درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم


ولادت امام باقر (ع) بنابر قولي مبارك باد
ولادت امام باقر (ع) بر اساس روايتي بر همه شما مبارك باشد.
سيد طباطبائي يزدي مي فرمايد : «يستحب رش الماء اذا اراد ان يصلي في معابد اليهود و النصاري مع الشك في نجاستها و ان كانت محكومه بالطهاره»

استحباب پاشيدن آب در معابد اقليت ها موقع عبادت در آن جا
مستحب است پاشيدن آب در عبادتگاههاي پيروان اديان الهي يهود و نصاري كه اگر كسي بخواهد نماز بخواند بايد جاي نماز خودش را بايد آب بپاشد در صورتي كه شك در نجاست آن  امكنه وجود داشته باشد هر چند در اصل محكوم به طهارت است . از اين ذيل استفاده مي شود كه محكوم به طهارت است، آب پاشي تطهير نيست.

صحيحه ابن سنان
سيد الاستاد و سيد الحكيم در شرح اين مسئله مي فرمايد: دليل بر اين مطلب صحيحه عبد الله بن سنان هست مي فرمايد : «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ‏ عَنِ‏ الصَّلَاةِ فِي‏ الْبِيَعِ‏ وَ الْكَنَائِسِ وَ بُيُوتِ الْمَجُوسِ فَقَالَ رُشَّ وَ صَلِّ»[1]. از امام صادق عليه السلام سوال كردم نماز خواندن در بيع يعني عبادتگاههاي يهود و كنائس جمع كنيسه عبادتگاههاي نصراني و بيوت مجوس كه خانه هاي مجوسي ها و زرتشت ها. در اين مكان ها كه محل عبادتگاه كفار هست، اگر مسلمان بخواهد نماز بخواند، اين مكان پاك است و براي نماز خواندن اشكال ندارد امام صادق فرمودند آب بپاش و نماز بخوان .

معني (رش الماء) در روايت
اين مطلب كه از اين حديث معتبر با دلالت واضح استفاده كرديم، به ظاهر حديث اين مطلب به دست مي آيد كه آب بپاشيد و اگر كه ما درباره رش معناي عرفي به دست بياوريم كه آب پاشيدن با تناسب حكم و موضوع، اعم از پاشيدن و شستشو هست . شستن و پاشيدن دو كلمه اي است كه به معناي هم ديگر استعمال مي شود، مثل آن كلماتي است كه اگر در كنار هم باشد، به دو معناست و اگر جدا باشد معناي ديگري هم دارد. تناسب حكم  و موضوع هم اضافه كنيم، منظور از رش ممكن است كه شستن باشد كه سيد هم از رش اين معناي دوم را استفاده كرده باشد كه مي فرمايد «مع الشك في نجاستها»، كه اگر نجس شده باشد كه پاشيدن كه نجاست را بيشتر مي كند و تطهير نمي كند، از رش تغسيل هم بدست آورديم. استحباب رش ماء در معابد يهود اگر شك در نجاست داشته باشيم و الا اگر شك در نجاست نداريم كه جايي براي رش و تطهير نيست و علم به طهارت است. اين قيد را چرا آورده است،

فرق محمد بن سنان و عبد الله بن سنان در وثاقت
سوال و جواب : آقاي خويي محمد بن سنان اشكال مي كند اما عبد الله بن سنان از اصحاب اجماع است
 سيد الاستاد[2] مي فرمايد : اين قيد وجهي ندارد براي اينكه رش مطهر نيست و اگر شك در نجاست نداشته باشيم جايي براي رش نيست و شك مرتكز و قطعي است آن هم شك از جهت يهود و نصارا، پس شك قطعي هست و قيد شك آوردن لزومي ندارد و در روايت هم وجود ندارد . بنابراين اين قيد ذكرش لازم نيست بلكه به جا نيست چون مطمئنا اين بيوت در معرض نجاست هست و در آن صورتي كه شك نداشته باشيم و علم به طهارت داشته باشيم، بحثي وجود ندارد. مي فرمايد اين رش تطهير نيست بلكه رش تنزيه هست. فكر نكنيد كه همه نجاست ها و آلودگي ها جنبه طبيعي دارد، جنبه روحي هم دارد، با آب پاشي آن جو آلوده از وجود نصارا و يهود با آب پاشي تلطيف مي شود كه تنزيه هست . با اين وجود قيد لزومي ندارد و معناي رش هم درست است چون قضيه مستحب است. 
سوال و جواب اگر بخواهيد كه شستشو را در نظر بگيريد، عملا ممكن نيست و اما رش به عنوان اينكه تنظيف و تر و تازه كنيم كار ممكني است.

مسئله بعد – عدم لزوم فحص در طهارت و نجاست
اما مسئله بعدي مي فرمايد «في الشك في الطهاره و النجاسه لا يجب الفحص بل يبني علي الطهاره اذا لم يكن مسبوقا بالنجاسه و لو أمكن حصول العلم بالحال في الحال» اين مسئله اسان است ولي قاعده دارد، بحث فقهي آدم بايد شيوه استدلال را ياد بگيرد و روش كار استنباطي را ياد بگيرد، اين مسئله ظاهر روشني دارد ولي قواعد استنباطي در آن هست. مي فرمايد: درباره شك در طهارت و نجاست شي اي، واجب نيست فحص كنيم بلكه بنا بر طهارت گذاشته شود كه اگر مسبوق به نجاست نباشد ؛ كه اگر مسبوق به نجاست بود استصحاب نجاست جاري است. و لو امكن حصول العلم بالحال في الحال يك چيزي را شك در نجاست و طهارتش داريم و امكان دارد كه علم حاصل بكنيم به طهارت يا نجاستش همين حال در همين وضعيتي كه هستي، چشمت كه باز بكني و نگاه بكني مي فهمي كه اين نجس هست يا پاك است مي فرمايد نياز به اين نگاه هم ندارد . سيد الاستاد مي فرمايد شبهه دو قسم است : 1. موضوعيه ؛ 2. حكميه، در شبهه موضوعيه بر اساس ادله عامه و اطلاقات فحص لازم نيست،‌

صحيحه حفص بن غياث
دليلي كه در اين رابطه وجود دارد عبارت است از صحيحه حفص بن غياث: «عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: مَا أُبَالِي‏ أَ بَوْلٌ‏ أَصَابَنِي أَوْ مَاءٌ إِذَا لَمْ أَعْلَم»[3]‏ مي فرمايد اعتنا نمي كنم كه اگر ترشحي را ديدم كه اين ترشح قطره بول بود يا قطره آب در صورتي كه علم نداشته باشم . سند معتبر و دلالت هم كامل، موردي است كه شك در طهارت و نجاست موضوع مي كنيم، قطره اي است كه ترشح كرده است به عنوان يك موضوع، شك داريم كه اين موضوع بول هست يا ماء محكوم به طهارت است. اين حديث معتبر بهترين مدرك بر عدم اعتنا بر شكي كه بر مورد موضوع مشكوك بين طاهر و نجس بوجود مي آيد، خواهد بود.

اطلاق قاعده طهارت و تقييد آن در شبهه حكميه
مضافا بر ادله عامه مثل قاعده طهارت. اما مي فرمايد قاعده طهارت هر چند اطلاق دارد اما در شبهه حكميه تقييد شده است ؛ چون كه شبهه حكميه كار مجتهد است و بايد از ادله فحص كند، بعد از فحص اگر دليل ديگري پيدا نشد، آنگاه از قاعده استفاده كند مثلا درباره حكم نجاست و طهارت شئ اي كه شك بكنيم، شبهه هست و شك متعلق است به حكم و قاعده طهارت با اطلاق خودش شبهه حكميه را هم شامل مي شود اما اين اطلاق تقييد شده است ؛ به دليل وجوب فحص از ادله عند الاستنباط كه مجتهد بايد در مقام استنباط از ادله فحص كند، اگر ادله لفظيه اطلاقات و عمومات وجود نداشت، آنگاه نوبت به قاعده طهارت مي رسد.

تحقيق مطلب
اما تحقيق اين است كه اولا آن توضيحي آمده كه و لو امكن حصول العلم و سيد الاستاد همان مطلب را توضيح مي دهد مي فرمايد هر چند حصول علم با فتح عين و نگاه كردن ميسور باشد، باز هم لازم نيست.

ترك هر گونه فحص در شبهه موضوعيه قابل قبول نيست
تحقيق اين است كه التزام به اين مطلب قابل قبول نيست كه در مورد شك اگر حصول علم با آن سهولت باشد كه چشمش را باز كنيم،علم حاصل مي شود، لازم نيست مطلبي است كه التزام آن كار مشكلي است. زيرا اولا كار غير عقلائي مي شود ؛ اينگونه كارها در شكل تصوف يا سفاهت، ببيند و تشخيص مي دهد، نگاه لازم نيست، عقل و غريزه و فطرت و عرف هيچ كدام اين را قبول نمي كند. بله تصوفي باشد، خرد و عقل را كنار بگذاريد يا سفهايي باشد اصلا به هيچ كار با خردي را حساب باز نكنيم اين كار مي شود و الا به مجرد چشم باز كردن اگر قضيه معلوم بشود و ما آن كار را نجام ندهيم، بي ترديد كار غير عقلائي است. مرحوم كاشف الغطاء مي فرمايد : اگر حصول علم بسيار به سهولت ميسور باشد، بايد علم حاصل كرد ؛‌ چون در مثل چنين موردي كه حصول علم با آن سهولت ميسر است كه فقط چشم را باز كنيد، درك مي كنيد در اينجا صدق عدم علم وجود ندارد، اصل جايي جاري مي شود كه بستري باشد كه علمي آنجا وجود ندارد، در اين صورت كه علم آن ميزان سهل الوصول هست، نمي گوييم علم نيست بلكه علم هست، در صورت وجود علم، نوبت به اصل نمي رسد. درست هم همين است. بنابراين اگر در مورد شك در طهارت و نجاست ديديم كه علم به دست مي آيد اما تحقيق مي خواهد و دقت مي خواهد و مقدمات، اين گونه علم تحصيلش لازم نيست اما اگر ديديم كه حصول علم بسيار به سهولت مثلا يك لكه قرمز رنگي را ديديم، مردد است بين دم مسفوح و رنگ، با يك نگاه از نزديك تشخيص مي دهيم، بنابراين آن مثالي كه با فتح عين روشن مي شود اگر بگوييم لازم نيست كار غير عقلائي خواهد بود از يك سو و از سوي ديگر هم فقيه بزرگوار كاشف الغطاء مي گويد كه اينجا عدم علم صدق نمي كند و وجود علم است و جا براي اصل نيست.

سوال و جواب اقاي خويي در تعبد خيلي توجه دارد، شايد از تعبد به اطلاق حتي عقليات را كنار مي گذارد، تعبد در نصوص اقتضائش اين مي شود كه يك سري واقعيت ها را كنار بگذاريم.

اقسام شبهات
 اما نكته دوم اقسام شبهات تا برسيم كه شبهه موضوعيه ما كه فحص لازم ندارد چه شبهه اي بايد باشد و چرا فحص لازم ندارد و فرق اين چهار شبهه درس آينده.


[1] . وسائل الشيعه، ج 3، باب 13از ابواب مكان مصلي، حديث 4. .
[2] . تنقيح العروه الوثقي، ج 3، ص 154 و مستمسك العروه الوثقي، ج 1، ص 445. .
[3] . وسائل الشيعه، ج 2، باب 37 از ابواب نجاسات، حديث 5.