درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسئله سوم از فصل صلاه در نجاست
تحقیقی پیرامون مسئله سوم از فصل صلاه در نجاست
یادآوری فتوای محقق یزدی
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه فرمودند که اگر نجاستی معلوم باشد و مورد نسیان قرار بگیرد و لباس یا بدن انسان با آن نجس ملاقات کند و متنجس بشود. مثلا لیوان متنجسی است و علم به تنجس وجود دارد اما فراموش شد. لباس یا دست با این لیوان ملاقات کرد و بعد از آن فراموشی ادامه پیدا کرد و نماز به جا آورد و پس از انجام نماز متوجه شد که ظرفی که لباساش یا دستش با آن ملاقات کرده است، نجس بوده و این لباس هم متنجس شده و نماز در لباس متنجس انجام شده است. فتوای متن عروه الوثقی حکم بر صحت آن صلاه بود.

بیان مرحوم آقای خویی که در مسئله مذکور تنجس را منجز نمیداند
 اما سیدنا الاستاد[1] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: در این صورت از مسئله معیار صلاه در نجس محقق نیست. چون از نصوص ایشان استفاده کردند که معیار در صلاه در نجس که موجب بطلان بشود، این است که احراز بشود و تنجز نجاست بشود. اینجا نجاست تنجز پیدا نکرده است، بنابراین پس از که حکم منجز نبود، تاثیرگذار نیست. از سوی دیگر ادله نسیان که آمده است، اعلام میکند که صلاه در نجس نسیانا و اینجا صلاه در نجس نسیانا نیست بلکه اینجا صلاه در نجس جهلا است. نسیان متعلق به آن نجس قبلی است اما لباسی که آلوده شده، منسی نیست بلکه مجهول است. دو چیز داریم، منسی و مجهول. آن لیوان متنجس منسی است و این لباسی که آلوده شده تا بعد از نماز، مجهول است. نماز در نجس عن جهل قصوری اعاده و قضاء ندارد. این تمام فرمایش ایشان بود.

قول تحقیق
اما تحقیق این است که این حکم خالی از اشکال نیست. برای اینکه ما با یک دقت فقهی – گفتیم دقت دو قسم است: دقت عقلی و دقت فقهی. دقت عقلی از مدار بیرون است اما دقت فقهی کار ماست. – میبینیم که در اینجا سببی است و مسببی.

صاحب عروه نجاست ظرف را سبب میداند و نجاست لباس را مسبب
از بیان سید استفاده میشود مطلبی که فرمایش ایشان را زیر سوال میبرد، میفرماید: «و ما نسیت نجاسته هو السبب»، میفرماید: آنچه مورد نسیان است، نجاست لیوان متنجس است که او سبب برای انجام نماز در لباس متنجس است. سبب چیست؟ منسی است. مسبب چیست؟ نماز در نجس. نماز در نجس مسبب است از سببی که نسیان نجاست باشد. بنابراین چون سبب نسیان نجاست است و استناد هم عرفا درست است، خود عنوان یک اعترافی است و استناد مسبب به سبب عرفا شاهد مدعاست. پس از که استناد درست بود، نتیجه این میشود که نماز در نجس مسبب است از نسیان نجاست. از سوی دیگر تا به اینجا سبب و مسبب یک دقت فقهی شد و دقت فقهی در حد ارتباط جملات و کملات و سنجش ظواهر و تراکیب است.

توجه به جدا کردن مجهول و منسی دقت عقلی است نه دقت فقهی
 اما فرمایشی که ایشان دارند که تجزیه میکنند. پس از تجزیه متنجس اصلی را منسی اعلام میکند و متنجس بعدی که لباس باشد را مجهول اعلام میکند، یک تجزیه و تحلیل عقلی و با دقت عقل جدا سازی شده است. دقت عقل را در بحثهای فقهی راهی نیست. در دید عرف همان سبب است و این هم مسبب. هرچند منسی چیزی است و مجهول چیزی است اما این منسی و مجهول دو تا بودن و جداییاش در اثر دقت عقلی به عمل میآید و ما در فقه دقت عقلی را راه نمیدهیم.

بیان شیخ محمد حسین کاشف الغطاء موید تحقیق ماست
مرحوم کاشف الغطای دوم قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: نجاست لباس و بدن که ملاقات کرده است با آن متنجس منسی، در حقیقت این تنجس لباس متفرع بر متنجس بودن آن لیوان است. آن اصل است و این فرع است. این متفرع بر آن است پس آن اصل است. استناد به آن میشود و فرع وابسته به اصل است. فرع معیار قرار نمیگیرد جایی که اصل داشته باشد. استناد به اصل میشود پس متنجس منسی است و در عرف هم این مورد از مصادیق نسیان حساب میآید نه از مصادیق جهل. بنابراین فتوا این است که براساس تحلیلی که از این تسبیب به عمل آمد، بلا شبهه باید بگوییم که حکم اعاده و قضاء است و یا حداقل احتیاط واجب اعاده و قضاء است.

تحقیق علمی به عنوان درک علمی و یا فرض علمی و تحقیق علمی به عنوان درک قطعی عقلی و درک عقلی به عنوان پیش بینی
سوال: مگر تحلیل عقلی را از باب خبرویت قبول نداشتیم؟
جواب: کسی که اهل خبره باشد، قول او اعتبار دارد و آن اعتبار را گفتیم که براساس سیره عقلاست و آن حجیت، حجیت عقلایی است نه عقلی. عقلی غیر از عقلایی است. قول خبره را نسبت به آن مسائل مورد خبرویت قبول داریم و نسبت به آن تخصصاش قبول داریم و آن بحث علمی میشود. اگر او تخصصی دارد و از طریق علم کشفی دارد، ما آن کشف او را قبول داریم و او از سر تخصص اعلام میکند و برای ما حجیت او از باب حجیت عقلایی است. یک تحلیل عقلی است و یک تحلیل علمی است و یک دقت عقلی درباره فقه. تحلیل علمی معنایش درک علمی است نه نظر ابتدایی. اگر تحلیل علمی به معنای درک علمی بگیرید، اعتبار دارد. و اگر به معنای فرضیه و یک نظریه پردازی بگیرید، امتیاز است و اعتبار نیست. تحلیل عقلی هم دو قسم است: اگر درک قطعی عقلی بود، اعتبار دارد برای هر کسی که خبره باشد یا غیر خبره. اما اگر درک عقلی هم در حد تحلیل باشد، فرضیه و نظریه پردازی و پیشبینی که یک امتیاز است و یک بستری است برای کامل کردن کار و در مرحله اعتبار نرسیده است.

توضیحی در مورد انواع احتیاط
سوال: با این مطلبی که در سبب و مسبب گفتید، محلی برای احتیاط نیست. احتیاط برای خودش چارچوبه دارد. همان گونه جای احتیاط نمیشود فتوا داد، جای فتوا هم نمیشود احتیاط کرد.
جواب: احتیاط به عنوان احتیاط دینی هر کجا جا دارد. منتها فتوا بر احتیاط نیست بلکه احتیاط دینی است. درست است جایی که فتوا مشخص است، آنجا جای احتیاط نیست که فتوای بر احتیاط کسی بدهد اما احتیاط دینی همیشه در آن باز است. در یک حکمی که فهمیده باز هم بگوید و الله هو العالم، احتیاط لزومی و وجوبی این باشد. بنابراین دو نکته همیشه هیچ محدودیتی ندارد و کمک است برای ما: 1. احتیاط، 2. رجاء مطلوبیت. هر کجا هر عملی را تقریبا سندش را میبینیم باز هم بگویید به رجاء مطلوبیت عیبی ندارد. احتیاط هم همینطور است.
سوال: آیا مسئله گذشته سبب و مسبب، اصل مثبت نبود؟
جواب: این اصل نیست بلکه این قاعده ارتباط و استناد مسبب به سبب است. این جزء مصادیق قاعده تسبیب است و ربطی به اصل سبب و مسببی ندارد. یک سبب است و یک مسبب است، اگر دیدیم که مسبب صحت استناد دارد یعنی عرف میگوید این مسبب از این سبب برخواسته که این میشود صحت استناد. اگر عرف بگوید ممکن است این مسبب از این سبب نباشد و علل و عوامل دیگر داشته باشد، شک در تسبیب بود، قاعده تسبیب شکل نمیگیرد. اما بعد از که قاعده تسبیب شکل گرفت، در تاثیرگذاری آن شکی نیست. که مسببی که استناد دارد به سبب، قاعده تسبیب است. مسبب از سبب حکم و اثر و وصف و خصوصیت آن را خواهد گرفت.

بحثی در عرف ( در صحت استناد- و تطبیق مفاهیم بر مصادیق)
سوال: عرف در تعیین مصداق برایش جایگاه قائل نشدید اما اینجا مسئله را عرفی کردید. یعنی آنچه که در عمل است و آنچه که در نظر است، تفاوت پیدا کرد.
جواب: بین این دو تا مسئله خیلی فرق وجود دارد. فرق این است که در عرف گفتیم عرف مرجعیت دارد برای فهم معنای عرفی از الفاظ نه در تطبیق مصادیق کلی بر مصادیق. اینجا نه تطبیق بر مصداق است و فقط صحت استناد است و صحت استناد باید عرفا احراز بشود. یک نکته کلیدی صحت استناد عرفی است. از عرف بپرسید که میگوید این شخص نماز را در ثوب نجس خوانده است، سبب آن فراموش کردن آن نجاست آب لیوان. بنابراین رأی شیخ کاشف الغطاء و این بنده حقیر براساس این تحلیلی که به عمل آمد این است که صلاه در ثوب نجس در حقیقت براساس نسیان است، چون نسیان به عمل آمده، صلاه در نجس انجام شده و یک چیز وجدانی است. اما براساس دقت عقلی سید الخویی و سید الیزدی تجزیه شد. گفت لیوان منسیه است و لباس مجهول است و گفتیم این تجزیه برگرفته از دقت عقلی است.

مسئله چهارم نماز در لباس نجسی که امکان نزع آن نیست
 مسئله چهارم: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: «اذا انحصر ثوبه فی نجس فان لم یمکن نزعه حال الصلاه لبرد أو نحوه صلی فیه» اگر کسی در ثوب نجسی نماز بخواند و منحصرا یک ثوب دارد و ثوب او نجس است و نزع آن هم در حال نماز ممکن نیست چون هوا سرد است یا مشکل دیگر دارد. در اینجا باید نماز بخواند با همان لباسی که متنجس است. «و لا یجب علیه الاعاده او القضاء» و واجب نیست بر این فرد که اعاده کند یا قضاء کند. فردی است که یک لباس متنجسی دارد و وقت صلاه است، نمازش را میخواند در همان ثوب نجس و اعاده و قضاء هم ندارد. دو نکته : نکته اول نماز را بخواند و نمازش صحیح است. شرح مسئله را سیدنا الاستاد[2] بیان میکند، میفرماید: در این رابطه که گفته شد که اگر کسی در ثوب متنجس نماز بخواند که منحصرا همان ثوب را دارد و ثوب دیگر ندارد و امکان نزع آن هم وجود ندارد، در این صورت نماز درست است. این قدر متیقن است چون حالت انحصار از یک سو و حالت اضطرار از سوی دیگر. مضطر یعنی راه حل دیگری ندارد و فقط همین است. این قدر متیقن است و در این صورت نماز درست است و بلا اشکال.

نصوص موجود در مسئله
 شاهد این مدعا نصوصی است در ابواب نواقض وضو دال بر این مطلب.

موثقه ابن مهران – صحت نماز مضطر در لباس نجس
 از این جمله روایت موثقه سماعه بن مهران است. عنه عن شیخ مفید که در سند قبلی آمده است عن محمد بن الحسین عن عثمان بن عیسی که اسناد شیخ مفید به محمد بن الحسین هم درست است. عن سماعه بن مهران که موثق است و سند میشود موثق. «سالته عن رجل اخذه تقطیر فی قرحه اما دم و اما غیره» سوال کرد از آقا امام صادق علیه السلام که شخصی را مشکل پیش آمده است که ترشح دارد و قطرات خون یا غیر خون از او تقاطر دارد و قابل کنترل و تطهیر نیست. «قال فلیصنع خریطه و لیتوضو و لیصل فلا یعیدن الا من الحدث»[3]. این فرد که این ابتلاء را دارد، یک کسیهای درست کند که حفاظ بشود از سرایت آن نجس به بقیه جاهای بدن و لباس او و نماز را به همان صورت بخواند و نمازش درست است و اعاده ندارد. سوال از تقاطر دم یا غیر دم که مثلا بول باشد. و از این سوال استفاده میشود که امکان تعویض هم وجود ندارد. در صورتی که تعویض لباس وجود ندارد و این شخص مضطر است، نمازش را به همین حالت میخواند و نه اعاده دارد و نه قضاء.

صحیحه منصور بن حازم
روایت دیگر صحیحه منصور بن حازم که سند صحیح است: محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عبدالله بن مغیره عن منصور بن حازم که سید این حسنه را میگوید به دلیل پدر علی بن ابراهیم. این روایت با روایت اولی فرق میکند چون این از اعتبار بالاتر برخوردار است. یکی از اعتباراتش این است که سند صحیحه است و اعتبار دوم این است که این روایت مضمره نیست و مصرحه است. «قلت لابی عبدالله الرجل یعتریه البول و لا یقدر علی حبسه»، سلس البول است و قدرت بر امساک ندارد و نمیتواند جلوگیری کند. «فقال لی اذا لم یقدر علی حبسه فالله اولی بالعذر یجعل خریطه»[4] اگر نمیتواند کنترل بکند، یک کیسهای درست بکند و نمازش را بخواند و درست است. در اینجا نماز در لباس یا در ساتر متنجس خوانده میشود و درست است.

دلالت روایات فوق بر صحت نماز در حال اضطرار است
 قدر متیقن آن صلاه در ثوب متنجسی که انحصارا همان یک ثوب است و قدرت بر نزع و تبدیل وجود ندارد. بنابراین قدر متیقن اگر کسی یک لباس بیشتر ندارد و امکان تعویض وجود ندارد، در همان یک لباس که منحصرا ساتر برایش قرار دارد، نمازش را بخواند و درست است طبق نصوص و بلا اشکال. کسی که اضطرار دارد و یک لباس دارد و توان معاوضه هم ندارد این قدر متیقن میشود. اضطرار یک لباس است و آنجا گفته بود که اگر سلس البول است و تعویض لباس عسر دارد، با همان لباس و ساتر متنجس نماز خواندن درست است در حالی که تعویض ممکن بود ولی عسر داشت. اینجا اضطرار است یعنی تعویض ممکن نیست. قدر متیقن میشود که اینجا باید صلاه درست باشد. دلالت کامل است و سند هم درست بود، فتوا هم همان فتوای متن است.
سوال: قدر متیقن توسعه آن از دلالت روایت بیشتر است
جواب: قدر متیقن توسعه آن بیشتر نیست. قدر متیقن این است که اضطرار باشد. در لباس متنجس نماز خواندن در مواردی درست است که عسر بیاورد اما اگر اضطرار آمد میشود قدر متیقن. کسی که سلس البول دارد، او در حالت اضطرار و در حالت عسر میتواند با آن لباس ساتر متنجس نماز بخواند و دو قسمتی شد عسری و اضطراری. اما اضطراری آن قدر متیقن است. مسئله ما هم مورد اضطرار است که یک لباس متنجس است و امکان تعویض وجود ندارد.


[1]  التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، جلد 3، صفحه 354.
[2]  التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، جلد 3، صفحه 356.
[3]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 1، باب 7 از ابواب نواقض وضو، حدیث 9، ط اسلامیه.
[4]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 1، باب 19 از ابواب نواقض وضو، حدیث 2، ط اسلامیه.