صدوق نقل میکند از جابر که «السلام علیک یا رحمه الله فی ارضه». امام بقیه الله که تشریف بیاورند، دلها میشود مهربان، دلهای بشر که مهربان بشود، دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت. ما میخواهیم اهل رحمت باشیم و رحمت خدا حال ما بشود، در حدیث میفرماید: «ارحم نفسک، ارحم عبادالله یرحمک الله»، این راه آن است. به خودت رحم کن. رحم به خود این است که گناه نکن. رحم کن به مردم که به کسی خیانت نکن، پشت کسی هم غیبت و خیانت نکن. که مورد رحمت قرار میگیری.


[1] انبیاء/سوره21، آیه107.
[2] اسراء/سوره17، آیه85.
[3] قلم/سوره68، آیه4.
[4]  اصول کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 440، ابواب التاریخ، ب مولد النبی صلی الله علیه و آله و سلم، ح 1.
[5]  اصول کافی، شیخ کلینی، ج 2، ص 440، ابواب التاریخ، ب مولد النبی صلی الله علیه و آله و سلم، ح 2.
[6]  اصول کافی، شیخ کلینی، ج 2، ص 443، ابواب التاریخ، ب مولد النبی صلی الله علیه و آله و سلم، ح 14.
[7]  اصول کافی، شیخ کلینی، ج 2، ص 446، ابواب التاریخ، ب مولد النبی صلی الله علیه و آله و سلم، ح 20.
[8]  اصول کافی، شیخ کلینی، ج 2، ص 440، ابواب التاریخ، ب مولد النبی صلی الله علیه و آله و سلم، ح 3.
[9] بقره/سوره2، آیه257.
[10] یونس/سوره10، آیه58.
[11]  آل عمران/سوره3، آیه61.