درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 فروع مربوط به جنب از حرام
 درباره فروع مربوط به عرق جنب از حرام بحث مي كرديم. فرع اول اين شد كه حرمت جنابت، حرمت ذاتيه باشد يا عرضيه؛ فتواي متن اين است كه حرمت اعم از حرمت ذاتيه و حرمت عارضيه است و گفته شد كه تحقيق آن است كه منظور از حرمت، حرمت ذاتيه هست
 كلام صاحب جواهر
 چنانكه صاحب جواهر جواهر الكلام جلد 6 صفحه 77 مي فرمايد كه متيقن از اين حرمت، حرمت ذاتيه است و اين حرمت ذاتيه كه موضوع حكم بود، اگر حرمت منتسب به فاعل باشد، مثل مرتكب جماع حرام در ماه رمضان و مثل اقدام شخص صائم به مجامعت در ماه رمضان كه حرمت منتسب به فاعل مي شود و همين طور اگر حرمت منتسب به قابل بشود مثل مجامعت حرامي در حال حيض،‌در اين دو صورت كه حرمت منتسب به فاعل يا قابل باشد،‌در حقيقت همان حرمت عارضيه است در قالب عبارت ديگر‌ علي الاقل شك در تحقق موجود بوجود مي آيد از اين سو و از آن سو هم متيقن حرمت ذاتيه است واينكه سوال شد كه حرمت بهيمه كه ذاتيه است، درست است آن هم جزء حرمت هاي ذاتيه است
 كلام سيد الحكيم در مستمسك
 اما منافات ندارد به آن مطلبي كه سيد الحكيم فرمودند در مستمسك جلد 1 صفحه 437 كه اين حرمت جنابت انصراف دارد به حرمت از زنا، و حرف ايشان هم درست است علي الاقل انصراف بدوي كه دارد. و چرا از يك سو حرمت ذاتيه گفتيم و از طرفي انصراف را آورديم، جوابش اين است كه اين انصراف به تناسب حكم و موضوع ، كه انسان و زن و مرد نه انسان و مرد و بهيمه آن خارج از موضوع است و جنايت ديگري است. هرچند زير پوشش حكم عرق مجنب قرار مي گيرد
 سوال و جواب ادله حرمت را رأي صاحب عروه همان است كه حرمت اعم از حرمت ذاتيه و عارضيه است بدليل اطلاق ادله،‌ ولي پس از كه گفتيم قدر متيقن ديگر اطلاق به پايان رسيده. تناسب حكم و موضوع و مذاق فقهي و اطلاقات الفاظ مشابه، در مجموع مي بينيم يك مرد نسبت به حليله خودش، مانعي ندارد، حرمت كه ندارد استحباب و گاهي واجب هم مي شود مقدمتا، آن اصل عمل كه عارض شده است حرمت كه يا حرمت منتسب به فاعل كه صائم است يا منتسب به قابل كه حائض است،‌ بنابراين متيقن مي شود آن حرمت ذاتيه.
 سوال و جواب: هرچند مي فرمايد ظاهرش انصراف است، ممكن است اين حكم را اينجا بياوريم. وطي بهيمه يك عنوان جدايي است در اين حكم آن هم شريك مي شود منتها از باب ديگر، نه از اين باب، اشتراك حكمي دارد.
 فرع دوم
  فرع دوم: «العرق الخارج منه حال الاغتسال قبل تمامه نجس و علي هذا فليغتسل في الماء البارد و ان لم يتمكن فليرتمس في الماء الحارّ‌ و ينو الغسل حال الخروج أو يحرك بدنه تحت الماء بقصد الغسل» عرقي كه خارج مي شود از جنب در حال اغتسال قبل از كه غسل را تمام كند، آن عرق نجس است بنابراينكه ما قائل به نجاست عرق جنب از حرام باشيم. كل اين فروع بر اساس آن مبناست. چون هنوز هم عرق جنب است و از جنابت بيرون نيامده . و علي هذا كه عرق جنب در حين غسل هم نجس است، فليغتسل بالماء البارد بايد غسل كند با آب سرد كه ديگر عرق نمي كند. بعد مي فرمايد اگر آب گرم بود و بدن عرق كرد،‌ غسل نمي شود براي اينكه بدن نجس مي شود همان لحظه كه سرش را شست، طرف راست عرق دارد . اين ازاله نجاست، طهارت از خبث و غسل را طهارت از حدث مي گويند. دو تا در يك آن نمي شود. بايد ازاله حدث بشود، با آن غسلي كه مي كند، ازاله خبث شده و ازاله حدث نيست و غسل انجام نمي شود. مي فرمايد: برود به آب گرم ارتماس كند، يك حوض بزرگ كه رفت داخل آب كثير كه بيشتر از حد كر، داخل آب كه قرار گرفت، ارتماس كرده و ينو الغسل حال الخروج نيت كند غسل را در موقعي كه از آب بيرون مي آيد با نيت غسل ارتماسي . أو يحرك بدنه تحت الماء بغسل الغسل زير آب بعد حركت بدهد بدنش را و نيت غسل كند. در اين رابطه مي فرمايد كه بايد غسل، ارتماسي بشود.
 توضيح سيد الاستاد متن عروه را
 اما سيدنا الاستاد كتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 136 تا 137 مي فرمايد: اين بيان سيد طباطبائي را نياز به توضيح دارد و شرح آن به اين صورت است: اگر گفتيم طهارت از خبث و طهارت از حدث ممكن است هم زمان صورت بگيرد، تقدم و تأخر شرط نيست، همان كه با هم انجام مي گيرد، آن طهارت از حدث تقدم رتبي خودش را در همان زمان هم دارد. تقدم رتبي كافي است مثل تقدم علت بر معلول كه تقدم رتبي است و وجودشان هم زمان است. اگر اينگونه گفتيم مسئله قابل حل مي شود ارتماس كه صورت گرفت،‌در همان ارتماس، هر دو طهارت در يك زمان انجام شده و قصد مي طلبد، طهارت از خثب و طهارت از حدث، الامر سهل. و اما اگر گفتيم كه طهارت از خبث بايد قبل از طهارت از حدث باشد، كه متعارف در شرع و مذاق شرع هم اين را تاييد مي كند، اگر اينگونه گفتيم، كار مشكل مي شود. در طهارت از خثب ارتماس، تاثيرگذار است، ارتماس طهارت از خبث را ايجاب مي كند اما طهارت از حدث مشكل است؛
 دو نكته
  براي اينكه طهارت از حدث در ارتماس نياز به دو تا نكته دارد كه آن دو نكته قابل اثبات نيست؛ 1. بايد بگوييم غسل ارتماسي در حال خروج محقق مي شود كه داخل آب رفته طهارت از خبث انجام شده و در حالت خروج غسل ارتماسي است و طهارت از حدث،‌اما مي فرمايد تحقيق اين است كه غسل ارتماسي معنايش رمس در آب است، خروج از آب كه ارتماس در آب نيست. بنابراين فرمايش سيد طباطبائي كه فرمودند در حال خروج مي شود قصد غسل، خروج كه ارتماس نيست. نكته دوم هم كه باز فتواي متن را تسهيل مي كند اين است كه بگوييم رمس بقاءً هم رمس است كه فرض دوم متن را درست مي كند باز مطلبي است كه نياز به اثبات دارد و آن اين است كه بگوييم بقاء در رمس هم رمس است در حالي كه رمس به معناي صحيح، احداث ارتماس است،‌ ورود كامل است،‌اين ارتماس است. مثلا از عرف بپرسند يك كسي اگر داخل آب ارتماس كرد، بعد پايش گير كرد و ماند، درعرف كسي به او مي گويد كه ارتماس كرده. بنابراين ارتماسي كه صورت گرفته، نقش اش رفع خبث است و ماندن زير آب كه ارتماس نمي شود پس كار مشكل است. پس اين مطلب خالي از اشكال نيست. اما تحقيق اين است كه همان طوري كه گفته شد كه اگر آب جاري باشد، غسل هم ترتيبي مي شود كه غسل انجام داد، مثلا سر و گردنش را شست به عنوان غسل كه هم يك بار شست رفع خبث بار دوم غسل كرد،‌ اين كه انجام شد اشكال در شانه راست هست كه عرق كرده آن هم را هم با آب جاري بشويد و آب جاري كه وصل بشود متنجس نمي شود. استهلاك هم هست چون آب كثير جاري با ذرات عرق در اولين ارتباط استهلاك است بنابراين اگر آب جاري باشد، غسل ترتيبي صورت مي گيرد، به مجرد آب جاري با عرق كه آب منفعل نمي شود، پس از ارتباط ازاله هم صورت مي گيرد، پس از ازاله خبث هم غسل مي كند. با آب جاري ازاله خبث و ازاله حدث پشت سر هم با آب جاري هيچ اشكالي نخواهد داشت.
 نكته تحقيقي معناي لغوي غسل ارتماسي و دقت عقلي و معناي شرعي
 اما در بحث ارتماسي تحقيق اين است كه ارتماس را آنچه سيد طباطبائي مي فرمايد كه خروج از آب به قصد غسل، غسل حساب مي شود،‌اين مشهور است. شما ارتماس لغوي را نبينيد، شما معناي فقهي غسل ارتماسي را ببينيد. معناي لغوي ارتماس و دقت عقلي ارتماس را از معناي شرعي غسل ارتماسي جدا كنيم، آنكه شما مي گوييد معناي لغوي و دقت عقلي، اما در عرف شرع و در عرف فقها كسي كه به نيت غسل از آب بيرون مي آيد، اين غسل ارتماسي صدق مي كند و اين اسم را شرع براي اين معنا، قرار داده،‌ ما از عقل و لغت كمك نمي گيريم. به شرع و معناي شرعي مراجعه مي كنيم. سوال و جواب نجاست بعد از غسل، مبطل غسل نيست. مثلا كسي سمت راستش را غسل ترتيب را انجام داده ، سمت چپش را انجام مي دهد، دست راستش به ميخ اصابت مي كند و خون جاري مي شود، غسل باطل نشده. سمت چپش را كامل كند، غسل تمام است و آن نجاست جاي خودش را دارد.
 سيد الحكيم مي فرمايد: بايد ديد منظور از غسل ارتماسي به معناي دقيق چيست
 در همين رابطه سيد الحكيم كتاب مستمسك جلد 1 صفحه 437 مي فرمايد كه در اين رابطه بايد ببينيم كه منظور از غسل ارتماسي به معناي دقيق چيست؟
 سوال و جواب متن عروه اين است و مسئله همين است كه عرق وسط غسل نجس است چون تا غسل تمام نشده ، غسل به عنوان غسل جنابت انجام نگرفته. مثلا وضو بگيريد، صورت را بشوييد، وضو گرفتيد و مس كتابت مي توانيد بكنيد؟
 سوال و جواب غسل يعني شستن تمام بدن بنابراين اگر سر و گردن را بشوريد و آب قطع شد، در آن فرصت نمي توانيد دست به كتابت قرآن بزنيد. اگر عرف گفت كه اين ارتباط قطع شد، بايد سر و گردن را بشوييد. فرع بعدي جلسه آينده.