درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

استثنائات قاعده طهارت
ادامه بحث درباره استثنائات از قاعده طهارت : دو تا استثناء را گفتيم كه اولي اصول بود و دومي شبهه محصوره در علم اجمالي.

شك در رطوبت خارج از انسان كه بول يا ودي، مني يا وذي است
سومين استثناء: سيد طباطبائي مي فرمايد «نعم يستثني مما ذكرنا الرطوبه الخارجه بعد البول قبل الاستبراء بالخرطات و بعد خروج المني قبل الاستبراء بالبول فانها مع الشك محكومه بالنجاسه» مي فرمايد موردي كه استثناء مي شود از قاعده كل مشكوك الطهاره طاهر،‌ بلل مشتبهي است كه از انسان خارج مي شود بعد از بول و قبل از استبراء به خرطات، ‌اگر رطوبتي خارج شود و شك كنيم كه بول است يا ودي و يا بعد از خروج مني و قبل از استبراء به بول، رطوبتي خارج مي شود و شك مي شود كه مني هست يا مذي، محكوم به نجاست است . شك در طهارت است اما قاعده طهارت جاري نمي شود .

دليل استثناء شدن رطوبت مشكوك قبل از استبراء
براساس نصوص، اين دو مورد استثناء شده است. درباره استبراء پس از بول يعني استبراء به خرطات روايتي است از امام صادق كه سند معتبر است. عبد الملك بن عمرو از امام صادق عليه السلام روايتي را نقل مي كند كه اين جمله هايش براي اثبات مقصود ما كافي است «قَالَ إِذَا بَالَ‏ فَخَرَطَ الي اخر فَلَا يُبَالِي»[1]مفهومش اين مي شود كه اگر خرطات صورت نگرفته باشد و رطوبتي خارج بشود، بايد اعتنا كند و محكوم به نجاست است و موجب نقض وضو مي شود. اما درباره استبراء مني بوسيله بول است، اگر چنانچه قبل از بول رطوبتي ببيند، شك كند كه طاهر است يا نجس،‌قاعده طهارت جاري نميشود بخاطر اين نصي خاصي كه آمده صحيحه محمد بن مسلم كه مي فرمايد «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ مَنِ اغْتَسَلَ وَ هُوَ جُنُبٌ قَبْلَ أَنْ يَبُولَ ثُمَّ يَجِدُ بَلَلًا فَقَدِ انْتَقَضَ غُسْلُهُ»[2] اين حديث به منطوق خودش دلالت مي كند كه كسي كه جنب بشود و استبراء به بول نكند،‌اگر رطوبتي از خود ببيند نقض غسل صورت مي گيرد و طبيعتا نقض غسل به وسيله خروج مني است و نجاستش از قطعي است. در اين مورد كه شك در نجاست و طهارت داريم،‌قاعده طهارت جاري نيست بوسيله نصي كه آمده.

حكم بلل مشتبه بعد از استبراء نه ناقض غسل هست نه وضو
اگر بلل مشتبه بعد از استبراء به تسالم فقها و نصوص مستفيضه نه ناقض وضوست و نه نجس است؛ وذي و ودي و مذي .




تعارض اصل و ظاهر در مبناي مرحوم حكيم و مرحوم آقاي خويي در اينجا
سيد الحكيم[3] مي فرمايد اينجا ظهور نصوص مقدم شده است بر اصاله الطهاره  و تقدم آن از باب حكومت است. سيد الاستاد[4] مي فرمايد شارع در اين مورد حكم خاصي صادر كرده است و برخلاف قاعده است كه آنن ‌قاعده طهارت است و ‌از باب تقدم ظاهر بر اصل است ؛‌ ظاهر يعني ظاهر حال و قرينه حاليه، اصل و طبيعت اين است كه مني كه آمد، بعدش ديگر مني نيست، ترشحات ديگري آمد،‌ بول كه آمد و به آخر رسيد، ديگر بول نيست ترشحات ديگري است، اما اين اصل را ظاهر اجازه تاثيرگذاري نمي دهد ؛‌ چون ظاهر قرينه حاليه مي گويد كه الان بولي كه صورت گرفته و استبراء نشده، ظاهر اين است كه ترشحات بعدي هم بول باشد . از باب تقدم ظاهر بر اصل شرع حكم مي كند كه رطوبت هايي كه انسان قبل از استبراء ببيند، محكوم به نجاست است و قاعده طهارت جاري نمي شود.

توضيح اصل و ظاهر در لسان قبل و بعد از شيخ انصاري
سوال و جواب : اصل عملي در اينجا نداريم ؛ چون در اينجا اصل ما فقط اصاله الطهاره است و مي توانيم بر اساس تعبير سيد الحكيم ظهور نصوص را بر اصاله الطهاره مقدم كرديم، ‌بر اساس توجيه سيد الاستاد آن اسلوب مشهور زمان شهيدين كه اصل و ظاهر به كار برده كه منظور از آن اصل و ظاهر غير از اصلي و ظاهري است كه بعد از زمان شيخ انصاري است . منظور از اصل و ظاهر در زمان شهيدين اين است كه اصل يعني مقتضاي طبيعت عمل و ظاهر يعني مقتضاي قرينه حاليه است اما اصطلاح بعد از تطور اصول از شيخ انصاري به اين طرف، اصل مي شود اصول عمليه و ظاهر مي شود ظهور ادله لفظيه، سيد الحكيم مي فرمايد كه ظهور نص مقدم است بر اصاله الطهاره، سيد الاستاد اشاره مي كند به مصطلح شهيدين مي فرمايد ممكن است اين حكم شرع بر طبق اسلوب تقدم ظاهر بر نص باشد. در هر صورت ما نصوص داريم و اين مورد را از قلمرو قاعده طهارت خارج مي كند.

سوال و جواب: سيد الحكيم مي فرمايد ظهور نصوص بر اصاله الطهاره، ما اصاله الطهاره را اصطلاحا نص نمي گوييم ؛ چون ما آن را قانون و قاعده كلي درست كرديم و مي شود اصل.
سوال و جواب مقتضاي اصل يعني مقتضاي طبيعت كه بول كه تمام شد و رطوبت هاي بعدي بلل مشتبه است، ‌مقتضاي ظاهر اين است كه استبراء نكرده و بول هم قبلش بوده اين قطرات بول باشد.

استثناء چهارم – خون موجود در منقار پرندگان
استثناء چهارم: دم مشكوك ؛ اگر درباره دمي شك بكنيم كه اين دم طاهر هست يا دم نجس،


فرمايش مرحوم خويي در اين باره
سيد الاستاد مي فرمايد: اين مورد هم از مستثنيات قاعده طهارت است و حكم به نجاست مي شود،‌ نه درباره مطلق دم كه گفته مي شود ما دو اصل فرعي داريم در ضمن اصل طهارت ؛‌آن دو اصل فرعي 1. اصاله الطهاره درباره مطلق مياء 2. اصاله النجاسه درباره دماء، اين دو تا اصلي كه اعلام مي كنند اصل اولي ثابت است منتها ما نياز به آن نداريم چون اصاله الطهاره كه داريم نيازي به اصاله الطهاره در مياء نيست. اما اصاله النجاسه در دماء گفتيم يك مطلب ذوقي در حد استحسان برگرفته از احتياط است؛ احتياط متشرعه چون نجاست دم در شدت و غلظت قرار دارد،‌ متشرعه احتياط مي كند، آن اصاله النجاستي كه برگرفته از احتياط متشرعه باشد، مبناي عقلي و عقلائي و شرعي ندارد ؛ نه يك اصل تعبدي است و نه يك اصل عقلائي است پس به عنوان اصل نمي توانيم آن را عنوان كنيم، بنابراين اصاله النجاسه درباره كل دماء اساسي ندارد.

سوال و جواب درباره مياء نصوصي داريم «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُورا»[5] كه ماء و مياء كلا طاهر و مطهر هستند. از آن نصوص يك اصل ثابت مي شود كه اصل در مياء طهارت است . اما اصاله النجاسه در دماء يك استحساني است برگرفته از احتياط متشرعه . اما سيد الاستاد مي فرمايد كه اين مورد يعني شك در دماء اگر درباره منقار طيور باشد،‌ استثناء آمده است ؛ نص خاصي داريم مربوط به استثناء دم مشكوك در منقار طيور كه اين نصوص دلالت دارد كه اگر دم مشكوك در منقار طيري ديده شود، محكوم به نجاست است، از مورد و قلمرو قاعده طهارت خارج است و استثناء شده است. در اين رابطه روايتي داريم موثقه عمار بن موسي از امام صادق عليه السلام نقل مي كند،‌حديث سندش درست است و موثقه بودنش به جهت عمار است كه امامي نيست،‌امام مي فرمايد «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الطَّيْرِ يُتَوَضَّأُ مِمَّا يَشْرَبُ مِنْهُ إِلَّا أَنْ‏ تَرَى‏ فِي‏ مِنْقَارِهِ‏ دَماً [6]» مي فرمايد هر چيز از پرندگان كه از آبي بنوشند، مي توانيم از آن آبي كه توسط طير نوشيده شده و باقي مانده وضو بگيريد و از آن استفاده كنيد مگر اينكه طيري كه با منقار خودش از آب استفاده كرده، در منقارش دمي وجود داشته باشد، اگر در منقار طير خوني را ديديد، ديگر نمي توانيد از آن آب استفاده كنيد و وضو بگيريد يا بنوشيد ؛‌ چون در منقار آن طير دمي بوده است، اينجا آن دم،‌دم مشكوك است و احتمال مي دهيم كه دم سمك باشد،‌ احتمال مي دهيم دم متخلل در بدن حيوان بعد از ذبح باشد و احتمال مي دهيم دم مسفوح و نجس باشد، شبهه است و دم مشكوك است، موضوع براي قاعده طهارت است ‌ولي اينجا قاعده طهارت جاري نمي شود به دليل همين نص خاص و معتبر . سيد الاستاد مي فرمايد : اينجا از باب اماريت اغلب باشد، اغلبيت را اماره قرار داده شرع؛ چون اغلب اين است كه طيور از لاشه هايي استفاده مي كند كه ميته باشد و مذكي نباشد، معمولا از دم مسفوح استفاده مي كنند،. اگر شما خواستيد يك قاعده يا اصل اعلام كنيد كه اغلبيت اماره عقلائيه و از سوي شرع امضاء شده است اين مورد را مي توانيد استشهاد كنيد. پس اين چهار مورد از قاعده طهارت استثناء شد،

فرع فقهي – در تعارض استصحاب نجاست و طهارت
 يك فرعي متمم : اگر حالت سابقه متعارض بود، سابقه طهارت هست و سابقه نجاست هست . مثال آن كف دستشويي ها آب هم جريان دارد و نجاست و بول هم قطعا هست، حالا دو حالت وجود دارد‌؛ هم نجاست سابق و هم طهارت سابق، اين دو حالت متعارض اگر بود، آيا اصاله الطهاره مي توانيم جاري كنيم يا علم اجمالي به نجاست مانع قاعده است؟ براساس مباني متقن اصولي اينجا اصول متعارض است؛ استصحاب طهارت با استصحاب نجاست متعارض است، از باب مجهولي التاريخ مي شود و در مجهولي التاريخ استصحاب جاري نمي شود كه يكي از دو اشكال را دارد طبق مبنا؛ يا متعارض است و يا زمان شك و يقين با هم اتصال ندارند پس در هر صورت استصحاب ساقط است و جاري نمي شود، شما همان جا از قاعده طهارت مي توانيد استفاده كنيد و حكم به طهارت جاري كنيد. 



[1]. وسائل الشيعه، ج 1، باب 13 از ابواب نواقض وضو،‌ حديث 2. .
[2] . وسائل الشيعه، ج 1، باب 13 از ابواب نواقض وضو، حديث 5. .
[3] . مستمسك العروه الوثقي،‌ ج 1، ص 443.
[4] . تنقيح العروه الوثقي،‌ ج 3، ص 149. .
[5] . فرقان، آيه 48. .
[6] . وسائل الشيعه، ج 1، باب 4 از ابواب اسئار، حديث 2. .