درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 آيا متنجس جميع احكام نجس را دارد؟
 سيد طباطبايي يزدي مي فرمايد: «الاقوي ان المتنجس منجس كالنجس ولكن لا يجري عليه جميع احكام النجس فاذا تنجس اناء بالولوغ يجب تعفيره لكن اذا تنجس اناء اخر بملاقاه هذا الاناء او صب ماء الولوغ في اناء آخر لا يجب فيه التعفير». اصل قاعده منجسيت متنجس كامل شد و رسيديم به اينكه مي توانيم يك قاعده فقهي اصطياد كنيم تحت عنوان منجسيت متنجس و ادله كامل شد و اشكالات رفع شد. و گفته شد اگر منجسيت متنجس موجب حرج باشد يا قابل تشخيص نباشد، در آن موارد تكليف نيست و متنجس، منجس نيست. و اگر وسائط كثير باشد هم در آن صورت احتمال طهارت مي آيد و علم اجمالي به طهارت در برابر علم اجمالي به نجاست قرار مي گيرد و اصاله الطهاره جاري است.
 نظر مرحوم صاحب عروه بر عدم جريان جميع احكام است
 اما فرع مترتب بر اين قاعده منجسيت متنجس: فرع اول سيد طباطبايي مي فرمايد: «ان المتنجس لا يجري عليه جميع احكام النجس» مثلا اگر لباسي با بول اصابت كند، حكمش غسل مرتين است آنگاه آن لباس متنجس با رطوبت لباس ديگري را تنجيس كند، آن لباس ديگر نياز به غسل مرتين ندارد. احكام نجس بر متنجس مترتب نيست.
 در ولوغ كلب به ظرف اول تعفير لازم و از متنجس ظرف دوم نياز به تعفير نيست
 مثال زده اند درباره ولوغ كه اگر ولوغي صورت بگيرد، همان ظرفي كه متنجس شده است بوسيله ولوغ كه حكمش تعفير است، آن ظرف اگر با رطوبت ملاقات كند با ظرف ديگر براساس قاعده منجسيت متنجس ظرف ديگر هم متنجس مي شود اما تعفير ديگر ندارد. ايشان صورت ملاقات ولوغ را به دو نحو بيان مي كند: مي فرمايد: «فاذا تنجس الاناء بالولوغ يجب تعفيره لكن اذا تنجس اناء اخر بملاقاه هذه الاناء» اگر ظرف ديگري بود به ملاقات اين انائي كه ولوغ صورت گرفت «أو صب ماء الولوغ في اناء آخر» يا آبي كه در داخل آن ظرف بود كه ولوغ صورت گرفته بود از ان آب در ظرف ديگر ريخته شد، واجب نيست در آن ظرف ديگر تعفير هرچند احوط تعفير است خصوصا در فرض دوم.
 ادله مرحوم آقاي خويي بر عدم جريان جميع احكام نجس در متنجس
 دليل بر عدم ترتب ساير احكام نجس بر متنجس چيست؟ اگر ثوب به بول اصابت كند بايد دو بار تطهير بشود ولي اگر آن ثوب كه متنجس است اگر اصابت كند با رطوبت با ثوب ديگر، آن ثوب ديگر يك بار تطهير كافي است با اينكه مي بينيم منشأ تنجيس بول بوده و اقتضاي طبيعت بول هم تطهير مرتين است.سيد الاستاد [1] مي فرمايد: در اين رابطه يك نكته وجداني وجود دارد و يك نكته تحليلي: اما نكته وجداني كه ديده مي شود ثوب شماره 2( با ثوب متنجس متنجس شد) وجدانا با نجس ملاقات نكرده با متنجس ملاقات كرده و يك امر وجداني است. اما نكته تحليلي: ما از مجموع ادله و از نصوصي كه در ابواب مختلف نجاسات آمده اين مطلب را بدست آورديم كه اصل در تطهير و ازاله نجاست غسل مره واحده است. اين اصل است و مقتضاي اطلاقات هم همين است و هر كجا تعدد و تعفير و غيره در كار باشد به دليل خاصي ثابت شده است. مضافا بر اينكه ارتكاز هم بر همين است كه تطهير يعني ازاله توسط يكبار صورت مي گيرد. بنابراين ارتكاز و مستفاد از نصوص و مقتضاي اطلاقات اين حقيقت به عنوان يك اصل اعلام داشته كه اصل در ازاله نجاسات غَسل مره واحده است.
 صحيحه زراره
  از اطلاقات يك مورد را به عنوان مثال بگوييم: صحيحه زراره و باسناده عن حسين بن سعيد ( باسناده در روايت قبلي اسم شيخ آمده محمد بن الحسن و در روايت بعدي كه باسناده آمده ضمير مي شود براي همان اولين محدثي كه در ابتداي روايت هست) اين حسين بن سعيد اهوازي است كه از اجلاء و ثقات است و اسناد شيخ به حسين بن سعيد اسناد صحيحي است. عن حماد عن حريز عن زراره قال قلت له ( اين روايت مضمره است ولي مضمره زراره است) «قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرِه‏ إِلَى‏ أَنْ‏ أُصِيبَ‏ لَهُ الْمَاءَ تا آخر كه مي فرمايد: قَالَ تَغْسِلُهُ وَ تُعِيد» [2] اين امر به غسل اطلاقش اين است كه غسل مره واحده است و اگر مرتين بود ذكر مي كرد.
 اطلاقات ازاله نجاست يك بار غَسل را مي گويد
  اطلاق غسل يعني غسل واحد. غيره هم داشت يعني مطلق نجاسات. و همين طور مطلقاتي كه در ابواب مختلف نجاسات دارد مي تواند اين حقيقت را اعلام بدارد كه نجس در صورتي كه دليل خاصي وارد نشده باشد ازاله اش به غسل مره واحده صورت مي گيرد. در ابواب هشتاد و سه گانه نجاسات مراجعه كنيد كه مطلقات زيادي برمي خوريد. بنابراين اطلاق از يك سو و از سوي ديگر عدم دليلي بر تكرار غسل. اما اشكالاتي كه اينجا مطر ح است: اشكال اول: گفته مي شود درباره غسل مخصوصا غسل اگر به وسيله ولوغ باشد آن صورت دوم خالي از اشكال نيست. سيد طباطبايي فرمود نياز به تعفير ندارد هرچند احوط تعفير است مخصوصا در فرض ثاني.
 بيان سيد حكيم در اجراي حكم نجاست در متنجس
 سيد الحكيم [3] مي فرمايد: اقوي در اين فرض تعفير است براي اينكه موضوع حكم، ولوغ در آن ظرف است و همان موضوع الان در ظرف دوم است يعني كلبي دهان زده آن آب را و مي گذاريم در ظرف دوم، و اين خصوصيت را كه ولوغ در آن ظرف مستقيم از سوي كلب صورت بگيرد عرف مورد توجه ندارد. بنابراين اقوي اين است كه آن ظرف دوم هم تعفير بشود. در صورت اول اين اشكال نمي آيد چون آب ولوغي نيست و ظرف است اما در صورت دوم آب است و آب از ظرف گرفته شده و به ظرف ديگر ريخته شده. مي فرمايد: اقوي اين است كه در اين صورت تعفير لازم است چون عرف فرق بين ولوغ مستقيم كلب كه در همان ظرف زبان بزند به آب يا همان آبي كه زبان زده كلب به آن همان آب ريخته بشود در ظرف ديگر، فرقي نمي گذارد و خصوصيت را عرف ملغا مي داند بنابراين نسبت به هر دو تعفير واجب و لازم است.
 نظر مرحوم آقاي خويي در مورد بيان سيد حكيم
  اما سيد الاستاد مي فرمايد: در اين فرع اگر احتياط اعلام بكنيم كه احتياط مستحبي هميشه خوب است و حسن احتياط هيچ قابل انكار نيست. اما دليلي بر تقويت اين حكم نداريم يعني اين حكم تعفير در اناء دوم هم لازم باشد قويا دليلي نداريم.
 استناد به روايت صحيحه بقباق
  براي اينكه دليل ما كه صحيحه فضل ابي العباس بقباق محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد عن حماد عن حريز عن الفضل ابي العباس كه سند صحيح است قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ‏ فَضْلِ‏ الْهِرَّةِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْإِبِل ...... ‏فَلَمْ أَتْرُكْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْكَلْبِ فَقَالَ رِجْسٌ نِجْس‏ [4] فقط ولوغ كلب را به طور خاص امام فرمود كه رجس هست و نجس. و به طور دقيق آن ولوغ بار اول بود نه اصابت ولوغ به شئ ديگر و دقيقا همان مورد را امام فرمود رجس نجس، بنابراين اختصاص دارد به مورد اول و مورد دوم و سوم از مدلول صحيحه اي كه دليل اصلي براي تعفير است،‌خارج است. تعفير اختصاص دارد به همين مورد يعني مختص به موردي است كه در آنجا ولوغ صورت بگيرد. كه در ادامه اين حديث در باب ديگر وسائل الشيعه آمده، مي فرمايد: «لَا يُتَوَضَّأُ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِكَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أَوَّلَ مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ» [5] . از اين روايات كه اين نكته بدست مي آيد كه قطعا تعفير متعلق است به آن انائي كه دقيقا كلب به آن دهان زده و ولوغ صورت گرفته است. اين اختصاص پيداست و مقتضاي اطلاق هم همين اناء اول است و اناء دوم و سوم نياز به معونه اضافي ندارد.
 فرمايش شهيد صدر
 مؤيد بر اين مطلب شهيد صدر [6] مي فرمايد: احتمال خصوصيت در اناء اول عقلا و عرفا وجود دارد. اولين ارتباط كه حالت بخار دهان و يك آلودگي خاصي باشد آن عقلا و عرفا هم مي گويد آن دهان زده مستقيم نيست و پس از دهان زده دوباره آمده به جاي ديگر قرار گرفته، عرفا و عقلا احتمال خصوصيت وجود دارد. در بحث تعميم، احتمال خصوصيت دو قسم است: اگر احتمال خصوصيت عقلايي بود قطعا از تعميم خبري نيست و اگر احتمال خصوصيت عقلي بود به آن احتمال اعتنا نمي شود و اينجا احتمال خصوصيت عقلايي است كه هم عقل مي گويد و هم عرف.
 استدلال مرحوم آقاي خويي بر عدم جريان حكم نجس در متنجس بر ولوغ كلب
 سيد الاستاد نكته ديگري را هم يادآور مي شود كه ممكن است شما بگوييد مناط اولي در حكم با مناط دومي يك چيز است، ايشان مي فرمايد: مناط احكام را فقط خدا مي داند و ما علم به غيب نداريم و ما متعبد هستيم و آنچه را نصوص بگويد. مي فرمايد: اگر بگوييد ميكروب كه در آنجا هم هست، نقضا و حلا جواب داده مي شود. اما نقضا ميكروب اگر كلبي دهان بزند به لباس و بدن انسان، هيچ كسي نمي گويد تعفير دارد در حالي كه آنجا ميكروب هست. اما جواب حلي: از كجا معلوم است كه ميكروب از آن اولي منتقل شد به ظرف دوم، ميكروب قابل تجزيه است و ممكن است در همان قسمت اول به جدار آن ظرف الصاق شده باشد و منتقل نشده باشد به ظرف دوم. بنابراين شك در انتقال مساوي با عدم انتقال است.
 جمع بندي بحث
 بنابراين فتوا همان است كه در متن آمده است كه متنجس متنجس ساير احكام نجس را ندارد. اين مطلب تمام و حكم درست و صحيح است. يك سوالي و يك تحليلي و استدلالي ديگر كه استصحاب چه مي شود؟ شرحش براي جلسه آينده.


[1] 1. تنقيح العروه الوثقي ،‌ جلد 3 ، صفحه 232 تا 234.
[2] وسائل الشيعه ، جلد 2 ، باب 42 از ابواب نجاسات ، حديث 2.
[3] . مستمسك العروه الوثقي ، جلد 1 ، صفحه 487.
[4] . وسائل الشيعه ، جلد 2 ، باب 11 از ابواب نجاسات ، حديث 1.
[5] 2. وسائل الشيعه ، جلد 3 ، باب 70 از ابواب نجاسات ، حديث 1.
[6] . بحوث في شرح العروه الوثقي ، جزء 4 ، صفحه 229.