درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/12/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 بررسي روايات دال بر لزوم طهارت در نماز
 سيد طباطبايي يزدي قدس الله نفسه الزكيه فرمودند كه در صلاه،‌ طهارت بدن و لباس شرط است اطلاقا بلا فرق بين نجس و نجس ديگر. هرچند تطهير در موارد نجاست هاي خاصي آمده است ولي اختصاص به آنها ندارد.
 استناد به قاعده لا تعاد
  ادله دال بر عموميت هم وجود داشت از جمله قاعده لا تعاد كه قاعده معروفي است در فقه و جزء قاعده منصوصه است يعني عين لفظ از نص گرفته شده و در اعتبار اين قاعده هيچ اختلافي وجود ندارد. زراره از امام باقر عليه السلام نقل مي كند كه متن روايت اين است: «لَا تُعَادُ الصَّلَاه إِلَّا مِنْ خَمْسه الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَه وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُود» [1] . اين پنج مورد در قاعده به اين عنوان ذكر شده است كه صحت صلاه بستگي به اين پنج مورد دارد كه اگر سهوا يا عمدا اين پنج مورد نقص ببيند نماز بايد اعاده بشود. اما در غير اين پنج مورد فرق مي كند كه اگر عمدا نباشد اعاده واجب نيست يا اگر در بعضي موارد وقت گذشته باشد اعاده و قضا لازم نيست و فقط اين پنج مورد از اهميت خاصي برخوردار است. محل استشهاد كلمه طهور است كه معناي الطهور علي الاطلاق يعني از هر گونه نجاستي بايد طهارت به عمل بيايد و اين از اطلاق استفاده مي شود كه طهارت بدن و لباس كه شرط است، اطلاق دارد و از هر نجاستي بايد طهارت به عمل بيايد. دلالت كافي است و سند هم معتبر است و اين دليل با سه دليل قبلي كه گفته شد، مجموعا براي اثبات تعميم در تطهير كافي است.
 لزوم طهارت در توابع صلاه (مثل نماز احتياط و سجده سهو و ...)
 سيد در ادامه مي فرمايد: «و كذا يشترط في توابعها من صلاه الاحتياط و قضاء التشهد و السجده المنسيين و كذا في سجدتي السهو علي الاحوط و لا يشترط فيما يتقدمها من الاذان و الاقامه و الادعيه التي قبل تكبيره الاحرام و لا فيما يتاخرها من التعقيب». مي فرمايد: شرط است طهارت بدن و لباس در توابع صلاه. به قول مطلق در ديد ابتدايي قاعده تبعيت كافي است. قاعده تعبيت همان كه در اصطلاح متعارف هم بكار مي بريم «الجزء تابع للكل في الاحكام و الآثار». تابع در احكام از متبوع تبعيت مي كند هر آنچه كه تابع صدق كند و شك در تبعيت كافي نيست. قاعده تبعيت دو تاست: 1. تابعيت جزء براي كل. 2. تابعيتي است در فقه تحت عنوان تابعيت نماء از اصل. مثلا كسي كه مالك درخت است برگ و بارش هم براي اوست و كسي كه غصب مي كند بدنه درخت را، در غصبيت برگ و بار هم تابع همان غصبيت است نه اينكه بگوييد بدنه درخت غصب شده و ثمره جداست بلكه نماء تابع اصل است. مثلا در باب بيع مالي را مي خريد كه اين مال در مدت خيار رشد مي كند و نماء حاصل مي كند كه اين نماء تابع اصل است و هنوز ملك مالك بوده و برگردانده شود‌، با نماء آن برگردانده مي شود.
 لزوم طهارت در تشهد و سجده فراموش شده
  سيد الاستاد [2] قدس الله نفسه الزكيه مطلب را مشروح بيان مي كند و اين توابع را كه در متن ذكر شده، شرح مي دهد. توابع صلاه كه عبارت است از صلاه احتياط: درباره صلاه احتياط سيد يزدي از توابع صلاه واجب آورده و از باب تبعيت حكم را سريان و جريان مي دهيم. اما سيد الاستاد مي فرمايد: صلاه احتياط صلاه است و احكام صلاه بر او جاري مي شود كه طهارت بدن و طهارت لباس از احكام صلاه است و نياز به تبعيت نداريم. از قانون تبعيت كمك نمي گيريم بلكه خود صلاهِ احتياط، صلاه است. و همينطور قضاي تشهد و سجده منسيتين قاعده تبعيت هم جاري است. قطعا تشهد و سجده جزء صلاه است و همان حكمي كه جزء ادائي دارد، همان حكم را جزء قضائي دارد. لذا اگر تشهد و سجده منسي را انجام ندهيد صلاه باطل است پس معلوم است كه جزء حقيقي صلاه به حساب مي آيد و فرقش فرق زماني است كه در اثر نسيان زمان فاصله مي شود و الا سجده همان سجده اي است كه در صلاه است و حكم همان حكمي است كه نسبت به سجده صلاه وجود دارد. دو تا تابع را گفتيم كه صلاه احتياط بود و سجده و تشهد بود، كه بحثي در آن نيست و مسئله مورد اختلاف نيست و عموم دليل و اطلاق دليل شاملش مي شود و وجدانا هم جزئيت ثابت است و مسئله محل اختلاف نيست و بنا به ديد تسامحي اجماع هم اينجا محقق است.
 لزوم طهارت در سجده سهو
 و اما مسئله سوم في سجدتي السهو علي الاحوط: درباره سجده سهو سيد مي فرمايد علي الاحوط، چرا علي الاحوط گفتيم در حالي كه سجده سهو از توابع صلاه هست و زمان تشريعش هم بعد از صلاه مباشرتاً هست بدون تخلل؟ دليل بر اين مطلب كه ما سجده سهو را جزء توابع اصلي نشمرديم و مثل سجده منسيه به حساب نياوريم، اين است كه سجده سهو از سوي شرع يك واجب مستقل نفسي است منتها زمانش طوري تشريع شده است كه تلقي ابتدايي مي شود كه جزء صلاه است. اتصال زماني اتصال ماهيتي نمي آورد. زمان وصل است و الا سجده سهو يك واجب مستقل نفسي است.
 روايت معاويه بن عمار (سجده سهو ارغام شيطان است)
 آنچه در اين رابطه هست، روايت معاويه بن عمار كه در آن روايت آمده است كه سجده سهو ارغام الشيطان است [3] و علي رغم شيطان اين سجده بجا آورده مي شود كانه ايماء به اين معناست كه علي رغمك يا شيطان من بخاطر اين سهوي كه من از سر زد خدايم را سجده مي كنم و خدايم را مي پرستم و از اغوائات تو بدور هستيم. اين روايت مؤيد مي شود يا ارشاد مي كند كه سجده سهو جزء صلاه نيست چون صلاه ارغام شيطان نيست و صلاه عبوديت و معراج مؤمن است. با اين وصفي كه براي سجده آمده و وصفي كه براي صلاه آمده،‌ مباين است و نشان مي دهد كه سجده سهو قطعا از جنس صلاه نيست و واجب نفسي است و واجب نفسي كه بود دليل مي خواهد چون وجوبش آمده و دليل بر طهارت لازم داريم و دليل طهارت صلاه شاملش نمي شود چون گفتيم موضوعا و وصفا با هم فرق دارند. دليل خاص ديگري كه درباره طهارت بدن و لباس براي ساجد كه سجده سهو انجام مي دهد، آمده باشد نداريم و ما در احكام شرع متبعد و تابع دليليم. از سوي ديگر مذاق متشرعه مي گويد كه عبادت هست و وصل به صلاه هست و ربطي به صلاه دارد، طهارت رعايت كنيم اما احتياطا. اما سيد الاستاد مي فرمايد: «و ان كان الاظهر عدم اعتبارها فيهما» احتياط بكنيد ولي اظهر اين است كه طهارت اعتبار ندارد در اين دو سجده. چون ما تابع دليل هست، دليل بر طهارت صلاه آمده است و دليل بر طهارت در سجده سهو نيامده و وقتي دليل نيامده ما از كجا حكم اعلام كنيم؟
 سوال و جواب: درباره سجده منسيه اگر انجام ندهد نماز باطل است اما درباره سجده سهو يك مسئوليت جداگانه و منحازي دارد و اصل نماز باطل نمي شود. اگر سجده منسيه انجام نشود نماز بعدي هم باطل است.
 لزوم طهارت در اذان و اقامه
  اما در ادامه سيد مي فرمايد: «و لا يشترط فيما يتقدمها من الاذان و الاقامه». در اذان و اقامه طهارت بدن شرط نيست. اولا اشتراط را بايد از ادله خود صلاه اگر بخواهيم استفاده كنيم كه شاملش نمي شود براي اينكه اذان و اقامه مقدمات مستحبه است و خود صلاه نيست قطعا بنابراين دليل اشتراط تطهير بدن از خبث درباره صلاه شامل اذان و اقامه نمي شود. مضافا بر آنكه دليل بر اشتراط نداريم كه همان عدم دليل بر ما كافي است، ادله اي داريم و نصوصي است كه تصريح دارد كه اذان و اقامه بدون طهارت از حدث مي تواند بجا بياورد كه طهارت از حدث لازم نباشد طهارت خبث به طريق اولي لازم نيست چون طهارت از حدث در عبادات مهم تر است. عدم اشتراط طهارت از حدث بالاولويه اعلام مي كند عدم اشتراط طهارت از خبث.
 نصوص دال بر عدم لزوم طهارت در هنگام اداي اذان و اقامه
 نصوصي كه دال بر اين مطلب هست، كتاب وسائل جلد 4 باب 9 از ابواب اذان و اقامه حديث 1 تا حديث 8 همه اين احاديث تقريبا هم مضمون هستند كه يك حديث را بخوانم:
 روايت زراره از امام باقر (ع)
  محمد بن علي بن الحسن باسناده عن زراره كه مرحوم شيخ صدوق قدس الله نفسه الزكيه از زراره رضوان الله تعالي عليه كه اسنادش صحيح است و سند صحيحه است عن ابي جعفر عليه السلام انه قال: «تُؤَذِّنُ وَ أَنْتَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فِي ثَوْبٍ وَاحِدٍ قَائِماً أَوْ قَاعِداً وَ أَيْنَمَا تَوَجَّهْتَ وَ لَكِنْ‏ إِذَا أَقَمْتَ‏ فَعَلَى‏ وُضُوءٍ مُتَهَيِّئاً لِلصَّلَاه». چند حكم را اعلام كرد: 1. اذان بگو و بدون وضو هم باشي و طهارت از حدث لازم نيست و طهارت از خبث به طريق اولي. 2.در ثوب واحد يعني پوشش كاملي لازم نيست. 3. قائم و قاعد باشي و به هر حالي باشد فقط اجازه دراز كشيدن داده نشده . 4. قبله هم واجب نيست. اينها شرائط وجوب ندارد. خود باب را مرحوم صاحب وسائل را اعلام كرده است: «جواز اذان علي غير وضو و استحباب الطهاره» كه طهارت بدن و لباس مستحب است اما سيد يزدي وجوبش را مي گويد كه ثابت نيست. «و لكن اذا اقمت فعلي وضو متهيأ للصلاه» گر اقامه گفتي بايد با وضو باشي و با خودت را آماده كني براي نماز.
 فرق طهارت در اذان و اقامه
 درباره اقامه وضو آمده و دليل خاص دارد و اقامه بدون وضو درست نيست اما اذان بدون وضو درست است. يك توجيه ابتدايي اين است كه اذان اعلام است و اقامه ورود در صلاه است و مقدمه موصله است. بنابراين اذان يك عمل صالح جداست و طهارت هم نباشد مشكلي ندارد. اما اقامه كه ربط پيدا مي كند به صلاه جز مقدمات موصله مي شود. لذا مستحب يا لازم است بين اذان و اقامه فاصله ايجاد بشود.
 رعايت تأني در اداي اذان و اقامه و نماز
 (اولا دو نماز بايد وقتهايش جدا باشد و نماز جماعتها بايد امامت جماعت نماز را طولاني و با طمأنينه خوانده شود و فاصله بين نماز ظهر و عصر بايد رعايت بشود. حتي نماز مغرب را كه خوانده مي شود هنوز وقت عشاء‌ نشده نماز عشاء خوانده مي شود. در بعضي جاها كه پيشنماز هم روحاني خوب و مامومين هم اكثريت طلبه اما نماز مي خواند و ذكر سجده يك ذكر، براي چه؟ مگر جنگ است و مگر دشمن حمله مي كند. بهترين هزنيه كردن وقتي است كه براي نماز هزينه كند. بايد حدود سه ربع بين نماز مغرب و عشاء فاصله باشد و اگر حمره ديده شود عشاء را خوانده شود اشكال دارد. و همين طور اذان و اقامه بايد فاصله باشد. و بين صلاه مغرب و عشاء و ظهر و عصر، مضافا بر خود صلاه بايد سه ربع فاصله باشد. آنهايي كه مي گويند بعد از سه ركعت وقت نماز مي شود، اولا براي اعلان وقت اذان گفته شود و بعد از كه اذان گفته شود خودش اذان مجدد بگويد و بعد تاملي كند و اقامه مي گويد و بعد نماز را با تعقبيات بخواند بعد از آن مي شود وقت نماز بعدي.) طهارت از حدث در اقامه شرط است و در اذان طهارت از حدث شرط وجوبي نيست و ادله اش را اشاره كردم كه نصوص باب بود. اما سوالي شده است كه اقامه جزء صلاه است، جواب اين سوال را ان شاء الله جلسه آينده.
 يادي از حضرت زينب (س)
  ولادت حضرت زينب سلام الله تعالي عليها تبريك مي گويم كه امروز كه روز ولادت حضرت زينب است كه مي گويند: (زينت آل پيامبر زينب است دختر زهراي اطهر زينب است زين اب زينب در اين بيت الغزل زين بابا زين مادر زينب است در ستيز خون نگار كربلا يار و همراه برادر زينب است در خطابه در بيان آتشين زنده ساز نام حيدر زينب است اسوه ايثار و تنديس جهاد رمز حشر و راز محشر زينب است در جلالت پيشواي بانوان جلوه الله اكبر زينب است در علو همت او گفته اند از فراز عرش برتر زينب است). يك جمله اي كه ايشان دارد كه معروف است كه «ما رأيت الا جميلا» اين دو نكته دارد: يك نكته براي حضرت زينب است كه آنچه ديدم رضايت الله بود و جهاد بود و از بين بردن كفر و الحاد و ظلم و همه آنها جمال بود كه اين براي خود آن بانو اما براي ما «ما رايت الا جميلا» يك بنده با معرفت نسبت به هيچ كسي بدي نمي بيند. (يار گفتا كه خطا بيني خطاي چشم است هنر مرد خطاپوشي و زيبا نگري است). يك آدم با معرفت آنچه در زندگي برايش پيش مي آيد فقط خوبي مي بيند و آنچه در آينده فكر مي كند خوبي فكر مي كند. اگر بدي و خطر و مصيبت و آسيبي را احتمال مي دهيد «ما اصابك من سيئه فمن نفسك» از خودش مي بيند و آنچه از سوي خدا آمده است و مديريت مي شود همه اش خوبي است و غير از زيبايي و جمال هيچ چيزي ديگر نمي بينيم براي اينكه ما بنده خداييم و او ارحم الراحمين كه بنده ضعيف تحت مديريت ارحم الراحمين مگر غير از جمال چيز ديگري است؟ ما پس ازكه با اين بينش و معرفت اثر در زندگي هم دارد هم از لحاظ علمي كه گفته اند دانشمندان كه درصد بالا كساني موفق هستند كه خوشبين باشند و از لحاظ روايي امام رضا مي فرمايد كسي كه خير فكر كند به نتيجه خير مي رسد و كسي كه شر فكر كند به نتيجه شر.


[1] 1. وسائل الشيعه ، جلد 4 ، باب 9 از ابواب خلوت ، حديث 1 و باب 29 ابواب قراءت حديث 5.
[2] 1. تنقيح العروه الوثقي ، جلد 3 ، صفحه 237 تا 239.
[3] 2. وسائل الشيعه ، جلد 5 ، ابواب خلل في الصلاه ، حديث 1.