درس خارج فقه استاد مصطفوی

91/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از نجاست مسكرات
 سيد طباطبائي1 مي فرمايد كه از نجاسات خمر است «بل كل مسكر مايع بالاصاله» منظور از اين بيان اين است كه آن مسكري كه شربش حرام و نجس است عبارت است از مسكري كه مايع بالاصاله باشد. موضوع حكم، مسكر با قيد ميعان نه مسكر بما هو مسكر.
 شواهد تقيد نجاست مسكر به ميعان
  اين تقييد يعني تقيد مسكر به مايع بودن شواهدي دارد شاهد اول اين است كه اين قيد، قيد واقعي است. قيد، قيد اعتباري نيست. به اين معنا كه مسكري كه در شرع در بين فسقه معد براي شرب هست طبيعتا از مشروبات است مشروبات متقوم به ميعان است. مايع بودن وصف ذاتي مشروب است. مشروب كه مشروب مي شود بايد داراي ميعان باشد. پس اولا اين وصف وصف ذاتي است در تحقق ماهيت مشروب.
 فرق بين وصف عنواني و عنوان مشير
  يك نكته هست كه فرق است بين وصف عنواني و وصف مشير يا عنوان مشير، عنوان مشير با ذات ارتباط ماهوي ندارد نقشش تعيين مشار اليه هست مثلا مي گويد اسال عن هذا الجالس جلوس عنوان مشير است ارتباط ماهوي با آن فقيه يا آن راوي ندارد. و اما وصف عنواني عبارت است از وصفي كه ارتباط ماهوي در ماهيت موصوف نقشي و ربطي داشته باشد. در اين بحث كه مي گوييم المسكر المايع طبق واقع بيني و توجه به حقيقت مسكر كه مسكر خمر و امثالش كه از مشروبات است مشروبات متقوم به ميعان است. اين يك شاهد براي تقييد مسكر به ميعان
 نصوص ناظر به مسكراتي است كه مشروب هستند
 اما شاهد دوم با تتبع به موارد و دقت به موارد نصوص مي بينيم نصوص ناظر به مسكراتي است كه آن مسكرات مشروباتند. فرق بين ناظر و انصراف اين است كه مثلا يك مرتبه مي گوييم نص ناظر است يك مرتبه مي گوييم نص انصراف دارد. ناظر آن است كه نص از اول جهت و چهارچوبه اش را مشخص كرده. نص ناظر است به مسكرات قابل شرب . انصراف اين است كه در بدو برخورد مي بينيم نص ديد وسيعي دارد ولي به معنا كه دقت كرديم به عرف مراجعه كرديم ديديم به سمت و سوي بخش خاصي ذهن را دعوت مي كند و مي كشاند پس اين نصوص ناظر به مسكراتي كه مشروبات باشند. اين شاهد دوم در نصوص گفتم تتبع كافي است نكته ظريفي را امام خميني1 در همين رابطه مورد توجه قرار داده كه خيلي مفيد است مي فرمايد كه اين نصوص كه اختصاص دارد به مسكرات داراي ميعان باشد و از نصوص شاهدي در اين رابطه هم داريم و آن عبارت است از روايت ابي الجارود جلد 17 ابواب اطعمه و اشربه محرمه روايت شماره 5 علي بن ابراهيم في تفسيره عن ابي الجارود امام خميني 1مي فرمايد در روايت ابي الجارود مسكر را با وصف شرب و مرتبط با شرب آورده تصريح كرده و آنكه گفتيم ناظر است نصوص به مسكرات مشروبه در اينجا نص هم داريم شاهد هم داريم كه روايات ناظر است به مسكرات مشروبه است مي فرمايد در همين روايت شماره 5 باب 1 از ابواب اشربه محرمه «فكل مسكر من الشراب» تا حرام شربه و خمر
 صاحب جواهر ادله دال بر نجاست مسكرات ظهور بر مسكري كه مايع باشد دارد
 شاهد سوم صاحب جواهر كتاب جواهر1 جلد 6 صفحه 10 و 11 مي فرمايد كه ادله دال بر نجاست مسكرات ظهور دارد بر مسكري كه مايع باشد آن ظهور طبيعتا انصراف است انصراف دارد به مسكري كه مايع باشد مطلب درستي است.
 سوال و جواب بين ظهور و انصراف اعم و اخص مطلق است. در آخر صاحب جواهر1 مي فرمايد كه حقيقتا اين مطلب مورد اجماع است. از كلمات اصحاب پس از تتبع اجماع كه به دست مي آيد نسبت به اين تقييد كه مسكر مايع محكوم به نجاست است وانگهي ايشان در همين صفحه 11 جلد 6 مي فرمايد يك اشكالي وجود د ارد اشكال اين است كه اگر كسي بگويد ما مثلا بنج را بگيريم آرد كنيم مثلا و در داخل يك ليوان آب قرار بدهيم به هم بزنيم مسكر هست مايع هست موضوع مي شود براي نصوص كه مسكرات محرم الشرب و محكوم به نجاست اعلام كرده اند وصفشان اسكار و ميعان يك نكته هم اضافه مي كند كه مسكرات اخير هم همين طور صنعتي و دست ساز است همه كه مسكر درجه يك خمر ناب كه نيست كه عصير عنبي باشد صنعتي است پس اين هم مي شود صنعتي و دست ساز لذا اين دست سازي يك مشروب مسكر داراي ميعان درست كنيم كار را مشكل مي كند گويا بعضي ها گفته اند احتياط كنيد در آخر مي فرمايد استصحاب طهارت بنگ مثلا و اصل يعني اصاله الطهاره و بعد اجماع به ما كمك مي كند كه بگوييم اين مشروب دست ساز از مسكر كه فقط حرمت شرب دارد و نجس نيست به ما كمك مي كند كه ديگر محكوم به نجاست نيست فقط شربش حرام است. سيد الاستاد 1در كتاب تنقيح العروه الوثقي جلد 3 صفحه 94 و 95 مي فرمايد كه آخرين دليلي كه براي نجاست مسكرات غير از خمر داشتيم اجماع تقديري بود.
 وجود اجماع ضرري به عدم نجاست خمر مايع بالعرض نمي رساند
 اجماع اولا در حد ذات خودش كم توان است اطلاق ندارد دليل لبي است . و ثانيا در اين مورد مي دانيم كه اجماع قطعا شامل مسكري كه مشروب بالعرض شده است نخواهد بود. قطعا شامل مسكر جامد نخواهد بود. و ثانيا اگر تنزل كرديم و گفتيم كه مسكر همان طور كه صاحب حدائق1مي فرمود كه كل مسكر خمر اگر آن را هم گفتيم باز هم اينجا هم نمي شود كاري از پيش ببرد براي اينكه آنجا يك نوع تنزيل بود. مشروبات ديگري مست كننده اي نازل منزله خمر است اما چيزي كه ايشان مي فرمايد از مشروبات نيست بلكه از ماكولات است قابل تنزيل نيست براي اينكه در تنزيل يك سنخيت مائي لازم است يك مشابهتي مي طلبد اين از مشروبات آن از ماكولات قابل تنزيل نيست بنابراين درباره نجاست مشروبي كه از بنگ به توسط اضافه كردن آب ساخته شده باشد ما نمي توانيم دليل بر اجتناب نداريم و دليلي بر نجاستش نداريم بنابراين تا به اينجا تقيد ثابت با اين شواهد و آنچه كه موضوع حكم هست عبارت است از مسكر مايع
 تحقيق مطلب
 تحقيق اين است كه تمامي اين ادله اي كه گفته شد درست است اما مضافا بر آن يك دليل هايي كه راه كوتاه تري را طي مي كند در اختيار داريم و آن اين است كه اولا مسكر جامد مثل بنگ طهارت و پاكيش وجداني است به جهت اصل و به جهت علم وجداني اصاله الطهاره مي گويد بنگ يك گياهي است از جنس حشيش و تنباكو اگر شك هم بكنيم اصاله الطهاره .بلكه علم داريم كه گياهان به طور كل از اشياء طاهره هستند نجس نيستند از سوي ديگر مسئله مشروبي كه از بنگ اگر ساخته شود فرض كنيد تنباكو را كه كم و بيش مي بينيم اگر خمير كند آرد كند داخل يك ليوان آب قرار بدهد آيا قابل شرب هست عقلاي فسقه شرب مي كنند؟ سم مي شود چيزي مي شود كه اگر بخورد سم قاتل است جزء مشروبات نيست اصلا . پس نه از اين باب است و نه امكانش وجود دارد. اين راه كوتاه تر است كه 1. قطعا گياهي هست از اشياء طاهر 2. هيچ دليل بر نجاست وجود ندارد. 3. از مشروبات نيست سم قاتل است نمي شود جزء مشروبات باشد مشروبات يك لذتي يك طعمي يك گوارايي براي شارب الخمر ها دارد. بنابراين با اجماع فقها درباره مسكرات ميعان شرط است با شرحي كه داده شد اگر جامد شد و بعد بالعرض مايع بشود اين حكم را ندارد و سيد1هم فتوا داده و از فقهاي اخير كه تتبع به عمل آمده سيد الحكيم1 مي فرمايد كه اين تقييد از مورد اجماع بالاتر است بلكه مورد تسالم است.
 حكم بخار متصاعد از خمر
 سوال و جواب درباره بخار كه از خمر گرفته شود سيد الاستاد1 مي فرمايد كه آن هم محكوم به نجاست نيست چون بخار متصاعد از شي مستهلك مي شود ديگر آن حقيقتي كه قبل داشت از دست داده يك حقيقت مجددي است كه در آن دليل مي خواهد اگر ما نجاستش را اعلام بكنيم نياز به دليل دارد چون دليل بر نجاستش ندارد قاعده طهارت مي گويد پاك است. ما در بحث استحاله گفتيم كه بخار كه متصاعد مي شود مستهلك نمي شود حقيقتش همان حقيقت مائيه است در اثر فشار تصاعد مي كند از لحاظ علمي قطرات بخار اب عين آن آب است. با تصاعد استهلاك نمي آيد لذا مبناي ما بر نجاست بود منتها سيد الاستاد1مي فرمايد كه محكوم به طهارت است . اما عنوان جديد مسكرات داراي دو حكم است 1. حرمت شرب 2. نجاست حكم نجاستش را بحث كرديم و كامل شد و طبق فتواي عروه الوثقي مطلب اعلام شد ادله اش هم مبسوط شرح داديم.
 حرمت شرب مسكر
 اما حكم ديگر كه حرمت شرب باشد مربوط به بحث ما نيست ما كتاب طهارت بحث مي كنيم در باب اطعمه و اشربه بحث مي شود ولي چون يك مسئله اي مهمي است يك اشاره كوتاهي بكنيم. اولا حرمت شرب مسكر بما هو مسكر بدون قيد به ميعان و غيره بما هو مسكر 1. از ضروريات است كه سيد الاستاد1 فرمودند لا ريب بلكه از ضروريات دين است. از قطعيات مي شود شك در آن نيست.
 نصوص درباره حرمت شرب مسكرات فوق تواتر است
 اما دليل دوم بر حرمت شرب همين نصوصي است كه آمده است نصوصي كه درباره حرمت شرب مسكرات داريم فوق تواتر است چون تواتر حد خاصي ندارد ولي آنچه ما بدست اورديم اجمالا در عدد ده تا روايت برسد قطعا مي شود تواتر اين دهها روايت است دو تا باب كتاب اطعمه و اشربه باب 15 و باب 17 اين دو تا باب باب 15 سي تا روايت دارد باب 17 دوازده روايت دارد و بالاي چهل تا روايت درباره حرمت شرب مسكر
 صحيحه فضيل بن يسار
  يك روايت را از باب تيمم بخوانم صحيحه فضيل بن يسار روايت شماره 6 عن علي الاشعري كه محمد بن عبد الله قمي اشعري عن محمد بن عبد الجبار عن محمد بن اسماعيل از ثقات و اجلا عن علي بن نعمان عن محمد بن مروان از ثقات و اجلا عن فضيل بن يسار عن الامام الباقر 7«سالته عن النبيذ فقال حرم الله الخمر بعينها و حرم رسول الله صلي الله عليه و سلم من الاشربه كل مسكر» اين دوازده تا روايت همه شان به نحوي و به وجهي دلالت دارند بر حرمت شرب مسكر . لذا هر چيزي كه مسكر است نصوص فوق تواتر شيشه و كراك و هر چيزي از اين آفت هايي كه استفاده مي كنند كه مسكر باشد بالضروره و بالتواتر شربش حرام بلا اشكال
 دليل سوم ضرر داشتن شرب مسكرات
  دليل سوم ضرر جزء قطعيات است كه شرب مسكرات ضرر دارد و ضررش قطعي است براي اينكه مي گوييم حفظ نفس از واجبات اوليه شرعي است مقدمه حفظ نفس حفظ سلامت نفس است پس مقدمه واجب مي شود از واجبات اما عقلا اجتناب از ضرر واجب است كه انسان به طور غريزي يعني حتي اسب و گوسفند حب ذات دارد يعني خودش را دوست دارد و از آسيب و خطرات و ضررها دور نگه دارد امري كه فطري باشد مويد شرع است و درست است و از ديد عقلا مطلب درستي است بلا اشكال پس هم وجه شرعي دارد اين ضرر و هم وجه عقلايي لذا همين سيگار كشيدن اگر احترام فقها نبود كه فقها فتوا نداده اند بنده حقير با فرهنگ سنتي و طلبگي نجفي خود من از فقهاي كبار يك تقدس و يك تعظيم خاصي داريم لذا اگر فقها فتوا مي دادند يا اختلاف هم داشتند قطعا مي گفتيم كه سيگار كشيدن حرام است اما الان مي گوييم فتوا اعلام نمي شود اما براساس قواعد قطعا اشكال دارد. سوالي كه پيش مي آيد كه مسكرات كه شربش حرام است ما مي بينيم اسكار خطر دارد اما اگر شرب مسكر در حد تقويت بود و خوش طعم هست در حد اسكار نمي رسد چه عيبي دارد؟ اگر اين را گفتيم قسمت اول بحث كه گفتيم شرب با آن قاطعيت حرام است يك مقدمه شد كه جواب اين اشكال ان شاء الله فردا