درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 ادامه بحث از نجاست عصير عنبي
 سيد طباطبائي يزدي1مي فرمايد «ألحق المشهور بالخمر العصير العنبي اذا غلي قبل ان يذهب ثلثاه و هو الاحوط و ان كان الاقوي طهارته» مشهور بر اين است كه عصير عنبي محكوم به نجاست است اما حرمت شرب آن را نصا و اجماعا شرح داديم
 بيان برخي اقوال
 درباره نجاست عصير عنبي مرحوم محقق حلي1در كتاب شرائع الاسلام جلد 1 صفحه 52 مي فرمايد «الاظهر نجاسته» و مرحوم شهيد ثاني 1در مسالك جلد 1 صفحه 123 مي فرمايد مشهور بين متاخرين نجاست عصير عنبي است صاحب جواهر1 كتاب جواهر جلد 6 صفحه 14 و 15 و 16 بحث مي كند مي فرمايد درباره نجاست عصير عنبي اجماع نقل شده است و ادله اي را بيان مي كند.
 روايت صحيحه عبد الرحمن بن حجاج
 مرحوم صاحب جواهر1 مي فرمايد كه اين حكم را صحيحه عبد الرحمن بن حجاج در باب اشربه محرمه تاييد مي كند. كتاب وسائل جلد 17 باب 1 از ابواب اطعمه و اشربه محرمه حديث اول؛ سند صحيح اعلائي است: محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم صاحب تفسير عن ابيه ابراهيم بن هاشم عن محمد بن اسماعيل كه همان اسماعيل بن بزيع كه از اجلا و ثقاست عن فضل بن شاذان كه معروف و مشهور است نيشابوري عن ابن ابي عمير كه از نهايت و منتهاي جلالت است چهارهزار و چهارصد و اندي روايت دارد عن عبد الرحمن بن حجاج كه از اصحاب امام صادق 7 و از اجلا و ثقات است كه مي گويد «قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم الخمر من خمسه العصير من الكرم» كه كرم انگور است پس از اقسام خمر است و نجس است و حرمت شرب دارد.
 روايت موثقه معاويه بن عمار
  بعد ايشان مي فرمايد روايت ديگر كه درباره حرمت شرب آمده و نجاست عصير عنبي را اعلام مي كند روايت باب 7 از ابواب اشربه محرمه روايت 4 موثقه معاويه بن عمار و باب 2 حديث شماره 7 در اين دو روايت آمده است كه سوال مي شود از امام صادق 7 «عن الرجل من اهل المعرفه من اهل الحق ياتيني بالبختج و يقول قد طبخ علي الثلث و انا اعرف انه يشربه علي النصف افاشربه لقوله و هو يشربه علي النصف فقال لا تشربه» حديث طولاني است ما از همين لا تشربه استفاده مي كند.
 نكته رجالي در اين روايت
  در رجال هست كه كسي كه خبري را اعلام مي كند و به آن خبر خودش معتقد نيست به آن اعتماد نكنيد و تبين كنيد مي گويد الان عصير دو ثلثش رفته اما خودش به اين مطلب معتقد نيست او يشربه علي النصف آقا فرمود به حرفش اعتماد نكنيد
 نظر فقيه همداني در روايت فوق
 مرحوم فقيه همداني 1كتاب طهارت مصباح جلد 1 صفحه 551 و 552 مي فرمايد مهمترين دليل براي اثبات نجاست عصير عنبي همين روايت معاويه بن عمار مي تواند باشد كه سيد الحكيم1 اين را مصححه مي گويد از موثقه بالاتر است
 فرق روايت مصححه و صحيح و موارد تحقق آن
 فرق بين مصححه و موثقه در اين است كه مصححه يك راوي از غير اهل حق بوده و ثقه بوده و لي مستبصر مي شود آن استبصارش مي تواند خبر موثقه اش را مصححه بسازد و موارد ديگري هم دارد مثلا شخصي كه توثيقش توثيق عام است اما اگر عمل اصحاب هم باشد از معتبره صعود مي كند مي شود مصححه بنابراين دليل اصلي و نهايي در جهت اثبات نجاست همين موثقه معاويه بن عمار است كه فرموده است لا تشربه اين بيان در تهذيب با اضافه يك كلمه آمده اينجا صاحب وسائل طبق كافي نقل مي كند نسخه تهذيب اين است كه فقال «خمر لا تشربه» اگر آن نسخه تهذيب درست باشد ديگر اين عصيري كه غلا پس از غليان خمر است خمر كه شد حكم خمر هم نجاست و هم حرمت شرب از آن كلمه استفاده شده است
 نكته رجالي (اختلاف نسخ و تقدم كافي)
 در رجال گفته بوديم كه يك از علائم ضعف اختلاف نسخ و نسخه كافي اضبط است كه هم مشهور و تقريبا متسالم عليه است كافي كه با نسخه ديگر تعارض كند كافي اضبط است صاحب وسائل و صاحب وافي بدون اضافه كلمه خمر كلمه خمر را نياورده اند شايد وجه عدم ذكر كلمه خمر در وسائل و در وافي به اعتبار اضبطيت نسخه كافي باشد و الا از تهذيب نقل مي كند در تهذيب كه كلمه خمر آمده اما آن مقدار اضبطيت براي كافي قائل است كه از خود تهذيب هم نقل مي كند بدون كلمه خمر
 بيان شيخ انصاري در اختلاف نسخه تهذيب و كافي در روايت فوق
 شيخ انصاري1 كتاب طهارت صفحه 362 مي فرمايد هرچند نسخه كافي اضبط است اما ظاهر اين است كه زيادت باشد سيد الاستاد1 در كتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 97 تا 101 اين بحث را بررسي مي كند مي فرمايد در اين تعارض نمي توانيد نسخه كافي را برتري بدهيد چون در اختلاف نسخ اگر اختلاف در ساختار كلمه باشد مثل يزيد و بريد ترجيح با كافي است
 بيان اصل عقلائي عدم غفلت عدم زياده در خبر و تقدم اصل عدم غفلت بر عدم زياده
 اما اختلاف نسخ در شكل زياده و نقيصه باشد مثلا در كافي نيامده نقيصه است در تهذيب آمده كلمه خمر زياده است اگر تعارض بين زياده و نقيصه باشد اصالت عدم زياده مقدم است براي اينكه ما اينجا يك اصل عقلائي داريم. و اصول عقلايي اعتبار عقلائي دارند يك مجموعه اي است اگر محققين ما بيايند اين اصول عقلائييه جدا كنند و يك مجموعه تدوين كنند يك پژوهشي است اين اصول عقلائيه فقط عقلائي است و اعتبارش هم قطعي است از جمله اصول عقلائيه اصل عدم غفلت در نقل است در قاعده فراغ كه سيد الاستاد1كه به ادله آن قاعده اشكال دارد مي فرمايد ريشه اعتبار قاعده فراغ اصاله عدم الغفله است اصاله عدم الغفله درباره اقوال و نقل قول يك اصل عقلائي مسلم است اگر امرش داير بشود بين زيادت و نقصيه در عرف مردم در قلمرو اصالت عدم غفلت آنچه كه مي نمايد اصل عدم زياده هست بنابراين خيلي قدرتش بالاست چون كسي كه غفلت مي كند معمولا كم مي آورد چيزي اضافه نمي آورد آدم سالم غفلت كه كند كلمه اي را جا مي گذارد نه اينكه چيزي را اضافه كند پس اصاله عدم الغفله نسبت به اين مورد مي گويد اصاله عدم زياده مقدم است بر اصل عدم نقيصه نتيجه به نفع تهذيب تمام مي شود نه به نفع كافي بنابراين اضبطيت كاري از پيش نبرد تعارض به وجود مي آيد پس از كه تعارض به وجود آمد تساقط مي كند و اين دو نسخه كه اختلاف نسخ اگر در حد تعارض رسيد روايت از اعتبار ساقط و حجيت ندارد از باب اينكه دلالتش كامل نيست و اصاله الظهورش كامل نيست وانگهي كه اين روايت كه اعتبار نداشت مرحوم سيد الحكيم 1كتاب مستمسك جلد 1 صفحه 407 و 408 مي فرمايد استصحاب طهارت، آب انگور طاهر و طيب داخل ظرف گذاشتيم يك مقدار جوش آمد شك مي كنيم طهارتش باقي است استصحاب طهارت مي كنيم مضافا بر قاعده طهارت
 فرق نظر متاخرين و متاخر المتاخرين در نجاست عصير عنبي
  بنابراين فتواي سيد يزدي1و سيد حكيم1 در مستمسك و سيد الاستاد1 كه از طبقه متاخر المتاخرين مي شوند گفتيم مشهور بين متاخرين نجاست است اما متاخر المتاخرين مي گويند حكم طهارت است احوط فقط نجاست در اين رابطه مرحوم فقيه همداني1يك نكته ديگري را هم اضافه مي كند و آن اين است در روايت كه آمده است بختج، بختج چيست؟ بختج معرب است اصلش در فارسي مي پخته است مي يعني خمر اينگونه ترجمه كرده اند ولي ما كه مي بينيم و تحقيق كرديم و واقع را در نظر گرفته ايم و از خبرگان پرس و جو كرده اين پخته در حقيقت همان رب است كه مدتها مي ماند و حالت انفعالي به طور هموزت و ترشي مي رود تا اينكه بشود رب اين رب انگور است و رب انگور در همان ابتدا پس از اولين بار كه در غليان مي شود اسكار دارد و گفته بوديم كه هر مسكر مشروبي نجس هست اين رب در همان ابتدا اسكار دارد و اسكارش مي شود موضوع حرمت و نجاست بعد مي فرمايد كه اگر شما در بعضي از لغت نامه ها ديده باشيد كه بختج به معناي عصير عنبي است كه پخته مي شود و به جوشش در مي آيد، اعتباري ندارد.
 صحت قول لغوي و شرط اعتبار آن
  در اصول كه خوانده ايم قول لغوي حجيت ندارد بر اساس تحقيق اصولي گفتيم براي اين حجيت ندارد كه شهادت كه نيست و اجماع كه نيست نص كه نيست مطابق كتاب كه نيست چه حجتي داشته باشد؟ يك كسي خبري مي دهد آن هم خبر كه خبر شهادتي نيست تا از باب خبر ثقه حجت باشد چون خبر ثقه اول در احكام حجيت دارد و بنابر نظر سيد الاستاد1 در موضوعات هم حجت دارد اما ما گفتيم قول لغوي اعتبار دارد از باب اهل خبره حجيت قول خبره مطلبي است مورد وفاق عقلا و اختلافي در اين باره وجود ندارد .اما ايشان مي فرمايد بر فرضي كه ما قول لغوي را حجت بدانيم در صورتي است كه مانعي و معارضي و اشكالي در كار نباشد مثلا اگر ما يك اهل لغت را ديديم يك معنا كرد لغوي ديگر معناي ديگر اينجا ديگر اعتباري نخواهد داشت و اگر لغوي يك معنا كرد و در عرف استعمال چيز ديگر باشد اينجا از اعتبار ساقط است قول لغوي از آنجا كه اعتبارش يك مقدار متزلزل و آسيب پذير است يك شرط خارجي دارد و آن اين است كه معارضي نداشته باشد نه در لغت و نه در عرف و قرينه اي بر خلاف و تعيين هم در كار نباشد مي فرمايد اينجا ما قرينه داريم قرينه بر تعيين كه منظور از اين كه گفته است خمر است در مورد شرب است لا تشربه قرينه مي شود بر تعيين كه عصير عنبي خمر است
 بيان مرحوم سيد حكيم در مستمسك و فرق تطبيق و تنزيل
 سيد الحكيم1 در همان منبع صفحه 408 مي فرمايد عصير عنبي تنزيل شده تطبيق نشده فرق است بين تنزيل و تطبيق تطبيق در مترادف مي آيد تنزيل در جايي است كه دو معنا در خارج معناي جدا از هم داشته اند عصير در خارج غير از خود خمر است معنا جداست تنزيل شده عصير خمر است پس از كه تنزيل بشود ما تنزيل را كه بررسي مي كنيم دو قسم است 1. تنزيل معروف و مشهور اغلب افراد 2. تنزيل نادر، تنزيل معروف يا اغلب اين است كه منزل نازل منزله منزل عليه مي شود اشهر و اظهر احكام خمر حرمت شرب است كه اينجا تطبيق مي شود كه عصير نازل منزله خمر شده است نسبت به حرمت شرب و اما نسبت به نجاست دليل نداريم فقط احتمال مي دهيم و در صورتي كه مشخص نباشد و ظهور نداشته باشد در تنزيل به جميع احكام ما اخذ به همان تنزيل اظهر يا ابرز احكام اخذ و اكتفا مي كنيم لذا در اين تنزيل عصير عنبي، نازل منزله خمر شده است. درباره حرمت شرب اما درباره نجاست اين تنزيل، دلالتش ظاهر و كامل نيست.
 نتيجه بحث از دلالت موثقه معاويه بن عمار
 بنابراين روايت موثقه معاويه بن عمار دلالتش بر مطلوب كامل نشد پس از كه دلالت كامل نشد ما استصحاب طهارت قاعده طهارت و عدم دليل بر نجاست كه خود عدم دليل بر نجاست كافي است چون نجاست امر وجودي است نياز به دليل اثباتي دارد روي اين ادله ما مي گوييم حكم عصير عنبي بعد از غليان و قبل از اسكار اگر در مرحله اسكار كه برسد كه مي شود خمردر اولين مرحله جوش تا حد اسكار نرسيده خمر كه نيست خودش به مجرد جوشيدن فقط محكوم به حرمت شرب است و نجاستش ثابت نيست لذا سيد يزدي 1مي فرمايد كه «الاقوي طهارته و ان كان الاحوط نجاسته»
 فرق انواع غليان در عصير عنبي (جوشش با حرارت و مواد شيميايي و...)
 در ادامه اش يك نكته را را مي گويد كه بحث مي كند كه در غليانش فرق بين غليان به نار و غليان به شمس و غلياني كه در الان جديدا توسط دارو و وارد كردن بعضي از ادويه كه حالت جوشش مي آورد كه خمر مصنوعي هم جوش آن از اين قرار است آيا غليان مطلق است يا اختصاص دارد به غلياني كه فقط در اثر آتش باشد بحثي است نسبتا جديد و قابل توجه جلسه آينده