درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حرمت تنجیس تربت حسینیه و وجوب ازاله نجاست از آن
 ادامه بحث از تربت حسینی و حرمت تنجیس آن
 فرع مربوط به تربت حسینیه علی مشرفها آلاف تحیه و الثناء: گفته شد که درباره تربت حسینیه فتوا همان است که سید اصفهانی و امام خمینی فرمودند که اطلاقا تنجیس محرم و ازاله نجاست واجب. ادلهای که در این رابطه گفته شد، شرح دادیم. و درضمن ادله، گفته شد حیثیت اضافیه هم موید بر مطلب است. تربتی که اضافه دارد به سید الشهداء سلام الله تعالی علیه. کسی که رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم دربارهاش فرموده است من اراد ان ینظر الی اعز اهل الارض و اعز اهل السماء فلینظر الی الحسین. این حیثیت اضافیه که اعز اهل سماء و ارضی که رسول الله فرموده است.
 توضیح حیثیات شش گانه
 بعضی از عزیزان حیثیت اضافیه یا حیثیت را از حقیر سوال کردند. قول داده بودم که حیثیات را شرح بدهم. به من گفتند که حیثیت را یک جا آدرس بدهید تا مطالعه کنم، گفتم و میگویم که این عناوین در بحث فقهی و اصولی ما هنوز مرکّز بحث نمیشود و پراکنده است که جا باشد کل اقسام حیثیت را برایتان بگویم. از ضمن کلمات فقهاء استفاده میشود حیثیت شش قسم است:1. حیثیت ذاتیه، 2. حیثیت اکتسابیه، 3. حیثیت تقییدیه، 4. حیثیت تعلیلیه، 5. حیثیت شخصیه، 6. حیثیت اضافیه.
 معنی حیثیت (وجهه و نمود تاثیر گذار)
  اولا خود حیثیت چیست؟ حیثیت عبارت است از وجهه و نمودی برای یک شئ که تاثیرگذار باشد و اثر داشته باشد نه هر وجهه و نه هر نمودی.
 توضیح حیثیت ذاتیه
 اما حیثیت ذاتیه عبارت است از آن وجههای که در خود ذات وجود دارد مثل بشریت برای آدمیزاد. عنوان و وجهه و نمودی است حیثیت ذاتی آن بشر است، تاثیرگذار است برای شما حقوقدانها که میگویید حقوق بشر. نمود تاثیرگذار است.
 حیثیت اکتسابیه
 و حیثیت اکتسابیه که عبارت است از اکتساب وجهه و نمود تاثیرگذار مثل همان فردی که ذاتا بشر بود و میتواند علم کسب کند، عنوان عالم یک حیثیت اکتسابیه است و دارای آثار است.
 حیثیت تقییدیه
  3. حیثیت تقییدیه، حیثیت تقییدیه عبارت است از نمودی که برخواسته از تقید شئ به یک قید است مثل اینکه بگوییم اکرم زیدا العالم. عالم را به عنوان قید بیاوریم. قید که خارج است و تقیید هم عملیات است، تقید وجهه و نمود است و اثرگذار است.
 حیثیت تعلیلیه
  4. حیثیت تعلیلیه که مولی بگوید اکرم زیدا لعلمه تعلیل بشود. خود رابطه بین علت و معلول یک حیثیت میآورد به نام حیثیت تعلیلیه. البته محقق اصفهانی قدس الله نفسه الزکیه در کتاب حاشیه بر مکاسب میفرماید: حیثیت تقییدیه برمیگردد به حیثیت تعلیلیه. اکرم زید العالم حقیقتش این است که اکرم زیدا لعلمه چون قید برمیگردد به علت.
 حیثیت شخصیه
  5. حیثیت شخصیه، شخص فرد یک نمود و وجههای دارد که ارتباط دارد با ارزش شخصیتی شخص. یک آدم مودبی است، این مودب بودن یک حیثیت میشود برگرفته از شخص خودش. این آدم با فرهنگی است ، این حیثیت برگرفته از شخصیت خود فرد است.
 حیثیت اضافیه
  اما حیثیت اضافیه که محل بحث ما بود. که این هم یک نمودی است قابل اعتبار و تاثیرگذار، که شرائط دارد، وقتی اضافه بشود به یک مقام با قداست و با عظمت. اگر مقام با قداست و عظمت مورد اضافه بود، حیثیت اضافیه محقق میشود که مثالش را گفتم مثل اضافه یک فقیه به مقام نیابت عامه از آقا بقیه الله الاعظم که این میشود حیثیت اضافیه و در فهم فقهای ولایی ارزش حیثیت اضافیه ارزش بسیار والایی است و گره میخورد به مقدسات. این شش تا را که گفتم حیثیات همینها بود در فقه و اصول.
 فرع باقی مانده در بحث
 اما فرعی که گفته بودم از این قرار بود که تربت حسینیه یا تربت کربلا، قداستش محفوظ اما به شرط اینکه به قصد تبرک یا به قصد سبحه و تسبیح از خاک کربلا اخذ بشود. اگر به قصد تبرک اخذ نشود، گل و خاک کربلا را گرفتید برای تعمیر و برای خشت درست کردن که آنجا حیثیت اضافیه پیدا نکرده است، تقدیسی در کار نیست و خاک عادی است. حالا شما اخلاقا احترام قائلید جداست اما فقها احترامی وجود ندارد. در فقه آن خاک کربلا که به قصد تبرک و تسبیح اخذ بشود، قداست دارد و تعظیم و آن احکام.
 نصوص وارده در حیثیت اضافیه تربت کربلا در وسائل الشیعه
 در این رابطه نصوصی داریم، نصوص ما ابواب مزار وسائل الشیعه جلد 1 باب 70 درباره تبرک، باب 75 درباره تسبیح محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن احمد بن داود، شیخ طوسی باسنادش که اسناد از محمد بن احمد بن داود است که در عصر خودش محمد بن احمد بن داود از مشایخ بلکه شیخ قمیین بود. عن ابیه پدر شیخ قمی داود،
 توضیحی در مورد سید حمیری
 عن محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری که ایشان از جمله کاتبان توقیعات حضرت ولی عصر است. از آقا روایت نقل میکند. قال کتبت الی الفقیه که اینجا فقیه آمده اما در احتجاج کتبت الی صاحب الزمان آمده، کتبت الی الفقیه، سند درست است، اسئله هل یجوز ان یسبح الرجل بطین القبر و هل فیه فضل؟ فأجاب و قرأت التوقیع و منه نسخت، قرائت کردم و از آن استنساخ کردم، تسبح به فما فی شئ من السبحه افضل منه و من فضله ان المسبح ینسی التسبیح و یدیر السبحه فیکتب له ذلک التسبیح. [1] یعنی تسبیح تربت اگر باشد، همین طور که به دستتان جا به جا میشود و در گردش قرار میگیرد هم ثواب تسبیح را دارد. به قصد تسبیح گرفته شود، متبرک است و تنجیس آن حرام است و حتی به دست افرادی که اهل احتیاط نیستند هم ندهید و حتی با فرهنگ ما سنتیها بدون وضو هم دست نزنید. اما فرع بعدی: سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: اذا وضعت علیه بقصد التبرک و الاستفشاء و کذا السبحه و التربه الماخوذه بقصد التبرک لاجل الصلاه که این فرع کامل شد.
 سوال: حد تبرک بودن تربت چیست؟
 جواب: تحدیدی ندارد و عرفی است. قانون کلی است که هر چیزی تحدید شرعی نداشته باشد به عرف مراجعه میکنیم و آنچه متعارف باشد حد آن است. اگر کسی چند تا کامیون مثلا یک تن برای اینکه اینجا خرید و فروش میکند، بیاورد این صدق قصد تبرک یک مقدار مشکل است.
 مسئله 26: احترام ورق قرآن که در چاه فاضلاب افتاد
 مسئله 26: اذا وقع ورق القرآن او غیره من المحترمات فی بیت الخلأ أو بالوعته وجب اخراجه ولو باجره و ان لم یمکن فالاحوط و الاولی سد بابه و ترک التخلی فیه الی ان یضمحل. این مسئله محل ابتلاء هم هست، ترجمه: اگر ورق قرآن یا غیر آن، سکههای پولی که اسم مقدس امام رضا دارد و سکه پولی که اسم مقدسه حضرت معصومه دارد و همین طور محترمات دیگر، مهری که مهر کربلا و اسم سید الشهداء هم در آن است، افتاد در بیت الخلأ یا بالوعه که بالوعه چاه فاضلاب که این اصطلاح ادبیات عربی نیست و اصطلاح نجف است. اخراجش واجب است. هرچند به وسیله اجرت باشد. چرا واجب است؟ به همان ادلهای که تا حالا گفتیم، حرمت تنجیس و وجوب ازاله از مقدسات و محترمات، مضافا بر اینکه هتک بسیار واضحی در این رابطه شکل میگیرد. اگر شئ از محترمات مثل ورق قرآن یا سکه پولی که اسم مقدس امام رضا علیه السلام یا کلمه الله باشد و بیافتد، این مشکل است و بسیار حساس.
 حیثیت اضافیه در دلار امریکا
 یک فرعی را اینجا آوردهاند که دلار امریکا، اسم خدا نوشته است. دقیقا اسم خدا در صفحه دلار نوشته شده است. و از لحاظ فقهی اسم جلاله آثاری دارد عین اسم جلاله و احکامی دارد که با آثار فرق میکند. آثار این است که کلمه الله با همین ساخت یک آثاری دارد که آن آثار وضعی است شفاء و نورانیت و غیره. اما یک احکام فقهی دارد، اسم جلاله کلمه الله باشد یا کلمه خدا، و اینها همهاش اسم جلاله است. در ورقه دلار اسم خدا نوشته شده است، این را چه کنیم؟ تقدیس دلار که تقدیس خیلی نابجایی است، حیثیت اضافیه به طواغیت دارد، این از یک سو. به تعبیر امام قدس الله نفسه الزکیه حیثیت اضافیه به شیطان اکبر دارد و از سوی دیگر اسم خداست، ما چه کنیم؟ طبیعتا از لحاظ فقهی قطعا باید طهارت و تنجیس رعایت بشود. چون اسم خداست و اضافه یک کاغذ اعتباری عظمت اسم خدا را از بین نمیبرد. ولو آنها قصد سوء داشته باشد اما ارزش اسماء الله به قصد نیست، آن هم یک احتیاطی است لازم، که ما جرأت نمیکنیم فتوا بدهیم اما قطعا احتیاط این است که رعایت بشود. بالاخره ما به خاطر آن اسماء الله تمام احتیاطات را مجبوریم رعایت کنیم و هیچ چارهای نداریم و ملتزم به موازین فقهی هستیم و اسماء الله هر کجا باشد احترام و تقدیس خودش را دارد. اما اخراجش واجب است که از باب وجوب ازاله نجاست. هزینه برمیدارد، بله مقدمه واجب است. هزینه از سوی شرع آمده و هیچ توجیهی ندارد. چرا اجرت؟ حکم شرع اگر اجرت برداشت، این هزینه از سوی شرع آمده است. این مسئله واضح است و ابهامی در آن نیست.
 سوال:
 جواب: فقط اگر صدق اسم خدا بکند، قصد کاتب دخلی ندارد. این سوال خوبی است که گاهی بت پرستان ما همین معبودی که خدا میدانیم که الحمد لله موحد هستیم، بت پرستها در کنار یا مشابه معبودی دارند که آن بت است، حالا آن بت مصداقهای مختلفی دارد. هر مصداقی که داشته باشد. آن بتها که معبود باطلی است، آن تقدس ندارد ولو فقط خدایی که ما میگوییم نمیدانند، معبود میدانند. اصل معبود بودن که دلیل نمیشود که تطبیق کند به خدای واحد یکتا، اشکالی ندارد.
 سوال:
 جواب: اگر چنانچه اسکناسهای رایج جمهوری اسلامی که الله دارد که آرم جمهوری اسلامی است، صدق میکند. بنابراین همان طوری که از سکهای که اسم امام رضا در آن است، باید مسائل شرعی رعایت کنیم در اسکناسها هم همین رعایت را بکنیم. این برای این گفتم که گاهی ببینیم مسئله شرعی و فقهی یک مصداقهایی پیدا میکند که ما اصلا توجه نمیکنیم. در خود اسکناس جمهوری اسلامی قطع نظر از آن قسمت که امحاء شده است، خود آرم کلمه الله است، بدون وضو دست گذاشتن اشکال دارد و تنجیس آن حرام است طبق این ادلهای گفتیم.
 نقص در مصحف تنجیس شده متعلق به غیر
 مسئله 27: تنجیس مصحف الغیر موجب لضمان نقصه الحاصل بتطهیره. سید طباطبایی یزدی قدس الله نفسه الزکیه میفرماید: تنجیس مصحف غیر که مصحف برای خودتان نباشد و اگر مصحف برای خودتان باشد در مسائل بعدی میگوییم.
 اجرت تطهیر مصحف و ضمان حاصل از آن
 مصحف مال غیر است، اگر تنجیس کردید، موجب میشود ضمان نقص آن مصحف را، نقصی که حاصل میشود به وسیله تطهیر. تطهیر کردید به توسط تطهیر نقصی حاصل شد و قیمت آمد پایین، الان این نقص را شما ضامن هستید چون شما سبب هستید. صحت استناد دارد. به دلیل صحت استناد شما ضامن هستید و باید جبران نقص کنید و آن نقص را تدارک کنید. سیدنا الاستاد [2] قدس الله نفسه الزکیه مسئله را شرح میدهد، میفرماید: این بیان سید طباطبایی درباره این مسئله بیان وافی نیست. برای اینکه دو تا نقص وجود دارد: یک نقص بوسیله تنجیس، یک نقص بوسیله تطهیر. سید طباطبایی فرموده است که منجس ضامن نقصی است که به وسیله تطهیر بوجود میآید در حالی که دو تا نقص است. اگر کسی تنجیس کند، برای اهل شرع آن مصحفی که تنجیس شده با آن مصحفی که طاهر است، تفاوت قیمت دارد و نقص وارد میشود، کسی که تنجیس کرده است، ضامن این نقص است. و اما اگر تطهیر موجب نقص بشود، باز هم کسی که تنجیس کرده و بعد رفع نجاست نیاز به تطهیر دارد و تطهیر هم نقص بار میآورد این نقص دوم هم جبرانش به عهده منجس است چون او در نقص اول مباشر است و در نقص دوم سبب است، سببی که صحت استناد دارد و عرفا این عمل به او استناد داده میشود و این نقص به منجس نسبت داده میشود. بنابراین میفرمایند عبارت وافی نیست. فرمایش ایشان هم تا اینجا درست است. اما پس از اینکه وارد بحث میشود، ببینید قطعا در این بیان و شرح ایشان، یا اشتباه در ضبط و ثبت است یا اشتباه در چاپ است چون شان ایشان اجل است و مقرر هم مرد عظیمی الشأنی بوده است شهید غروی قدس الله ارواحهم. عنوان میکند میفرماید بین نقص در اثر تنجیس و نقص در اثر تطهیر اعم و اخص من وجه است. خوب دقت کنید، نقص در اثر تنجیس و نقص در اثر تطهیر اصلا نسبت اعم و اخص من وجه ندارد. چون ماده اجتماع به هیچ وجه ندارد. یک شئ بما هو شئ واحد هم سبب نقص تنجیس بشود و سبب نقص همان چیز تطهیر بشود، ممکن نیست. ماده اجتماع ندارد. فکر کنم اشتباه در ضبط شده است. اما نسبت اعم و اخص من وجه که در تقریرات آمده، زمینهاش جای دیگر است. جایی است که گفته شود اگر کسی تنجیس کرد مصحف را، اجرت و غرامت نقص دو تا بر عهده اوست. اگر همچنین ادعایی بشود، اشکال سید اینجا میآید که بین اجرت تطهیر و غرامت نقص اعم و اخص من وجه است. برای اینکه گاهی، ماده افتراق از طر ف اجرت: گاهی اجرت است ولی نقص نیست مثل کتابت آیات قرآن به یک فرش، با شستن نقص در نوشتار به وجود نمیآید اما اجرت هست. ماده افتراق از طرف غرامت نقص: و گاهی هم نقص است که غرامت داشته باشد ولی اجرتی نیست. یک نوشته با آب طلاست و آب هم دم دستتان است، شستن تطهیر اجرت نمیخواهد که یک مقدار شیر را باز کنید و تطهیر میشود که اجرت نمیخواهد اما نقص برمیدارد. و گاهی قرآن عادی است و تطهیر ورق به ورق آن مشکل است و اجرت میخواهد و بعد از تطهیر هم نقص برمیدارد. نسبت اعم و اخص من وجهی که گفتهاند مربوط میشود به این مطلب و هیچ ربطی نقص حاصل از تنجیس و نقص حاصل از تطهیر ندارد. بین آن دو تا نقص اعم و اخص من وجهی نیست. بنابراین شما که به کتاب مراجعه میکنید و آنجا به اشکال برمیخورید، ببینید اصل نسبت را جایش را پیدا کردید و آن قسمت هم اشتباه شده است. بنابراین تطهیر آسان اجرت ندارد و اما نقص خسارت ممکن است داشته باشد. نتیجتا کسی که مصحفی را تنجیس بکند، ضامن نقص در اثر تنجیس و در اثر نقص حاصل بوسیله تطهیر، ادله این حکم قاعده ضمان ید و قاعده اتلاف با شرحی که ان شاء الله در جلسه آینده خواهد آمد.


[1] . وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد 1، ابواب مزار، باب 75، حدیث 1.
[2] . تنقیح العروه الوثقی، محقق خویی، جلد 3، صفحه 296.