درس خارج فقه استاد مصطفوی

93/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام معفویت خون اقل از درهم

مواردی که عفو شامل نمیشود
سید طباطبایی قدس الله نفسه الزکیه درباره عفو دم کمتر از درهم فرمودند که این حکم اطلاق دارد اما دماء ثلاثه استثناء شده است، میفرماید: «سواء کان فی البدن أو اللباس من نفسه أو غیره عدا الدماء الثلاثه من الحیض و النفاس و الاستحاضه أو من نجس العین أو المیته بل أو غیر المأکول مما عدا الانسان علی الاحوط بل لا یخلو عن قوه». از استثناءاتی که شامل عفو نمیشود، دماء ثلاثه بود و دم نجس العین، میته و ما لا یوکل لحمه. این سه تا استثناء شده است از ادله عفو. استثناء دماء ثلاثه هم در حقیقت براساس اجماع بود، دلیل معتبری در آن رابطه نداشتیم. و همینطور میفرماید: از استثناءات خون نجس العین است. اگر قطره خونی از نجس العین برسد به لباس یا بدن آدم و کمتر از درهم هم باشد، نجس و منجس است. و همینطور خونی که از میته باشد ولو حیوان در اصل محلل الاکل بوده باشد. و همینطور خونی که از ما لا یوکل لحمه باشد هرچند نجس العین نیست، مثل موش و خرگوش. این متن فتواست.

دو قول در مسئله و ادله آن
صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: گفته میشود در این مسئله یعنی در عدم عفو نجس العین و غیر مأکول و میته، دو قول وجود دارد: قول اول این است که مطلق نجس العین ملحق است به دماء ثلاثه.[1] چرا مطلق میگوییم؟ برای اینکه نجس العین که کلب و خنزیر است از یک خصوصیاتی برخوردار است و مثل گربه که هرچند نجس العین است ولی در حد نجاست کلب و خنزیر از لحاظ نصوص نیست. که آن عبارت است از کلب و خنزیر و کافر و میته و امثال آن، ملحق میشود به دماء ثلاثه از لحاظ حکم. دلیلی که در این رابطه اقامه میشود از این قرار است: 1. اصل بلا معارض و آن استصحاب حکم شخصی نجاست است نه استصحاب حکم کلی تا اشکال بشود که استصحاب در حکم کلی، معارض است. خونی که قبلا به عنوان خون بود، نجس بود و الان شک کردیم که تحت ادله عفو قرار گرفت یا قرار نگرفت، استصحاب نجاست میکنیم. و معارضی هم ندارد چون استصحاب کلی نیست تا معارض داشته باشد.

سوال: استصحاب کلی چطوری معارض دارد؟
جواب: استصحاب حکم کلی اشکال دارد، چون معارض است با استصحاب عدم جعل که این رأی سید خویی است. و اما اگر استصحاب شخصی بود، موضوع مشخص بود که خون متعلق به این حیوان خارجی است که میشود استصحاب حکم جزئی و معارض ندارد. 2. ملاقات با نجس. خون نجس العین از بدن نجس العین بیرون میآید و بدن نجس العین هم نجس است، ملاقات میکند با نجاست. هرچند نجاست خودش مورد عفو قرار گرفته باشد، با ملاقاتی که با نجس العین دارد، متنجس میشود. برای اینکه: 1. نجاست شدت و ضعف دارد، لذا از آن اثار میبینیم. 2. نجاست همیشه اثرگذار است مگر در جایی که نجاست قبلی اثر آن بالاتر باشد که نجاست بعدی اثری به جای نمیگذارد. گفتیم بر فرضی که معفو باشد، این خون نجس العین مورد عفو قرار نمیگیرد، چون با جسم نجس العین ملاقات میکند. بنابراین عفو از دم اقتضاء نمیکند که اگر ملاقات با نجس دیگری صورت بگیرد، هم متنجس نشود. العفو عن الدم لا یقتضی عدم التنجس. 3. موثقه عبدالله بن بکیر که محل استشهاد آن ذیل روایت است که «الصلاه فی کل شئ منه فاسده»[2]، که مفاد آن عموم موجود در آن این است که صلاه در هر چیزی که از محرم الاکل و نجس العین باشد، فاسد است، خون هم جزئی از اجزاء است. و چون اطلاق دارد، کم باشد یا زیاد. 4. از عموم و اطلاق روایات دال بر منع از فضلات ما لا یأکل. از جمله  این نصوص روایتی است که سند آن صحیحه است: محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عبدالله بن مغیره که از اصحاب اجماع است، عن سماعه بن مهران که به خاطر سماعه سند میشود موثق، از امام صادق علیه السلام، در ذیل این حدیث آمده است: اگر فضولاتی از سنور به لباستان رسید، «فلا تصح الصلاه فیه حتی یغسله»،[3] این هم دلالت دارد، اگر نگوییم به اولویت، حداقل جزء فضولات است. فضولات هم به معنای رطوبتهایی که از حیوان غیر ماکول به لباس اصابت کند، لا یجوز الصلاه فیه. از این رطوبتها قطعا خون هم جزء این رطوبتها است.

زمینه الغاء خصوصیت
سوال: از سنور چگونه الغاء خصوصیت میشود به بقیه غیر ماکول اللحمها؟
جواب: الغاء خصوصیت در اصول جایی است که تناسب حکم و موضوع باشد. و الغاء خصوصیت که شد، حکم مطلقا درباره اینگونه از حیوانات همان است که گفته شد که باید از فضولاتش اجتناب به عمل بیاید. 5. روایت مرفوعه برقی: عن علی بن ابراهیم عن احمد بن ابی عبدالله عن ابیه. که این ابیه، احمد بن محمد بن خالد برقی است. عن ابیه رفعه «عن ابی عبدالله علیه السلام قال: دمک انظف من دم غیرک، اذا کان فی ثوبک شبه النضح من دمک فلا بأس و ان کان دم غیرک قلیلا أو کثیرا فاغسله»[4]. دلالت این کامل است اما این را موید میگویند برای اینکه اولا مرفوعه است و ثانیا دم غیرک هم استثناء شده است، چون دم غیر آدم اگر از ماکول باشد، کمتر از درهم باشد، قطعا معفو است. ادله ما نسبت به قول اول کامل شد که عدم عفو بود.

قول دوم دم نجس العین و غیر مأکول کمتر از درهم معفو است
و اما قول دوم این است که اگر دم نجس العین و دم غیر ماکول کمتر از درهم باشد، معفو است. صاحب جواهر قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: نصوص باب یعنی عموماتی که درباره وجوب ازاله داریم و عموماتی که درباره وجوب اجتناب از نجاست داریم، و کلمات اصحاب از قبیل اجماع و شهرت را توجه کنیم، به این نتیجه میرسیم که اینگونه دمها حقیقتا دم است و چیز دیگری نیست. دم همان حکم را دارد که اگر به اندازه درهم نباشد، معفو است. پس ملحق به دماء ثلاثه نیست. اولا دماء ثلاثه ادله استثناء یک ادله قطعیه نبود و اجماع بود. و الحاق این دماء به آن دماء ثلاثه دلیل و وجهی ندارد، اطلاقات و کلمات اصحاب هم میگوید: تمام دماء چه نجس العین باشد یا غیر ماکول باشد، هر دمی که باشد، تحت ادله عفو قرار میگیرد و عفو شامل میشود. این نظر مشهور بلکه اجماع است و صاحب جواهر هم میگوید: از کلمات اصحاب و نصوص این مطلب استفاده میشود که این دماء استثناء ندارد.[5]

اگر ادعای انصراف به غیر نجس و به مأکول داشته باشد
در ادامه میفرماید: اگر ادعای انصراف بشود که صاحب حدائق هم فرموده است: امکان دارد بگوییم انصراف دارد، دمی که معفو است، دمی است که از نجس العین و غیر ماکول نباشد. و انصراف هم تبرعی نباشد و دلیل داشته باشد. انصراف تبرعی یک ادعاء است. دلیل آن این است که دم نجس العین و غیر ماکول به ندرت اصابت میکند و محل ابتلاء قرار میگیرد. لذا عفو از آن دسته از دماء منصرف است و انصراف هم به جهت ندرت در وجود است. صاحب جواهر میفرماید: ندرت در وجود، باعث انصراف و عدم انصراف نمیشود. معیار در انصراف و عدم انصراف، صدق اسم است. ما که مراجعه کنیم به لغت و اصطلاح دم نجس العین همان مصداق برای دم است که دم خود آدم هم همان مصداق برای دم میتواند باشد و فرقی بین دم ماکول و غیر ماکول، نجس العین و عدم نجس العین در صدق اسم دم وجود ندارد. و صدق اسم در تحقق عنوان واحد کافی است. برای همه این دمها عنوان واحدی وجود دارد و آن عبارت است از دم. کثرت و ندرت در صدق اسم دخل ندارد.

فقیه همدانی میفرماید: دلیلی بر اخراج وجود ندارد
فقیه همدانی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: عموم اخبار یا اطلاقات این است که عفو دم شامل همه این دماء میشود و فقط دماء ثلاثه را فقهاء با اجماع از عفو بیرون کردهاند و الا شامل آن هم میشد. ولی غیر از دماء ثلاثه، دلیلی بر اخراج دماء دیگری ندارد. میفرماید: اظهر عدم فرق بین دم نجس العین و غیر نجس العین و بین ماکول و غیر ماکول است.[6]  لذا جایی که از فقهاء در مجموع رأی به عدم عفو دادهاند، قطب راوندی قدس الله نفسه الزکیه است.

نظر قطب راوندی خرق اجماع است
فقیه حلی فرموده است: قطب راوندی با این رأی خرق اجماع کرده است، چون اجماع بر عفو است. بنابراین با کلمات اصحاب تا این حد و اطلاقات و صدق اسم از جهت دیگر و نصوص عفو کثیر و معتبر است، بنابراین دماء دیگر غیر از دماء ثلاث شامل ادله عفو میشود. این فتوا و قول مورد تایید صاحب جواهر بود اما متن میگوید دم نجس العین مثل دماء ثلاثه است.  


[1]  جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج 6، ص 120 تا 123.
[2]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 3، ص 250، ابواب لباص مصلی، ب 2، ح 1، ط اسلامیه.
[3]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1008، ابواب نجاسات، ب 8، ح 1، ط اسلامیه.
[4]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 1028، ابواب نجاسات، ب 21، ح 2، ط اسلامیه.
[5]  جواهر الکلام، شیخ محمد حسن نجفی، ج 6، ص 123.
[6] کتاب طهارت، فقیه همدانی، ج 1، ص 593. .