درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی طریقه جمع بین نص متعارض
ادامه بررسی نصوص وارده در رویت نجاست در لباس نمازگزار
درباره مسئله رویت نجاست در اثناء صلاه با علم به حدوث نجاست قبل از صلاه، از نصوص مختلفی استفاده شد که آن نصوص به دو دسته تقسیم میشود:
روایت ابن سرحان و ابن سنان دال بر صحت نماز
 دسته اول نصوصی که دال بر صحت صلاه بود که عبارت بود از موثقه داود بن سرحان و معتبره عبدالله بن سنان. این دسته از روایات دلالت داشتند بر صحت صلاه در مفروض مسئله.
روایات ابابصیر و زراره بر بطلان نماز
دسته دوم روایاتی بود که در مفروض مسئله دلالت داشتند بر بطلان صلاه که عبارت بود از صحیحه ابابصیر و صحیحه زراره. این دسته دلالت داشتند بر بطلان مسئله در مفروض مسئله که مفروض مسئله این بود که رویت نجاست در اثناء با علم به حدوث نجاست قبل از صلاه. بعد از این، باید طریق جمع این نصوص بررسی دقیق بشود.
بررسی طریقه جمع بین نصوص
درباره این دو دسته از نصوص، توجه کرد که این دو دسته تعارض دارند یا از باب اطلاق و تقیید هستند و اگر تعارض دارند، جمع عرفی وجود دارد یا اگر جمع عرفی نیست، حمل ممکن است؟ درجهت بررسی این مسئله لازم است که تعارض و راهحلهای آن را بررسی و توضیح بدهیم.
شرط تحقق تعارض بین دو روایت
 اما تعارض: منظور از تعارض در عرض هم قرار گرفتن دو دلیل مخالف است و هیچ کدام نسبت به دیگری از قوت و استحکام بیشتری برخوردار نباشد. بنابراین فقط اختلاف دو تا دلیل تعارض نیست بلکه اختلاف و در عرض هم قرار گرفتن و هم وزن بودن است که میشود تعارض. اگر در طول هم دو تا دلیل متخالف، تعارض نیست، یکی میشود حاکم و یکی میشود محکوم. یا وارد و مورود متخالفین هستند اما در طول هم هستند که اول مورود است و بعد وارد.
اقسام تعارض
بعد از که معنای تعارض را فهمیدیم، اقسام تعارض را دقت کنید: تعارض دو تا تقسیم دارد:
تقسیم به اعتبار تعارض کلی و جزئی
 تقسیم اول به اعتبار کیفیت:
تعارض به نحو کامل (تباین)
 که به این اعتبار1. دو دلیل گاهی با هم دیگر به نحو تام و کامل متعارض هستند ایجابی و سلبی
تعارض به نحو جزئی (اعم و اخص من وجه) تعارض در ماده اجتماع
 2. یا تعارض بین دو تا دلیل فقط در ماده اجتماع است که نسبت اول میشود تباین و نسبت دوم میشود اعم و اخص من وجه. مثال برای قسم اول از تعارض که تعارض به نحو کامل است و نسبت تباین است مثل «اکرم الضیوف و لا تکرم الضیوف» که مطلقا ایجابی و سلبی است و تعارض کاملی است و این تعارض در دید منطق نسبت تباین دارد. مثال قسم دوم: «اکرم الضیوف و لا تکرم الفساق»، ضیوف به دور از فسق ماده افتراق از طرف ایجاب و «اکرم»، فسقه بدون ضیوف ماده افتراق از طرف سلبی و ماده اجتماع ضیف فاسق است. این میشود تعارض و تعارض در ماده اجتماع. که گفته میشود یا تعارض به طور کامل است یا تعارض در ماده اجتماع است. این دو قسم مربوط میشود به کیفیت تعارض.
قسم دوم تعارض به اعتبار زمان
تقسیم دوم عبارت است از تقسیم تعارض به اعتبار زمان
تعارض بدوی و مستقر
 عبارت است از: 1. تعارض بدوی، 2. تعارض مستقر. بدوی در یک زمان مقطع کوتاه ابتدایی و در ابتدای نظر تعارض میآید مثل حاکم و محکوم که «حرم الربا» و «لا ربا بین الوالد و الولد». تا تصور بکنیم و دقت بکنیم، تعارض از بین میرود. یا از لحاظ زمان تعارض، زمان کوتاه ندارد و مستقر است و استمرار دارد. که تعارض مستقر را تعارض استمراری هم میگوییم مثل تخییر بدوی و تخییر استمراری مثل «اکرم الضیوف» و «لا تکرم الضیوف» که تا ابد مستمر است.
راه حل رفع تعارض، رجوع به مرجحات
بعد از که اقسام تعارض گفته شد، راه حلهای تعارض: در مرحله اول مراجعه به مرجحات است. مرجحات هم به دو دسته هستند: 1. مرجحات مربوط به مدلول، 2. مرجحات مربوط به دلیل.
مرجحات مربوط به مدلول
مرجحات مربوط به مدلول همان مرجحاتی است که در اخبار علاجیه آمده است در تعارض بین خبرین که اشهرهما و موافقت کتاب و مخالفت عامه که اینها مرجحات هستند اما در حقیقت مرجحات مربوط به مدلول است.
مرجحات مربوط به دلیل
 قسم دوم از مرجحات، مرجحات مربوط به دلیل عبارت است از نص و ظاهر، قوت در ظهور، وجود قرینه برای یکی از دلیلین و صحیح و ثقه بودن. در مجموع خلاصه میشود به قوت و ضعف دلیل که قوت و ضعف دلیل همان نص و ظاهر و قرینه داشتن و قرینه نداشتن است. اگر مرجحات بود ممکن است تعارض بدوی باشد و مرجح تعارض را از بین ببرد.
رفع تعارض به صورت حد وسط (جمع عرفی و تبرعی)
 اما اگر این مرجحات نبود، تعارض بدوی نیست و در حد وسط میرسد بعد از مرحله تعارض بدوی است. در مرحله تعارض حد وسط، راه حلهای دیگری وجود دارد که به آن میگوییم علاج تعارض یعنی تعارض شکل گرفته. این علاج تعارض عبارت است از جمع عرفی. جمع عرفی چیست؟ درباره جمع تقسیم معروف و مشهور این است که جمع به دو قسم است: 1. جمع عرفی، 2. جمع تبرعی.
دو خصوصیت در جمع عرفی
جمع عرفی آن است که دارای دو تا خصوصیت باشد: 1. پس از جمع بین دو دلیل مخالف، عرف تضاد نبیند و در دید عرف، تضاد دیده نشود. 2. شاهد جمع داشته باشیم. این دو تا نکته اگر وجود داشت، میشود جمع عرفی.
خصوصیت جمع تبرعی
 اما جمع تبرعی اگر بین دو دلیل مخالف و متخاصم جمع به عمل بیاید، نه شاهد جمع است و نه عرفا آن را دور از تضاد میداند اما خود فرد براساس خواست که به آن میگوییم ذوق و استحسان، براساس ذوق شخصی که اساس ندارد منتها برای خودش ذوق است و براساس ذوق شخصی دو تا دلیل را جمع میکند. مثلا میگوید «اکرم الضیوف» و «لا تکرم الضیوف»، این «لا تکرم» مربوط به دیگران است و خطاب آن ما نیستیم. که ذوق شخصی است و هیچ دلیل دیگری ندارد. جمع تبرعی اساس ندارد و برخواسته از ذوق شخصی و استحسان است.
اقسام جمع عرفی
 اما جمع عرفی دو قسم است:
جمع براساس تقدم اظهر بر ظاهر
1.جمع براساس تقدیم نص بر ظاهر و رفع ید از ظهور به وسیله نص طرف مقابل. از ظهور هر یکی دست برمیداریم به وسیله نص دیگری. که این را از لحاظ اصطلاح تعابیر مختلف داریم میگوییم جمع عرفی، توفیق عرفی، جمع بین حقین و جمع دلالی.
در جمع عرفی قسم اول به خاطر نص یک دلیل از اطلاق دلیل دیگر دست برمیداریم
مثال معروف آن شیخ انصاری قدس الله نفسه الزکیه در مکاسب محرمه بیع نجس، میفرماید: که دو تا نص متعارض آمده: 1. «ثمن العذره سحت» و «لا بأس ببیع العذره». این دو تا بیان درست ایجاب و سلب است. یک نص میگوید خرید و فروش عذره که از نجاسات است، اشکال ندارد و روایت دوم میگوید خرید و فروش آن سحت و باطل است. میفرماید: جمع عرفی یا توفیق عرفی این است که هر کدام از این دو دلیل نصی دارد و ظاهری. به عبارت دیگر قدر متیقنی دارد و اطلاقی. قدر متیقن، نص آن است و مفاد اطلاق، ظاهر آن است. مثلا «ثمن العذره سحت» که یک ظاهر دارد و اطلاق است و یک قدر متیقن دارد که عذره نجس العین است که نص سحت هم میشود در این مورد. نص یعنی احتمال خلاف دیگر وجود ندارد. ثمن عذره نجس العین سحت است قطعا، ظاهر آن هم این است که عذره کل حیوانات. از آن طرف «لا بأس ببیع العذره»، یک نصی دارد و یک ظاهر، نص قدر متیقن آن است و ظاهر اطلاق آن است. اطلاق و ظاهرش این میشود که تمام عذرههای حیوانات بیع آن اشکال ندارد. قدر متیقن حیوان ماکول اللحم اشکال ندارد. بعد از که نص و ظاهر هر دو را تبیین کردیم، به واسطه نص هر یکی از ظاهر دیگری دست برمیداریم و میشود جمع بین دلیلین و جمع عرفی. به وسیله نص «ثمن العذره سحت» از اطلاق «لا باس ببیع العذره» دست برمیداریم که عذره حیوان محرم الاکل را از اطلاق آن استفاده میکنیم و به وسیله نص «لا بأس ببیع العذره»، عذره حیوان ماکول اللحم که نص است، به وسیله آن نص از اطلاق ثمن العذره سحت که شامل عذره ماکول اللحم میشد، دست برمیداریم و نتیجه این میشود که «لا بأس ببیع العذره» که عذره حیوان ماکول اللحم است و «ثمن العذره سحت» عذره حیوان محرم الاکل است. این جمع عرفی و توفیق عرفی است با این وضعیت مطلوب و روش عالی و دقیق.
در قسم دوم جمع عرفی نتیجه تقیید مورد عمل قرار میگیرد
قسم دوم از جمع عرفی عبارت است از جمع براساس احتراز از لغویت احد المتعارضین. ملاک احتراز از لغویت و تحفظ بر دلیلین است. مثل اینکه بگوییم اکرم الضیوف که ایجابی است، سلبی آن «لا تکرم هولاء الضیوف» که یک جمع خاص و قضیه خارجیه است. این تعارض است، الان اگر شماره یک (اکرم)  را مقدمه بداریم، موجب لغویت دلیل دوم میشود و «لا تکرم» لغو میشود اما اگر «لا تکرم» را مقدم بدارید، لغویت لازم نمیآید و تحفظ بر دلیلین شده است و محدوده دلیل اول تضییق شده است. لذا در این جمع عرفی نتیجه التقیید محقق میشود به تعبیر محقق نائینی. اطلاق و تقیید نیست بلکه نتیجه التقیید است.
 در مرحله نهایی حمل یکی از متعارضین بر معنای خارج از محدوده تعارض
 اگر از جمع عرفی امکان نداشت، میرسیم به مرحله نهایی که حمل یکی از متعارضین بر معنای خارج از محدوده تعارض. که حمل در حقیقت عبارت است از تغییر جهت و حمل در حقیقت عبارت است از جا به جا کردن معنای معارض به معنای غیر معارض. مثلا«اکرم الضیوف» و «لا تکرم الخطار» که عبارت دیگر ضیوف است، تعارض کردند ولی بعد از تحلیل دیدیم که خطار معنای دیگری هم دارد. خطار یعنی آشنایان از نزدیک، که آن دیگر تعارض با معنای اولی و ایجابی ندارد بلکه از محدوده تعارض بیرون میرود. معنای متعارض عوض میشود به معنای غیر متعارض. تمامی برنامه و کارنامه تعارض و جمع دلالی که کامل شد، این دو دسته از نصوص آیا از باب اطلاق و تقیید است که سیدنا الاستاد میفرماید یا از باب جمع عرفی است که سید الحکیم فرموده است و یا از باب حمل بر معنای خارج از محدوده تعارض است که شیخ در تهذیب فرموده است؟