درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 اذا علم سبق وجود المسريه
 سيد طباطبايي مي فرمايد: «اذا شك في رطوبه احد المتلاقيين أو علم وجودها و شك في سرايتها لم يحكم بالنجاسه و اما اذا علم سبق وجود المسريه و شك في بقاؤها فالاحوط الاجتناب و ان كان الحكم بعدم النجاسه لا يخلو عن وجه» اگر كسي علم داشته باشد سابقا به وجود رطوبت مسريه و شك در بقائش بكنيم، احتياط اجتناب است هرچند حكم به عدم نجاست خالي از وجه نيست.
 فرق اتصال و ملاقات
 در بحث ديروز هم گفته شد كه اولا فرق است بين اتصال و ملاقات
 اشكال و جواب در ملاقات نجس با آب مضاف
  بعد از اين سوالي داشتند بعضي از عزيزان كه اگر اتصال و ملاقات فرق داشته باشد كه شرحش را ديروز داديم، آب مضاف بايد نجس نشود به مجرد ملاقات چون گفتيم جزء ملاقي متنجس است و جزء مجاور قبل از انفصال متنجس نيست و بعد از انفصال مجددا اگر ملاقات كند، از باب ملاقات متنجس مي شود. جواب: سيد طباطبايي و سيد الاستاد و سيد الحكيم مي فرمايند: شئ اي كه داراي رطوبت مسريه باشد، جزء مجاور با جزء ملاقي متنجس نيست مثل خربزه كه همان قسمتي از خربزه كه نجس شد، همان را تطهير كنيد و جزء مجاور نيست هرچند رطوبت مسريه نيست. ما اين را گسترش داديم گفتيم كه خربزه اي كه پر آب است و رطوبت مسريه دارد با چيزهاي ديگر هم تطبيق مي كند مثلا آش و گفتيم آن جزء مجاور در حال اتصال نجس نيست و جزء منفصل بعد از ملاقات نجس است براساس نصوص اما مسئله آب و مياه جداست. آب مطلق باشد قليل و مضاف باشد ولو كثير، به مجرد ملاقات نجس مي شود منتها يك تبصره اي داشتيم كه اگر علم بتواند در ملاقات و سرايت كاري از پيش ببرد، علم معتبر است چون موضوع نجاست، سرايت است ولو در آب مضاف كه اگر به سرعت از گوشه اش چيزي برداشته شود، آن قسمتي كه باقي مانده متنجس نشده چون سرايتي نيست. لذا در فرمايش سيد الاستاد كه فرمودند اگر در جانب شرقي ملاقات بشود، جانب غربي متنجس مي شود، گفتيم اگر به حال خود بگذاريم و احتمال سرايت كافي است و نص هم داريم اما اگر فورا از جانب شرقي چيزي برداريم و علم به عدم سرايت داشته باشد، علم محكم است.
 شك در بقاي رطوبت
 ادامه بحث: اگر يقين داشتيم به وجود رطوبت مسريه و بعد شك كرديم در بقاء آن رطوبت مثلا پارچه اي بود و شئ مبللي بود با رطوبت نجس و يقين داشتيم كه نجس است و الان كه ملاقات كرد، شك مي كنيم كه آن رطوبتش باقي بود تا پس از ملاقات سرايت به عمل آمده يا رطوبتش از بين رفته و ملاقات جامدين هست و تنجيسي در كار نيست و شك در بقاء بكنيم، اينجا ممكن است گفته شود استصحاب رطوبت مي كنيم مي فرمايد فالاحوط الاجتناب كه احوط استحبابي است براي اينكه استصحاب اينجا دو حالت دارد : يك حالت عدم جريان و يك حالت جريان. حالت جريان سيد الحكيم [1] مي فرمايد: رطوبت شرط تنجيس است مثل اينكه طهارت ماء شرط تطهير است كه اگر شرط گرفتيم، استصحاب درست است براي اينكه شروط شرعيه و احكام تكليفيه و احكام وضعيه جزء مجعولات شرعي است و قابل استصحاب است. بعد مي فرمايد: رطوبت را به عنوان شرط قرار دادن،‌ علي المبناست.
 مشكل اصل مثبت
  اما سيد الاستاد [2] مي فرمايد: استصحاب مشكل دارد براي اينكه موضوع حكم، سرايت است. رطوبت استصحاب مي شود و لازمه عقلي رطوبت كه سرايت است پس اصل مي شود اصل مثبت و استصحاب مثبت هم اعتبار ندارد. بهترين مثال براي استصحاب مثبت همين جاست كه يقين به رطوبت شئ متنجس داريد و ملاقات كرد و شك مي كنيد كه رطوبت باقي هست يا باقي نيست؟ استصحاب رطوبت سرايت را ثابت مي كند پس لازمه عقلي رطوبت سرايت است و سرايت مي شود موضوع حكم و مثبت هست و اعتبار ندارد.
 احتياط مستحب در اينجا
  پس اجتناب احتياط مستحب است.
 مسئله جديد حكم رطوبت مسريه در پاي حشرات
 مسئله دوم «الذباب الواقع علي النجس الرطب اذا وقع علي ثوب أو بدن شخص و ان كان فيهما رطوبه مسريه لا يحكم بنجاسته اذا لم يعلم مصاحبته لعين النجس و مجرد وقوعه لا يستلزم نجاسه رجله لاحتمال كونها مما لا تقبلها ذباب مطلقا» پشه و مگس و زنبور و امثال كه روي نجس مرطوب بنشيند بعد بلند شود و روي لباس قرار بگيرد، ديديم كه نجس مرطوب بود و لباس و بدن هم مرطوب باشد، حكم به نجاست اين بدن يا ثوب نمي شود اگر علم به وجود ذرات نجس در پاي آن حشره نداشته باشيد.
 احتمال عدم جذب نجاست به پاي حشرات
 اگر سوال شود كه مگس روي شئ مرطوب نشسته و بعد روي لباس نشست كه نجس نيست، علت عدم نجاست چيست؟ مي گويد يك احتمال مي دهيد كه پاي آن مگس اصلا جذب نكند چيزي را و ساختارش طوري است كه روي شئ مرطوب هم بنشيد، جذب نمي كند. مثلا مورچه اي روي سقف راه مي رود براي اينكه پايش طوري ساخته شده كه آنجا مي چسبد و جدا مي شود و صنعت الهي است و اين هم طوري ساخته شده كه نجاست را جذب نمي كند. «و علي فرضه فزوال العين يكفي في طهاره الحيوانات» و بر فرضي كه نجاست را قبول مي كند، زوال عين براي طهارت حيوانات كافي است. احتمال مي دهيم كه رطوبت كه نجس بود، در اين زماني كه پرواز داشت، آن رطوبت از بين رفته باشد.
 احتمال عدم سرايت رطوبت به خاطر اصل مثبت
 استصحاب هم نمي شود براي اينكه از موارد استصحاب مثبت است. سيد الاستاد مي فرمايد: شكي كه در اين مسئله پيش مي آيد به دو صورت است: صورت اول شك در بقاء رطوبت در پاي حشره كه مي دانيم لباس مرطوب بوده و مي دانيم رجل هم به شئ نجس مرطوب اصابت كرده قطعا، الان شك در بقاء رطوبت داريم در اين صورت مي فرمايد: مسلك همان مسلكي است كه قبلا گفتيم كه استصحاب بقاء رطوبت هست و مي شود اصل مثبت و نجاست ثابت نمي شود و قاعده طهارت هم جاري است.
 شك در بقاي نجاست در پاي حشره
  اما صورت دوم مسئله اين است كه شك در بقاء عين نجاست به عنوان ذرات نجس در پاي حشره است. ثوب رطوبت مسريه داريم و شك در رطوبت رجل حشره نداريم اما شك در بقاء عين نجاست در پاي حشره داريم.
 بيان دو مسلك در نجاست حيوانات
 در اين صورت دوم مسئله دو مسلك فقهي درباره تطهير يا طهارت حيوانات گفته مي شود:
 نظر مشهور- اثبات نجاست
 مسلك اول اين است كه مشهور و صحيح هم هست كه حيوانات متنجس مي شوند اما زوال نجاست از بدن حيوان مطهر است و مطهر ديگر لازم ندارد.
 نظر غير مشهور- عدم بقاي نجاست
 مسلك دوم اين است كه بدن حيوان اصلا نجس نمي شود هرچند ملاقات هم بكند و اين اعتبار شرع است و طهارت و نجاست از معتبرات شرعي است مثل اينكه از ترشحات غساله استنجاء نجاست را برداشته. در مسلك اول كه تنجس هست و بدن حيوان متنجس مي شود، در آن صورت اگر شك در بقاء نجاست بكنيم كه ديديم پاي حيوان به نجاست رسيد و شك مي كنيم كه نجاست به پاي حيوان الان هم هست يا نيست؟ اينجا استصحاب نجاست مي شود و درست است. اما بنابر مسلك دوم كه حيوانات متنجس نمي شوند، در اينجا استصحاب مي كنيم بقاء ذرات نجاست در پاي حشره كه لازمه عقلي اش ملاقات ثوب با نجس مي شود پس اين استصحاب مي شود مثبت و از اعتبار برخوردار نيست. بعد مي فرمايد: طبق مبناي مشهور كه همان تنجس حيوانات و تطهيرشان به واسطه ازاله عين هست، استصحاب نجاست جاري است و درست است اما ما در اين مسئله نصوص داريم كه آن نصوص اجازه به جريان اصل نمي دهد. نصوص در ابواب زيادي آمده است از جمله موثقه عمار از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه امام فرمود: «فَقَالَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الطَّيْرِ تَوَضَّأْ مِمَّا يَشْرَبُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ‏ تَرَى‏ فِي‏ مِنْقَارِهِ‏ دَماً فَإِنْ رَأَيْتَ فِي مِنْقَارِهِ دَماً فَلَا تَوَضَّأْ مِنْهُ وَ لَا تَشْرَبْ». [3] مي فرمايد: فقط در منقار يا در پاي حشره اگر عين نجاست رؤيت كنيد و علم وجداني داشته باشيد محكوم به نجاست است اما اگر رؤيت نكنيد و شك در نجاست مساوي با عدم نجاست است و قاعده طهارت به قوت خودش باقي است. روايت دوم باب 80 از ابواب نجاسات كتاب وسائل الشيعه كه يك روايت دارد. در بحث هاي قبلي گفته بوديم كه هر مسئله از روايتي گرفته مي شود و آن باب يك روايت داشته باشد از امتياز مثبتي برخوردار است. روايت صحيحه محمد بن الحسن باسناده عن مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ‏ عَنِ‏ الدُّودِ يَقَعُ مِنَ الْكَنِيفِ عَلَى الثَّوْبِ أَ يُصَلَّى فِيهِ قَالَ لَا بَأْسَ إِلَّا أَنْ تَرَى أَثَراً فَتَغْسِلَهُ. اگر يك كرمي از چاه فاضلاب آمد و روي لباس قرار گرفت، آيا مي شود با آن لباس نماز خواند؟ امام فرمود اشكال ندارد مگر اينكه رؤيت كني در آن دود اثري از نجاست هست، كه در آن صورت محكوم به نجاست است. اين نصوص مشكل ما را حل مي كند و نياز به استصحاب و اصل نداريم. يك نكته: شما در اين دو روايت گفتيد كه اگر علم به نجاست حاصل كنيد، محكوم به نجاست است و ما مي گوييم استصحاب علم تعبدي مي آورد و استصحاب اصل محرز است براي اينكه علم تعبدي مي آورد. پس الا ان تري يعني الا ان تعلم ما بر مسلك مشهور شك در نجاست و استصحاب نجاست مي كنيم، علم به نجاست هست و طبق اين نصوص بايد حكم به نجاست بكنيم. جوابش اين است علم سه قسم است: 1. علم وجداني. 2. علم طريقي. 3. علم تعبدي. علم وجداني همان علم حسي و شهودي است. علم طريقي از ادله و قرائن و شواهد از مجموع علم حاصل مي كنيم. علم تعبدي علم نيست بلكه يك طريق عقلايي است مثل استصحاب و مثل اماره و بينه اما شرع برايش اعتبار مي دهد كه مي گويد علم فرض كن. مي دانيم كه علم تعبدي مي تواند قائم مقام علم طريقي باشد نه قائم مقام علم وجداني. در اين نص علم وجداني شرط اعلام شده است «الا ان تري» كه رؤيت علم وجداني است و استصحاب قائم مقام نمي شود بنابراين همان كه در متن آمده تا رؤيت نكنيد نجاست را، حكم طهارت است.


[1] 1. مستمسك العروه الوثقي ، جلد 1 ، صفحه 470.
[2] 1. تنقيح العروه الوثقي ، جلد 3 ، صفحه 190.
[3] 1. وسائل الشيعه ، جلد 1 ، باب 4 از ابواب اسئار ، حديث 2. 2. وسائل الشيعه ، جلد 2 ، باب 80 از ابواب نجاسات.