درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تحقیق در فروع سه گانه در مسئله دوم از فصل صلاه در نجس
تحقيق تكميلي درباره فروع سه گانه در مسئله دوم فصل صلاه در نجس
سيد طباطبايي قدس الله نفسه الزكيه در اين مسئله دوم شش تا فرع را ذكر كردند و گفتيم كه سه فرع آن محل تامل و نياز به توجه و دقت دارد.
جایی که وکیل خبر دهد که لباس نجس را تطهیر نموده است
فرع اول حجيت قول وكيل كه شخصي لباس خودش را براي شستشو به وكيل مي‏دهد و وكيل مي‏گويد تطهير انجام شد، بعد استفاده مي‏كند و بعد از نماز متوجه مي‏شود كه نجاست باقي است. فرمودند كه از موارد جهل در موضوع است و نماز درست است و نه اعاده دارد و نه قضاء. اما در نهايت تحقيق اين است كه خبر وكيل هرچند از باب حجيت خبر در موضوعات باشد و يا از باب حجيت قول خبره، در هر صورت اماره است. توجيهي كه ما داشتيم اين بود كه اماره شرعيه و اماره عقلايي است كه توجيه اصولي بود. اما نكته اصلي اين است كه اماره طريق است. جعل درباره امارات، جعل طريقيت است. طريقيت تمام ماهيت‏اش اين است كه اگر با واقع اصابت نكند، چيزي نيست و هيچ گونه جعل حكمي نيست. كشف و رسيدن به واقع است و اگر نرسد، هيچ گونه تاثيري نخواهد داشت. بنابراين چون بر مبناي صحيح و تحقيقي كه جعل در باب امارات از باب طريقيت است، پس از كشف خلاف، واقع از دست رفته و صلاه با نجاست انجام شده و علم به نجاستي كه قبل از سپردن به وكيل داشتيم سر جاي خودش باقي است و احتياط لزومي و فتواي بر احتياط اين است كه اعاده شود در وقت و قضاء بشود در خارج وقت.
بیان قول کاشف الغطاء و شیخ آل یاسین
در اين رابطه اين فتواي بر احتياط را فقهايي مثل شيخ كاشف الغطاي دوم قدس الله نفسه الزكيه و فقيه آل ياسين كه آل ياسين جد مادري شهيد صدر است كه از فقهاي عظيم الشان بود. اين دو تا فقيه در همين مسئله حكم را احتياط اعلام مي‏كنند كه اگر علم به نجاست داشتيم و و كيل آمد خبر داد كه شسته شد و بعد معلوم شد كه نجاست باقي است در لباس، بايد نماز اعاده شود. و بعد گفته مي‏شود كه ممكن است از حسنه ميسر استفاده بشود كه درباره جاريه بود، همان داستاني كه درباره جاريه بود، وكيل هم تقريبا همان است و قائم مقام جاريه است. 
سوال: اگر وكيل خبر مي‏دهد از باب حجيت علم براي كسي كه مي‏خواهد قضاوت كند، تعارض مي‏كند؟
جواب: تعارض نمي‏كند. تعارض اين است كه مخالفتي داشته باشد در يك محور و او خبر داده از اين‏كه قبلا نجس بود و او خبر مي‏دهد كه بعدا تطهير شده. اگر محور دو تا باشد، تعارض نيست. مضافا بر اين سيد بروجردي و سيدنا الامام هم در اين مورد احتياط و اشكال اعلام كرده‏اند. پس اين تاملي كه گفته شد، از استحكام بالاتري برخوردار شد.
شک در معفو بودن و معفو نبودن و فتوای به احتیاط
مورد دوم از موارد تامل شك در معفو بودن و عدم معفو بودن است كه در اين‏جا هم بعد از اشكالاتي كه شد، سيد ابوالحسن اصفهاني و سيد بروجردي و شيخ كاشف الغطاء قدس الله انفسهم الزاكيات اشكال بر عدم اعاده دارند. در اين مورد اگر حكم به عدم اعاده صادر بشود، خالي از اشكال نيست كه سر آن را شرح داديم كه اصاله النجاسه و احتياط بود. بنابراين فتواي بر احتياط در اين‏جا هست كه بايد اعاده بشود و قضاء.
شک در اصابت نجاست به لباس و کشف اصابت بعد از نماز
مورد سوم از موارد تامل شك كنيم كه يك قطره از بول ترشح كرد، آيا اين قطره روي لباس اصابت كرد يا در زمين، اين‏جا فرمودند كه از مصاديق جهل به موضوع در شكل جهل قصوري كه نه اعاده دارد و نه قضاء. همه اين‏ها در صورتي است كه بعد از صلاه، معلوم بشود كه به لباس او اصابت كرده باشد.
توهم شبهه محصوره در فرع فوق
در اين رابطه گفته مي‏شود كه شبهه محصوره است و در شبهه محصوره علم اجمالي، منجز است. يا اين‏جا افتاده يا زمين يا لباس و شبهه محصوره است و شكي در آن نيست و در صورت شبهه محصوره علم اجمالي نافذ و بايد اجتناب شود. پس نتيجه آن اعاده و قضاست. جوابي كه داده شده است، مي‏گويند: در اين‏جا شبهه محصوره از اعتبار ساقط شده است. براي اين‏كه يك طرف شبهه محصوره از محل ابتلاء خارج شده است. شبهه محصوره چرا بايد اجتناب بشود؟ 1. علم اجمالي منجز است، 2. جريان اصول امكان ندارد و اصول متعارض است. اين‏جا يك طرف كه از محل ابتلاء خارج شد، طرف ديگر بدون معارض مي‏ماند و اصل جاري مي‏شود. يك طرف زمين بود كه از محل ابتلاء خارج شد و طرف ديگر كه لباس بود، اصل جاري مي‏شود و شبهه بدويه مي‏شود و اصاله البرائه جاري است كه نه قضائي دارد و نه اعاده. نكته ديگر اين‏كه در شبهه محصوره و تنجيز علم اجمالي بايد دقت كرد كه تنجيز علم اجمالي در شبهه محصوره كه در كار است، با خروج یک طرف از محل ابتلاء، شبهه محصوره بی اثر نمیشود.
تفصیل در تحقق شبهه محصوره حاصل از علم اجمالی
به عبارت دیگر در تنجیز علم اجمالی نسبت به شبهه محصوره دو صورت قابل تصویر است: 1. شبهه محصوره محقق شده است و علم اجمالی منجز شده و بعد از آن یک طرف از محل ابتلاء ساقط میشود. مثل اینکه یقین دارید که یکی از این دو ظرف آب نجس است و تنجیز شد، بعد از که تنجیز شد، یکی از دو ظرف آب آن ریخت و از محل ابتلاء بیرون رفت. 2. یک طرف شبهه محصوره قبل از تنجیز از محل ابتلاء خارج میشود. مثل اینکه یک قطره بول افتاد و شما در حال راه رفتن بودید، شک کردید که در لباس شما اصابت کرد یا در زمین. که شما راه خودتان را رفتهاید، در آن زمین نه سجده میکنید و نه از آن زمین استفاده اکل و شرب دارید، قبل از تنجیز محل ابتلاء نبود. وقوع و تحقق علم اجمالی با خارج شدن از محل ابتلاء هم زمان بود. که این صورت دوم بود. سیدنا الاستاد قدس الله نفسه الزکیه در بحثهای اصولی میفرماید: اگر علم اجمالی منجز بشود و بعد از تنجیز خروج از محل ابتلاء، تنجیز را از بین نمیبرد چون منجز شده و تمام است. آبی که شک داشتید که بین این لیوان است یا آن یکی، تنجیز بود و بعد از تنجیز اگر یکی از آن از محل ابتلاء خارج شد، ضرری به تنجیز نمیزند و تنجیز محقق شده است و یکی که باقی مانده است واجب الاجتناب است. و اما اگر تنجیز قبلا محقق نشده باشد مثل همین مثالی که یک قطره افتاد و نفهمیدیم که در زمین ریخت یا در لباس، و یک طرف از محل ابتلاء هم زمان خارج بود و تنجیز علم قبل از خروج یک طرف از محل ابتلاء محقق نشده بود، اینجا علم اجمالی منجز نشده است.
سوال:
جواب: در این صورت دوم یک قطره خونی افتاده ولی نمیدانید که در لباس بود یا در زمین. زمین از محل ابتلاء خارج است، و شما هستید و لباس. در این طرف باقی مانده اصل جاری میکنید بلا معارض و آن طرف اصل جاری نمیشود که از محل ابتلاء خارج است. چون شرط جریان اصل داشتن اثر عملی است. اثر عملی که نداشته باشد، جایی برای جریان اصل نیست.
بیان سید حکیم در تحقق علم اجمالی در مسئله مذکوره
سید الحکیم[1] قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: در این صورت از مسئله یعنی شک در افتادن قطره بول در زمین یا در لباس، باید بگوییم که یک طرف یعنی همان قسمت از زمین از محل ابتلاء بیرون باشد. اگر خارج از محل ابتلاء نباشد، علم اجمالی منجز است و شبهه محصوره است و حکم وجوب اجتناب است و در مسئله ما نتیجه میشود وجوب اعاده و قضاء. همین مطلب را هم سید بروجردی اعلام میکند. در نتیجه درباره شبهه محصوره مطلب همین است که سید حکیم فرمود و شرح هم داده شد. باید آن طرف که زمین است، از محل ابتلاء خارج باشد.
تحقیق مطلب
اما تحقیق این است که به طور طبیعی قطرهای که روی زمین افتاده، از محل ابتلاء خارج است. چون فقط محل ابتلاء در صورتی است که به همان جایی که قطره نجس افتاده، سجده بشود و این به طور معمول از محل ابتلاء خارج است. بنابراین این صورت از مسئله همان است که در متن آمده و میشود از قبیل جهل در موضوع و بعدا اگر خلاف آن معلوم بشود نه اعاده دارد و نه قضاء. این مسئله دوم کامل شد.
مسئله سوم اگر نجاست ظرفی را بداند و فراموش نماید و دست مرطوب به آن نجس بزند و نماز بخواند
مسئله سوم: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: «لو علم بنجاسه شئ فنسی و لاقاه برطوبه و صلی ثم تذکر انه کان نجسا و ان یده تنجست بملاقاته فالظاهر انه ایضا من باب الجهل بالموضوع لا النسیان». اگر مکلف بداند به نجاست چیزی مثلا ظرف آب اینجا نجس است و بعد نجاست این را فراموش کرد و بعد گوشه عبایش به آن ظرف متنجسی که مایع در آن بود، اصابت کرد. و هنوز هم متذکر نشده و نماز را خواند. بعد از نماز یادآور شد که آن آب نجس بوده، این هم از باب جهل به موضوع است نه نسیان. جهل به موضوع نه اعاده دارد و نه قضاء اما اگر صلاه در نجس عن نسیان باشد، هم اعاده دارد و هم قضاء. «لانه لم یعلم نجاسه یده سابقا» برای اینکه مکلف ندانسته است نجاست دست خودش را قبل از نماز، «و النسیان انما هو فی نجاسه شئ آخر»، نسیان درباره لیوان بود نه برای دست، دست از اول که گذاشته تا نماز خوانده، نمیدانسته نجاست آن را. آن نسیان که تعلق گرفت به نجاست لیوان است نه به نجاست دست. «غیر ما صلی فیه» غیر از آن چیزی است که با آن نماز خوانده که لباس یا دست اوست. بنابراین آنچه که فراموش کرده است، آب لیوان است و مجهوله هم نجاست دست است، نماز را هم در مجهوله خوانده است نه در منسیه و حکم جهل، عدم اعاده و عدم قضاء بود.
تفکیک حکم لباس نمازگذار و غسل و وضوی او در مسئله مذکور
 «نعم لو توضو او اغتسل قبل تطهیر یده و صلی کان باطله من جهه بطلان وضوئه أو غسله»، در صدر مسئله از این قرار است که وضوی قبلی دارید و میخواهید طرف نماز بروید، دستتان به لیوان متنجس اصابت کرد، نجاست آن را میدانید و بعد فراموش کردید که آن نجاستی داشت و نماز خواندید. اینجا که میگوید اگر وضو نداشته باشد و فراموش کند و دست او به شئ متنجس اصابت کرد و بعد وضو گرفت، در این صورت این وضویش باطل است. چون در وضو طهارت محل وضو شرط است و محل وضو متنجس بوده و وضویش باطل بوده و حدیث لا تعاد میآید که تعاد از طهور حدثی است.
سوال: در این زمان صورت مسئله ندارد چون آبها اکثرا آب جاری است.
جواب: یک تعلیقهای گفته شده است که سید میگوید ممکن است آب دو منظوره باشد. در عین حالی که وضو انجام میشود در همان حال تطهیر هم انجام بشود. اگر قائل به این شدیم، وضو هم اشکال ندارد.
سوال: بنابر تشخیص عرف اینجا که دست به آن اصابت میکند و آنجا مستقیما به این صورت بوده، تفکیکی قائل نیست.
جواب: مسئله دوم این بود که علم به نجاست است و بعد حجت آمد که این نجاست از بین رفت و نماز خواندید و بعد معلوم شد که نجاست است. اما اینجا میگوید که لیوان آب نجس بود و فراموش کردید بعد دست که به این لیوان اصابت کرد و دست هم آلوده شد، دیگر فراموشی ادامه داشت تا نماز را خواندید، بعد از نماز یادآور شدیم که لیوان نجس بوده، میفرماید: این جهل به موضوع است. چون آنچه فراموش شده، آب است. و آنچه مجهول است، نجاست دست است. نماز در نجاست عن جهل قصوری نه اعاده دارد و نه قضاء. سیدنا الاستاد میفرماید: «ما نسی لم تقع فیه الصلاه و ما وقعت فیه الصلاه کانت مجهوله و لیست بمنسیه»[2].


[1]  مستمسک العروه الوثقی، سید محسن حکیم، جلد 1، صفحه 541.
[2]  التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، جلد 3، صفحه 355.