درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 ادامه بحث از طريق اثبات نجاست
 سيد طباطبائي يزدي در ادامه بحث از طريق ثبوت نجاست مي فرمايد : «و لا اعتبار بمطلق الظن و ان كان قويا» اگر درباره نجاست ، ظن حاصل بشود، علم و بينه هم نباشد و خبر واحد عادل هم نباشد ، فقط از مقدماتي و قرائني ظن حاصل بشود هرچند آن ظن قوي باشد ، به آن ظن اعتماد نمي شود و آن ظن موجب ثبوت نجاست نيست.
 ظن به نجاست حجت نيست مگر ظن معتبر باشد
 تحقيق اين است كه منظور از اين ظن در اعتبار شرع ، همان شك و ما دون شك هست كه به اعتبار شرعي به آن، ظن مي گوييم همان طور كه به شك ثابت نمي شود و اعتماد نمي شود ، به ظن هم اعتماد نمي شود. منظور از اين ظن ، اطمينان نيست اما اگر اطمينان باشد كه اطمينان براساس اعتبار عقلاء قائم مقام علم است و داراي اعتبار .
 سوال و جواب اولا الفاظي كه مترادف باشد زياد است و ثانيا الفاظي كه با هم قريب المخرجند و ثالثا عنوانهايي كه شرع براي خود اصطلاح كرده ؛ يك مرتبه شك را عقلي در نظر مي گيريم يك مرتبه عقلائي و يك مرتبه شرعي ؛ اگر فلسفي باشد بايد پنجاه پنجاه باشد اما عرفي مسامحه مي كند تا پنجاه و پنج و شصت هم شك است. اما در ديد شرع مي گويد يا علم است كه اعتبار است يا عدم علم كه ظن و شك باشد ، اعتبار ندارد.
 سوال و جواب در تشخص ظن مورد نظر صاحب عروه
 سوال و جواب : موضوع بحث شك در طهارت و نجاست است اما طرق اثبات نجاست 1. علم است 2. بينه و خبر عادل كه به اصطلاح اصول آنها علمي است ، از آن كه پايين تر باشد ظن باشد يا شك در اعتبار شرع يكي است يعني طريق اثبات نجاست نيست ؛ همان طور كه شك اعتبار ندارد ، ظن هم اعتبار ندارد تا مرحله علم و اطمينان نرسيده اعتبار ندارد ، بما هو ظن نه از طريق اماره و دليل . يك وقت دليل معتبري است اما يقين نمي اورد و گاهي ظن مي آورد اما به دليل خاص اعتبار دارد. در اصطلاح شرع عدم العلم در عدم اعتبار يكي است كه شك و ظن است و احتمال مي دهيم به تعبير ديگر شك به معناي اعم .
 سوال و جواب علم اعم از اينكه قطع باشد يا يقين باشد يا اطمينان باشد و ظن يعني پايين تر از يقين و قطع و اطمينان ديگر ظن و وهم و شك و احتمال كه اينها تحت عنوان عدم العلم قرار مي گيرد.
 سوال و جواب : مي فرمايد لا اعتبار بمطلق الظن و ان كان قويا منظور از مطلق ظن ، ظن انسدادي و حصولي نيست ، مطلق ظن يعني ظن قوي باشد يا ضعيف باشد يعني هرچند ظن هم قوي باشد ، اعتبار ندارد كه ما شرح داديم كه در اعتبار شرعي مي گوييم اين قطع و اين ظن است و اين ظن خاص هست و اين ظن مطلق است
 ظن معتبر به خاطر پشتوانه شرعي آن حجت است نه بخاطر ظن بودن آن
  ظن خاص اعتبار دارد به خاطر اينكه آن دليل شرعي كه اعتبار شرعي دارد مثل خبر واحد اعتبار دارد پس مي گوييم ظن خاص اعتبار دارد يا مي گوييم ظن مطلق كه نتيجه مقدمات انسداد هست علي الاطلاق اعتبار ندارد. براساس تحقيق دقيق فقهي و اصولي ما براي ظن اعتباري قائل نيستيم خاصا و عاما ، آن ادله اي كه برايش اعتبار قائليم مثلا خبر واحد ، خود خبر واحد اعتبار قطعي است و به حصول ظن نيست كه ظن بياورد يا نياورد . يك بحث اصولي است كه ظن خاص و مطلق در برابر قطع كه شيخ انصاري ظن خاص را تطبيق كرد به مفاد دليل و اماره معتبر ولي در اعتبار ادله براي ظن خاص و عام هيچ جايگاهي نيست ، ظن خاص بما هو ظن خاص اعتبار ندارد بلكه اماره اعتبار دارد و دليل معتبر اعتبار دارد. بنابراين در اعتبار شرع آنچه كه اعتبار دارد 1. علم است و قطع و يقين و اطمينان و امارات معتبر ، بعد از اين دائره بسته شد ، شك است يا ظن است كه ظن قوي است يا ظن ضعيف كه بما هو ظن نه مفاد دليل كه از مقدمات و حدسيات است هيچ اعتباري ندارد . در ديد شرع قطع و يقين و اطمينان و امارات معتبره اما شك و ظن و احتمال در وادي و بسته عدم اعتبار هستند و در آن شكي نيست.
 كراهت احتياط و گاه حرمت آن
  مي فرمايد «و الدهن و اللبن و الجبن الماخوذ من اهل البوادي محكوم بالطهاره» روغن و شير و پنيري كه از اهل باديه گرفته مي شود و خريداري ميشود و طهارت و نجاست علي الظاهر رعايت نمي كردند ، محكوم به طهارت است «و ان حصل الظن بنجاستها بل قد يقال بعدم رجحان الاحتياط بالاجتناب عنها» يك علم اجمالي داريم كه اينها بي احتياطند پس اجتناب كنيم مي فرمايد: «بل قد يقال بعدم رجحان الاحتياط» چون ما مامور به ظاهر شرع هستيم و نجاست و طهارت اعتبار شرعي است و همان طهارتي كه براي آب جاري از سوي شرع آمده همان طهارت نسبت به شئ مشكوك است. اگر شرع مي گفت كه اخلاط سينه نجس است و قطرات بول آدم سالم اشكال ندارد ، مي گفتيم سمعا و طاعه حالا از لحاظ بهداشت اخلاط ممكن است مشكل داشته باشد اما بول بدن سالم مشكل نداشته باشد ولي شرع كه اعتبار كرده ما متعبد محض هستيم. «بل قد يكره او يحرم اذا كان في معرض حصول الوسواس»
  نظر مرحوم خويي در حكم وسواس
 اينجا سيد الاستاد طبق تتبع بنده تنها ايشان اين بحث را شرح داده است [1] ؛ وسواس كيست و وسوسه چه چيز است و حكمش كدام است ؟ ما حصل فرمايش ايشان با توضيحاتي :
  تعريف وسواس ( دغدغه روحي)
 وسوسه عبارت است از اختلال روحي و عدم اعتماد ودغدغه و ترديد درباره انجام وظفيه شرعي . اين شك و ترديد به عنوان يك خلل روحي براي انسان وسوسه است . هر انساني بدون هيچ شكي اين خلل روحي را دارد ولي كم و زياد دارد ؛ خلل روحي گاهي تحت عنوان خطورات است . آدم متديني بدون اراده يك خطورات بدي به ذهن مي آيد ، يك چيزي به ذهنش مي آيد كه ناراحتش مي كند درباره عقايد درباره واقعيت ها درباره اعمال ، اين را قرآن اشاره مي كند «أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِه» [2] ‏ اين يكي از ادله قطعي بر يك معجزه قرآني است و خبر از وجود واقعي شيطان است . دقيق از لحاظ علمي و فقهي و فلسفي ثابت است كه اين خطورات نه علمي است ؛ چون تجربه كه نمي كنيد نه فلسفي است كه علت ومعلولي نيست و نه فعل شخصي است چون اراده و قصد نمي كنيد ، چيزي نيست مگر القي الشيطان في امنيته . اين عمليات شيطان دامن گير متدينين مي شود مخصوصا در طهارت و نجاست. سيد الاستاد حكايتي را نقل مي كند كه كسي بود يك ساعت قبل از طلوع فجر براي غسل رفت ، يك ساعت بعد از طلوع شمس بيرون آمد. ديده ايم كه كساني دستش زير آب مي برد ، شك مي كند كه دستش زير آب هست يا نيست . اين وسوسه هست. وسواس كسي كه اين خلل در ذهن دارد .
 مرتبه قوي و ضعيف وسوسه
 سيد مي فرمايد كه وسواس دو مرتبه دارد : مرتبه قوي و مرتبه ضعيف ؛ مرتبه قوي اين است كه كاري را انجام مي دهد تطهير را غير از تطهير متعارف انجام مي دهد و بر اين عقيده هست كه ديگران بي احتياط هستند و ديگران تطهير نمي كند. مرتبه ضعيف اش اين است كه خودش وسوسه دارد و مي فهمد كه گرفتار است و با اين كه مي فهمد عملا دست بر نمي دارد ، روحش تحت تاثير القاءات شيطاني است و نماز را تكرار مي كند و تطهير را تكرار مي كند و وضو تكرار ميكند .
 مرتبه خطوراتي ريا در وسوسه
  يك مرتبه ديگري هم هست از وسواس كه وسوسه خطوراتي رياء ؛ وقتي كه شما مشغول نماز هستيد ، يك كسي وارد مي شويد ، شما ركوعتان يك كمي طولاني است براي او نماز نخوانديد اما تا وارد مي شود به ذهنتان مي آيد كه من را مي بيند كه خطور است ، اين خطور باز هم دقيقا عمليات شيطان است . اگر شما موقع تظاهر نشان دادن عبادتان يك كمي قصد تظاهر داشته باشيد ، رياء هست و شرك خفي و اما اگر خطور آمد و خودتان ناراحت شديد اين را سيد مي فرمايد كه وسوسه هست و القاء شيطاني است و گناه هم نيست و رياء هم نيست.
 آيا وسواس گناه است
 اما آيا عمل وسواس گناه هست ؟ عمل وسواس يك طهارت غير متعارف يك وضوي غير متعارف و يك نماز غير متعارف آيا اين عمل بر طبق وسواس گناه هست ،
 نظر مشهور بر حرمت وسواس
 مشهور اين است كه عمل بر طبق وسواس حرام است يعني ذهن انسان دغدغه دارد و طبق آن نماز تكرار شود و وضو تكرار شود.
 روايات وارده در موضوع
 در اين رابطه روايتي هم مورد استناد قرار گرفته : روايت اول در كتاب وسائل ج 8 باب 16 از ابواب الخلل الواقع في الصلاه حديث شماره 2 كه اين تكرار عبادت ها و تطهير از عمليات شيطان هست . اما روايت دوم صحيحه عبدالله بن سنان از امام صادق عليه السلام كه البته حديث مضمره است ولي عبد الله بن سنان از غير امام حديث نقل نمي كند «عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلًا مُبْتَلًى بِالْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَيُ‏ عَقْلٍ‏ لَهُ‏ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَان» [3] يادآور شدم براي امام صادق ، مردي كه مبتلا شده به وسوسه در نماز و وضو ، قلت هو رجل عاقل فقال و أي عقل له گفتم اين آدم عاقلي است حضرت فرمود او شيطان اطاعت مي كند و او عقل ندارد. مشهور از اين جمله كه يطيع الشيطان كه اطاعت شيطان از محرمات است ، از اين حديث معتبر استفاده كرده اند كه عمل طبق وسوسه حرام است و اطاعت شيطان است.
 نظر مرحوم خويي در حكم وسوسه
 سيد الاستاد مي فرمايد عمل طبق وسوسه قبحش واضح است و يك القاء شيطاني است نبايد انسان عاقل ، طبق وسوسه عمل كند. آدمي كه عاقل است مي فرمايد «الْمُؤْمِنُ‏ كَيِّس» [4] مومن به خرافات اصلا اعتنا نمي كند. حتي ايشان حكايتي را نقل مي كند كه از اولياء و عرفا و اهل سلوك كساني بوده اند كه در حياتشان عمل مباح انجام نداده اند و هرچه انجام داده اند واجبات و مستحبات بوده . بعد اضافه مي كند قبح عمل بر طبق وسوسه كه همان احتياط است ، شئ واضحي است و عمل طبق وسوسه غير عاقلانه است.


[1] . تنقيح العروه الوثقي ، ج 3 ، ص 160 تا 163.
[2] . حج ، آيه 52.
[3] . وسائل الشيعه ، ج 1 ، باب 10 از ابواب مقدمه عبادات ، حديث 1.
[4] بحار الانوار ، ج 64 ، ص 307.