درس خارج فقه استاد مصطفوی

92/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 مسئله پانزدهم از احكام نجاسات
 سيد طباطبايي قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد: في جواز تنجيس مساجد اليهود و النصاري اشكال و اما مساجد المسلمين فلا فرق فيها بين فِرَقهم. مساجد يعني معابد مثل بيع و كنايس كه عبادت گاه هاي يهود و نصراني هست، در جواز تنجيس اين مساجد اشكال است.
 سوال و جواب: معابد جاي عبادت هست و نماز و مساجد هم در حقيقت معابد است. حسينيه ها جاي برپايي مراسم ارشاد و تبليغ و مراسم عزاداري و روضه خواني است. بنابراين نماز خانه ها هم مصلي مثال زديم كه جزء معابد است و امروز هم حكم مصلي را مي گوييم.
 تنجيس مساجد يهود و نصاري محل اشكال است
 سيد مي فرمايد:‌ محل اشكال است. براي اينكه دليلي كه بر وجوب ازاله و بر حرمت تنجيس آمده، اختصاص دارد به مساجد مسلمين و آن ادله هم در حد ذات خودش عمومات و اطلاقاتي نداشت. اما نصوص كه دلالتش كامل نبود و دليل اصلي ما اجماع بود كه اطلاق و عموم ندارد و شامل مساجد يهود و نصاري نمي شود. اما سيد كه مي فرمايد اشكال دارد، وجه اشكال اين باشد كه صدق معبد مي كند و جاي عبادت هست. چون جاي عبادت خدا هست و اضافه دارد به عبادت خدا، احتياط اين است كه تنجيس نشود البته به عنوان اولي
 اگر تنجيس معابد يهود و نصاري موجب هتك حيثيت مسلمانها شود، به عنوان ثانوي جايز نيست
 اما به عنوان ثانوي كه عدم نظافت و سوء ادب براي مسلمين به حساب بيايد كه قطعا جايز نيست. موجب كاسته شدن حيثيت مسلمان اگر بشود كه قطعا جايز نيست كه اين عنوان ثانوي است. اما به عنوان اولي منشأ اشكال همان صدق معابد هست و ممكن است بگوييم ملاك مسجديت در آيات قرآن اشاره شده است «وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ» كه در آن آيه اشاره اي به ملاك مسجد شده است. اگر ملاك باشد در معابد هم آنها ذكر خدا مي گويند و در اين شكي نيست كه آنها خداپرست هستند و ذكر خدا مي گويند. اگر معيار و ملاك ذكر خدا بود، معابد و مساجد وحدت در ملاك داشته باشد و حكم هم بر روي ملاك مي آيد كه وجوب ازاله و حرمت تنجيس. از آنجايي كه ملاك كامل مشخص نيست و احتمال ملاك مي دهيم لذا مي گوييم تنجيس اشكال دارد و صدق عنوان معابد كه بكند بايد احتياط بشود براساس عنوان اولي اما براساس ثانوي مخصوصا شرائط امروز دنيا كه هستيم كه گويا دنيا دهكده واحد جهاني است و اعمال مسلمان ها را كفار كنترل مي كنند به هيچ وجه تنجيس جايز نيست، حال وجوب ازاله اش لا بأس به اما حرمت تنجيس بايد از نظر دور نباشد. و اما با بقيه فرق مسلمان ها از فرق سني و فرق از قبيل علوي ها و زيدي ها و غيرها، غير از نواصب كه آنها فرق مسلمين نيستند و كافر هستند. بقيه فرق كه اسم اسلام برايشان صدق مي كند، مساجدشان حكم همين مساجد را دارد بلا اشكال.
 سوال و جواب: عنوان ثانوي حيثيت مسلمين و حفظ عنوان و حرمت مسلمان ها. آبروي مسلمان ها زير سوال نرود كه اينها آدم هاي بي فرهنگ و بي احتياط و موذي و آسيب رسان هستند. در معبد يهودي و نصارا به وقف كاري نداريم. اين معابد عبادتگاه است و تناسب حكم و موضوع ، عدم تنجيس است. از سوي ديگر دليل نداريم كه كار منتهي مي شود به اشكال. بر اساس عنوان اولي كه همين معبد است و احتمال ملاك براي مساجد كه يذكر فيها اسم الله هست، براساس آن دو نكته محل اشكال است اما عنوان ثانوي حفظ كردن آبرو و حيثيت مسلمان ها از عناوين ثانوي است قطعي و واجب.
 مسئله شانزدهم اگر صحن مسجد يا سقف يا ديوار آن را جزء واقف جزء مسجد قرار ندهد، حكم مسجد را ندارد
 مسئله شانزدهم، مي فرمايد: «اذا علم عدم جعل الواقف صحن المسجد او سقفه او جدرانه جزءا من المسجد لا يلحقه الحكم من وجوب التطهير و حرمه التنجيس بل و كذا لو شك في ذلك». مسئله مورد ابتلاست. اگر واقف فقط آن قسمت كف مسجد را دقيق معينا به عنوان مسجد وقف كرده و ديوارها و سقف و حياط مسجد را وقف نكرده است، حكم مسجد در آنجايي كه وقف نشده، مترتب نمي شود. چون حكم تابع موضوع هست و موضوع وقف براي مسجد است و جايي كه وقف محقق نشده باشد، حكمي نداريم. لذا اگر يك وقتي صحن مسجد را كسي بخواهد وضوخانه درست بكند يا دستشويي درست بكند، اشكالي ندارد.
 اگر شك بكنيم كه قسمتي را وقف كرده يا نه حكم وقف جاري نمي شود
 «بل و كذا لو شك» يك قسمتي را مي دانيم كه يقينا مسجد است و ملحقات را هم مي دانيم كه يقينا از ملحقات مسجد هست مثل آبدارخانه ولي شك مي كنيم كه اين آبدارخانه جزء‌مسجد هست يا نيست، مي فرمايد: اگر شك در وقف بكنيم، اصل عدم وقف است و حكم وقف جاري نمي شود. «و ان كان الاحوط اللحوق» مثل آبدارخانه مسجد را كنار مسجد مي زنند بعد مي خواهند توسعه بدهند، قسمت آبدارخانه اگر اتفاقا دستشويي واقع شد، احوط اين است كه آن را حفظ بكنند و جزء‌ مسجد قرار بدهند البته احتياط مستحبي است.
 مسئله هفدهم: اگر اجمالا علم داريم كه يكي از دو محل از مسجد نجس شده
 مسئله هفدهم: «اذا علم اجمالا بنجاسه احد المسجدين أو احد المكانين من مسجدين وجب تطهيرهما» دو جا احتمال مي دهيم از كف مسجد نجس شده باشد ولي يقيناً يكي از آن دو جا نجس شده، مردد است بين اينكه اين فرش يا آن فرش دوم، اينجا سيد مي فرمايد: «وجب تطهيرهما» يا دو مسجد را شك مي كنيم اين مسجد تنجيس شده يا آن مسجد ديگر، واجب است تطهير هر دو مسجد.
 علم اجمالي هميشه منجز است مگر اينكه عسر و حرج باشد يا اصلي جاري بشود
 دليل آن هم اين است كه علم اجمالي منجز است. علم اجمالي اگر امتثال نشود به دليل خارجي است كه يا عسر و حرج مي آورد يا اصل جاري مي شود. اينجا نه اصلي است و نه عسر و حرج، علم اجمالي منجز است. براساس علم اجمالي اشتغال يقيني برائت يقينيه مي خواهد و شبهه محصوره هم هست. شبهه كه محصوره باشد و عسر و حرجي در كار نباشد و اصل جاري نشود، علم اجمالي منجز است. عدم وجوب امتثال علم اجمالي در شبهات بخاطر مانع بيروني است كه يا عسر و حرج است يا جريان اصل.
 مسئله هجدهم: فرقي بين مسجد عام و مسجد خاص در احكام آن نيست
 مسئله هجدهم: «لا فرق بين كون المسجد عاما أو خاصا و اما المكان الذي اعده للصلاه في داره فلا يلحقه حكمه». مي فرمايد: فرقي نيست بين مسجدي كه عام باشد يا خاص است. يك وقت مسجد خاص است كه محل خودمان است، اين وظيفه خودمان است و بايد ازاله كنيم. اما يك وقتي مسجد عام است براي عموم اين منطقه است يا اين شهرك، آنجا اگر ديديم نجاستي وجود دارد، واجب است ازاله كنيم. سيدنا الاستاد يك اشكال تمثيلي دارد، مي فرمايد: حكم همين است كه سيد مي فرمايد اما مسجد خاص و عام نداريم. مسجد وقف است براي خدا.
 مسجد عام و خاص چون عرفي است، آن را مطرح مي كنند
 جوابش اين است كه عام و خاص همان طوري كه مثال زدم، عرفي است. ذهن عاميانه اين حكميت را مي كند و فقها هم ذهن خواني مي كنند و هم احتمالات عرفي را مي خواهند جواب بدهند. عرف احتمال مي دهد كه اين محل ما نيست، جواب داد كه مسجد عام باشد يا خاص، فرق نمي كند.
 نمازخانه حكم مسجد را ندارد
 در تتمه اين مسئله «اما المكان الذي اعده للصلاه في داره فلا يلحقه الحكم». از آداب ديني مان داريم كه در خانه مان محلي را از كف زمين برجسته تر مي كنيم و يك جايي تميزتر را نگاه مي داريم كه مصلي باشد. اگر در خانه خودش مصلي درست كرد يا در مسير نمازخانه ها يا در شهر و محله ها نمازخانه ها كه اختصاص به نماز دارد، اين نمازخانه ها حكم مسجد شامل نمي شود براي اينكه حكمي كه آمده است فقهاً و نصاً و اجماعاً اختصاص دارد به مسجدي كه وقف شده باشد براي عبادت و مسجد به معناي فقهي موقوف اما جايي كه براي نماز تهيه شده باشد و اختصاص پيدا بكند، حكم مسجد جاري نمي شود. نه موضوع مسجد است و نه حكم اطلاق دارد كه هر كجا كه جا براي نماز بود، ازاله نجاست بايد بشود و حرمت تنجيس.
  روايت محمد بن ابي نصر بزنطي
 مضافا بر اينكه مطلب واضح است از نصوص هم نصي داريم كه مطلب را كامل و واضح بيان مي كند، ابن ادريس در آخر كتاب سرائر از كتاب احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي نقل مي كند از امام رضا عليه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ كَانَ لَهُ مَسْجِدٌ فِي بَعْضِ بُيُوتِهِ أَوْ دَارِهِ هَلْ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ‏ يَجْعَلَهُ‏ كَنِيفاً قَالَ لَا بَأْسَ. [1] . اين يك دستور بسيار واضحي است كه مصلي حكم مسجد را ندارد و مي شود حتي كنيف درست بشود.
 مسئله نوزدهم: آيا اعلام ديگران براي ازاله نجاست واجب است
 مسئله نوزدهم: كه سيد طباطبايي يزدي قدس الله نفسه الزكيه مي فرمايد: «هل يجب اعلام الغير اذا لم يتمكن من الازاله الظاهر العدم اذا كان مما لا يوجب الهتك و الا فهو الاحوط». اين مسئله را در ضمن مسائل قبلي اشاره كرد. اگر كسي خودش تمكن ندارد از ازاله نجاست، آيا برايش واجب نيست كه به ديگران اعلام بكند؟ سيد طباطبايي مي فرمايد: ظاهر اين است كه واجب نيست اعلام، چون دليلي از شرع براي وجوب اعلام نداريم. اما اگر بقاي نجاست در موجب هتك بشود،‌اينجا احوط وجوبي اين است كه اعلام بكند و تلاش بكند در جهت ازاله نجاست. اگر باقي ماندن نجاست در مسجد، موجب هتك مسجد بشود،‌واجب است كه برود مكلفي كه خودش نمي تواند ازاله كند براي ديگران اعلام بكند تا بيايند و ازاله نجاست بكنند. براي اينكه هتك حرمت مسجد، يكي از احكام اهمي است كه قابل توجيه نيست. بر همه واجب عيني است آن هم در حد اهم. اين در ضمن بحث هاي قبلي اشاره كرديم كه اگر كسي خودش توان ازاله نداشته باشد شخصا بايد براي ديگران اعلام بكند و اگر آن ديگري فردي است كه يا مكلف نيست يا گردن به تكليف نمي دهد يا زير بار تكليف نمي رود و مي گويد من انجام نمي دهم، آنجاست كه بايد اجرت پرداخت كنيد تا او حاضر بشود ازاله نجاست بكند تا اينكه هتك مسجد بوجود نيايد كه از محرمات اوليه شرعي است.
 ابقاء نجاست در مسجد هميشه مستلزم هتك است
 اينجا يك مطلبي را مي توانيد اضافه كنيد و آن اين است كه ابقاء نجاست در مسجد، جدا از هتك نيست. در مذاق شرع عند المتشرعه ابقاي نجاست در مسجد جدا از هتك نيست. هتك هر چيزي به حسب خودش در نظر گرفته مي شود. مسجد را متنجس به حال خودش گذاشن غير از هتك نيست. بنابراين جايي كه نجاست در مسجد ديده مي شود، احوط وجوبي اين است كه بايد اقدام بشود براي ازاله.
 نكته اخلاقي
 درس را ترك كرديد،‌ترك نيست. طلبه ترك درس ندارد. همان طوري كه گفتيم يك روحاني هميشه در حال احرام است همان طور روحاني هميشه در حال درس است. بريدن از درس يعني آن لحظه نفسش قطع شده و نفس مي شود نفس حيواني. يك جا عمر ضايع نمي شود در راه عبوديت و راه كسب علوم آل البيت. هر كجا كه از عمر سرمايه گذاري كنيد عمر ضايع شده است. طلبه موفق كسي است كه هميشه در لباس احرام است يعني از محرمات الهي مجتنب است يعني از آداب غير طلبگي اجتناب مي كند و هميشه درحال بحث و درس است يعني اين عنوان ادامه پيدا كند. كساني كه موفق شدند و طلبه ها كه نظم اكثريت ندارند كه نسبت داده شده به مراجع كه نظم ما در بي نظمي است،‌اين را معنا كنيم: معنايش اين است كه ما براي درس نظم قائل نيستيم و براي درس استمرار قائل هستيم. اين معناي بي نظمي است. نظم اين است كه يك وقت درس و يك وقت بيكاري، نخير، يعني تا هستيم استمرار دارد كار علمي ما. براي خودتان برنامه تنظيم كنيد روزهاي كه تعطيل هستيد يا روزهاي جمعه يك تجربه كنيد، اگر يك كمي كسالت پيش مي آيد مي بينيد كه مطالعه نكرديد و از درس فاصله گرفتيد. يك كمي كسالت برايتان پيش آمد برويد مطالعه كنيد ناخواسته انرژي مي گيرد و اين آدم را حفظ مي كند و سلامت روح و جسم را حفظ مي كند و نشاط را هم حفظ مي كند و توفيق را هم حفظ مي كند. و موفقيتي كه بنده حقير به عنوان يك دلسوز شما در محضر تجربه با اعاظم و فقها و مجتهدين كرده ام كه كساني رسيده اند به جايي كه درس را استمرار داده اند. با استمرار مي رسد. اگر استمرار ندهد هرچند در مقطع كوتاهي خيلي پرحجم خيلي كار بكنند و در مقطعي ديگر. وسوسه مي آيد كه خيلي كار كرديد خسته شدي، خستگي بگير، اين يكي از نزعات شيطاني است، شيطان جني و انسي. شيطان جني از باطن آدم مي آيد و شيطان انسي رفيق آدم مي گويد. مي گويد خيلي كار كردي خسته شدي، يك تفريح هم برو. ما مخالف تفريح هم نيستيم و مي گوييم كوه برويد و ورزش برويد و مكتب اهل مكتب مكتب عقلاني و علمي است اما اينكه مي گويد خسته شدي، ‌اين حرف براي شيطان است. آدم كه درس را ترك كند خسته مي شود. تا درس و علم را ترك نكني، نشاط داري. روحانيت مثل نهالي است كه علوم آل البيت آب حيات است كه بايد جريان داشته باشد. اگر قطع بشود كم توان و رفته رفته خشك مي شود. اين را ادامه بدهيد. از لحاظ علمي از مولي اميرالمؤمنين آمده است كه هر چيز راه ورزش و تقويت دارد و ورزش و تقويت اعصاب كار علمي است. كار علمي كه بكنيد اعصاب زنده تر مي شود. الان يكي از آشنايان نزديك من آناتومي درس مي خواند آورده است كه مغزتان را اگر بكار بيندازيد فعاليت و توانش بيشتر مي شود. در فلسفه گفته بود كه اگر يك ضربه مغزي خداي ناخواسته برايتان وارد شد فورا آمادگي بگيريد كه از هوش نرويد و مغزتان را زنده نگه داريد. اگر كسي كه ذهن و هوشش را بكار بگيرد، قدرت بيشتر و توان برتري دارد. بنابراين مطالعه علمي كار علمي اثري كه دارد براي انسان اين است كه اعصاب و توان مغزي آدم را بالا مي برد. اگر گفته شود كه تجربه مي كند و مطالعه مي كند سرش درد مي گيرد، سر درد آن از جاي ديگر است كه يا كسالتي دارد يا مشكلي دارد. هيچ وقتي مطالعه علمي مغز آدم را تحت فشار قرار نمي دهد و قدرت مغز و اعصاب آدم را مطالعه علمي بالا مي برد. روايتي از آقا اميرالمؤمنين آمده است براي تقويت اعصاب علي عليه السلام بهترين راه مطالعات علمي است كه الان علم آناتومي و فلسفه صدرايي اعلام مي كند. و تجربه ميداني هم برويد مراجعه تقليد را مطالعه كنيد با يك آدم عادي، مرجع تقليد ميانگين عمرش از نود به بالاست و اعصاب راحت كار مي كند و تيزهوش و بدن و جسم تقريبا جواب داده اما مغز كار مي كند. بنده حقير كه يك طلبه حقيري هستم، براي كسي كه ورزش كشتي و پهلواني داشت، مسافرتي داشتيم با هم، من جسم كم مي آوردم اما يك شعر يا يك حديث كه مي خواندم همان يك مرتبه حفظ مي كنم و در سخنراني يكي دو ساعت اگر صحبت بكنم حنجره ام تنظيمش بهم نمي خورد. او گفت شما مغزتان را حفظ كرديد و ما جسممان را حفظ كرديم. كتاب من لا يحضره الفقيه شيخ صدوق قدس الله نفسه الزكيه جلد 4 آخر كتاب نوادر است، در اين نوادر رواياتي دارد اخلاقي و تربيتي بسيار عالي كه يكي از آن روايات درباره علماء هست. از اميرالمؤمنين عليه الصلاه و السلام مي فرمايد: «كَانَتِ الْفُقَهَاءُ وَ الْحُكَمَاءُ إِذَا كَاتَبَ‏ بَعْضُهُمْ‏ بَعْضاً كَتَبُوا بِثَلَاثٍ لَيْسَ مَعَهُنَّ رَابِعَةٌ مَنْ كَانَتِ الْآخِرَةُ هَمَّهُ كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْيَا» كسي كه همتش آخرتش باشد، خداوند هم و غم دنيايي اش را كفايت مي كند اما هم و غم آخريت به اين معنا نيست كه هميشه غم و غصه بخوريم و تصوفي و ترك دنيا بكنيم يا درويشي، هم و غم آخرت يعني واجبات و محرمات الهي را دقيق رعايت كنيم. 2. «و مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَه»‏. كسي كه باطنش درست بكند، درست كردن باطن: 1. اخلاص، 2. نيت صالح، 3. قصد خدمت به دين و مكتب اهل بيت. اين را كه اصلاح بكنيم اصلح الله علانيته. اصلاح علانيه يكي از نكاتش اين است كه چهره اش نوراني است. سلامت جسمش و وضعت مادياتش و آبرو در زندگي. 3. «وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس»‏ [2] كسي كه بين خود و خدايش كاريش را درست كند، خدا كارش را بين او و مردم درست مي كند. به اين معناست كه از اول قصد ما اين باشد كه ما فقط بايد در پيشگاه خدا حساب بدهيم و سعي كنيم كه گناه نكنيم. حالا يك اتفاق مي افتد و يك كسي از ما ناراضي است و يك كسي خصومت يا حسادت، كار نداشته باشد. يك كسي به شما بد هم گفت وقتي كه بين خود و خداتان كارتان درست است، آن بدگوها را هم ادب مي كند و شما راحت باشيد و درگير نشويد. اگر ديديد كه بين خود و خداتان اشتباه مي كنيد، آنجاست كه زود توبه كنيد و الا منتظر گرفتار باشيد. بنابراين اين سه تا فراز كه اميرالمؤمنين سلام الله تعالي عليه براي ما طلبه گفته است كه فقهاء كارشان است اگر اين سه نكته اگر داشته باشيد. هر كسي هر مشكلي دارد اين نكته را درست بكند، كار درست و راه و رسم اصلي و خط اصلي ما يادمان نرود. ما سرباز آقا امام زمان هستيم. امام زمان اگر به ما عنايتي نداشت ما اينجا ننشسته بوديم و اين ادب سربازي يادمان نرود كه به ياد آقا باشيم. به هر مناسبتي مجلسي برگزار مي شود ياد آقا امام زمان كنيد. و در تعقيب نمازهايتان بعد از سه وقت نماز نماز صبح و عصر و عشاء براي آقا سلامي عرض كنيد، عبارت سلام اين بود «السلام عليك يا بقيه الله في ارضه السلام عليك يا مولاي يا اباصالح المهدي و رحمه الله و بركاته».


[1] 1. .وسائل الشيعه ، جلد 3 ، باب 10 از ابواب احكام مساجد ، حديث 4.
[2] 2.من لا يحضره الفقيه ، جلد 4 ، صفحه 283.