درس خارج فقه استاد مصطفوی

93/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 7 سوره آل عمران درباره ولایت اهل بیت علیهم السلام

آیات ولایت در سوره بقره کامل شد و امروز وارد بحث آیه دیگر از سوره آل عمران میشویم. سوره آل عمران آیه 7: «هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن أم الکتاب و أخر متشابهات فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولو الالباب».

ترجمه
ترجمه: آن خدایی است که فروفرستاده است بر تو ای پیامبر کتاب را. از آن کتاب آیات محکمات است. آیات محکمات، ام الکتاب است که در بردارنده آیات دیگر است. و دسته دیگر از آیات متشابهات است. متشابهات در شبهه تردید و شک است. کسانی که مشکل دارند، در قلبشان انحرافی است، اینها کشش به باطل دارند و آن متشابهات را پیروی میکنند، به هدف فتنه گری و دوست دارند که تاویل کنند به نفع خودشان. و تاویل آن را غیر از خدا و آنان که راسخ در علم هستند، کسی نمیداند. آنان که راسخ در علم هستند، یک صفتی دارند که «یقولون آمنا بالله کل من عند ربنا و ما یذکر الا اولو الالباب»، صاحبان اندیشه و فکر و خرد که اهل معرفت هستند، درک او میرسد به اینجا.

اما دقت در آیه
اما دقت در آیه: «انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات»، خدا کتاب را فرستاده، آیات محکمات دارد.

معنی محکمات و ام الکتاب و متشابهات
این محکمات، ام الکتاب است. ام الکتاب چیست؟ و دیگری هم متشابه است، که شبهه دارد و اینها هم پیرو دارند. کسانی دنبال آن میکنند که در قلوبشان میل به انحراف دارند و این هم برای به دست آوردن و پذیرفتن است. آن خط متشابه را دنبال کنند تا اینکه فتنه به وجود بیاورند. و ابتغاء تاویله بعد هم کتاب را تاویل کند.

ابتغاء تاویل چیست؟
ابتغاء تاویل یعنی خودشان میخواهند از ذهن خودشان یک توجیه درست کنند. و تاویل حقیقی قرآن را کسی نمیداند مگر خدا و راسخون در علم.

راسخون یعنی
راسخون در علم چه کسانی هستند؟ آنهایی که علم در اختیار آنهاست و رسوخ در علم دارند. و آنها ایمان واقعی به خدا دارند و این حقیقت را یادآور نمیشود مگر کسانی که ارباب معرفت هستند و پیروان راستین راسخون هستند.

اما مراجعه به تفاسیر
مراجعه به تفاسیر: اولین تفسیر این آیه در روایت مسندی آمده ازکتاب اصول کافی روایت از امام صادق علیه السلام «فی قوله تعالی هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب قال امیرالمومنین و الائمه»، اینها آیات محکمات هستند. کلام الله، قرآن است، کتاب الله، آفرینش است. کتاب الله خلاصه میشود به انسان، انسان به دو دسته میشود: انسان کامل و انسان ناقص معنوی. انسان کامل، اسوه و هادی است. انسان ناقص خبیث و مضل است. ام الکتاب که همان محکمات است و طبق روایت هم آیات محکمات امام امیرالمومنین و ائمه علیهم السلام هستند. متشابهات هم اعداء آل البیت هستند. انحراف که در دنیای اسلام به وجود آمده، فتنهای که در دنیای اسلام به وجود آمده و خواهد آمد. «فأما الذین فی قلوبهم زیغ»، روایت ترجمه میکند که «اصحابهم و أهل ولایتهم»، آنهایی که ولایت اعداء ولایت را دارند. «فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه»، به خاطر فتنه گری متابعت از آنها میکنند. در آخر هم میفرماید: «و ما یعلم تاویله الا الله»[1]، تأویل درست قرآن را نمیداند مگر خدا و راسخون در علم. راسخون در علم را روایت بیان میکند که آنها امیرالمومنین و ائمه علیهم الصلاه و السلام است. و روایت صحیحه که از امام باقر علیه السلام آمده است حدیث محمد بن مسلم «قال سمعت اباجعفر علیه السلام یقول: لیس عند أحد من الناس حق و لا صواب و لا أحد من الناس یقضی بقضاء حق الا ما خرج منا أهل البیت». این معنای محکمات است. هیچ کسی از مردم حقی در اختیار ندارد، و هیچ یکی از مردم حکم و قضاوت به حق نمیتواند مگر که از سوی ما اهل بیت صادر بشود. بنابراین معیار درستی کار این است که بیان و استدلال و برهان مستند باشد به محکمات. محکماتی که قرآن میگوید و آن ام الکتاب است. «و اذا تشعبت به الامور کان الخطأ منهم و الصواب من علی علیه السلام»[2]. معیار حق و میزان حق است. هر کجا که امور تشعب پیدا کرد، هر کجا که ولایت علی بود و خط علی علیه السلام بود، آن درست و حق است. روایت دیگری از زراره مسند است،عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن ابن ابی نصر عن مثنی، درباره مثنی توثیق ندارد اما بزنطی از او نقل میکند که مورد اعتماد است. در این روایت از امام باقر «فقال له رجل من أهل الکوفه یسئله عن قول امیرالمومنین سلونی عما شئتم فلا تسئلونی عن شئ الا أنبأتکم به»، سوال کنید از من، چیزی سوال نمیکنید مگر اینکه من از آن چیز خبر میدهد و علم آن را دارم. «قال انه لیس أحد عنده علم شئ الا خرج من عند امیرالمومنین فلیذهب الناس حیث شاء، فو الله لیس الامر الا من ههنا»[3]، قسم به خدا امر و حقیقت و حکم و ارشاد و هدایت نیست مگر از بیت ائمه اطهار. باید به امیرالمومنین مراجعه کرد. در روایت دیگر از امام باقر خطاب به سلمه بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمود: «شرقا و غربا فلا تجدا علما صحیحا الا خرج من عندنا اهل البیت». شرق و غرب را بگردید، اما اگر بخواهید علم صحیح به دست بیاورید، فقط منحصر است عندنا اهل البیت. این معنای محکم است.

تفسیر عیاشی
و در کتاب تفسیر عیاشی از امام صادق، محکمات امیرالمومنین و ائمه هستند و متشابهات آنان که اعدای اهل بیت هستند.[4]



تفسیر قمی
و در تفسیر قمی در ذیل در این آیه میفرماید که سند آن صحیح است و همچنین برای سند تفسیر قمی توثیق عام دارد. ابن ابی عمیر عن ابن اذینه عن یزید بن معاویه عن امام باقر علیه السلام «قال: ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أفضل الراسخین فی العلم قد علم جمیع ما انزل الله علیه من التنزیل و التأویل و ما کان الله لینزل علیه شیئا لم یعلمه تأویله و أوصیائه من بعده یعلمونه کله»[5]. دیدیم که علم و فهم و معرفت و هدایت و ارشاد از این آیه و از این نصوص و منابع معتبر به دست آوردیم که ما محکمات داریم. مستند ما، مستمسک ما و ملجأ ما همین محکمات است. محکماتی که قرآن میگوید تنها حق و حقیقتی است که از سوی حق مطلق برای ما افاضه شده است.

به چه نحو ما در مسیر محکمات باشیم
 در مسیر حق یعنی مسیر ولایت قدم برداشتن این معلوم است اما نکتهای که باید دقت کنیم که به چه نحو ما در مسیر محکمات باشیم. طریقه ارتباط صحیح با محکمات به چه صورت است؟ در طریقت دو مرحله داریم: مرحله نظری و مرحله عملی. مرحله نظری این است که در این جهت باید معرفتمان را کامل کنیم. که این مرحله نظری متاسفانه در حوزه کم رواج دارد. بحث امامت یا بحث فقه اکبر در حوزه جایش خالی است.

نکات:
در این جهت معرفت نیاز به درس و تدریس داریم که به چند نکته اصلی اشاره میکنیم:

ارزشها دو چیز است
 1. آنچه از لحاظ تحقیقی، فقهی، فلسفی، حقوقی، اجتماعی، تاریخی آمده است، ارزشها دو چیز است: 1. علم، 2. ایمان. در تاریخ اسوه علم و ایمان چه کسی بوده است؟ تا الان مثل امیرالمومنین عالمی در دنیا و مثل امام صادق عالمی در دنیا نیامده. و از لحاظ ایمان، ابناء عامه میگویند کرم الله وجهه که به بت سجده نکرده است. اما خلفاء که هر کدام حدود چهل سال مشرک بودند میگویند رضی الله عنه. علم حضرت علی در دنیای خارج از حدود اسلام، به آقای جرجرداق سوال کردند که تو که مسیحی هستی، بگو علی بهتر است یا حضرت مسیح؟ گفت اگر بگویم علی بهتر است، مذهبم اجازه نمیدهد، اگر بگویم مسیح بهتر از علی است، وجدانم اجازه نمیدهد. در زهد و تقوا، در جهان تصوف که میخواهند ترک دنیا و زهد و ذکر و شهود باشند، میگویند الگوی صفا و صفوت و تصوف امیرالمومنین است. ابن عربی رئیس صوفیه که شیعه را میگوید من به چهره کلب مشاهده کردم، که پیش رو و امام تصوف یک فصی در فصوص الحکم درباره انسان کامل دارد که گفته میشود انسان کامل علی بن ابی طالب است. علم و ایمان از طرف قرآن و تحقیق بود اما از دید تربیت و جامعه و اخلاق و پاک نفسی و عدالت و شجاعت است. تقریبا غزوات اصلی اسلام بدون استثناء با شمشیر علی بن ابی طالب به نتیجه رسیده است. و خلفای دیگر هیچ کدام در هیچ غزوهای و فتحی سهم ندارند. گاهی در سیاهی لشکر بودهاند. اگر چند قدم بروید به سوی این وادی، میبینید که جاذبه پیدا شد. بروید به طرف مولی خودش میآید. تا که از جانب معشوق نباشد کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد. بروید چند قدم، ببینید که جواب سلام را میدهد. صاحب جواهر که کتاب مینوشت، یک کسی به او گفت که شما حرم مشرف نمیشوید. برد او را پشت بام خانهاش رو به طرف گنبد مقدس و نورانی امیرالمومنین گفت السلام علیک یا امیرالمومنین، تا سلام تمام شد، جواب آمد علیک السلام و رحمه الله. رجب و شعبان و رمضان تخلیه و تحلیه و تجلیه است. رجب، تخلیه است، شعبان، تحلیه است و رمضان تجلیه است. شروع کنیم هر کسی خودمان را بررسی کردن که چقدر از مردم بدهی داریم و اموال ما چگونه است، اعمال به چه صورت است، اخلاص ما به چه گونه است، عبادت به چه گونه است. «ایاک نعبد و ایاک نستعین» که میگوییم، خدا را قصد میکنیم یا قصد نمیکنیم. اگر عیبها بود، پاک کنیم. ماه رجب ماه استغفار هم گفته میشود، تخلیه است. ماه شعبان شروع کنیم به سمت درست کردن عباداتمان. ببینیم در تشهد آیا واقعا معنا را قصد میکنیم، در سجده واقعا قصد میکنیم که الان برای پرستش حق پیشانی به خاک گذاشتهایم؟ ماه رمضان که رسید، ماه تجلیه است. تجلیه نشانش این است که شب اول ماه رمضان نماز را که میخوانید از تکبیر تا تسلیم داخل نمازید. روزه که میگیرید، احساس خستگی که نمیشود، لذت میبرید. لذت در عبادت تجلیه است.   


[1]  اصول کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 415، کتاب حجت، ب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الولایه، ح 14. .
[2]  اصول کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 399،کتاب حجت، ب انه لیس شئ من الحق فی ید الناس الا ما خرج من عند الائمه، ح 1.
[3]  اصول کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 399،کتاب حجت، ب انه لیس شئ من الحق فی ید الناس الا ما خرج من عند الائمه، ح 2.
[4]  تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، ج 1، ص 162.
[5]  تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج 1، ص 97.