درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیات 159 و 165 سوره بقره در موضوع ولایت اهل بیت علیهم السلام
آیه 159 سوره بقره
آیه 159 سوره بقره: «ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللعنون».

ترجمه و توجه
 ترجمه: دقیقا آنانی که آنچه ما نازل کردیم از بینات و هدایت کتمان میکنند پس از آن که بیان کردیم آن را برای مردم در کتاب. این کتمان کنندهها مورد لعن خدای متعال است و آنها لعن کنندگان لعن میکنند. دقت در متن: ابتدای آیه کتمان ما انزل الله است، انتهای آیه این افراد مورد لعن و نفرین خدا و بندگان خداست.

مورد کتمان چیست؟
 اما آنچه که مورد کتمان است، بینات و هدایت است. بینات و هدایت هم خصوصیتی دارد، آن ما انزل که خدا آن را برای مردم بیان کرده است که فرمود «من بعد ما بیناه للناس». در آیه دیگر آمده که «یاءیها الرسول بلغ ما انزل الیک»، آنچه که نازل شده است را ابلاغ کرد برای مردم «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس[1]پس از این آیه با توجه به آیه تبلیغ این مطلب به دست آمد که بیان للناس همان بیان ولایت است. ولایت را که بیان کرده است آن هم برای مردم که بیان حضوری و شفاهی برای مردم است.

نتیجه کتمان ظلمی است که نظیر ندارد
از نتیجهای که برای این کتمان بیان شده است، به دست میآوریم که جزء ظلمها و انحرافاتی است که نظیر آن وجود نداشته باشد که فرمود «یلعنهم الله و یلعنهم اللعنون». در قرآن آمده «ألا لعنه الله علی الظالمین»[2] اما اینجا اضافه شد که لعنت خدا و لعنت لاعنون. در تفاسیر آوردهاند که لاعنون ملائکهای باشند یا افراد خاصی باشد، اما آنچه ظاهر آیه است این است که کل بندگان خدا آنهایی که عباد خدا هستند، اینها را لعن میکنند و لاعنون اگر لعنت میکند، مطابق ظاهر قرآن است که کتمان بکنند آنچه که خدا نازل کرده است.

معنای بینات
از این متن فهمیدیم که بینات یعنی یک ادله روشن از قداست و از علم و از پاکی و از قرب به حضرت رسول  و وصایت و نفس پیامبر بودن که اینها بینات است. هدی یعنی هدایت و هدایت هم در دنیا از سوی پیامبر و اهل بیت پیامبر است. اگر تفسیر یا روایتی هم نبود، از متن این مقدار میفهمیدیم.





مراجعه به تفاسیر
اما تفسیر شیخ عیاشی قدس الله نفسه الزکیه روایتی است از امام صادق علیه السلام حدیث 136 «ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی» در تفسیر آمده «فی علی»[3]. حدیث دیگر از امام باقر علیه السلام عن حمران عن ابی جعفر حدیث 137 درباره قول الله تعالی «ان الذین یکتمون ما انزلنا یعنی بذلک نحن یعنی ائمه»[4]، آنچه نازل شده از بینات و هدی از سوی خدا قصد شده از این آیه، ما ائمه معصومین از امیرالمومنین تا بقیه الله الاعظم ارواح العالمین له الفداء.

حل اختلاف مضمون حدیث 136 با 137
 اگر گفته بشود که این دو روایت تعارض دارد که آنجا درباره حضرت علی بود و اینجا درباره کل ائمه بود. امام باقر فرمود «نحن» و در تفسیر اول آمد «فی علی»، این دو تا نص با هم اختلاف ظاهری دارد. اختلاف آن به این صورت حل میشود که اولا این دو تا تضاد و تنافی ندارد. چون هر دو مثبت است و بین مثبتین تنافی نیست.

وجود اجمالی و تفصیل اجمال
 و ثانیا یک تفسیر و توجیه حقیقی و واقعی دارد و آن این است که امیرالمومنین ابوالائمه و کل الائمه است و ائمه معصومین کلهم علی بن ابی طالب است. کلهم نور واحد است. اشاره به علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام همانطوری که از یک سو اشاره به حضرت رسول است از سوی دیگر اشاره به کل ائمه است. اگر در فلسفه وجود منبسط یا وجود اجمالی و وجود تفصیلی است. وجود بالاجمال و تجلی بالاجمال امام مبین امیرالمومنین است و تفسیر آن اجمال ائمه معصومین است. جلوه بالاجمال امیرالمومنین و جلوه بالتفصیل کل ائمه است. اگر به تفصیل بگوییم دوازده امام است و اگر بالاجمال بگوییم امیرالمومنین است.

اشکالات بر عیاشی
سوال: بعضی از بزرگان تفسیر عیاشی را اشکال میکنند که اول عامی بوده و بعد شیعه شده.
جواب: استبصار یک فضیلت است و یک مزیت است و نقص نیست. او که در مسیر درست است و میرود که طبیعی است اما او که در مسیر باطن باشد و میآید به طرف حق، یک درک برتری به دست میآورد. لذا گفته میشود کسی در محضر یکی از مراجع، یک کسی گفت شیعه شدم، آن مرجع فاضل ولایی گفت تو که تازه شیعه شدی از من مقامت بالاتر است. چون استبصار یک فضیلت و یک درک حقیقت عمیقی است. بنابراین اولا استبصار عیب ندارد. و ثانیا استبصار ایشان یک استبصار سادهای نیست. اینکه تفسیر عیاشی نوشته است، شده است مثل تفسیر قمی. این تقریبا از علمای قرن ششم است. این تفسیر مورد اعتماد فقهاء و قدماست و جزء تفاسیر معتمد بین قدماست و در حد تفسیر قمی اعتبار دارد. و ثانیا روایاتی را که نقل میکند، اکثر قریب به اتفاق این روایات در جوامع روایی دیگر ما هم است. منتها مطلب این است که در رجال مراجعه کنید، محدثین و رجالیها مثل صاحب وسائل به نقل عیاشی اعتماد میکنند و یک تاسفی درباره روایات عیاشی وجود دارد که آن تاسف این است که یک محققی آمد خواست کتاب را تجدید چاپ بکند، گفت افراد اسم برده شده، چه فائده دارد. روایت باشد کافی است. یک راوی آخر را آورده با امام و کل سند را حذف کرده. و الا راویهایی که نقل میکنند، روات اهل بیت هستند. در این کتاب ولایت در حد اعلی و در شکل بسیار واضح و روشن مشهود است. فردی که در این حد از ولایت باشد، دربارهاش کل محققین اهل ولایت تشکیک ندارند. آن کسی که اعتراض میکنند، ارباب پیروان مکتب ان قلت هستند. لذا در تحقیقات بنده درباره عیاشی یک نفر از صاحبان اهلیت در رجال و حدیث اشکال نکردهاند که اعتماد هم مشهود است. اما روایت سوم از امام صادق «قال قلت له اخبرنی عن قول الله عزوجل ان الذین یکتمون قال: یعنی به نحن و الله المستعان» بعد میفرماید: کل ما ائمه برای مردم امامت ما بیان شده است.

دو قسمت تولی و تبری این آیه
این آیه متضمن تولی و تبری است، قسمت تولی آن بیان شد. و اما قسمت تبری آن عن عبدالله بن بکیر که نقل میکند با یک واسطه از امام صادق علیه السلام که روایت مرسل است «عمن حدثه» دارد منتها عبدالله بن بکیر از اصحاب اجماع است و راوی اولی که اصحاب اجماع نقل میکند، مورد اعتماد است و کل راویهایی که بعد از آنها باشد، این نص شامل آن نمیشود. عمن حدثه راوی اول است. سوال شد از امام صادق «اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللعنون»، در اینجا اشاره به لاعنون شده است که لاعنون تمام آنچه که روی زمین است و توان لعن کردن را دارند.

آیه 165 و من الناس من یتخذ من دون الله
سلسله بحثی ما آیاتی که درباره ولایت اهل بیت آمده و اگر توجه داشته باشید در تفاسیر بنده برنخوردهام که یک تفسیر جامع فقط آیات ولایت را دنبال کرده باشد. البته تفسیر نور الثقلین آیات ولایی دارد و آیات دیگر هم وجود دارد. تنها آیات ولایی را از اول تا آخر تعقیب کنید آن هم از بعد روایی و هم تحلیلی و هم تفاسیر و هم اقوالی از ابناء عامه. آیه 165: «و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله و الذین آمنوا اشد حبا لله و لو یری الذین ظلموا اذ یرون العذاب ان القوه لله جمیعا و ان الله شدید العقاب».

ترجمه
ترجمه ابتدای آیه: از مردم کسانی هستند که افرادی را دوست و پشتوانه است و -که در ترجمهها انداد را دوست ترجمه میکنند در حالی که انداد مساوی با دوست نیست، پشتوانه و تکیه گاه هم تلقی میشود. – دوست دارند مثل دوستی خدا که باید آدم باید خدا را دوست داشته باشد، آن افراد جدای از خدا آن افراد دیگر را دوست دارند. افرادی را من دون الله که اگر به دستور خدا باشد، من دون الله نیست، پس معلوم است که من دون الله جدای از دستور خداست. احساسات است، قومیت است، عصبانیت است، هر دلیلی که دارد، دوست دارد.

مراجعه به تفسیر سیوطی
سیوطی در تفسیر الدر المنثورمیگوید: روایت از مجاهد است که مجاهد روایت معتبر است. و روایت ابناء عامه اکثرا مقطوعه است. از خود معصوم نقل نمیکند و از مجاهد یا قتاده یا عایشه نقل میکند. از مجاهد: «انداد من الرجال» این اندادی که هستند از رجال طائفهشان هستند که «یحبونهم یعنی یطیعونهم»[5]، یک عده از رجال طائفهشان را اطاعت میکنند. تفسیر سیوطی تفسیر ماثور است یعنی تفسیری است براساس روایت است.



روایت دیگر از قتاده
روایت دیگری نقل میکند از قتاده که این انداد «هم جبابره و القاده و الرئوس فی الشر و الشرک»، این اندادی که اینها انتخاب میکنند من دون الله، این انداد رجالی هستند که جبابره است و قاده است یعنی رهبران و سلاطین و خلفاء و روس که روس قبیله. رئوس در شر و شرک هستند. اینها انداد هستند.

رئوس شر و شرک چه کسانیاند؟
رأس شر چه کسی بوده است؟ رأس شر کسی باید باشد که دستورات پیامبر اعظم را پس از پیامبر تغییر داده باشد. و رأس شرک کسانی هستند که در شرک فرو رفته باشد و یک عمری مثلا چهل سال مشرک بوده است. کسی که چهل سال مشرک باشد، رأس شرک است و او در عمق شرک فرو رفته و در زمان پیامبر است. رأس شرک و رأس شر است و قاده هم است یعنی رهبریت طائفه و اقوام خودش را دارد. خصوصیاتش را تفسیر سیوطی میکند و روایت هم از قتاده و از مصدر سنی است. شیخ عیاشی قدس الله نفسه الزکیه روایت از جابر بن عبدالله علیه الرحمه و الرضوان است که «قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن قول الله و من الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله فقال هم اولیاء». برای امام صادق و جابر معلوم بوده اما در تفسیر آمده سه مرتبه فلان و فلان و فلان ولی اسم برده نشده است. تاریخ مراجعه کنید در زمان پیامبر اعظم و بعد از پیامبر که رأس شر و شرک بودند، اینها شدهاند مصدر اطاعت و این من الناس اتباع این سه نفر است و این خصوصیت را دارد که اطاعت میکنند آنها را مثل کسی که از خدا اطاعت کنند. اینها که مورد نکوهش است و یک شرک خفی به معنای دیگری است.

نتیجه مستفاد از آیه
 نتیجهاش این میشود که کسانی این حالت را دارند، اینها که غیر خدا را که اطاعت بکنند، مشرک هستند و اطاعت فقط برای خداست و آنچه که خدا دستور داده است. و آنچه که اطاعت غیر خدا باشد، شرک است. شرک یعنی سرباز زدن از اطاعت خدا. «یطیعون من دون الله» یعنی شرک. نتیجه دوم هم این آیه نقل میکند که همان تجربه واقعی است که میگویند کار به نهایت کشیده شد، آنها که عذاب خدا را دیدند و دیدند که حقیقت چیست و قدرت جدا چگونه است، اشاره به یک مطلب دارد که آنها در ابتداء ایمانشان کامل نیست. بعد از نهایت کار، درک میکنند قدرت خدا را. آنجا که اعتقادشان کامل شد، پیروان خودشان را رها میکنند. این نتائجی است که از این انحراف به دست میآید. پس از این دو آیه تولی و تبری به دست آمد. خداوند برای کسی که معرفت تولی و تبری داده، صراط مستقیم و راه درست و بیمه دنیا و آخرت و سعادت دارین داده است.


[1] مائده/سوره5، آیه67.
[2] هود/سوره11، آیه18.
[3]  تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، جلد 1، صفحه 71، حدیث 136 و بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، جلد 1، صفحه 88 و تفسیر برهان، جلد 1، صفحه 170.
[4]  تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، جلد 1، صفحه 71، حدیث 137.
[5]  الدر المنثور، سیوطی، جلد 1، صفحه 368. .