درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر آیه 143 سوره بقره در موضوع ولایت اهل بیت علیهم السلام
آیه 143 بقره و کذلک جعلناکم ....
آیه 143 سوره بقره: «و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا». بر اساس اسلوب بحثمان اول آیه را ترجمه کنیم، و بعد معنی را دقت کنیم و بعد به تفاسیر و نصوص مراجعه بشود.
ترجمه
«و کذلک جعلناکم امه وسطا» خدای متعال در این آیه میفرماید: همینگونه که در آیه قبلی صحبت از صراط مستقیم آمده، آخرین کلمهاش «یهدی من یشاء الی صراط مستقیم»، میفرماید: و همینگونه قرار دادیم شما را امت وسط و امت میانه تا اینکه شهداء و گواهانی باشید بر مردم. «و یکون الرسول علیکم شهیدا» و پیامبر اعظم بر شما شهید باشد.
منظور از شهید چیست؟
منظور از شهید چیست؟ شهید در لغت و در اصطلاح: شهید در لغت به معنای حاضر و ناظر است. شهید به حاضر اطلاق میشود و شهید به ناظر هم اصلاق میشود. در اصطلاح هم شهید کسی است که در راه خدا جانش را فدا کند، «قتل فی سبیل الله». ولی آیه قرآن با این دو تا معنا، چیزی از آن استفاده نمیکنیم و قطعا این شهید، شهید به معنای فقهی نیست که قتل فی سبیل الله است و به معنای شاهد باب قضاء هم نیست. پس منظور از شهداء چه باشد؟منظور از این شهداء با در نظر گرفتن معنای لغوی که همان حاضر و ناظر است و با مناسبت حکم و موضوع، همان معنای لغوی آن که حاضر و ناظر بود و با مناسبت حکم و موضوع معنا این میشود که پیامبر شاهد است بر به شهدائی که آن شهداء ناظرین بر مردم هستند. بنابراین این با همین توجه ابتدایی و با در نظر گرفتن معنای لغوی، بسیار به طور واضح این مطلب را میرساند که منظور از این شهداء یعنی اشراف و سرپرستی و اشراف هم در اعمال که تناسب آیه نشان میدهد و هم اشراف در هدایت باشد برای مردم و اشراف در امور مردم .که حضور و نظارت یعنی یک نوع اشراف. پس «شهداء علی الناس» یعنی اشراف در امور و اشراف در هدایت مردم.
دقت در آیه
الان به آیه دقت کنیم، جمله اول «وسطا»، این وسط چه باشد؟ و بعد در جمله دوم «لتکونوا شهداء علی الناس» یک عده شهداء بر مردم هستند. مردم هم که مردم غیر از امت که نیست، اگر نگوییم که منظور از مردم فقط امت است یا قدر متیقن آن امت است و حداقل امت هم در ضمن آن میآید. پس این شهداء علی الناس یعنی علی الامه. و بعد «و یکون الرسول علیکم شهیدا»، و پیامبر بر شمایی که شهداء هستید، شهید است. شهید و شهداء است. نتیجهاش این میشود که حجه الحجج و همانطور که در روایتی آمده از امام عسگری سلام الله تعالی علیه نسبت به حضرت صدیقه طاهریه که «وجدتنا حجه الله علینا» که حضرت صدیقه طاهره حجه الحجج است، حضرت رسول حجه الحجج میشود یعنی شهید و شهداء. پس شهداء یک مجموعهای از اولیای خاص خداست که پیامبر به طور خاص بر آن اولیای خاص یک نظارت و عنایت و اشراف ویژه دارد. این مقدار از آیه فهمیدیم و بیشتر از این اگر دقت بفرمایید، تفسیر آیه با تحلیل و با ترجمه، یک جایی میرسد که دست ما را اگر روایت نگیرد، میماند. ما فقط فهمیدیم که شهداء، شهدای عادی نیست، نه معنای لغوی خاص و نه معنای فقهی و نه معنای قضائی و محاکماتی. مطلبی که فهمیده شد، شهداء علی الناس پیامبر هم شهید بر شهداء مقام پیامبری هدایت مردم است، اسوه بودن است. با این تناسب حکم و موضوع میفهمیم که شهداء یعنی یک اسوه حاضر همیشه. از این جهت هم اسوه و هم هادیان باید باشند آن هم هادیان ویژهای که حضرت رسول یک هدایت ویژهای نسبت به آنها داشته باشد.
مراجعه به نصوص برای شناخت شهداء
حالا آن هدایت ویژه حضرت رسول چیست، و آن شهدای اولیای خاص چه کسانی هستند، به نصوص مراجعه میکنیم. کتاب تفسیر قمی که از اعتبار بالایی برخوردار است اعتبارش به اصطلاح عالی العالی است. درباره همین آیه 143 سوره بقره که خدای متعال میفرماید «و کذلک جعلناکم امه وسطا یعنی ائمه وسطا»، بعد وسطا را خود تفسیر میکند «أی عدلا و واسطه بین الرسول و الناس». عدل است و تجسم عدل، که نمیگوید عدول بلکه عدل و عین عدل است نه شخص عادل. شنیده بودید که صیغه مبالغه است، صیغه مبالغه جایی مبالغه است که واقعا مبالغه باشد شخص عادل باشد، آن را بگویید عدل اما درباره ائمه معصومین که آمده است «امه وسطا یعنی ائمه وسطا أی عدلا» اصلا مبالغه نیست ائمه خود عدل است. مطلب بعدی هم وسط بودن آن به این جهت است که واسطه بین پیامبر و مردم است. «و الدلیل علی ذلک»، بعد مفسر قمی که استاد شیخ کلینی است و شیخ کلینی روایات زیادی را از شیخ خودش علی بن ابراهیم قمی نقل میکند. «و الدلیل علی ان هذا مخاطبه للائمه علیهم السلام قوله فی سوره الحج»، میفرماید: دلیل بر اینکه این بیان خطاب است به ائمه، قول الله تعالی در سوره حج آیه آخرکه آمده است: «لیکون الرسول شهیدا علیکم یا معشر الائمه و تکونوا انتم یا معشر الائمه شهداء علی الناس و انما نزلت و کذلک جعلناکم ائمه وسطا»[1]، که گفته میشود ممکن است اصل ائمه بوده که ما احتمالی میگوییم براساس تفسیر قمی، و مخفف ائمه هم شده باشد امه. ضمیر «و تکونوا» مخاطب است، مخاطب جمع موجود را میگیرد یعنی یک جمع خاصی را میگیرد. مخاطب قضیه حقیقیه نمیشود بلکه مخاطب باید قضیه خارجیه باشد. اینکه ابناء عامه در تفسیرشان گفته باشند که «تکونوا» اشاره به کل امت است، قابل تطبیق نیست. مخاطب جمع خاصی را میگیرد. و ناس که بعد از آیه «و تکونوا شهداء علی الناس» آمده، طبیعتا ناس امت پیامبر میشود. شما شهداء بر امت باشید. این تفسیر را که در نظر گرفتیم نتیجه این شد که فیوضات از قبیل هدایت و اشراف و شهیدی که میگویید حاضر است، حضور به طور طبیعی با مقدمات و موخرات قطعا حضور مادی نیست، حضور نوری است. انوار الهی هستند. این شهداء یعنی انوار الهی همیشه هستند که در زیارت جامعه هم میخوانید «شهداء دار الفناء و شفعاء دار البقاء». تطبیق شد که این انوار الهی انوار هدایت هستند و همیشه و مستمر هستند و پیامبر اعظم نور این انوار از سوی خدا وحی که میگیرد، به توسط پیامبر به ائمه تحویل داده میشود. آن هم یک واسطهای که ما به آن بگوییم واسطه جسم است نه واسطه روحی و الا از نظر روحی ائمه معصومین و امیرالمومنین روح پیامبر است و به تعبیر قرآن «انفسنا و انفسکم»[2]. به دقت معرفتی هم علی و پیامبر فرقش، فرق بین نقطه و باء بسم الله است که دو تعبیر از یک حقیقت است. گاهی میگوییم نقطه و گاهی میگوییم باء، دو تعبیر ولی یک حقیقت. در مکاشفهای کسی در مدینه منوره از پیروان پیامبر اعظم و امیرالمومنین توسل کرد به حضرت رسول و چله نشینی، که یا رسول الله به من کمک کن که من اینجا بمانم و در کنار حرم تو اینجا مشرف باشد. بعد در عالم رویا یا در عالم کشف حضرت رسول به زبان حال فرموده باشد که توسلات را گرفتم، شما باید بروید ساکن نجف بشوید. من خودم اینجا هستم ولی جانم در نجف است.
(یک رسمی شده اخیرا که کل مداحان را از دم بعضیها اشکال میکنند، این خیلی به دور از انصاف است. حتی بعضی از اعاظم کتابش را تحت عنوانی بود که درباره بررسی و نقد مراثی و مصائب عاشورا و اینگونه نشان میداد که کل قضایای عاشورا صحیح نیست. خیلی دانشمند بزرگی است ولی قطعا درست نیست. صدمه به اصل میخورد. اگر بنا بشود مداحی و جلسات روضه کم کم، کم رنگ بشود، یک بدنه از مسیر هدایت سد میشود. مراثی و مصائب، قطعا مجموعهی آن اشتباه نیست و قطعا در حد کل درست است. و اشکالات جزئی در حکایات که در قصص الانبیاء هم است. حکایات جزئی ناقص و نقصها در هر گوشه تاریخ هم است. اینکه نمیشود دو سه جا اگر نقص بود، کل مجموعه را زیر سوال ببرند. بنابراین هر کجا یک نقصها و یک اشکالات جزئی دیده میشود، با اشکالات جزئی و نقصهای کلی ممکن است بعضیهایش خیلی وقیح باشد حتی شبهه کفر هم باشد که قطعا است و لا یجوز قطعا اما مجموعه را آدم نباید زیر سوال ببرد. برای یک اشکال جزئی یک حرکتی شروع میشود که تمام مداحها همهشان، اینکه نمیشود. اولا این غیبت مشخص فقهی است و بعد هم قسمتی هم آمده. مداحی در تهران است، که تا چیزی در روایتی و در کتابی ندیده، نمیخواند. مداحان متدین و معتقد هم است. آدمهایی که بی احتیاط است و اوج میگیرد و خلاف هم صحبت میکند هم است. ما باید بگوییم که بعضی از مداحها باید توجه بکنند و باید تذکر داده بشود. ما طرفدار مداح نیستم، بلکه میخواهیم جلساتی که نسبت به ولایت دارد، هیچ گاه کم رنگ نشود. چه کسی میتواند همین شبها چندین هزار جوان را مداح جمع میکند که برای امام حسین جمع میکند. رنگ ولایت در جلسهای که نام سید الشهداء باشد قطعا میآید. اسم سید الشهداء دارو و درمان باطن آدم است. چه کسی میتواند این همه جوان، میگفتند دهها هزار جمعیت پای مداحی یک نفر میآید که همهاش خلاف شرع که نمیگوید.
سوال: دفع المفسده اولی من جلب المنفعه، یعنی شما میفرمایید که تحریفات عاشورا نقد نشود چون دفع مفسده باید کرد.
جواب: تحریفات عاشورا، به عنوان تحریفات عاشورا درست نیست. اگر شما یک کتابی بنویسید و اسمش را بگذارید التحریفات العاشوریه یک صدمهای زدهاید. شما میگویید بررسی و تحقیق درباره قضایای عاشورا، عنوان اگر تحریفات عاشورا باشد، این تحریفات اثر خودش را میگذارد)
 اما تفسیر عیاشی درباره همین آیه روایتی است عن برید بن معاویه العجلی که برید از چهارنفر اول اصحاب است. بعد از زراره و محمد بن مسلم و ابابصیر، برید است منتها بقیه روات را نیاورده است. که احتمالا صحیحه است. «عن ابی جعفر علیه السلام قال قلت له و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا قال نحن الائمه الوسطی و نحن شهداء الله علی خلقه و حجته فی ارضه»[3]، فرمود که منظور از این شهداء و امت وسطی ما هستیم و ما شهدای خدا بر خلق خدا هستیم و ما حجت خدا بر روی زمین هستیم. روایت دوم از این کتاب: عن ابی بصیر و سند هم حذف است «قال سمعت اباجعفر علیه السلام یقول نحن نمط الحجاز فقلت و ما نمط الحجاز قال اوسط الانماط ان الله یقول و کذلک جعلناکم امه وسطا ثم قال الینا یرجع الغالی و بنا یلحق المقصر»[4]،
ترجمه آزاد روایت ابوبصیر
 ترجمه آزاد روایت: میفرماید ما آن معیار و شاخصه اصلی حجاز هستیم یعنی اسوه. گفت شاخصه و معیار اصلی حجاز چیست؟ فرمود: شاخصه معیارها. بعد خود آقا استناد کرد به آیه قرآن چنانچه خدای متعال میفرماید: «و کذلک جعلناکم امه وسطا»، این معیاری که محور مردم و امت هستند، ماییم که خدا در قرآن فرموده است تا میفرماید: به ما آنهایی که غالی هستند برمیگردند و تعدیل میشوند. افراط و تفریط باید حد وسط و اعتدالش را از ما بگیرند. افراط میکنند، بی راهه میروند، برگردند و پیرو ما باشند. تفریط میکنند میگویند ما به امام نمیرسیم و امام را چه کار داریم، خود ما دوریم، این دیگر عقب افتاده، این هم وقتی در حد اعتدال میرسد که به ما برسد. افراط و تفریط وقتی تعدیل میشود که در خط ما باشد. مشکل جهان عدم حضور ظاهری اسوه و انسان کامل است و مشکل پیروان امام عصر سلام الله تعالی علیه افراط و تفریط است. گاهی افراط میکنند و گاهی تفریط. اعتدالش این است که فقط هر آنچه که ما میگوییم باید عمل بشود «قل ما نقول»، «قل ما نقول» اگر بخواهیم ترجمه کنیم، در دو جمله ترجمه میشود: پایبندی به واجبات و اجتناب از محرمات. روایت سوم هم از عمر بن حنظله عن ابی عبدالله. هر سه روایت سند ندارد ولی عمر بن حنظله را میشناسید که راوی مقبول است به خاطر عمل اصحاب و توثیق عام ندارد. عن ابی عبدالله علیه السلام درباره شهداء فرمود: «هم الائمه». اینها ائمه هستند. روایت دیگر از ابوبصیر از امام صادق علیه السلام «لتکونوا شهداء علی الناس قال بما عندنا من الحلال و الحرام و بما ضیعوا منه»[5]. منظور از این جمله این است که معیار و امامِ نور و امامِ هدایت و امامِ تقوا و اسوه کل، انسان کامل ائمه هستند که به وسیله نگاه به آن شهداء پیروی از نور آن شهداء، حلال و حرام رعایت میشود و آن چیزی که ضایع شده است، اصلاح میشود.
روایات اصول کافی
یک نگاه مختصری به کتاب شریف کافی بکنیم که میدانید اولین کتاب معتبر روایی ماست در جوامع اربعه معتبر ما، اول و اسد و اضبط کافی است. کتاب کافی کتاب حجت باب فی ان الائمه شهداء الله عزوجل علی خلقه، در این باب روایات متعددی که به چند روایت که یکی صحیحه است، اشاره کنیم. روایت اول علی بن محمد عن سهل بن زیاد عن یعقوب بن یزید عن زیاد القندی عن سماعه، روایت در حد معتبر میشود اعلام کرد.« قال ابوعبدالله علیه السلام فی قول الله عزوجل»، آیه دیگری را که درباره کلمه شهید آمده، عنوان میکند و بعد میفرماید که این آیه «و جعلناکم امه وسطا» به چه معناست. «قال ابوعبدالله علیه السلام فی قول الله عزوجل فکیف اذا جئنا من کل امه بشهید و جئنا بک علی هولاء شهیدا قال نزلت فی امه محمد صلی الله علیه و آله و سلم خاصه»، این آیه نازل شده است درباره امت حضرت رسول مخصوصا «فی کل قرن منهم امام منا شاهد علیهم»[6]، «کل امه» یعنی کل مجموعه از امت در یک قرن از آن امت امامی است از ما شاهد بر آنها. هر عصری پس از پیامبر یک امت اسم گذاری میشود و هر امتی یک امام زمانی برای خودش دارد که تا الان هم است که عصر ما این امت موجوده برای خودش امام عصر را دارد. و اما پیامبر «شاهد علینا»، شاهد بر همه ماست. شاهد یعنی عدم هدایت و شاهد یعنی اسوه کمال و شاهد یعنی حاضر و ناظر بر همه امور. یک روایت دیگر که صحیحه اجلایی است: علی بن ابراهیم خود شیخ کلینی از شیخ خودش علی بن ابراهیم نقل میکند عن ابیه ابراهیم بن هاشم عن محمد بن ابی عمیر عن ابن اذینه که از اجلاء و ثقات عن برید العجلی «قال قلت لابی جعفر قول الله تبارک و تعالی و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا، قال نحن الامه الوسط و نحن شهداء الله تبارک و تعالی علیه خلقه و حججه فی ارضه». این روایت با این سند صحیح، مطلب را کامل کرد. و در آخر روایت میفرماید: «و فی هذا القرآن آیه لیکون الرسول علیکم شهیدا و تکونوا شهداء علی الناس فرسول الله الشهید علینا بما بلغنا عن الله»، پیامبر شهید و علم هدایت برای ماست «بلغنا عن الله»، آنچه از وحی میگیرد برای ما میدهد «و نحن الشهداء علی الناس»[7]، و ما پس از ابلاغ پیامبر احکام الهی و وحی را برای ما، ما شهداء و اعلام هدایت برای مردم هستیم. بنابراین این نتیجه از متن و دو تا تفسیر و کتاب کافی که به طور قطع منظور از شهداء ائمه معصومین و معنای شهداء اعلام هدایت و تنهاترین راه همین است و اگر غیر از این راه دیگری برود، راه ضلالت است، اللهم اهدنا من عندک.   


[1]تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، جلد 1، صفحه 63.
[2]آل عمران/سوره3، آیه61.
[3]تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، جلد 1، صفحه 62.
[4]تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، جلد 1، صفحه 63.
[5]تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، جلد 1، صفحه 63.
[6] کافی، شیخ کلینی، جلد 1، کتاب حجه، باب فی ان الائمه شهداء الله عزوجل علی خلقه. .
[7] کافی، شیخ کلینی، جلد 1، کتاب حجه، باب فی ان الائمه شهداء الله عزوجل علی خلقه، حدیث 4. .