درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التفات در حین صلاه به نجاست بدن یا لباس
ادامه بحث از طهارت لباس نمازگذار
سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: «اذا صلی فی النجس» که این مسئله را شرح دادیم
( و ان التفت فی اثناء الصلوه فان علم سبقها .... )
و در ذیل این مسئله میفرماید: «و ان التفت فی اثناء الصلاه فان علم سبقها و ان بعض صلاته وقع مع النجاسه بطلت مع سعه الوقت للاعاده و ان کان الاحوط الاتمام»،
دخالت وسع وقت و عدم آن در اعاده نماز
میفرماید: اگر کسی التفات کند و متوجه بشود در اثناء نماز خواندن که به لباس یا بدنش نجاستی اصابت کرده است، اگر علم پیدا کند به اینکه آن نجاستی که الان در حین نماز میبیند، قبل از نماز بوده و اینکه بعضی از اجزاء نماز با نجاست انجام شده است، در این صورت نماز باطل است اما با یک شرط: اگر وقت برای اعاده وجود دارد و در وسعت وقت باشد، هرچند احتیاط مستحبی اتمام است که همان نمازی را که با ثوب متنجس انجام میدهد، اتمام کند و بعد اعاده کند. و بعد میفرماید: «مع ضیق الوقت ان امکن التطهیر أو التبدیل و هو فی الصلاه من غیر لزوم المنافی فلیفعل ذلک»، نماز میخواند و در حین نماز متوجه میشود که لباس او یا بدنش متنجس شده و قطرات خون بیشتر از یک درهم اصابت کرد مثلا، وقت هم تنگ است، وقتی را ندارد که نماز را رها کند و تطهیر کند و نماز را دوباره بخواند.
امکان تعویض لباس در حین نماز
میفرماید: در ضیق وقت اگر در همان حال نماز امکان تطهیر وجود دارد یا تبدیل، که در حین نماز خواندن لباس پاکی در کنارش است، فورا با حفظ ستر عورت لباس را عوض کند یا کنار جوی آبی است و پایش به خون آلوده شده باشد، با آب تطهیر کند، اگر این امکان وجود داشته باشد، اقدام کند «فلیفعل ذلک و کانت صحیحه و ان لم یمکن اتمها» اگر تبدیل و تطهیر ممکن نبود، مثلا وسط نماز است و نجاستی را دید و وقت هم ضیق است، نماز را بخواند و نماز صحیح است.
اگر علم به حدوث نجاست در اثناء باشد
 بعد میفرماید: «و ان علم حدوثها فی الاثناء مع اتیان شئ من اجزائها مع النجاسه أو علم بها و شک فی أنها کانت سابقا أو حدثت فعلا»، صورت اول این بود که اصابت نجاست در اثناء بود با علم به اینکه قبلا اصابت شده و اجزاء نماز در لباس نجس اتیان شده است. اما صورت بعدی را میفرماید: اگر علم به حدوث نجاست در اثناء باشد، علم به اینکه مقداری از اجزاء نماز را در نجاست انجام شده است یا علم پیدا کند به آن نجاست در اثناء و شک کند در اینکه آن نجاست قبلا بوده یا در حین نماز حادث شده، «فمع سعه الوقت و امکان التطهیر او التبدیل یتمها بعدهما» میگوید در این صورت با سعه وقت و امکان تطهیر و تبدیل، نماز را تمام بکند بعد تبدیل و تطهیر که البته این «بعدهما» باید «بعد احدهما» باشد چون «بعدهما» معنایش این میشود که هم تطهیر و هم تبدیل و این نیست، یکی از آن کافی است یا تبدیل و یا تطهیر که «بعد احدهما» صحیح است. «و مع عدم الامکان یستأنف» و در صورتی که امکان تبدیل و تطهیر وجود نداشته باشد و وقت کافی باشد، نماز را رها کند و برود تطهیر یا تبدیل کند لباس را و اگر بدن است تطهیر کند. ما حصل متن این شد که اگر نجاست در اثناء نماز دیده شود، یقین داشته باشیم که قبل از نماز بوده و وقت هم وسیع است، در این صورت نماز باطل است. و اگر در اثناء باشد و نداند که نجاست قبل از صلاه بوده چه اینکه بداند بعضی از اجزاء با نجاست بوده یا همین فعلا آمده که بعضی از اجزاء با نجاست نبوده، در این صورت به تطهیر و تبدیل مبادرت کند و اگر موفق نشود، نماز صحیح است.
بیان مرحوم آقای خویی در تنقیح
برای شرح این مسئله سیدنا الاستاد[1] قدس الله نفسه الزکیه در کتاب تنقیح مسئله را مبسوط شرح میدهد که مطلب از این قرار است:
دسته بندی مطالب و صور مسئله در اصابت نجاست در اثناء صلاه
 این مسئله به دو گونه فرض میشود: فرض اول: دیدن نجاست در اثناء نماز با وسعت وقت که وقت برای دوباره خواندن نماز و وقت برای اعاده صلاه وجود داشته باشد. فرض دوم: علم به حدوث نجاست در اثناء صلاه با ضیق وقت که وقت برای اعاده صلاه کافی نباشد. اما فرض اول ( اصابت نجاست در اثناء با وسعت وقت) این فرض دارای سه صورت است:
اصابت نجاست با علم به اصابت قبل از نماز
 1. اصابت در اثناء صلاه با وسعت وقت با علم بر اینکه این نجاست قبل از شروع به نماز بوده است.
علم به حدوث نجاست با علم به عدم نجاست قبل از نماز و اتیان برخی از اجزاء نماز با نجاست
 2. علم به حدوث نجاست در اثناء با علم به اینکه بعضی از اجزاء صلاه ممکن است که در نجس بوده باشد مثلا کسی در حالی که سجده دوم رکعت اول را انجام میدهد متوجه شد که لباس او یا دست آلوده به نجاست شد، میداند که این نجاست قبل از صلاه بوده ولیکن علم دارد که رکوع یا سجده اول یا در نجس بوده و یا احتمال میدهد که رکوع و سجده اول در نجس بوده.
صورت سوم جایی که نجاست در اثناء صلاه اصابت نماید ولی علم دارد که جزئی از نماز در نجاست اتیان نشده است
 3. علم به نجاست در اثناء صلاه حاصل شود، اما علم به وقوع اجزاء صلاه در نجس نداشته باشد یا اینکه علم داشته باشد که همین الان اصابت کرد و یا اینکه احتمال بدهد که الان اصابت کرده و هیچ جزئی از اجزاء نماز در نجس انجام نشده.
سوال: صورت سوم مثل صورت دوم شد.
جواب: صورت اول این بود که التفات در اثناء است اما علم پیدا میکند که قبل از شروع بوده. صورت دوم این بود که توجه یا علم به اصابت در اثناء و با علم به اینکه این اصابت قبل از صلاه نبوده اما اجزائی از این صلاه در آن نجس انجام شده مثلا رکوع و سجده قبلی. صورت سوم التفات میکند به نجاست در اثناء، اما علم دارد که قبل از صلاه و شروع صلاه این نجاست نبوده و اجزائی از صلاه هم در نجاست اتیان نشده و همین الان اصابت صورت گرفته است.
رأی مشهور در هر سه صورت مبادرت به تطهیر و تبدیل است و اگر ممکن نبود، نماز صحیح است
در همه این سه صورت رأی مشهور اصحاب این است باید توجه بکنند که اگر ممکن است در حال نماز تطهیر و تبدیل، اقدام بکند و اگر تبدیل و تطهیر ممکن نیست، در هر سه صورت نماز درست است.
دلیل قول مشهور
 اما مبادرت به تبدیل و تطهیر برای اینکه مبادرت به تبدیل و تطهیر عقلا و نقلا وظیفه مکلف است. براساس حکم عقل پس از استفاده از شرع که میشود حکم عقلی غیر مستقل – حکم عقلی را که از شرع اساس آن را اخذ کنید میشود حکم عقل غیر مستقل – این شرط را که از شرع گرفتیم که باید نماز در لباس طاهر و در حالت طهارت باشد، الان که بدن و لباس آلوده شد، به حکم عقل باید تطهیر بشود.
رجوع به نصوص در حکم فوق
اما شرعا نصوصی است که در این رابطه به ما کمک میکند
صحیحه عمر بن اذینه دستور بر تطهیر در حین نماز و ادامه آن
صحیحه عمر بن اذینه: محمد بن علی بن الحسین شیخ صدوق باسناده عن عمر بن اذینه که اسناد شیخ صدوق به عمر بن اذینه درست است. عمر بن اذینه که از اجلاء و ثقات اصحاب امام صادق است. «عن ابی عبدالله علیه السلام انه سأله عن الرجل یرعف و هو فی الصلاه و قد صلی بعد صلاته فقال: ان کان الماء عن یمینه أو عن شماله أو عن خلفه فلیغسله من غیر أن یلتفت و لیبن علی صلاته». سوال شد از کسی که خون دماغ میشود در اثناء صلاه و بعضی از اجزاء نماز را انجام داده، امام میفرماید: اگر آبی باشد در سمت راست و چپ و پشت سر او، بدون اینکه از قبله منحرف بشود باید تطهیر کند و نمازش را بعد از آن ادامه بدهد. «فان لم یجد الماء حتی یلتفت فلیعد الصلاه»[2]، و اگر آبی نبود تا اینکه استفاده کند باید نماز را اعاده کند.
استفاده از صحیحه فوق
از این نص دو مطلب را استفاده کردیم: 1. در اثناء صلاه اگر نجاست محقق بشود، باید به تطهیر مبادرت کرد. 2. این مقدار عمل در وسط صلاه، اشکالی ندارد به شرط اینکه منافی و قاطع برای صلاه به حساب نیاید.
صحیحه محمد بن مسلم در مورد تکلیف خون دماغ در نماز
 روایت دوم: صحیحه محمد بن مسلم: محمد بن یعقوب عن الحسین بن محمد که توثیق خاص دارد عن عبدالله بن عامر هم موثق است عن علی بن مهزیار عن فضاله بن ایوب که از اجلاء و ثقات است، عن العلاء که علاء بن رزین که از اجلاء و اصحاب است عن محمد بن مسلم «قال سألت اباجعفر علیه السلام عن الرجل یأخذه الرعاف و القی فی الصلاه کیف یصنع؟ قال ینفتل فیغسل انفه و یعود فی صلاته»، سوال شد از کسی که خون دماغ بشود و در حال نماز باشد یا قی برایش عارض بشود، فرمود: جلوی دماغش را بگیرد و پس از دماغش را شستشو کند و به نماز ادامه بدهد. «و ان تکلم فلیعد صلاته»[3]، اگر حرفی بزند قاطع صلاه محقق شده و باید نماز را اعاده کند.
استفاده از صحیحه فوق
در این نصوص معتبره مضافا بر آن دو مطلب قبلی، این مطلب هم ثابت شد که مصداق برای قاطع بیان شد که از قبله منحرف نشود و تکلم نکند. و طبیعی است که انحراف قبله و تکلم مثال است، تطهیر و تبدیل در وضعیتی باشد که اخلال به صورت نماز ایجاد نشود. بنابراین عقلا و نقلا باید ابتداءً به ازاله اقدام کرد یا تبدیل و اگر ازاله ممکن نبود، آنگاه باید به همان صورت نماز را بخواند. میفرماید: این نصوص دلالت واضح دارد بر اینکه مجرد وقوع نجاست در اثناء، مبطل نیست.
سوال: در صورت سوم که نجاست در حین نماز
 در اینجا سوال و جوابی را باید توجه کنیم که سوال این است: ما میدانیم به ضرورت فقه که صلاه در نجس باطل است. صورت اول و دوم که گفته شد که صلاه در نجس بود اما صورت سوم در آنی که ملتفت میشود مکلف که نجاست به لباس او یا بدنش اصابت کرد، یک «آن» قطعا صلاه در نجس واقع شد. همان آنی که اصابت شده است، همان آن صلاه است و در نجس واقع شده و میدانیم به ضرورت فقه که صلاه در نجس قطعا باطل است. جوابش این است که طبق این نصوص مجرد وقوع نجاست در اثناء صلاه و محض تحقق نجاست در اثناء صلاه، مبطل نیست.
ادله مشهور بر صحت نماز مذکور چیست؟
تا به اینجا مطلب معلوم شد که حکم ازاله است و بعد ازاله هم حکم صحت بود اما حکم ازاله در اثناء را هم عقلا و نقلا فهمیدیم، اما ادله مشهور چیست؟ آیا دلیل بر صحت این صلاهها داریم یا نداریم؟
اولویت و نصوص
 میفرماید: استدلال به دو گونه ارائه میشود، گونه اول استدلال به اولویت و صورت دوم استدلال به نصوصی خاصی که دلالت دارند بر عدم اعاده و صحت صلاه.


[1]  التنقیح فی شرح العروه الوثقی، سید ابوالقاسم خویی، جلد 3، صفحه 331 تا 340.
[2]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 4، باب 2 از ابواب قواطع صلاه، روایت 1، ط الاسلامیه. .
[3]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 4، باب 2 از ابواب قواطع صلاه، روایت 4.